زبیر بن عوّام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زبیر بن
عوام بن
خویلد بن
اسد بن
عزی بن قصی، یکی از اصحاب
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که مادرش
صفیه دختر
عبدالمطلب بن
هاشم بن
عبد مناف، عمه پیامبر اسلام است.
کنیه او ابو عبدالله بود. او فرزند برادر
خدیجه (سلام اللهعلیها) است. پدرش عوام (برادر خدیجه) در
جنگ فجار کشته شد.
مادرش
صفیه دختر
عبدالمطلب یعنی عمه
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
حضرت علی (علیهالسّلام) بود.
برخی
آل زبیر را مصریتبار دانسته و انتساب ایشان به خاندان اصیل
قریش را نمیپذیرند، این گروه به روایتی استناد میکنند که بر اساس آن
خویلد بن اسد در سفر
مصر، عوام را با خود به
مکه آورد و در واقع عوام پسرخوانده اوست.
زبیر با اسماء دختر
ابوبکر ازدواج کرد.
منابع تاریخی، اسلام زبیر را بعد از مسلمان شدن ابوبکر نوشتهاند، بعضی گفتهاند وی در آن هنگام ۸ ساله بوده است.
اما بعضی دیگر از مورخان وی را در آن هنگام نوجوانی ۱۵ ساله دانستهاند.
در گزارشی عنوان شده که وی با حضرت علی (علیهالسّلام) همسن بوده است.
در این صورت نمیتواند در سن هشتسالگی اسلام آورده باشد و به نظر همان ۱۵ سالگی درست مینماید.
زبیر را پنجمین یا ششمین گرونده به اسلام میدانند.
از آنجا که نوهاش
هشام بن
عروة بن زبیر، اسلام آوردن وی را گزارش کرده است
بدین سبب احتمال اینکه درباره زمان اسلامآوردن او اغراق شده باشد، وجود دارد.
زبیر در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خدمات قابل توجهی به
اسلام در جنگها و یاری رساندن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داشت و مورد تعریف و تمجید آن حضرت قرار گرفت از جمله اینکه از پیامبر اکرم نقل شده است: «لکلّ نبیّ حَوَارِیٌّ و حوارییّ الزّبیر»؛
برای هر پیامبری یاور و یاری کننده است و یاور و یاری کننده من زبیر است. و یا در نقل دیگری فرمود: «الزُّبَیْرُ ابْنُ عَمَّتِی، وَ حَوَارِییَّ مِنْ اُمَّتِی»؛
اخبار زیادی درباره زبیر قبل از
هجرت وجود ندارد جز اینکه وی جزو
مهاجرین به
حبشه به شمار آمده است.
هنگامی که زبیر و دیگر مهاجرین به حبشه، در آنجا به سر میبردند، شایع شد که قریش به اسلام گرویدهاند، بدین جهت بعضی از مهاجرین از جمله زبیر به مکه بازگشتند.
یکی از اقداماتی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از هجرت به
مدینه، انجام داد برقراری
عقد اخوت بین
مسلمانان بود، در آن هنگام، بین زبیر و
عبدالله بن مسعود پیمان برادری بسته شد.
در روایتی دیگر، پیمان برادری میان زبیر و
سَلَمَه بن
سَلامَه بن وَقش یاد شده است.
در همان اوایل هجرت
عبدالله بن زبیر متولد شد. وی نخستین فرزند مهاجران در مدینه بود. به هنگام تولد وی مسلمانان
تکبیر گفتند. این تکبیر به دلیل جایگاه و شخصیت زبیر یا عبدالله نبود. بلکه به جهت شایعه قطع نسل مسلمانان مهاجر با
سحر یهودیان بود.
حضور زبیر در
جنگ بدر،
احد و
فتح مکه گزارش شده است.
زبیر پسر عمه و یاورم از امت من است. این
روایت در منابع اولیه شیعی نقل نشده است، هر چند برخی از کتابهای متاخر آنرا از
اهل سنت نقل کردهاند،
اما حتی با فرض پذیرش سند روایت، تشبیه زبیر به «حواری»، (یاران مخصوص
حضرت عیسی (علیهالسّلام)) به جهت یاری رساندن و کمکهای او به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است،
چنانچه
خداوند متعال در
قرآن کریم میفرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا اَنْصارَ اللَّهِ کَما قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ اَنْصاری اِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ اَنْصارُ اللَّه؛
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! یاوران خدا باشید همانگونه که عیسی بن مریم به
حواریون گفت: «چه کسانی در
راه خدا یاوران من هستند؟! » حواریون گفتند: «ما یاوران خداییم». و «فَلَمَّا اَحَسَّ عیسی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ اَنْصاری اِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ اَنْصارُ اللَّهِ؛
هنگامی که عیسی از آنان احساس
کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان
[
شاگردانِ مخصوصِ او
]
گفتند: «ما یاوران خداییم».
پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زبیر جزء مخالفین
سقیفه بود و هنگامی که مهاجمین به خانه حضرت علی (علیهالسّلام) حمله کردند، زبیر شمیشیر کشیده و به آنان حمله کرد و گفت: یا معشر بنی عبدالمطلب ایفعل هذا بعلی و انتم احیاء» ای فرزندان عبدالمطلب شما زنده باشید و با علی (علیهالسّلام) چنین برخوردی شود. سپس شمشیر کشید و به آنان حمله کرد.
خالد بن ولید از پشت سنگی به وی زد که منجر به افتادن شمشیرش شد.
عمر شمشیر را برداشت و شکست.
زبیر داماد ابابکر یعنی همسر اسماء است.
وی اسماء را طلاق داده و گویند این
طلاق با اصرار فرزندش عبدالله بودهاست.
رابطه زبیر با خلافت در زمان
خلیفه دوم نیز چندان خوب نبود. شبی عمر با
ابن عباس در حال گشت زنی در مدینه بود، وقتی سخن از زبیر به میان میآید وی گفت «وی مردی کم حوصله و رنگ به رنگ، در زمان رضایت، همچون
مؤمن و به هنگام خشم، همچون
کافر است، روزی
انسان و روزی
شیطان و اگر به خلافت برسد چه بسا که روز خود را به چانه زدن درباره یک مد جو صرف کند».
در شورای شش نفره زبیر به
عثمان رای نداد و این حاکی از عدم همراهی وی با عثمان است. عثمان برای راضی نگه داشتن وی ۶۰۰۰۰۰ درهم جایزه به وی داد
ولی طولی نکشید که مردم را به کشتن عثمان تحریک نمود.
با توجه به بیان مختصری از زندگانی و حالات زبیر بن عوام در زمان رسول خدا و پس از آن باید گفت:
شیعه هیچگاه خدمات زبیر را در دوران رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خویشاوندی او را با آنحضرت
انکار نمیکند اما لقب حواری را منحصر به زبیر و از القاب اختصاصی او و یا تاییدی بر رفتار و حالات و صفات او بعد از رحلت آنحضرت نمیداند، علاوه بر آنکه بر اساس مبانی شیعی، روایت اشاره شده در پرسش نیز چندان قابل اعتماد نیست و با فرض پذیرش آن نیز همانگونه که خدمات او در جنگها سبب شد تا پیامبر به او لقب «حواری» بدهد، بیعتشکنی و خروج بر امام بر حق که خود زبیر به حقانیت او
اعتراف و
اقرار نموده و با غیر او تا مدتها
بیعت نکرده میتواند او و عملکردش را پس از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مورد نکوهش قرار بدهد و هیچ منافاتی نیز وجود ندارد که شخصی در برههای از زمان به جهت کارهای خوبی که دارد مورد توجه و تشویق قرار بگیرد و همین شخص در بخش دیگری از زمان با عملکرد ناپسندی که از خود بروز داده مورد نکوهش و سرزنش باشد و یا بر عکس.
رابطه زبیر با
حضرت علی (علیهالسّلام) دارای فراز و نشیبهای زیادی است. وی از مدافعان حضرت علی (علیهالسّلام) در سقیفه بود، همچنین او از شهود
وصیت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بوده
و در هنگام دفن حضرت زهرا حضور داشت
و در شورای شش نفره به حضرت علی رای داد.
پس از قتل عثمان، جمعیت زیادی که
طلحه و زبیر نیز در میان آنان بودند، به خانه حضرت علی (علیهالسّلام) هجوم برده و گفتند ما آمدهایم تا با شما به خلافت بیعت کنیم. پس از اصرار زیاد حضرت علی (علیهالسّلام) پذیرفت.
زبیر در این واقعه به همراهی طلحه، بیعت مهاجران را تضمین کرد.
اما دیری نپایید که از نظر خود برگشت و به مخالفت با خلافت حضرت علی برخاست.
زبیر به همراه طلحه وقتی شنید،
عایشه نیز در
مکه نسبت به انتخاب حضرت علی (علیهالسّلام) به خلافت ناخشنود است، به بهانه
عمره از
مدینه بیرون آمدند.
امام علی (علیهالسّلام) هنگام خروج آنان فرمود: ایشان برای زیارت
خانه خدا نمیروند، بلکه به قصد
مکر و حیله و
خیانت مسافرت میکنند.
زبیر، عایشه را نیز با خود همراه کرد و به قصد خروج علیه حضرت علی (علیهالسّلام) با تشکیل سپاه عظیمی عازم
بصره شد. آنان پس از مصادره اموال یمنیان که توسط
یعلی بن منبه برای حضرت علی (علیهالسّلام) فرستاده میشد، به طور رسمی و علنی مخالفت خود را اظهار نمودند.
زبیر را میتوان یکی از اضلاع مثلث
جنگ جمل دانست. وی با همکاری طلحه، عایشه را نیز با خود همراه کرده و به بصره کشاند. آنان وارد بصره شده و عثمان بن حنیف استاندار حضرت علی (علیهالسّلام) را مورد ضرب و شتم قرار داده و
مثله کردند.
حضرت علی (علیهالسّلام) با سپاه، خود را به حوالی بصره رساند و پس از کش و قوسهایی جنگ به نفع حضرت علی (علیهالسّلام) تمام شد.
پس از رویارویی دو لشکر، حضرت علی (علیهالسّلام) زبیر را فرا خواند، ملاقات آن دو بین صفوف دو لشکر صورت گرفت. حضرت علی (علیهالسّلام)، سفارش
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به خود را به زبیر یادآوری کرد. سفارش این بود که: پیامبر (علیهالسّلام) روزی در حضور حضرت علی (علیهالسّلام) به زبیر فرمود: آیا علی را دوست داری، زبیر گفت: چرا دوست نداشته باشم، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: چگونهای وقتی ظالمانه با او بجنگی؟!
زبیر پس از یادآوری این مطلب از اردوگاه کنارهگیری کرد.
پس از کنارهگیری زبیر،
عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به
تعقیب او پرداخت و در جایی به نام
وادی السِّباع او را غافلگیرانه کشت.
وی سپس نزد حضرت علی رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر جایزه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش
جهنم را به او بده.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است.
امام از کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام فرمود: این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا زدود.
شاید از حدیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سخن حضرت علی (علیهالسّلام) نسبت به قاتل زبیر چنین تصور شود که زبیر
توبه کرده است. یوسفی غروی توبه زبیر را نمیپذیرد و میگوید: توبه زبیر در صورتی درست بود که از
امام زمان خویش پیروی میکرد و به علاوه خود را در خدمت او قرار میداد که البته پس از گفتگو با حضرت علی (علیهالسّلام) چنین نکرد و نمیتوان گفت سخن حضرت امیر (علیهالسّلام) (و قبل از آن سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مبنی بر بشارت دادن آتش به قاتل او نشانه قبولی توبه زبیر است، چرا که شاید بدین علت چنین بشارت داده شده که قاتل، بدون امر شرعی و اذن امام او را کشته است، خصوصا که قاتل بعدها جزء
خوارج نهروان شد.
ابن جوزی حنبلی در تاریخ خود مینویسد: «در سال ۳۸۶ ه. ق اهالی بصره پس از وقوع اتفاقاتی، بر روی قبر زبیر
مسجد و گنبد و بارگاه ساختند و اموال زیادی را
وقف آنجا کردند»
علمای انساب فرزندان زبیر را ۱۱ پسر و ۹ دختر گزارش کردهاند که معروفترین آنان
عبدالله بن زبیر است. اسامی دیگر فرزندان زبیر به شرح زیر میباشد.
پسران: عروه، منذر، عاصم، مهاجر، خالد، عمر، مصعب، حمزه، جعفر.
دختران: خدیجه، ام حسن، عایشه، حبیبه، سوره، هند، رمله، عبیده، زینب.
زبیر در دوران خلفای ثلاثه دارایی زیادی جمعآوری کرد. گفتهاند وی پس از خود یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره، یک خانه در
کوفه و یک خانه در
مصر به ارث گذاشت.
نیز دارایی وی را پس از مرگش، هزار دینار، هزار اسب، هزار کنیز و غلام ذکر کردهاند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «زبیر بن عوام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۱۶.