جلالالدین بخاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جلالالدین بخاری، مشهور به میرسرخ، از
عرفای قرن هفتم، از مشهورترین خلفای
شیخ بهاءالدین زکریا و بنیانگذار
سلسله جلالیه میباشد. وی فرزند
سیدعلی ابوالمؤید بود.
سلسله نسب سید جلالالدین با نُه واسطه به
امام هادی علیهالسلام میرسد.
جلالالدین در ۵۹۵
یا ۵۹۶
در
بخارا متولد شد.
مقدمات علوم متداول را زیر نظر پدرش به پایان رساند، سپس به
عبادت و
ریاضت مشغول شد و به پدر خود دست ارادت داد.
پس از آن، از بخارا به
مکه و
مدینه و در ۶۳۵، به
شبهقاره هند رفت
و در قریه بَکَّر (بْهَکّر، امروزه در
پاکستان) ساکن شد و در آنجا با دختر شخصی به نام سید بدرالدین ازدواج کرد.
سپس به مُلتان، نزد بهاءالدین زکریا، رفت و سی سال در
خانقاه شیخ بهاءالدین و در خدمت او ماند
و خرقه خلافت سلسله سهروردیه را از وی گرفت.
پس از وفات شیخ بهاءالدین (۶۶۱ یا ۶۶۶)، سیدجلال که از رقابت جانشینان ملتانی به ستوه آمده بود،
با اجازه
شیخ صدرالدین عارف (متوفی ۶۸۴ یا ۷۷۶)، فرزند و خلیفه شیخ بهاءالدین، از ملتان به قریه اوچ رفت و بقیه عمر خود را در آنجا به ارشاد مردم گذراند.
با آمدن او، اوچ به صورت مرکز اسلامی درآمد،
محله بخاریان در این قریه بنیان نهاده شد و نام قریه به «
اوچ بخاری» تغییر کرد.
وی در ایالت پنجاب نیز به تبلیغ اسلام پرداخت و شهر جنگ (جهنگ) را در آنجا بنیان نهاد.
جلالالدین علاوه بر میرسرخ،
القاب بسیار دیگری از جمله: جلال سرخ،
منیرشاه،
شیرشاه
و سرخپوش داشت.
جلالالدین بخاری در ۶۹۰ در اوچ وفات یافت و همانجا دفن شد.امروزه
آرامگاه او زیارتگاه است.
به نوشته زیدی،
به علت سیلی که در اوچ آمد جنازه او را به جای دیگری منتقل کردند که جای آن دقیقاً مشخص نیست.
خانقاهی نیز با نام سیدجلالالدین بخاری در اوچ وجود دارد
اغلب تذکرهنویسان سیدجلالالدین بخاری را با نوهاش،
سیدجلالالدین حسین بخاری ملقب به مخدوم جهانیان، اشتباه گرفتهاند.
همانطور که در برخی منابع آمده است، سیدجلالالدین صاحب سه پسر به نامهای
سیداحمد کبیر،
سیدبهاءالدین و
سیدمحمد غوث بود.
دو تن از فرزندان سیداحمد بسیار معروف بودند: سیدجلالالدین حسین ملقب به مخدوم جهانیان، و
سیدصدرالدین راجا معروف به راجوقَتّال
اما به گفته رحمان علی،
جلالالدین دو پسر به نامهای احمد و محمود داشت و مخدوم جهانیان پسر سیدمحمود بود.
از آثار سید جلالالدین فقط میتوان به بخشی از کتاب خلاصةالعارفین اشاره کرد که مجموعه تقریرات شیخبهاءالدین زکریا ملتانی است و به صورت خلاصه از زبان سه
عارف بزرگ (
شیخ جلالالدین بخاری،
خواجه فریدالدین گنجشکر چِشْتی و
خواجه نظامالدین اولیاء) در سه بخش نقل شده است.
کتابی نیز از خلیفه
محمد رمضان درباره زندگی و کرامات سید جلالالدین، به نام احوال سیدجلالالدین سرخپوش وجود دارد.
جلالیه شاخهای از
سهروردیه است و پیروان آن از طرفداران شریعت در طریقت سهروردیهاند؛ یعنی، به شریعت و اصول و عقاید اسلامی پایبندند.
طبق اکثر منابع،
سلسله جلالیه در اصل به جلالالدین بخاری (میرسرخ) منسوب است و او را بنیانگذار و مؤسس این سلسله میدانند.
شوشتری
پیروان وی را بخاریه خوانده است.
اما برخی مخدوم جهانیان را بنیانگذار سلسله جلالیه یا جلالیه بخاریه دانستهاند.
جلالیان به جلالی فقیر نیز شهرت دارند
و بیشتر آنان در اوچ ساکناند.
این سلسله در هندوستان شهرت بسیاری داشته است.
به نوشته
شیروانی، فقیران جلالی خود را شیعه میدانند و به
تبرّی قائلاند.
آنها در دکن، در محلی اجتماع میکنند که به آن پینوکنداه میگویند.
آنان هر سال، در اول جمادیالآخری، با فقرای سلسلههای دیگر جشنی برگزار میکنند و در آن نمایندگانی، برای زیارت مقابر
صوفیان بزرگ به مدت دو سال، انتخاب مینمایند.
سلسله جلالیه یا درویشان جلالی را میتوان شاخهای از
اهل فتوت دانست که به تدریج به
قلندریه و بعد از آن نیز به
خاکساریه جلالی نزدیک شدند.
جلالیان از اواخر قرن هشتم به بعد به شاخههای کوچکتری تقسیم شدند.
از گروههای کوچکتر این سلسله میتوان به چیهالتان، به معنای «
چهلاَبدان»، اشاره کرد.
آنان ادعا میکنند از بطن زنیزاده شدهاند که چهل معجون عشق را نوشیده و صاحب چهل فرزند شده است.
۱) در یک مکان مستقر نمیشوند و بیشتر ایشان اوقات خود را به
سیاحت میگذرانند.
۲) به
نماز و
روزه و سایر عبادات، اهمیت چندانی نمیدهند و ریاضتهای صوفیانه را قبول ندارند
۳) بعضی از آنان
مار و
عقرب و جانوران موذی را میخورند
۴)
بنگ و
مسکرات بسیار مصرف میکنند
۵) سالی یکبار از خانههای مردم گدایی میکنند.
۶)
نکاح و جمع کردن مال را خوب نمیدانند
۷)
چارضرب (تراشیدن موی سر و صورت) نزد ایشان مرسوم است، آداب این رسم در منظومه تراش نامه سیدجلال ثانی یا مخدوم جهانیان به تفصیل آمده است
۸) مشایخ آنان در بامداد
وضو میگیرند، روبه قبله مینشینند و نام بزرگان سلسله خود را ذکر میکنند و به این کار «
طاعت» میگویند
۹) آنان نوار سیاهی دور سر خود و تعویذی، که گفته شده شبیه به مُهر پیغمبر است، به دور دست میبندند و در هنگام سماع نوعی
شیپور میزنند
.
(۱) غلامعلی آریا، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، تهران ۱۳۶۵ش.
(۲) محمد اکرم، آب کوثر، لاهور ۱۹۹۰.
(۳) باقر بن عثمان بخاری، جواهر الاولیا، تصحیح و تحشیه و مقدمه
غلام سرور، اسلامآباد ۱۳۵۵ش.
(۴) داراشکوه بابری، سفینة الاولیا، کانپور ۱۳۱۸.
(۵) رحمانعلی، تذکره علمای هند، لکهنو ۱۹۱۴.
(۶) عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
(۷) شمیم محمود زیدی، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی، راولپندی۱۳۵۳ش.
(۸) نوراللّه بن شریفالدین شوشتری، مجالسالمؤمنین، تهران ۱۳۵۴ش.
(۹) زینالعابدین بن اسکندر شیروانی، بستانالسیاحه، یا، سیاحتنامه، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۵، چاپ افست (بیتا).
(۱۰) عزیز احمد، تاریخ تفکراسلامی در هند، ترجمه نقیلطفی و محمدجعفریاحقی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۱۱)
غلام سرور لاهوری، خزینةالاصفیا، کانپور ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۱۲)
غلام سرور لاهوری، مقدمه جواهرالاولیا، اسلامآباد ۱۳۵۵ش.
(۱۳)
غلام سرور لاهوری، مقدمه خلاصةالالفاظ جامعالعلوم، اسلامآباد ۱۳۷۱ش.
(۱۴) محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، یا، گلشن ابراهیمی، لکهنو ۱۲۸۱.
(۱۵) محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد ۱۳۶۸ش.
(۱۶) احمد منزوی، فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی پاکستان، اسلامآباد ۱۳۶۲ـ۱۳۷۰ش.
(۱۷) شریفاحمد شرافت نوشاهی، شریف التواریخ، ج۱: تاریخالاقطاب، گجرات ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۱۸) Athar Abbas Rizvi , A history of sufism in India , New Delhi ۱۹۷۸-۱۹۸۳;.
(۱۹) Annemarie Schimmel , Mystical dimensions of Islam , Chapel Hill, N C ۱۹۸۳;.
(۲۰) Murray Thurston Titus , Indian Islam: a religious history of Islam in India , New Delhi ۱۹۷۹;.
(۲۱) Y Spencer Trimingham, The sufi orders in Islam , London ۱۹۷۳
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جلال الدین بخاری»، شماره۴۷۵۶.