حزن در عرفان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حزن، اصطلاحی در
تصوف و
عرفان، به معنای
اندوهی که در سلوک برای سالک پیش میآید.
حُزْن و
حَزَن در لغت به معنای زمین سخت و ناهموار و نیز به معنای سختی و خشونتی است که در نفْس پدید میآید و به این اعتبار به معنای همّ و غم و
اندوه شدیدی است
که بر اثر وقوع امری ناخوشایند یا فقدان و از دست رفتن امری مطلوب و خوشایند حاصل میشود.
حزن حالت قبضی است که قلبِ سالکان را از پراکنده شدن در وادیهای
غفلت بازمیدارد.
همچنین گفته شده که
حزن، اندوه و تأسف
قلب برای چیزی است که از دست رفته یا بهدست آمدنش ناممکن است. در
طریقت،
حزْن تأسف بنده برای از دست دادن کمالات و اسباب و مقدّمات کمال است.
در
قرآن کریم،
حزن و مشتقات آن ۴۲ بار به کار رفته است که دو مضمون عمده را در آنها میتوان تشخیص داد: آیاتی که در آنها
خدا به رسول خود صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، که به سبب تکذیب و انکار قوم دچار غم و اندوه شده، خطاب میکند که غمگین مباش
و آیاتی که در آنها خدا به
مؤمنان و دوستان خویش (اولیاءاللّه) وعده میدهد که در
دنیا و
آخرت غم و اندوه را از دلهای آنان خواهد زدود.
همچنین خدا به رسول و مؤمنان توصیه کرده که به سبب آنچه به دست نیامده یا از دست رفته است غمگین نباشند.
در قرآن در غالب موارد
خوف و
حزن در کنار هم آمدهاند
و در همین سیاق است که یک ویژگی اولیای خدا آن است که خوف و
حزنِ دنیوی ندارند.
این معنا را باید معنای مذموم
حزن در قرآن دانست، اما در قرآن به معنای لطیفتر و مثبت
حزن هم اشاره شده است: مؤمنانی که اندوهشان از این بابت بود که در
جهاد در کنار
پیامبر چیزی برای
انفاق نداشتند.
در روایات و احادیث نیز اشاراتی به معنای مثبت
حزن آمده است.
همچنان که گفتار
حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه
که پارسایان با خواندن قرآن دلهای خود را محزون میکنند، در درجات
حزن نزد
عرفا بازتاب یافته است.
به تبع
قرآن و
حدیث، در اندیشه اسلامی نیز دو جنبه کلی برای
حزن میتوان درنظرگرفت: یکی جنبه مثبت، که در تعالی
روح و طی مراحل سیروسلوک نقش مهمی ایفا میکند و موجب تسریع در گذراندن آن مراحل میشود و دیگری جنبه منفی، که حاصل دلبستگی به امور ناپایدار و تعلق خاطر به دنیا و غفلت از خداست.
در نظامهای اخلاقیِ فیلسوفانی همچون کندی و ابنمسکویه و
خواجهنصیرالدین طوسی، بیشتر درباره معنای مذموم
حزن بحث شده است. آنان
حزن را جزو امراض نفسانی بهشمار آورده و آن را ناشی از
حرص و دلبستگی به خواستهها و امور دنیوی دانسته و بر این اساس کوشیدهاند راه علاج آن را عرضه کنند.
اما در اخلاق
عرفانی،
حزن اهمیت و شأن سلوکی دارد و چنانکه در
مصباحالشریعه آمده، از نشانههای اهل
معرفت و حاصل کثرت واردات غیبی بر ضمیر
عارفان است.
تقسیمبندی
حزن به ممدوح و مذموم ــکه میتواند نسبت
حزن را در
اخلاق عرفانی با
حزن در
اخلاق فلسفی روشن کندــ در نوشتههای
عرفانی به صراحت آمده است. از سَریِ سَقَطی (متوفی ۲۵۷) نقل است که
حزنِ دنیا مذموم و
حزنِ آخرت (ناظر به امور اخروی) ممدوح است.
اِسنَوی
نیز
حزن را به
حرام و
مندوب (
مستحب) تقسیم کرده است.
حزنِ حرام حاصل تأسف بر از دست دادن امور دنیوی است، همان طور که خدا از آن نهی کرده است: «لِکَیلا تَاْسَوا علی ما فاتَکُم» (تا بر آنچه از دستتان میرود اندوهگین مباشید.
). اما
حزن مستحب تأسف به سبب کوتاهی در انجام دادن
اعمال صالح و تأسف بر زمانِ از دست رفته است. به این ترتیب عموم
عرفا حزن متعلق به آخرت را ممدوح و
حزن متعلق به دنیا را مذموم دانستهاند.
در این میان،
ابوعثمانِ حیری (متوفی ۲۹۸)
حزن را به هر وجهی که باشد فضیلت دانسته است، تنها به شرط آنکه موجب
معصیت نشود.
قشیری حزن را جزو اولین مقامات یا مدارج اهل سلوک آورده است.
قشیری
حدیثی از
پیامبر اکرم روایت کرده که طبق آن،
حزن از ناگواریهایی است که زمینه بخشش
گناهان بنده مؤمن را فراهم میآورد. روایت شده که خود پیامبر نیز همواره در حالت
حزن و
تفکر بوده است.
همچنین روایت است که خدا قلب
حزین را دوست دارد.
شاید به همین دلیل است که در طی طریق خدا، سالکِ محزون چالاکتر از سالکِ فاقدِ
حزن است
و نزدیکترین کس به خدا در روز قیامت کسی است که حزنش طولانی باشد.
تفاسیر
عرفانی عموماً
حزن در قرآن را ذیل مفهوم سَتر و تجلی معنا کردهاند. به این ترتیب که
حزن و اندوه حاصل محجوب شدن
بنده و استتار خداست، همچنانکه
شادی و سُرور نتیجه تجلی و آشکار شدن
حق است.
خوف و
حزن، که در بیشتر موارد در قرآن کنار هم آمدهاند، همراه با مفاهیم متقابلشان، یعنی
رجا و سرور، دو زوجِ مفهومی را تشکیل میدهند که در سلوک الیاللّه جایگاه مهمی دارند.
خوف و
حزن از صفات نفساند که در سفر سالک از مرتبه
نفس به مرتبه قلب، خوف به
خشیت و
حزن به درد و اشتیاق بدل میگردد. بر این اساس میتوان گفت
حزن از لوازم
ایمان است.
عارفان مضمون عبارت قرآنیِ «فلا خوفٌ علیهم و لاهُم یحزَنون» را اینگونه تفسیر کردهاند که
حزن مؤمنان در
دنیا بهسبب مفارقت و دوری از خداست اما در آخرت به سبب برخورداری از نعمت وصال،
حزن و اندوهی ندارند. همچنین گفته شده است که مؤمنان به سبب ایمانشان، در دنیا خوفی و در
آخرت حزنی ندارند.
پیوند
حزن و خوف در قرآن، در سخنان
عرفا به نحوهای از ملازمت مفهومی بسط یافته است، چنانکه
انصاری در
منازل السائرین ابواب
حزن و خوف را کنار هم آورده است. همچنین گفته شده
حزن از لوازم و مراحل مقام خائفان است.
خوف و
حزن از اینرو که هر دو تألم باطنیاند مشترکاند، اما تفاوتشان در آن است که
حزن به آنچه گذشته است و خوف به امر آینده، اعم از عقوبت یا هیبت جلال خدا، تعلق میگیرد.
افزون بر رابطه خوف و
حزن، در اقوال
عارفان میان
حزن و
عقل یا
تفکر نیز رابطه مثبتی وجود دارد، به این معنا که
حزن از نشانههای عقل است.
حزن سه مرتبه دارد.
مرتبه اول،
حزن عامه است که سبب آن کوتاهی در طاعات و افتادن به دام معاصی و گذراندن اوقات به بطالت است.
مرتبه دوم،
حزن مریدان و متوسطان است و سببش تفرقه ایشان است که در پی جمعیت یا حقاند.
مرتبه سوم متعلق به خواص است هرچند خواص دچار
حزن نمیگردند زیرا ایشان اهلجمعیت و وجدان (یافتن حق) اند، حال آنکه
حزن به تفرقه و فقدان بازمیگردد. بر این اساس خواص نه برای خویش بلکه برای دیگران محزون میشوند یا اینکه خود را به
حزن وادار میکنند (تَحزُّن) یا، به سبب ترک اَوْلی، در غلبه احوال دچار
حزن میشوند که این خود از مواجید اهل
تلوین است.
برخی از نشانههای
حزن عبارتاند از: خوراک اندک،
خوابِ کم،
سخن مختصر، غربت و تنهایی، تفکر در گناهان گذشته، کمتوجهی به امور دنیوی، و ترس از حضور در پیشگاه خدا بدون زاد سفر اخروی.
از ابوعثمان حیری نیز نقل است که اندوهگین کسی است که از اندوه پروایی ندارد.
در مکتوبات
عرفانی اشاراتی هست که نشان میدهد
حزنِ اهل سلوک کیفیت خاصی دارد که آن را از اندوه متعارف متمایز میسازد. در مصباحالشریعه
آمده که ظاهر محزون قبض و گرفتگی است، اما باطنش بسط و گشادگی. سالک محزون در میان مردم مانند بیماران میزید، اما زیستنش با خدا در انس و قربت است. همچنین گفته شده که عاقبت
گریه و
حزنِ سالکان، خنده و طرب است و خودِ این
حزن بهانهای است که به واسطه آن خدا یاری و رحمتش را بر بنده نازل میکند.
گذشته از احوال اندوهگین، که در وصف بیشتر
عرفا میتوان یافت، برخی از ایشان به
حزن و اندوه شهره بودهاند.
حسنِ بصری، که بهروایت
عطار،
هیچکس لب او را خندان ندید مگر به هنگام جان دادن که لطافتی از سوی خدا دیدهبود.
فُضَیل بن عَیاض (متوفی ۱۸۷)، که چندان
حزین بود که وقتی از دنیا رفت گفتند
اندوه از زمین رفت.
سَریسَقَطی، که میگفت دوست داشتم اندوه تمام خلق را بر من میافکندند.
اما شاید شاخصترین کس در
حزن،
ابوالحسن خرقانی (متوفی ۴۲۵) بود که همواره در حال
قبض بود و عطار
از او با لقب «بحر اندوه» یاد کرده است. از این حیث، وی نقطه مقابل
ابوسعید ابوالخیر (متوفی ۴۴۰) بود که حال غالبش
بسط بود. از مضامین مهمِ حکایتی که از ملاقات این دو نقل شده، همین
حزن ابوالحسن و شادی ابوسعید است.
(۱) قرآن.
(۲) ابنمنظور، لسان العرب.
(۳) محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
(۴) عبداللّه بن محمد انصاری، کتاب منازلالسائرین، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۵) علی بن محمد جرجانی، التعریفات، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۶) حرّعاملی، وسائل الشیعه.
(۷) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ۱۳۳۲ش.
(۸) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۶۰ش.
(۹) روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقایق القرآن، چاپ سنگی، لکهنو ۱۳۱۵.
(۱۰) سلطان محمد بن حیدر سلطانعلیشاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، تهران ۱۳۴۴ش.
(۱۱) محمد بن حسین سلمی، حقائق التفسیر: تفسیرالقرآن العزیز، چاپ سیدعمران، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱.
(۱۲) محمد بن حسین سلمی، طبقاتالصوفیه، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۱۳) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۴) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
(۱۵) عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش.
(۱۶) محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۷) علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۸) علی بن سعد قریشی، خلاصة الالفاظ جامع العلوم: ملفوظات حضرت سیدجلالالدین بخاری اُچّی ملقب به مخدوم جهانیان، چاپ غلام سرور، اسلامآباد ۱۳۷۱ش.
(۱۹) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، چاپ
معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۰) مجلسی، بحار الانوار.
(۲۱) محمد بن منوّر، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۲) احمد بن محمد مسکویه، تهذیبالاخلاق و تطهیر الاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۲۳) مصباح الشریعه، (منسوب به) امام جعفرصادق (ع)، بیروت: مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۲۴) جلالالدین محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی.
(۲۵) ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۶) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حزن»، شماره۶۰۹۱.