رشته های دین پژوهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دین پژوهی عبارت است از رشتههای مختلفی که با روشهای گوناگون به
تحقیق ، مطالعه و بررسی ابعاد مختلف
دین میپردازد. با توجه به این که
ادیان و به خصوص دین
اسلام ، مشتمل بر ابعاد عقیدتی، فقهی و حقوقی، فردی، اجتماعی، تربیتی و سیاسیاند، دانشهای دین پژوهی از اهمیت خاصی برخوردارند.
رشتههای دین پژوهی عبارتند از:
در
فرهنگ اسلامی برای
فلسفه ، تعریفهای گوناگونی ارایه شده است. برخی از آنها مجموعه
معارف بشری را در بر میگیرند (ان الحکمة هی العلم بحقایق الاشیاء علی ما هی علیه بقدر الطاقة البشریه) (ان
الفلسفه استکمال النفس الانسانیه بمعرفه حقائق الموجودات علی ما هی علیها و الحکم بوجودها تحقیقا بالبراهین لا اخذا بالظن و التقلید بقدر الوسع الانسانی)
و پارهای دیگر، تنها به
علم الهی که مشتمل بر امور عامه و
الهیات بالمعنی الاخص است، اختصاص داده شدهاند. (الحکمة الالهیه علم یبحث فیه عن احوال الموجود بما هو موجود فالحکمة الالهیه هی العلم الباحث عن احوال الموجود بما هو موجود ویسمی ایضا
الفلسفة الاولی و العلم الاعلی)
صدر المتالهین در تعریف
فلسفه مینویسد:
«البحث فی
الفلسفة الاولی و الحکمة القصوی عن عوارض الوجود بما هو وجود فضرب منها ذوات مجردة عن المواد بالکلیة و الحکمة الباحثة عنها یسمی باثولوجیا فی لغة یونانای العلم الربوبی و ضرب منها معان و مفهومات کلیه لا یابی عن شمولها الطبایع المادیه لا بما هی بل حیث هی موجودات مطلقة».
ایشان در تعلیقات خود بر شفا، ضمن معرفی کتاب
اسفار اربعه و حکمت متعالیه، تمام مباحث
فلسفی را به الهیات اختصاص میدهد و آن را به دو بخش
فلسفه اولی و فن مفارقات تقسیم میکند.
فلسفه دین به معنای تفکر
فلسفی در زمینه دین است. حال اگر آن را دفاع عقلانی و
فلسفی از
اعتقادات دینی معرفی کنیم، در آن صورت، ادامه دهنده نقش و کارکرد الهیات طبیعی (عقلی) که متمایز از الهیات وحیانی بوده شناخته میگردد.
غایت
فلسفه دین، اثبات وجود
خدا از طریق براهین عقلی میباشد؛ ولی امروزه تنها به تفکر
فلسفی و عقلانی درباره دین اطلاق میشود و نمیتوان آن را وسیلهای برای آموزش دین تلقی کرد.
حتی
لاادریون و کسانی که به خدا اعتقاد ندارند نیز میتوانند هم چون افراد متدین به تفکر
فلسفی در زمینه دین بپردازند.
برخی از نویسندگان در تبیین
فلسفه دین چنین انگاشتهاند که
فلسفه دین عبارت است از ژرف کاوی
فلسفی دین و کارهای جدید در این زمینه که به دو نوع تقسیم میگردد:
۱ـبررسی و ارزیابی عقلانیت یا معقولیت عقاید دینی، با توجه به انسجام آنها و اعتبار براهین مربوط به توجیه آنها؛
۲ ـ تحلیل توصیفی و روشن سازی زبان و عقیده و اعمال دینی با توجه خاص به قوانین
حاکم بر آنها و زمینهی آنها در
حیات دینی.
مهمترین مبحث این رشته دین پژوهی عبارت است از:
تعریف دین، منشا دین، براهین اثبات وجود خدا،
پلورالیسم دینی، شبهات شر، اوصاف خدا، رابطه علم و دین، اخلاق و دین، هنر و دین، زبان دین، گوهر و صدف دین، قلمرو دین و.... تحقیق و پژوهش در این مسائل در حوزه
فلسفه دین تنها با روش
عقل صورت میپذیرد.
این زمینه دین پژوهی نیز از طریق تبیین غایت، بیان روش، موضوع، کارکرد، وظیفه متکلم و... تعریف شده و با مدلهای مختلف کلام
فلسفی و
فلسفه کلامی و
کلام نقلی و
کلام عرفانی ظاهر گشته است.
[۱] پارهای از تعاریف به شرح ذیل است:
الف. قاضی عضدالدین الایجی (م ۷۵۶ هـ. ق) مؤلف مواقف، در تعریف
علم کلام میگوید:
کلام دانشی است که
انسان در پرتو آن، قدرت پیدا می کند که عقاید دینی را از راه ایراد دلایل و رد شبهات اثبات نماید. (الکلام علم یقتدر معه اثبات العقاید الدینیه ما یراد الحجج و دفع الشبهه.)
ب. سعد الدین تفتازانی (متوفی ۷۹۳ هـ. ق) نیز دانش کلام را چنین تعریف می کند:
کلام، علم به عقاید دینیه از روی دلایل قطعی و یقینی است. (الکلام هوالعلم بالعقاید الدینیه عن الادلة الیقینیه)
ج. محقق لاهیجی بعد از نقض و ابرام بر سایر تعاریف متکلمان از دانش کلام، این علم را چنین تعریف میکند:
کلام، صناعتی نظری است که به واسطه آن، انسان بر اثبات عقاید دینی توانا میشود. (الکلام صناعة یقتدر بها علی اثبات العقاید)
د.
فارابی در تعریف این علم مینویسد:
صناعت کلام، ملکهای است که انسان به کمک آن میتواند از راه گفتار، به یاری آرا و افعال محدود و معینی که واضع شریعت، آنها را به صراحت بیان کرده است بپردازد؛ و هر چه را مخالف آن است باطل نماید.
هـ.
ابن خلدون میگوید:
دانش کلام، آن دانشی است که متضمن اثبات عقاید ایمانی به وسیلهی ادله عقلی است؛ و رد بر بدعت گذارانی است که از اعتقادات مذاهب سلف و
اهل سنت منحرف شده اند؛ رمز این عقاید ایمانی،
توحید است.
با توجه به رسالت متکلمان و اهداف دانش کلام و با در نظر داشتن موضوع و متد آن، تعریف برگزیده از علم کلام، چنین است:
علم کلام دانشی است که به استنباط، تنظیم، تبیین معارف و مفاهیم دینی پرداخته و بر اساس شیوههای مختلف استدلال اعم از
برهان ،
جدل ،
خطابه و... گزارههای اعتقادی را اثبات و توجیه میکند و به اعتراضها و شبهات مخالفان دینی پاسخ میدهد.
خواننده گرامی توجه دارد که در این تعریف، نه تنها به موضوع کلام توجه شده که غایت و روش شناسی کلام نیز مورد عنایت قرار گرفته است.
با توجه به تعریف فوق، فواید و اهداف علم کلام و وظیفه
متکلمان عبارتند از:
۱ـ استنباط؛
۲ـ تنظیم؛
۳ـ تبیین معارف و مفاهیم دینی؛
۴ ـ دین پژوهی و شناخت دین، به شیوه تحقیقاتی نه تقلیدی؛
۵ ـ اثبات مدعیات اعتقادی و عقلانی کردن آنها؛
۶ـ پاسداری از آموزههای دینی و زدودن شبهات از آنها.
مهمترین مباحث کلام اسلامی عبارت است از اثبات وجود خداوند متعال، بررسی صفات الهی، اثبات توحید خداوند سبحان، مباحث مربوط به افعال الهی از جمله حدوث و قدم عالم، حدوث و قدم
قرآن و کلام الهی، قضا و قدر علمی و عینی
حق تعالی،
جبر و اختیار ، بلاء، هدایت و ضلالت، اعواض، آجال، ارزاق، اسعار،
عدل الهی ، ضرورت
بعثت انبیا، امامت و خلافت، مسائل مربوط به
معاد و
حیات اخروی و پارهای از قواعد کلامی از جمله قاعده
حسن و قبح عقلی ، قاعده لطف، قاعده اصلح و..
دین پژوهی
تطبیقی (compa ative study of eligion) که گاهی به آن تاریخ ادیان (histo y of eligions) نیز گفته میشود، دانشی نسبتا جوان و نوپاست که در مغرب
زمین ظهور کرده و همواره از پویایی و بالندگی خاصی برخوردار بوده است؛ و به ویژه در روزگار ما، شاخ و برگها و فروع و شبهههای زیادی یافته که رسیدن به مرحله اجتهاد و تخصص در هر یک از آنها محتاج عمری جداگانه است؛ این رشته نیز مانند بسیاری دانشهای دیگر از فرزندان عصر روشن گری است و اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم، پیدایش آن به اواخر قرن نوزدهم میرسد.
یواخیم واخ (joachimwach) جامعه شناس و دین شناس نامدار معاصر، در کتاب «مطالعه
تطبیقی دین» که پس از مرگش انتشار یافت درباره تاریخچه، وضعیت کنونی و آینده رشته ادیان چنین مینویسد:
«قرن حاضر به پایان نخواهد رسید مگر آنکه شاهد تاسیس دانش یک پارچه و یک دستی باشد که اکنون اجزایش پراکنده است. دانشی که قرنهای گذشته وجود نداشته و هنوز نیز تعریف آن به درستی روشن نیست، دانشی که شاید برای نخستین بار دانش دین شناسی (seience of eligion) نامیده خواهد شد».
سر رشته دین پژوهی
تطبیقی را در آثار زبانشناس آلمانی به نام ف. ماکس مولر (۱۸۲۳-۱۹۰۰. م) قرار میدهند. دانش وسیع مولر از زبان
هند و اروپایی، رهیافت
تطبیقی او به فقه اللغه و تسری دادن روش آن به دین پژوهی و حمایت صریح او از این رشته به عنوان یک رشته علمی، در طول حیات او، راه را برای تاسیس کرسیهایی مربوط به این رشته در دانشگاههای پیشتاز
اروپا باز کرد.
مولر، قائل به اتکای اندیشه به زبان بود و جست وجوی ریشه شناختیای برای شناخت منشاء اساسی
خداوند ، عقاید دینی و اساطیر در پیش گرفته بود.
رهیافت مردم شناسی به دین، به عنوان یک حوزه یا رشته نظام مند، در فرهنگ غرب ریشههای عمیقی دارد. میتوان سلسله نسب این امر را به روشنی تا آثار مورخان قوم شناس یونانی و اسلاف رومی آنان دنبال کرد.
تکامل گرایی اجتماعی و زیستی قرن نوزدهم، در نظریههای مردم شناختی دین، نقش مهمی بازی کرده است. ای. بی تیلور (۱۸۳۲-۱۹۱۷. م) قوم شناس انگلیسی، یکی از نخستین محققانی بود که مفاهیم تکاملی را در دین پژوهی به کار برد. او مؤسس دین پژوهی مردم شناختی انگاشته میشود.
وی بر مبنای آداب، رسوم و عقاید فرهنگهای بدوی، شواهدی بر مرحله اولیه دین یافت. به نظر او مرحله اولیه دین عبارت بوده است از اعتقاد به ارواحی که نه فقط در وجود انسانها، بلکه در همهی اورگانیسمهای طبیعی و
اشیا خانه دارند.
ر. ر. مارت (۱۸۶۶ - ۱۹۴۳. م) و رابرتسون اسمیت (۱۸۴۶ - ۱۸۹۴. م) از مردم شناسان انگلیسی هستند که در این زمینه به تحقیق پرداختند.
روانشناسی دین آن گونه که امروزه یافت میشود، موجودیتش را به همزمانی پیدایش ادیان
تطبیقی در قرن نوزدهم اروپا با پیدایش دو رشتهی دیگر که در آغاز با دین بی ارتباط بود، مدیون است.
این دو رشته عبارتند از:
روانشناسی اعماق (depthpsychology) که در حوزه علوم پزشکی به عنوان نخستین جستوجوی منظم نظریهای در زمینهی ضمیر ناخودآگاه، برای درمان بیماریهای روانی پدیدار شد؛ و دیگری فیزیولوژی روانشناختی (psychophysiology) که از فیزیولوژی به عنوان کوششی برای جانشین سازی دستگاه و تکیه گاه
فلسفی مربوط به نظریه ادراک، با سنجش و آزمایش گری عینی، انشعاب یافت.
علی رغم دانش وسیع و رهیافت وسیع المشرب که در آثار نخستین پیشتازان روانشناسی دین مشهود بود، این نیاکان دوگانه، این رشته را بهروی کرد متعارض مقید کردند که سر انجام، طیف رهیافتهای امروزی در زمینه روانشناسی دین را تشکیل میدهد.
نخستین نقطه عطف در روانشناسی دین، در سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۲. م، با سخنرانهای گیفورد ویلیام جیمز (۱۸۴۲ - ۱۹۱۰. م) به بار آمد. این سلسله سخنرانها، در سال ۱۹۰۲ میلادی تحت عنوان تنوع تجربه دینی، (the va ietiesof eligious enpe ience) انتشار یافت.
زیگموند فروید (۱۸۵۶ - ۱۹۳۹. م) و شاگردان وی، از جمله آلفرد آدلر (۱۸۷۰ - ۱۹۳۷. م) و کارل گوستاو یونگ (۱۸۷۵ - ۱۹۶۱. م) رهیافتهای جدیدی در حوزه روانشناسی
دین ارایه نمودند.
رهیافتهای روانشناسی به منشاء و ماهیت دین که از
یونان باستان آغاز شد و کسانی همچون شاعر رومی، لوکرتیوس، به تئوری ترس دربارهی آفرینش خدایان دست یافتند، تا قرون جدید ادامه یافت و اندیشمندانی همچون فروید، مارکس، ویلهم وونت، استانلی هال، شلایر ماخر، ویلیام جیمز، به نوعی منشاءهای روانی را برای دین مطرح ساختند.
احساس اتکای مطلق توسط شلایر ماخر، توجه به بعد حس مستقل در انسان به نام حس دینی توسط جیمز نمونههایی از رهیافتهای روانشناسی دین به شمار میروند. در این زمینه، نباید از پژوهشهای گسترده روان درمانی، توسط هانس شر، اسکار فیستر، ارنست جان و کارل یونگ غفلت کرد.
سابقه ملاحظه اندیشه ورانه رابطه بین دین و جامعه، به یونانیان باستان باز میگردد. ولی اولین بار،
ابن خلدون (۸۰۸-۷۳۲ هـ ق) از نقش دین در نهادهای اجتماعی و سیاسی، سخن راند. متفکران برجسته
مسیحی ، هم به نقش شکل دهنده دین بر جامعه و هم واکنش دین در برابر نیرو و نفوذ فزاینده دنیوی، توجه شایان کردند.
فیلسوفان جدیدی که فاقد بینش و گرایش دینی بودند، این رابطه را از نظرگاه کاملا دنیوی مطالعه میکردند. چنان که در اندیشه کنت و اسپنسر جلوه گر بود. جامعه شناسی دین، به عنوان جنبهای از جامعه شناسی آگاهی و فرهنگی تلقی میشده است. این اندیشه کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳. م) آشکارا اعلام کرد که آگاهی انسانها توسط روابط اجتماعی، اقتصادی تعیین میگردد.
ظهور مطالعه جامعه شناختی دین در عصر جدید، توسط پارسونز، داگلاس و توماس لوک مان، پیوند نزدیکی با
ظهور سرمایهداری، تعدد فرهنگی، مدارای دینی و دولت و
حکومت لیبرال دارد؛ بنابراین، نمیتوان ادعا کرد که این رشته، یک شیوه طبیعی ملاحظه دین و جامعه است.
بر عکس، این فراورده فرهنگی است که توسط تحولات تاریخی اندیشه غربی که پژوهشگران را بر آن داشته، یا واداشته که از ادعاهای هنجار آفرین دین با جامعه مورد پژوهش خود، فاصله بگیرند، پدید آمده است؛ در نتیجه جامعه شناسی دین، محصول یکی از تعلقات اساسی آن است؛ یعنی دنیوی سازی یا عرفی سازی (غیر دینی سازی) اندیشه و نهادهای دینی؛ بر عکس جامعه شناسی دین، رشته وابسته به آن، یعنی جامعه شناسی دینی، پیوندهای نزدیکتری با الهیات و دین مستقر، پیدا کرده است.
تاریخ جامعه شناسی دین را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد:
۱ـ اندیشه اجتماعی سنتی
۲ـ شکاکیت و نظریه پردازی
۳ ـ واکنش محافظه کارانه و رمانتیک
۴- نظریه اجتماعی جدید.
پدیدارشناسی دین (phenomenology of eligion) در طی قرن بیستم به عنوان رشته عمدهای از دین پژوهی و به عنوان رهیافت مؤثری به دین به کار رفته است. محققان از این اصطلاح، معانی گوناگونی را اراده کردهاند.
برخی از پژوهشگران معاصر چون «گئووایدان گرن» و «آک هولت کرانتس» این واژه را در مطالعه
تطبیقی و رده بندی انواع مختلف پدیدههای مختلف دینی به کار بردهاند و گروهی دیگر نظیر «کریستنسن»، «گواردوس»، «یواخیم واخ»، «میرچاالیاده»، پدیدارشناسی دین را یک رشته یا حوزه یا شیوه خاص در دین پژوهی میدانند و پدیدارشناسی دینی عدهای از محققان، کاملا از پدیدارشناسی
فلسفی شان متاثر بوده است.
اصطلاح پدیدارشناسی نیز معانی گوناگون دارد.
دانشمندان ، معمولا از اصطلاح پدیدارشناسی، تاکید بر برداشت توصیفی (در مقابل تبیین) رشته علمی شان را اراده کردهاند. کار برد دوم پدیدارشناسی، در مطالعه توصیفی، سیمانتیک و مطالعه
تطبیقی ادیان دیده میشود.
پدیدارشناسی در
فلسفه «یوهان هایزیش لمبرت» و «امانوئل کانت» و آثار «هگل» به معانی
فلسفی و معرفت شناسی نیز به کار رفته است.
تاثیر دین در شاخهها و زوایای مختلف هنری و ادبی، شاخه دیگری از دین پژوهی را به وجود آورده است. بر این اساس، تقسیم بندی هنر تجسمی و غیر تجسمی و نیز ادبیات منظوم و منثور، به دینی و غیر دینی یا سکولار ظاهر گشته است.
دین، برخوردار از مطالب سمبلیک و رمز آلود است (البته اسطوره، نه به معنای خیال، وهم و افسانه).
پرداختن به این مسئله، به تحقیق مستقل و دانش مجزایی محتاج است.
علل پیشرفت و انحطاط ادیان و پیآمدها و دستاوردهای آنها، در مراحل مختلف تاریخ و نقش ادیان در فرهنگ و تمدن سازی مطرح می شود و دانشی به نام
تاریخ ادیان را نمایان میسازد.
معرفت شناسان، علوم و معارف را به درجه اول و دوم منشعب ساختهاند. معرفت شناسی را نیز به معرفت شناسی پیشینی و پسینی تقسیم نموده اند. معرفت شناسی دینی، قسمی از معارف درجه دوم و معرفت شناسی پسینی است که از احکام و عوارض معارف دینی بحث میکند.
کلام جدید، عبد الحسین خسروپناه، ج۱، ص۳، برگرفته از «دین پژوهی و رشته های آن»