حمدان بن اشعث قرمط
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حمدان
قرمط رهبر و بنیان گذار جنبش
قرمطیان در
کوفه بود.
حَمْدان
قَرْمَط،
مشهور به حمدان بن اَشْعَث،
رهبر و بنیانگذار جنبش
قرمطیان در
کوفه، در سده سوم هجری.
بهرغم شهرت وی، در منابع، درباره
خانواده و تبار و
تولد و آغاز زندگیاش تا تاریخ ۲۶۱
و بنابه روایتی ۲۶۴
، اطلاعی در دست نیست. حمدان لقب
قرمط داشت
او را به سبب کوتاهیقد و پاهایش و نیز کوتاهی گامهایش چنین
لقب دادند.
بیشتر
مورخان وارد شدن حمدان
قرمط به دعوت
اسماعیلی را با گزارشهای همانندی مطرح کردهاند که گاه باهم تفاوتهایی اندک دارند.
وی از
سواد کوفه و از قریه دُور واقع در طَسُّوجِ فراتِ بادقلا/ باذفلی بود.
حمدان را نخست
حسین اهوازی، یکی از داعیان برجسته اسماعیلی که برای
تبلیغ به
جنوب عراق گسیل شده بود
، به کیش
اسماعیلی درآورد و از او
پیمان گرفت.
بغدادی به
صراحت حمدان
قرمط را
باطنی خوانده است.
به
روایت ابنندیم از یک
کتاب ردّ
اسماعیلیه، حمدان در
تأسیس دعوت با
عبدالله بن میمون قداح، در ایام
مأمون عباسی (متوفی ۲۱۸)، همدست بوده است.
اما این گزارشها با
روایت مشهور، مبنی بر اینکه حمدان در نیمه سده سوم به دعوت وارد شد، ناسازگار است.
همچنین اشاره تلویحی
طبری به اینکه حمدان
قرمط و پیروانش پیش از آنکه به کیش اسماعیلی درآیند،
کیسانی
مذهب بودهاند، توجیهناپذیر است.
[ص۴۳ ( Wilferd Madelung, "Fatimiden und Bahrainqarmaten", Der Islam, vol۳۴ (۱۹۵۹
]
او دعوت را در نواحی
کوفه و نیز بخشهای
جنوب عراق سازمان داد و داعیانی برای بخشهای عمده برگزید.
منابع از گرایش او به
آیین اسماعیلی خبر میدهند.
[ص۴۰ ( Wilferd Madelung, "Fatimiden und Bahrainqarmaten", Der Islam, vol۳۴ (۱۹۵۹
]
اما در این اخبار به
صراحت گفته نشده که حمدان پیش از آن چه مذهبی داشته است.
[ص۴۳ ( Wilferd Madelung, "Fatimiden und Bahrainqarmaten", Der Islam, vol۳۴ (۱۹۵۹
]
دیری نگذشت که حمدان پیروان بسیاری یافت که آنان را
قرامطه/
قرمطیه نامیدند.
امر دعوت بهدست حمدان
نیرو یافت و او توانست گروهی از جمله
زَکْروَیْه بن مِهرَویْه،
عکرمه بابلی،
جَلَنْدی رازی،
اسحاق سورانی (بورانی) و
عُطَیف نیلی را بهدعوت خویش درآورد.
در آن زمان یک گروه اسماعیلی وجود داشت که از مرکز
شام رهبری میشد
و حمدان که پایگاه
دعوت خود را در
کَلْواذی، نزدیک
بغداد، قرار داده بود
، نیز
مرجعیت رهبران مرکزی را قبول داشت و با آنان در
مکاتبه بود، لیکن
هویت این رهبران پوشیده نگه داشته میشد.
حمدان به
سهولت میتوانست از کلواذی با داعیان
خراسان و پیشوای منطقه
عسکر مُکْرَم (منطقه
اهواز) ارتباط برقرار کند.
ابنندیم بهنقل از همان کتاب، تاریخ این رویدادها را ۲۶۱ ذکر کرده است .
از عوامل عمده در موفقیت سریع حمدان،
قیام بردگان زنج به رهبری
صاحبالزنج در سالهای ۲۵۵ تا ۲۷۰ بود.
با توجه به اینکه دولت
بغداد هنوز نتوانسته بود، پس از جنبش بردگان، حاکمیت خود را در عسکر مکرم دوباره برقرار کند، فعالیتهای جنبش
قرامطه تا ۲۷۸ مخفی مانده بود.
حمدان حتی یک بار به صاحبالزنج پیشنهاد
اتحاد داد، اما او نپذیرفت.
دستیار اصلی حمدان و یکی از مشهورترین داعیان نخستین
قرمطی،
شوهر خواهر یا برادرزنش
عبدان بن ربیط بود.
حمدان و عبدان، کار
تبلیغ در
بحرین را به
ابوسعید جنابی سپردند.
عبدان همچنین
زَکْرویهبن مَهْرَویه را به عنوان داعی
غرب ایران منصوب کرد.
عقایدی که حمدان و عبدان
تبلیغ میکردند، نباید با آنچه از طرف
نوبختی و اشعری
به
قرمطیان نسبت داده شده است و گزارشهای
ابنرَزّام و
اخومُحَسّن ــکه از جمله از طریق آثار
ابنندیم و
مقریزی و
نویری به ما رسیدهاندــ آن را تأیید میکند، تفاوت فاحش داشته باشد.
محور اصلی این عقاید چنین بود که آنان منتظر
ظهور نزدیک مهدی یعنی
محمد بن اسماعیل بن جعفرصادق (
هفتمین امام و هفتمین
رسول از نظر
اسماعیلیان) بودند که قرار بود با ظهورش دوره ششمین رسول
اسماعیلی به پایان برسد.
در ۲۸۶، حمدان با دیدن تغییراتی در فرمانهای مکتوب، که از شهر
سَلَمیّه برای او فرستاده میشد،
حدس زد تغییری در معتقدات پدید آمده است.
از این زمان، کشمکش میان حمدان و مخدومانش بر سر مسئله
امامت پدید آمد زیرا برخلاف
عقیده انتظار ظهور محمد بن اسماعیل، اکنون خلیفه فاطمی
مهدی عُبیدالله، خود ادعای
امامت میکرد و
منکر بازگشت محمد بن اسماعیل بود
[ص۴۴ ( Wilferd Madelung, "Fatimiden und Bahrainqarmaten", Der Islam, vol۳۴ (۱۹۵۹
]
رؤسای
قرمطیان عراق همینکه متقاعد شدند که عبیداللّه مهدی از
اصول و عقاید نخستین جنبش
انحراف جسته است،
بیعت خویش با
رهبری مرکزی را گسستند.
پس از آن، حمدان
قرمط داعیان خویش را فراخواند و آنان را از آنچه رخ داده بود آگاه ساخت و به آنان
فرمان داد که امر دعوت را در مناطق فعالیت خود
متوقف سازند.
دخویه در
صحت بعضی از جزئیات این شرح تردید کرده است، اما در واقعیت جدا شدن حمدان و
عبدان از مخدومشان شکی ندارد.
این دو، سرانجام تبلیغاتی را که به نام
رهبر اسماعیلی مقیم سلمیّه انجام میدادند، رها کردند.
به
کیفر این جداییطلبی، عبدان به دست پیروان
زکرویه بن مهرویه به
قتل رسید
اما حمدان پس از آنکه بسیاری را به
عقیده خود جلب کرد، به
شام رفت و دیگر از او خبری نشد.
[ص۳۸ ( Wilferd Madelung, "Fatimiden und Bahrainqarmaten", Der Islam, vol۳۴ (۱۹۵۹
]
تاریخ
درگذشت حمدان همانند تولدش
روشن نیست. به نوشته
حمادی ، حمدان
قرمط در
بغداد کشته شد، اما او
تاریخ این رویداد را ذکر نکرده است.
اشاره
ابنحوقل گویای آن است که حمدان زنده ماند و بعدها با کنیه ابوعلی، به فعالیت خود ادامه داد.
به نوشته
غزالی ، او به
زهد گرایش داشت و بر آن شده بود تا
مردم را از
گمراهی به
هدایت و از
شقاوت به
سعادت برساند.
حمدان
قرمط توانست جماعتی را
سازمان دهد که تحت
رهبری او
عمل کنند.
وی به سازماندهی امور اقتصادی این گروه پرداخت و
ارتباط و
انسجام آن را با
دعوت تحکیم بخشید.
او نخست
مالیات سرانه یک درهمی به نام
فُطْرَه/ فِطْرَه از
قرامطه میگرفت. سپس این مقدار به یک
دینار، به نام
هِجْرَه، رسید.
او و داعیان در آغاز پیوستن پیروان، به شیوه
شکاکان درباره
امور شرعی و
تأویل آیات شبههانگیز از آنان
پرسش میکردند.
سپس مالیاتی به نام
بُلْغَه (مقدار غذای ضروری برای ادامه زندگی) میگرفتند که مقدار آن هفت
دینار بود.
برای هر
قرمطی که بُلغه میداد، شیرینیای به قدر یک
فندق میدادند و برای هر داعی صد دانه از این شیرینیها میفرستادند و از هر
قرمطی هفتصد دینار میخواستند.
چون داعیان درگرفتن
بُلغه توفیق یافتند،
خمس دارایی یا خمس عایدی
قرمطیان را میگرفتند و میگفتند که کسی را به نگاهداری
مال احتیاجی نیست و باید
سلاح بخرند. آنگاه، حمدان پرداخت
اُلْفَه را
فرض گردانید
.
داعی هر قریه اموال تمام مردم آن ناحیه را در یکجا جمع میکرد و از این اموال به هرکس به مقدار حاجتش میداد و همه را بهکار وامیداشت تا بدینترتیب در هیچیک از قرای ایشان محتاجی نماند.
حمدان
قرمط آنان را متقاعد ساخت به اینکه نیازی به
دارایی خود ندارند، زیرا همه آن سرزمین فقط از آنِ آنان خواهد شد. سپس اعلام گردید که
تکالیف شرعی از ایشان برداشته شده است.
هنگامیکه داعیان به این فکر افتادند (سال ۲۷۷) که برای خویش محل مستحکمی داشته باشند، جایی را به نام
مَهتَماباذ/
مهتماباز/
مهیماباذ در
کوفه اختیار کردند و به دور آن بارویی کشیدند و
خندق کندند و زنان و مردان ایشان از هر سوی در آنجا جمع شدند و نام آن را
دارالهجره گذاشتند.
(۱) ابنجوزی، القرامطة، چاپ محمد صباغ، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
(۲) ابنحوقل.
(۳) ابنعدیم، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، چاپ سهیل زکار، بیروت (۱۴۰۸/ ۱۹۸۸).
(۴) ابنندیم، الفهرست، (تهران).
(۵) ابنهیثم، کتاب المناظرات، با ترجمه انگلیسی از ویلفرد مادلونگ و پل ارنست واکر، لندن ۲۰۰۰.
(۶) محمود اسماعیل، الحرکات السّریة فی الاسلام: رؤیَة عصریة، بیروت ۱۹۷۳.
(۷) سعدبن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
(۸) محمدبن محمد بزدوی، کتاب اصولالدین، چاپ هانس پیترلینس، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۹) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمدزاهد کوثری، (قاهره) ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸.
(۱۰) ثابتبن سنان، تاریخ اخبار القرامطة، در الجامع فی اخبار القرامطة فیالاحساء، الشام، العراق، الیمن، چاپ سهیل زکار، ج ۱، دمشق ، دارحسان، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۱) محمدبن مالک حمادی، کشف اسرار الباطنیة و اخبار القرامطة، چاپ محمد زینهم عزب، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۲) فرهاد دفتری، تاریخ و عقایداسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران ۱۳۷۶ش.
(۱۳) ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنز الدرر و جامع الغرر، ج ۶، چاپ صلاحالدین منجد، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
(۱۴) محمدبن حسن دیلمی، بیان مذهب الباطنیة و بطلانه، منقول من کتاب قواعد عقائد آلمحمد، چاپ ر شتروطمان، استانبول ۱۹۳۸.
(۱۵) سامی عیاش، الاسماعیلیون فی المرحلة القرمطیة، بیروت: دار ابنخلدون.
(۱۶) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۷) طادروس طراد، الحرکة القرامطیّة فی العراق و الشام و البحرین و اهمیّتها التاریخیة، دمشق ۲۰۰۲.
(۱۸) سلیمان سلیم علمالدین، القرامطة: نشأتهم، عقائدهم، حروبهم، بیروت ۲۰۰۳.
(۱۹) محمدبن محمد غزالی، فضائح الباطنیة، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
(۲۰) قاضی عبدالجباربن احمد، تثبیت دلائلالنبوة، چاپ عبدالکریم عثمان، بیروت (۱۳۸۶/ ۱۹۶۶).
(۲۱) عریببن سعد قرطبی، صلة تاریخالطبری، در ذیول تاریخالطبری، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دارالمعارف، (۱۹۷۷).
(۲۲) محییالدین لاذقانی، ثلاثیة الحُلم
القرمطی: دراسة فی ادب القرامطه، قاهره ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۲۳) محمد عبدالفتاح علیان،
قرامطة العراق فی القرنین الثالث و الرابع الهجریین، (قاهره) ۱۹۷۰.
(۲۴) احمدبن علی مَقریزی، اتّعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، ج ۱، چاپ جمالالدین شیال، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۲۵) احمدبن علی مَقریزی، کتاب المقفّی الکبیر، چاپ محمد یعلاوی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۲۶) حسنبن موسی نوبختی، فرقالشیعة، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(۲۷) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایةالأرب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۲۸) Faiza Akbar, "The secular roots of religious dissidence in early Islam: the case of the Qaramita of Sawad Al-Kufa", Journal, Institute of Muslim Minority Affairs, vol ۱۲, no۲ (July ۱۹۹۱) .
(۲۹) MJ De Goeje, Memoire sur les carmathes de Bahrain et les fatimides, Leiden ۱۸۸۶.
(۳۰) EI۲, sv "Hamdan Karmat" (by W Madelung) .
(۳۱) Heinz Halm, Das Reich des Mahdi: der Aufstieg der Fatimiden (۸۷۵-۹۷۳) , Munchen ۱۹۹۱.
(۳۲) Heinz Halm, "The Ismaili oath of allegiance (`ahd) and the ‘sessions of wisdom’ (Majalis-al-hikma) in Fatimid times", in Mediaeval Ismaili history and thought, ed Farhad Daftary, Cambridge ۱۹۹۶.
(۳۳) Wilferd Madelung, "Fatimiden und Bahrainqarmaten", Der Islam, vol۳۴ (۱۹۵۹).
(۳۴) idem, "Hamdan Qarmat and the Dai Abu Ali", in Proceedings of the ۱۷th Congress of the UEAI, ed WMadelung et al, St Petersburg: Thesa, ۱۹۹۷.
(۳۵) Alexandre Popovic, La revolte des esclaves en Iraq au IIIe/IXe siecle, Paris c۱۹۷۶.
(۳۶) Detlev Quintern and Kamal Ramahi, Die Gerechtigkeitsbewegungenunter dem Kalifat der Abbasiden (۷۵۰-۱۲۵۸) am Beispiel der Qarmaten und Ihwan as-safa, Hamburg ۲۰۰۶.
(۳۷) Antoine Isaac Silvestre de Sacy, Expose de la religion des Druzes, tire des livres religieux de cette secte, vol۱, Paris ۱۹۶۴.
(۳۸) د، اسلام.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حَمْدان قَرْمَط»، شماره۶۵۲۲.