• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روابط عباسیان و سامانیان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تشریح روابط میان خلافت عباسی با امرای سامانی در دو باب دینی و سیاسی قابل بررسی می باشد.



تشریح روابط میان خلافت عباسی با امرای سامانی در دو باب دینی و سیاسی قابل بررسی می باشد.
روابط دینی؛ سامانیان به عنوان مرزداران شرق جهان اسلام از نیمه دوم قرن سوم تا حدود یک قرن خدمات زیادی برای خلافت و اسلام انجام دادند. از طرفی مبارزه آن‌ها به عنوان غازی و جهادگران مسلمان با مخالفین خلافت یعنی ترک‌ها در اترار از یک طرف و با علویان از طرف دیگر باید موجه و مقبول باشد و مقبولیت و مشروعیت با تائیدات خلافت عباسی امکان پذیر بود. سامانیان نیز پیرو مکتب حنفی بودند که این باعث رابطه عمیق تر آن‌ها می‌شد. خواندن خطبه و سکه هم نشان تبعیت این دولت از خلافت بود.
البته گاهی این موارد نقض می‌شد مثل زمانی که نصر دوم به اسماعیلیه گرایید و یا هنگامی که به دلیل تسلط آل بویه بر بغداد سامانیان از خواندن خطبه به اسم خلیفه منصوب از طرف آل بویه اجتناب کردند.
اما به جز این استثنائات همیشه شاهد تبعیت پایدار و همه جانبه سامانیان از عباسیان هستیم. اسماعیل پیوسته خلیفه را اطاعت نمودی و در عمر خویش یک ساعت بر خلیفه عاصی نشدی و فرمان او را به غایت استوار داشتی.
[۱] هروی، جواد، پژوهش‌هایی پیرامون عصر سامانیان، ص۱۷۶-۱۸۰، مشهد، توس، ۱۳۸۶.



روابط سیاسی؛ ضرورت ایجاد امنیت سیاسی از مرزهای شرقی نیازمند داشتن پشتوانه محکم در ازای مناسبات مطلوب با خلافت عباسی بود مقابله با دشمنان خلافت توسط سامانیان امری بود که خلیفه نمی‌توانست از آن چشم بپوشد و به آن بی اعتنا بماند و این مناسبات سبب می‌شد هر دو طرف از یکدیگر حمایت ظاهری و عملی را به جا آورند؛ اما به نظر می‌رسد دادن مالیات به خلافت امری ثابت نشده است. بیشتر رسم هدایا و پیشکش‌ها معمول بوده است. سندی در دست نیست که نشان دهد اسماعیل و دیگر امیران سامانی خراج یا مالیات به بغداد فرستاده باشند اما هدیه می‌فرستادند.
[۲] فرای ریچارد، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمه حسن انوشه، ص۱۲۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳.

گر چه سامانیان به ظاهر اطاعت عباسیان می‌کردند. اما به حقیقت کاملا مستقل بودند و خلیفه عباسی ایشان را امیر یا عامل فراهم کننده مالیات خویش می‌شمرد. گرچه نفوذ ایشان در داخل قلمروشان نامحدود بود،
[۳] فیلیپ، خلیل، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۵۹۴، تهران، آگاه، ۱۳۶۶.
در واقع ساختار حکومت سامانیان آن چنان محکم و با پشتوانه بسیار بوده است که این دولت را به امارت وابسته محض و خراج‌گزار بدل نکند.

۲.۱ - دعوت سامان خداه از مردم

اما برای روشن تر شدن این مطلب باید از ابتدای به صحنه آمدن جد سامانیان مناسبات را بررسی کرد.
مرحله اول از آنجایی شروع می‌شود که سامان خداه جد آل سامان در همکاری با ابومسلم مردم را به عباسیان دعوت می‌کرد.
[۴] ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۲، ص۱۴۱، بیروت، درالکتب العلمیه، ۱۴۱۲.
او خود تحت حمایت هشام بن عبدالملک اسلام آورده بود. زمینه بعدی همکاری در دفع سرکوب رافع بن لیث بودکه مأمون از خاندان‌های محلی هم چون طاهریان و سامانیان در خراسان کمک می‌گرفت که بعد از آن که نوح بن اسد سال‌ها ملازم دربار مامون شد.
[۵] اصفهانی، حمزه، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه دکتر جعفر شعار، ص۲۱۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷.
سپس فرزندانش از طرف مامون به حکومت شهرهای ماورالنهر منصوب شدند.
[۶] ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج۳، ص۴۷۷، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقاتی فرهنگی.
بدین ترتیب اولین خاندان ایرانی از طرف خلافت، مشروعیت سیاسی و دینی پیدا کرده و در تمام مدت رابطه میان آل سامان طاهریان و عباسیان به خوبی تداوم یافت.
[۷] تاریخ سیستان، مؤلف مجهول، تحقیق ملک الشعرای بهار، ص۲۲۸.
وقتی طاهریان سقوط کردند رابطه سامانیان با عباسیان رابطه مستقیم و بی واسطه شد. نصر اول از جانب معتمد عباسی منشور امارت ماورالنهر را گرفت البته باید توجه داشت در این زمان خلافت در شرایط بسیار بدی قرار داشت. از یک طرف علویان طبرستان از طرفی یعقوب لیث صفاری و از سویی دیگر مشکلات داخلی موجب ضعف و تزلزل عباسیان شده بود. بنابراین آن‌ها از تبعیت سامانیان استقبال کردند آن چه عباسیان بدان احتیاج داشتند نه پرداخت خراج بود و نه پرداخت مالیات بلکه مقابله سامانیان با دشمنان عباسی چیزی بود که خلافت به شدت به آن احتیاج داشت.
[۸] هروی، جواد، پژوهش‌هایی پیرامون عصر سامانیان، ص۱۸۰، مشهد، توس، ۱۳۸۶.


۲.۱.۱ - عدم دخالت در خلافت

تا دوره مامون رابطه خلفا و امرای سامانی به جز آن که بگوییم رابطه دوستانه‌ای بود، دارای احترام مقابل نیز بوده است؛ یعنی هیچ کدام در امور حکومتی یکدیگر دخالت نمی‌کردند قبلا در دعوای امیراسماعیل و برادرش امیرنصر خلیفه هیچ دخالتی حتی در حد توصیه و وساطت ندارد.

۲.۱.۲ - تعویض مناصب سامانی

بعد از مامون غلبه ترک‌ها باعث ضعف و زبونی خلفا شد و این ناتوانی باعث شد که خلیفه "معتضد عباسی" امیران ولایت را تیولداران همان نواحی قرار دهد تا عایدات مرز و بومی را که در تصرف خویش داشتند به مصارف لشگری همان ناحیه صرف کنند چنان که سامانیان ماورالنهر را تیول خویش ساخته بودند.
[۹] ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج۲، ص۵۷۸، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقاتی فرهنگی.
نیز همان طور که گفتیم در این زمان خطر تهدیدات صفاریان برای خلافت به حدی شده بود که مجبور بودند از سامانیان در مقابل آنان مدد جویند و این نشانه اقتدار و اهمیت آل سامان بود.
[۱۰] اشپولر، ترجمه قمر آریان، ص۱۲۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۴.
اگرچه گاهی امرای مدعی را روبروی یکدیگر قرار می‌داد مثل زمانی که منشور ولایت ماورالنهر را عمرولیث داد؛ اما بعد از پیروزی سامانیان در بلخ بسیار مشعوف شد.
[۱۱] گردیزی، ، عبد الحی، زین الاخبار، ص۱۸۶، تهران، انجمن آثار و مفاخز، فرهنگی، ۱۳۸۳.

"اشپولر" می‌گوید: « خلیفه مومنان برای ایران فقط دستگاه اجرایی تعویض قدرت سیاسی شده بود سامانیان نیز چنین وضعی داشتند. آنان نام خلیفه را در خطبه ذکر می‌کردند و برای وی هدیه می‌فرستادند؛ اما همواره هدف آشکار این بود که با این رشوه‌ها منصب خود را خریده باشند. سامانیان بدون آن که خلیفه در شرق حق امیتازی داشته باشد تشکیلات را با عبارت "خلیفه مومنان" که بر روی سکه‌ها نیز ضرب شده بود روبرو می‌کردند.»
[۱۲] اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج۲، ص۱۰۶-۱۰۷ تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۷۳.
بعد از خلیفه معتضد، خلیفه مکتفی با امیر جدید احمدسامانی روابط سامانی روابط دوستانه را تجدید کرد. در این زمان سامانیان درگیر ظهور مدعیان در اطراف و اکناف بودند و از آن سو خلفا سرگرم مبارزه با قرمطیان بودند، بنابراین آن دو باز هم به یکدیگر احتیاج داشتند.
[۱۳] هروی، جواد، سامانیان، ص۸۰ تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹.


۲.۲ - نصر دوم و روابط سرد فی مابین

دومین مرحله از روابط سامانیان و خلافت به عباسیان به روزگار نصر بن احمد بن اسماعیل برمی گردد.

۲.۲.۱ - ضعف خلیفه عباسی

امیر و خلیفه در دو روی سکه ضعف و قدرت قرار دارند. خلیفه عباسی در تسلط قدرت خلفا گرفتار است تا جایی که ترکان حتی در کاسه شیر خلیفه دست برده تا میان نامه‌ای پنهانی برای خلیفه در آن حمل شده باشد.
[۱۴] ابن مسکویه، تجارب الامم، ص۲۲۵، تهران، کاوش، ۱۳۷۴.


۲.۲.۲ - قدرت امرای سامانی

اما سامانیان در دوره اوج و اقتدار؛ یعنی در عصر طلایی خود به سر می‌بردند. مقتدر، قاهر، راضی، متقی چهار خلیفه‌ای بودند که همزمان با "احمد" بر سر کار می‌آیند و می‌روند و همزمان خلافت درگیر خلیفه دیگری به نام خلیفه فاطمی و اسماعیلیان نیز شده بود. نصردوم سامانی هم چون پدرانش خود را تابع و مطیع عباسیان نشان می‌داد؛ اما این زمان که زمان رشد و شکوفایی علم و تکریم فرزانگان و دانشمندان و بسط علم و فرهنگ خراسان و ماورالنهر در عصر نصر دوم شد بنابراین اندیشه‌های باطنی نیز مجال رشد یافت و تا آن جا پیش رفت که امیر سامانی را نیز مجذوب کرد. در این دوره منابع، اشاره‌ای به مناسبات خلیفه و امیر نکرده‌اند. بر روی مسکوکات هنوز نام خلیفه مقتدر، قاهر و راضی وجود دارد؛ اما مناسبات آن‌ها رو به سردی می‌گراید.
[۱۵] هروی، جواد، سامانیان، ص۸۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹.


۲.۳ - از سرگیری روابط بعد از طائع

سومین مرحله از مناسبات میان سامانیان و عباسیان در پایان حکومت "نصر" آغاز و تا پایان خلافت طائع (۳۳۱ـ۳۳۸) ادامه می‌یابد. در طی این پنجاه سال سامانیان تلاش کردند از اسماعیلیان تبری جسته و از عباسیان دلجویی کنند.

۲.۳.۱ - تسلط آل بویه بر بغداد

اگر چه در این سال‌ها آل بویه بر بغداد مسلط شدند و روابط با خلافت با دولت‌هایی که هم مسلک آن‌ها بودند تغییر شکل یافت. این روابط در معرض آسیب جدی بود چرا که مثلا والیانی که تا کنون در تبعیت خلفای حنفی بودند اکنون باید در اطاعت خلیفه‌ای باشند که خود زیر نظارت امرای شیعی آل بویه قرار دارند. خلافت بغداد زیر نفوذ آل بویه قرار گرفت که دشمن سامانیان بودند و در نیمه قرن چهارم امیران سامانی گاه خود را در ستیز با بغداد می‌دیدند.
[۱۶] باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، ص۲۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲.
در مسکوکات سامانی نام خلفا تا "الطائع" آمده و بعد از آن نامی ضرب نشده که طبعا این عمل ناشی از شدت عمل آل بویه در عزل طائع بوده است.

۲.۳.۲ - ایجاد کدورت فی ما بینی

اما اطاعت از خلیفه از سر گرفته شد. تنها استیلای آل بویه بر بغداد باعث کندی در این حرکت و تدریجا از هم گسستگی مناسبات فی مابین شد و رفته رفته جای خود را به کدورت داد چرا که خلیفه و آل بویه از یاغیان و متمردین دستگاه سامانی حمایت می‌کردند.
[۱۷] باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، ص۲۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲.


۲.۴ - ضعف عباسیان و سامانیان

چهارمین مرحله مناسبات پایانی این دو است که از نیمه دوم قرن چهار و از خلافت قادر شروع می‌شود که تا پایان امارت سامانیان ادامه می‌یابد. پس از نیمه قرن ۴ به تدریج امارت سامانی در معرض تهدید امرای نظامی ترک، سپهسالاران و همه مدعیان قدرت قرار گرفته و تضعیف شدند. شورش‌های داخلی و هجوم‌های خارجی شرایطی را به وجود آورده بود که سامانیان بیش از آن که در فکر ارتباط با عباسیان باشند در فکر چاره جویی در دفع مدعیان و هجوم بیگانگان بودند. از سوی دیگر عباسیان که دیگر قدرتی نداشتند تنها به این می‌اندیشیدند که بغداد را حفظ کنند. با تمام این توصیفات سامانیان خلفا را به صورت ظاهری هم که شده در خطبه و سکه یاد می‌کردند؛ اما طائع را که آل بویه بر خلافت نشانده بود را نپذیرفتند؛ در حالی که محمود غزنوی که تابع سامانیان بود به جانبداری از خلیفه قادر پرداخت.
[۱۸] جرفادقانی، ناصح بن ظفر، ترجمه تاریخ یمینی، ترجمه جعفر شعار، ص۲۹۸، تهران، ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۷.
بارتولد می‌گوید: «نامه‌ای در دست است که محمود در طی آن پیروزی خویش را به اطلاع قادر رسانیده محمود در آن نامه می‌گوید که تنها علت جنگ امتناع سامانیان از شناختن خلیفه بوده است».
[۱۹] بارتولد، ترکستان نامه، ج۱، ص۵۶۷، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲.
این در حالی است که سلطان محمود بر روی تمام سکه‌هایی که در سال‌های پیش از ۲۸۹ (۸سال قبل از قادر) در نیشابور ذکر کرده نام طائع از یک طرف و نام امرای سامانی در سوی دیگر سکه آمده است.
[۲۰] باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، ص۲۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲.

به این ترتیب آخرین مرحله از مناسبات سامانیان و خلافت عباسیان در شرایطی به پایان خود رسید که دولت سامانیان به دلیل مشکلات و مدعیان داخلی و هجوم خارجی در حال فروپاشی بوده و خلافت عباسی نیز دستخوش مشکلات عدیده به ویژه خارج شدن زمام امور از دست خلیفه بود.


پس از آنکه معزالدوله بویهی در سال ۳۴۴ (ه. ق) بغداد چیره شد و در عزل و نصب خلیفه دخالت کرد سامانیان از به رسمیت شناختن مطیع، خلیفه برکشیده آل بویه خودداری کرد و اگر چه مستکفی در سال ۳۳۸ درگذشت سامانیان پس از آن نیز نام وی را در خطبه ذکر می‌کردند و بر سکه هاشان نیز هم چنان نام مستکفی نقش بسته بود. گفته شده است که پس از سال‌ها از آغاز خلافت مطیع در ۳۴۳ بود که "ابوعلی محتاج چغانی" سپهسالار عاصی امیر نوح بن نصر به واسطه منشور حکومت خراسان که از جانب مطیع به نام او صادر گردید بر نیشابور و برخی از نواحی خراسان استیلا یافت و خطبه به نام مطیع کرد. جداکردن خراسان از سلطه سامانیان و تفویض آن به سردار متمرد ایشان باعث گردید تا سامانیان خلافت مطیع را گردن نهند.
[۲۱] ابن اثیر، تاریخ کامل ایران، ترجمه ابولقاسم حالت، ج۸، ص۵۰۷، تهران، شرکت سهامی چاپ، بی تا.

عبدالملک بن نوح از سال ۳۴۵ به نام "مطیع" سکه زد که باعث شادمانی خلیفه و اعلام این خبر در شهرها شد.
[۲۲] قلقشندی، احمدبن علی، منهج، ج۶، ص۴۰۹، ری، مرکز ملک فیصل، ۱۴۲۲.
مطیع تا سال ۳۶۳ حکومت کرد و در این سال پسرش الطائع به خلافت نشست طائع در سال ۳۸۱ توسط بهاالدوله بویهی برکنار و القادر به خلافت منصوب شد؛ اما سامانیان از پذیرش سیادت روحانی قادر امتناع کردند و در سراسر خراسان و ماورالنهر همچنان خطبه به نام طائع بود.
[۲۳] ابن اثیر، تاریخ کامل ایران، ترجمه ابولقاسم حالت، ج۸، ص۷۹-۸۱، تهران، شرکت سهامی چاپ، بی تا.
به طوری که در ۳۸۳ طائع در جمع حاجیان خراسانی این مساله را پیش کشید و توسط ایشان نامه‌ای برای "امیرنوح بن منصورسامانی" فرستاد با این حال تا ۳۸۹ که محمود غزنوی در مرو بر لشگریان سامانی فائق آمد و سراسر خراسان را به سلطه خود درآورد این مشکل حل نشده باقی ماند و در این سال بود که "محمود" نام "قادر" را در خطبه‌ها جایگزین نام طائع کرد.
[۲۴] صابی، هلال بن المحسن، رسوم دارلاخلافه، ترجمه کدکنی، ص۳۴۲ - ۳۴۳، نهران، بنیاد فرهنگی ایران، ۱۳۶۴.



شماری از خلیفه زادگان عباسی در بخارا می‌زیستند که از سوی دولت سامانی راتبه ویژه دریافت می‌کردند.

۴.۱ - ابوطالب مامونی

از آن جمله ابوطالب مامونی ادیب و شاعر جوان است. وی از نوادگان مامون عباسی بود که از بغداد به ری و سپس به نیشابور و بخارا آمد و در کنف حمایت وزرای سامانی قرار گرفت.
مامونی از شعرای دربار سامانی بود. به گفته "ثغالبی" در خیال گرفتن خلافت لشکریانی از خرسان گرد آورد و آهنگ بغداد کرد؛ اما مرگ او در حدود چهل سالگی از تحقق این آرزو جلوگیری کرد.
[۲۵] ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمه الدهر، مصحح محمد محیی الدین عبدالحمید، ج۴، ص۱۷۱-۱۷۲، قاهره، ادبیات عرب، ، ۱۹۵۶.


۴.۲ - ابومحمد واثقی

ابومحمد واثقی ادیب و شاعر مالکی مذهب و از اولاد واثق عباسی هم با خانواده خود به بخارا آمده بود تا هم چون دیگر خلیفه زادگان از اکرام سامانیان بهره مند شد و یا کاری دولتی را عهده دار شود. اما او هم به جایی نرسید و از سر خشم راهی ترکستان شد و بغراخان را بر ضد سامانیان برانگیخت. او می‌خواست خلافت را بگیرد؛ اما راه به جایی نبرد و در سال ۳۸۲ به نیشابور و بعد به عراق گریخت.
[۲۶] ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمه الدهر، مصحح محمد محیی الدین عبدالحمید، ج۴، ص۱۹۲-۱۹۳، قاهره، ادبیات عرب، ، ۱۹۵۶.



۱. هروی، جواد، پژوهش‌هایی پیرامون عصر سامانیان، ص۱۷۶-۱۸۰، مشهد، توس، ۱۳۸۶.
۲. فرای ریچارد، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمه حسن انوشه، ص۱۲۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳.
۳. فیلیپ، خلیل، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۵۹۴، تهران، آگاه، ۱۳۶۶.
۴. ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۲، ص۱۴۱، بیروت، درالکتب العلمیه، ۱۴۱۲.
۵. اصفهانی، حمزه، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه دکتر جعفر شعار، ص۲۱۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷.
۶. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج۳، ص۴۷۷، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقاتی فرهنگی.
۷. تاریخ سیستان، مؤلف مجهول، تحقیق ملک الشعرای بهار، ص۲۲۸.
۸. هروی، جواد، پژوهش‌هایی پیرامون عصر سامانیان، ص۱۸۰، مشهد، توس، ۱۳۸۶.
۹. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج۲، ص۵۷۸، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقاتی فرهنگی.
۱۰. اشپولر، ترجمه قمر آریان، ص۱۲۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۴.
۱۱. گردیزی، ، عبد الحی، زین الاخبار، ص۱۸۶، تهران، انجمن آثار و مفاخز، فرهنگی، ۱۳۸۳.
۱۲. اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج۲، ص۱۰۶-۱۰۷ تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۷۳.
۱۳. هروی، جواد، سامانیان، ص۸۰ تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹.
۱۴. ابن مسکویه، تجارب الامم، ص۲۲۵، تهران، کاوش، ۱۳۷۴.
۱۵. هروی، جواد، سامانیان، ص۸۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹.
۱۶. باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، ص۲۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲.
۱۷. باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، ص۲۶، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲.
۱۸. جرفادقانی، ناصح بن ظفر، ترجمه تاریخ یمینی، ترجمه جعفر شعار، ص۲۹۸، تهران، ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۷.
۱۹. بارتولد، ترکستان نامه، ج۱، ص۵۶۷، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲.
۲۰. باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، ص۲۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲.
۲۱. ابن اثیر، تاریخ کامل ایران، ترجمه ابولقاسم حالت، ج۸، ص۵۰۷، تهران، شرکت سهامی چاپ، بی تا.
۲۲. قلقشندی، احمدبن علی، منهج، ج۶، ص۴۰۹، ری، مرکز ملک فیصل، ۱۴۲۲.
۲۳. ابن اثیر، تاریخ کامل ایران، ترجمه ابولقاسم حالت، ج۸، ص۷۹-۸۱، تهران، شرکت سهامی چاپ، بی تا.
۲۴. صابی، هلال بن المحسن، رسوم دارلاخلافه، ترجمه کدکنی، ص۳۴۲ - ۳۴۳، نهران، بنیاد فرهنگی ایران، ۱۳۶۴.
۲۵. ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمه الدهر، مصحح محمد محیی الدین عبدالحمید، ج۴، ص۱۷۱-۱۷۲، قاهره، ادبیات عرب، ، ۱۹۵۶.
۲۶. ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمه الدهر، مصحح محمد محیی الدین عبدالحمید، ج۴، ص۱۹۲-۱۹۳، قاهره، ادبیات عرب، ، ۱۹۵۶.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «روابط عباسیان و سامانیان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۳۰.    



جعبه ابزار