سعید حوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَوّی، سعید، حَوّی، سعید، مفسر
قرآن و از رهبران
اخوانالمسلمین در
سوریه بود.
در ۱۳۱۴ش/ ۱۹۳۵ در محله فقیرنشین علیلیات در
حماه متولد شد.
مادرش را در خردسالی از دست داد و پدرش، محمد دیب، نیز به اتهام قتل متواری و سپس زندانی شد.
از اینرو سعید کودکی را تحت
کفالت عمو و مادربزرگش گذراند.
مادربزرگ سعید نخست او را نزد معلم
قرآن و سپس به
مدرسه ابتدایی فرستاد، ولی پدرش پس از آزادی از زندان، او را از رفتن به مدرسه بازداشت تا کمک کارش باشد.
پدرش عمدهفروش محصولات کشاورزی بود و از سعید برای حساب و کتاب
معاملات کمک میگرفت و بدین ترتیب سعید خواندن و نوشتن و ریاضیات را فراگرفت.
او در یازده سالگی به مدرسه شبانه رفت و تحصیلات ابتدایی خود را کامل کرد.
سعید از کودکی شیفته مطالعه بود و همین امر او را در نگارش توانمند ساخت.
در دبیرستان به همراه برخی از دوستانش به حفظ و تلاوت قرآن پرداخت به طوری که در پایان دوره دبیرستان بیشتر قرآن را حفظ بود.
محمد حامد (متوفی ۱۳۴۸ش/۱۹۶۹)، شیخ صوفی
طریقه نقشبندی ، مفتی و خطیب شهر حماه و از پایهگذاران
اخوانالمسلمین در این شهر، معلمِ تعلیمات اسلامی در دبیرستانِ سعید بود.
این آشناییبه رابطه بیشتر و شرکت وی در جلسات دینی شیخ در مسجدجامع سلطان انجامید.
شیخ حامد در تکوین دیدگاههای دینی و اعتقادی سعید بسیار نقش داشت چنانکه وی در خاطرات خود از پیوند روحی عمیقش با شیخ حامد و تأثیر فراوان او خبر داده است.
پدر و عموی سعید از فعالان سیاسی حماه بودند و به حزب سوسیالیسم عربی که
اکرم حورانی تأسیس کرده بود، پیوستند.
آنان همچنین در درگیری با اشغالگران فرانسوی که به خروج آنان از حماه انجامید، شرکت داشتند.
سعید که پیشتر شاهد فعالیتهای سیاسی پدرش بود، در دبیرستان با احزاب سیاسی
سوریه بیشتر آشنا شد و در ۱۳۳۱ش/۱۹۵۲ به توصیه شیخ محمد حامد به اخوانالمسلمین پیوست و تحت
تعلیم مصطفی صیرفی ، از شخصیتهای بارز اخوانی قرار گرفت.
سعید حَوّی، ج۱، ص۲۵-۲۶، هذه تجربتی و هذه شهادتی، (قاهره) ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
سعید این موضوع را تحولی بزرگ در زندگی خویش دانسته که بُعد اجتماعی وجود او را پرورش داده است.
او به سرعت از عضوی ساده در حزب به مسئول شاخه دانشآموزی اخوان در حماه ارتقای درجه یافت و در بسیاری از تظاهرات و اجتماعات آنان سخنرانی کرد.
وی همچنین در آموزشهای نظامی و تجمعات سالیانه اخوانیان در سوریه شرکت جست.
سعید حوی در ۱۳۳۵ش/ ۱۹۵۶ به قصد یادگیری
فقه اسلامی ، به دانشکده الهیات دانشگاه
دمشق رفت و در کلاس درس استادانی چون مصطفی سباعی، محمد مبارک، مصطفی زرقاو
معروف دوالیبی حضور یافت.
وی در همان سال موفق به حفظ کل قرآن نیز شد.
او در این دوران به فعالیتهای سیاسی خویش ادامه داد و مسئول گروه اخوان در دانشکده شد، هر چند در سال دوم تحصیلات دانشگاهیاش، اخوانالمسلمین به سبب وحدت سیاسی سوریه و
مصر منحل شد.
سعید تحت تأثیر شیخ حامد به
تصوف نیز متمایل شد و به تشویق او نزد شیوخ تصوف سوریه از جمله
محمد هاشمی ،
ابراهیم غلایینی ،
رمضان بوطی ، و محمدعلی مراد تلمذ و از آنها اجازه اخذ کرد.
او همچنین قرآن را نزد علوانی، شیخ قرّاء دمشق، و
فقه را از عبدالوهاب دبس وزیت فراگرفت و از دانش عبدالکریم رفاعی، از بزرگان نهضت اصلاح در قرن چهاردهم، بسیار بهره برد.
رفاعی مروج اندیشه تبدیل
مساجد به مدرسه بود و خود نیز
مدیر مدرسهای بود که در مسجد
زید بن ثابت تأسیس کرده بود.
سعید به تبعیت از وی، یک گروه صوفی با نام فقرا تأسیس کرد که هر یک از اعضای این گروه به فعالیت آموزشی در یکی از مساجد حماه پرداختند.
حوی در ۱۳۴۰ش/ ۱۹۶۱ از دانشگاه فارغ التحصیل شد و مدتی معلم تعلیم و تربیت اسلامی بود.
در همان زمان به ایراد خطبه در
نماز جمعه و برگزاری مجلس درس در مساجد نیز میپرداخت.
در ۱۳۴۲ش/ ۱۹۶۳ به خدمت سربازی رفت.
در همان سال حزب بعث در سوریه قدرت را به دست گرفت.
حوی پس از اتمام دوره سربازی به حماه بازگشت و اندکی بعد در قیام مسلحانه مردم حماه برضد حزب حاکم که سکولار و بیتوجه به
شعائر دینی بود، شرکت جست.
وی در ساماندهی نیروها سهمی جدّی داشت، هرچند با درگیری مسلحانه مخالف بود.
این درگیری ۲۹ روز طول کشید و
حکومت نام حوی را نیز در زمره متهمان اعلام کرد، از اینرو وی به همراه برخی از سران اخوان که در قیام شرکت داشتند، به
عراق و پس از چهل روز به
اردن گریختند و سرانجام با اعلام عفو عمومی حکومت، به حماه بازگشتند.
در پی تبعید
عبدالکریم عثمان ، رهبر اخوان حماه به
عربستان ، حوی در سی سالگی به نیابت رهبری اخوان منصوب شد، اما با ایجاد محدودیتهای حکومتی، او نیز ناگزیر به عربستان سعودی مهاجرت کرد.
پس از سفر وی، حکومت همه رهبران و سران اخوان را در سوریه زندانی کرد.
وی پنج سال (۱۳۴۵ـ۱۳۵۰ش/ ۱۹۶۶ـ۱۹۷۱) در عربستان به تدریس
ادبیات عرب و
حدیث و
اصول فقه در مؤسسات علمی و نیز مدارس پرداخت و در همین سالها مجموعه سه جلدی اصول خویش ــ اللّه، الرسول، و الاسلامــ را تألیف و منتشر کرد.
همچنین کتاب جنداللّه ثقافةً و اخلاقاً را نگاشت که در ۱۳۵۰ش/۱۹۷۱ منتشر شد.
انتشار این آثار در ۱۳۴۸ش/ ۱۹۶۹ و پس از آن، او را به عنوان متفکری مهم
معرفی کرد.
در ۱۳۵۰ش/۱۹۷۱ با روی کارآمدن
حافظ اسد اجازه یافت به سوریه بازگردد.
در غیاب حوی، میان اعضای اخوانالمسلمین در سوریه اختلاف افتاده بود و به سه شاخه تقسیم شده بودند
طبیعی بود که حوی با بازگشت به سوریه، در انتخابات شورای رهبری اخوان در حماه برگزیده شود.
شاخه اخوانی حماه در ظاهر بیطرف بود ولی عملا به دلیل گرایشهای اعضا به شاخههای
دمشق و
حلب ، دچار اختلاف درونی بود.
حوی به سازماندهی مجدد شاخه اخوان در حماه پرداخت و کوشید با برگزاری جلسات با سران هر یک از شاخهها اختلافات موجود را فیصله دهد، هر چند این تلاش بیثمر بود.
اما نقش حوی در مسائل ملی مهمتر و البته تلاشهای وی نیز باتوفیق همراه بود.
قانون اساسی پیشنهادی حافظ اسد در ۱۳۵۲ش/ ۱۹۷۳، که ظاهری سکولار داشت، واکنشهای جدّی اسلامگرایان سوریه را در پیداشت.
حوی بر این عقیده بود که تنها با اتکا به علمای سوریه میتوان رژیم را وادار به عقبنشینی کرد.
وی بیانیهای برضد قانون اساسی پیشنهادی نوشت که بیشتر علمای حماه و برخی شهرهای دیگر آن را امضا کردند.
این موضوع، همراه با برخی تظاهرات و اعتراضات عمومی در حماه و دیگر شهرهای سوریه، حافظ اسد را ناگزیر به اجرای اصلاحات درخواستی در قانون اساسی کرد.
هر چند در پی این ماجرا، حوی به جرم مشارکت در فعالیت برضد قانون اساسی بازداشت و به پنج سال زندان (۱۳۵۲ـ۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۳ـ ۱۹۷۸) محکوم شد.
او در این پنج سال به آموزش
فقه و
تفسیر به دیگر زندانیان و تألیف کتاب از جمله تفسیر قرآن با عنوان الاساس فی التفسیر مشغول بود.
حوی در ۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۸، هم زمان با انتخابات ریاست جمهوری، از زندان آزاد و دو ماه بعد به قصد
عمره از سوریه خارج شد و سپس به اردن رفت و دیگر به سوریه بازنگشت.
در اردن وقت خویش را به تألیف کتاب اختصاص داد و دو کتاب تربیتنا الروحیة و المدخل الی دعوة الاخوانالمسلمین را نگاشت.
همچنین تفسیری را که در زندان نوشته بود، بازنویسی کرد.
به علاوه گویا او در انتشار نشریه النذیر که ارگان رسمی اخوانالمسلمین در اردن آن را منتشر میکرد، نقشی محوری داشته است.
وی در این مدت به کشورهای مختلف عربی و اروپایی و امریکا سفر و در مراسم مختلف سخنرانی میکرد.
او پس از پیروزی
انقلاب اسلامی در
ایران ، با
امام خمینی ملاقات کرد.
در سالهای ۱۳۵۷ـ۱۳۶۳ش/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۴، حوی از اعضای شورای رهبری اخوانالمسلمین در
سوریه نیز بود و در فعالیتهای اخوانی مشارکت جدّی داشت تا اینکه به سبب بیماری از این سمت استعفا کرد.
سالهای پایانی حیات حوی با درد و
بیماری توأم بود و وی سرانجام در ۱۳۶۸ش/ ۱۹۸۹ در ۵۴ سالگی در
عمان درگذشت.
حوی فردی خوشخلق، متواضع و پرهیزکار بود و ازاینرو دوستانش او را ستوده و اشعاری در رثایش سرودهاند
سعید حوی از احیاگران
مسلمان در دوران معاصر محسوب میشود.
وی همچون اندیشمندان مسلمان معاصر خود معتقد بود که
فساد جامعه اسلامی را فراگرفته و
اسلام مورد بی احترامی و تحقیر واقع شده است.
مسلمانان غالباً نسبت به آموزههای دینی خویش ناآگاهاند و ازاینرو به بدعتهایی روی میآورند که اغلب از غرب اخذ شده است.
او برای توصیف شرایط کنونی اسلام و بدعتهای مدرن، مفهوم تاریخی و فقهی رِدّه را به کار میبرد که نسبت به اصطلاح افراطی
جاهلیت که
سیدقطب طرح کرده بود، معتدلتر به نظر میرسد، زیرا برخلاف مفهوم جاهلیت که از شرایط اجتماعی ـ فرهنگی دوران پیش از اسلام حکایت دارد، ناظر به جامعهای اسلامی است که پیش از این به اسلام اقرار کرده و حال آن را کنار نهاده است.
وی
علما را مسئول وضعیت کنونی برشمرده است که همواره در آموزشهای رسمی شاگردان را از هرگونه مخالفت با حکومت نهی کردهاند.
در این راه وی مبانی سلفیه را، که
جمال الدین اسدآبادی و
محمد عبده پایهگذاری کردند و با رشیدرضا تکامل یافت، میپذیرد.
بنابر این دیدگاه، بازگشت به نمونههای اعلای سلف، راه رهایی اسلام از سلطه غرب و بدعتهای نوین دانسته میشود.
ولی در عین حال، حوی جریان افراطی سَلَفی (
وهابیت ) که
مکاتب فقهی و طرق صوفیه را انکار میکنند، تخطئه میکند.
دیدگاه وی درباره احیاگری اسلامی مبتنی بر آموزههای
طریقت نقشبندی است.
به همین سبب وی مفهوم تازه
ربّانیّت را از تلفیق مفهوم سلفیه و تجدید عرضه کرد.
به نظر او ربانی، صوفیِ عالم و وارث میراث سلف است
که وقتی به این مقام رسید باید پا به عرصه عمل و تبلیغ بگذارد.
به عقیده حوی، شرایط لازم برای رسیدن به مقام ربانی در دوران معاصر به ندرت حاصل میشود و ازاینرو وی در پی احیای سنّت ربانیت است.
در واقع، شیوه پیشنهادی حوی روش میانهای بود در برابر کسانی که اندیشههای سیدقطب را تعقیب میکردند و سلفیهای که عملا همراهی با رژیم بعثی سوریه را در پیش گرفته بودند.
به عقیده حوی، وحدت موضوعی
قرآن دو سطح دارد:
سورهها و
آیات .
او با تأکید بر حدیثی نبوی
که قرآن را به چهار قسم (بخش) تقسیم میکند، از
بقره تا توبه را قسم طوال، تا
سوره قصص را مئین، تا
سوره ق را قسم مثانی و تا انتهای قرآن را قسم مفصّل بهشمار میآورد و هر قسم را دارای وحدت مضمونی میداند.
همچنین آیات هر سوره را به چند مقطع، فقره و مجموعه تقسیم کرده و مقاصد هر سوره را، در هر یک از این بخشها واکاویده است.
وی ارتباط و پیوستگی لایههای مختلف سوره را ذیل عنوان سیاق سوره (مضمون کلی
سوره )، سیاق مقطع (وحدت مضمونی فقرات) و سیاق قریب (ارتباط و تناسب مجموعه آیات هر مقطع) نشان داده است.
وی معتقد است سوره بقره بیان تفصیلی
سوره فاتحه است و سورههای بعد، بیان تفصیلی از آیات مختلف سوره بقرهاند و ازاینرو میکوشد تا به نحوی میان موضوع محوری و سوره با آیات سوره بقره رابطه برقرار کند،
به همین سبب گهگاه در تشخیص محور و غرض سورهها به تکلف افتاده است.
سعید حوی نویسندهای پرکار بود و آثار فراوانی از خود به جاگذاشت که اغلب آنها بارها منتشر شدهاند.
اولین دسته از کتابهای وی، مجموعه سه جلدی اصول شامل: اللّه (قاهره ۱۳۸۹)، الرسول (قاهره ۱۳۸۹)، و الاسلام (بیروت ۱۳۸۹ـ۱۳۹۰) است که به عقیده او لازمه مسلمان بودن، شناخت و ایمان به آنهاست.
وی در کتاب نخست به ادله عقلی و نقلی اثبات وجود
خدا و نیز مباحثی درباره صفات خدا پرداخته است.
در کتاب دوم براهین اثبات
نبوت پیامبر بررسی شده و نیز
معجزات و پیشگوییها و بشارات آن حضرت گردآمده است.
کتاب الاسلام نیز مروری جامع بر
اسلام از جنبههای مختلف اعتقادی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و تشریعی است.
دسته دیگر از آثار حوی الاساس فی المنهج نام گرفته است، چه به گفته او محتوای این کتابها اساس و مبانی لازم برای فهم
قرآن ،
سنّت و
سلوک اسلامی را فراهم میآورد.
این دسته متشکل از سه مجموعه کتاب است که عبارتاند از :
الاساس فی التفسیر (یازده جلد؛ قاهره ۱۴۰۵)، که از مهمترین و اثرگذارترین آثار حوی به شمار میآید.
در این تفسیر، نظریهای ویژه و جامع در باب انسجام مضمونی و وحدت سورههای قرآن عرضه شده،
لذا توجه بسیاری از قرآنپژوهان را به خود جلب کرده و چندین رساله دانشگاهی، از جمله رساله «نظریة الوحدة القرآنیة فی تفسیر سعید حوی» از جمیلة موجاری (الجزایر ۱۴۲۲/۲۰۰۱) و رساله «سعید حوی و منهجه فی التفسیر» از سعدی زیدان (
بغداد ۱۴۱۸/۱۹۹۷)، در باب دیدگاه و روش تفسیری او انجام شده است.
حوی در تفسیر خود از منابع تفسیری سنّتی چون تفسیر
ابن کثیر و
تفسیر نسفی نیز سود جسته است
الاساس فی السنة و فِقْهِها که خود پنج قسم است: قسم اول درباره
سیره نبوی (چهار جلد؛ قاهره ۱۴۱۳)، که در آن
روایات راجع به حیات و سیره پیامبر، خلفا، و برخی اصحاب خاص آن حضرت را گردآورده است؛ قسم دوم در باب عقاید اسلامی (سه جلد؛ قاهره ۲۰۰۷)؛ قسم سوم در زمینه
عبادات (هفت جلد؛ قاهره ۱۴۱۴) شامل
نماز ،
روزه ،
زکات ،
حج ،
جهاد و
امر به معروف و نهی از منکر ؛ قسم چهارم مربوط به اخلاق و مسائل زندگی اجتماعی؛ و قسم پنجم درباره حکومت و سیاست و حقوق بشر است که دو قسم آخر هنوز منتشر نشدهاند.
او
مدعی است که از قریب بیست کتاب حدیثی
اهل سنّت ، تنها روایات صحیح و حسن را استخراج و برحسب موضوع مرتب کرده است.
الاساس فی قواعد
المعرفة و ضوابط الفهم للنصوص، که به منزله قاعده و کلید فهم مجموعه کتابهای پیشین است،
هرچند اجل فرصت نداد تا مؤلف، این کتاب را به سرانجام رساند.
گرایش صوفیانه حوی، که گاه به همین سبب مورد طعن قرار گرفته است،
موجب شده وی آثاری درباره تربیت و
تزکیه نفس و سلوک
عرفانی تألیف کند.
او
هدف خویش از نگارش این مجموعه را نیاز جنبشهای اسلامی معاصر به نظریهای روشن و مبتنی بر
قرآن و
سنّت درباره
تصوف و سیر و سلوک روحی برشمرده است.
این کتابها عبارتاند از: تربیتنا الروحیة (قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹)، که در هفده فصل مسائل و اعتقادات تصوف و
عرفان را با تکیه بر قرآن و سنّت طرح کرده است؛ المستخلص فی تزکیةالانفس (قاهره ۱۴۲۵/ ۲۰۰۵)، که در واقع تلخیصی از کتاب احیاء علوم الدین
غزالی است، هرچند در ترتیب و تبویب ابواب و فصول و نیز نگارش برخی موضوعات به گونهای عمل کرده که کتاب حاوی نظریهای کامل و شامل در باب تزکیه نفس مبتنی بر آرای غزالی شده است.
وی در این زمینه به اسباب و وسایل
تزکیه و نیز چگونگی تحقق آن در
انسان و ثمرات و نتایج حاصل از آن پرداخته است؛ مذکَّرات فی منازل الصدیقین و الربانییین (قاهره ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹)، که در آن به اسلوب و روش احیای دو مقام صدّیقیّت و ربّانیّت که از نظر وی برای
جامعه اسلامی معاصر بسیار ضروریاند، پرداخته است.
حوی در فصل اول این اثر نیز احادیث نبوی بسیاری را گردآورده تا نشان دهد آنچه در این کتاب آمده، مأخوذ از تعالیم نبوی است.
این کتاب نیز در واقع شرح بر اَلْحِکَم العطائیه ابنعطاءاللّه اسکندری (متوفی ۷۰۹) است.
بخشی از تألیفات حوی نیز ناظر به فعالیتهای اصلاحی و اِخْوانی اوست، از جمله: جنداللّه ثقافة و اخلاقآ (۱۳۹۱)، درباره وظایف فرهنگی و اخلاقی فعالانِ جنبشهای اسلامی، به ویژه اخوانالمسلمین؛ مِنْ أجل خُطْوة الی الاَمام عَلی طریقالجهاد المبارک (۱۳۹۸)، در تبیین مبانی فکری حرکتهای جهادی اسلامی؛ مدخل الی دعوة الاخوان المسلمین (عمان۱۳۹۹)، شامل توصیفی دقیقاز عوامل و انگیزههای شکلگیری و اهداف جنبش اسلامی اخوانالمسلمین؛ دروس فی العمل الاسلامی (قاهره ۱۴۰۱)، حاوی سی درس در زمینههای مختلف فرهنگی، تربیتی، اخلاقی، برنامهریزی و اجرایی برای فعالان جنبشهای اسلامی؛ فصول فی الاِمْرة و الامیر (قاهره ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳)، درباره وظایف و شرایط فرماندهان و رهبران حرکتهای سیاسی مسلمان؛ فی آفاق التعالیم (قاهره ۱۴۰۰)، در شرح رسالة التعالیم حسنبنا؛ رسائل کَیْ لانَمْضِیَ بعیداً عن احتیاجات العصر، مشتمل بر یازده رساله در موضوعات مختلف شرعی، اخلاقی و سیاسی؛ جنداللّه تخطیطآ (قاهره ۱۴۰۸)؛ و جنداللّه تنظیمآ (قاهره ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳)، که دو کتاب اخیر را در سالهای پایانی زندگی نگاشته و در آنها خلاصهای از آرا و اندیشههای خود را در باب ساماندهی و برنامهریزی فعالیتهای اسلامی بیان کرده است.
زندگینامه خودنوشت وی با عنوان هذه تجربتی... و هذه شهادتی (قاهره ۱۴۰۷) حاوی جزئیات حوادث و وقایع زندگی او تا پنجاه سالگی است.
بخش دوم این کتاب که مربوط به سالهای پایانی حیات اوست، منتشر نشده است.
سلیم هلالی در کتاب مؤلفات سعید حوی: دراسة و تقویم (۱۴۰۳/ ۱۹۸۳) با دیدگاه سَلَفی ـ وهابی به تحلیل انتقادی کتابها و اندیشههای سعید حوی پرداخته و دیدگاههای صوفیانه و گرایشهای مذهبی و اعتقادی وی را تخطئه کرده است.
حوی در کتاب الاجابات (قاهره ۱۹۸۴) به این انتقادات پاسخ گفته است.
(۱) علی آقایی، «رهیافت وحدت موضوعی سورههای قرآن در الاساس فی التفسیر»، پژوهشهای قرآنی، ش ۵۶ (زمستان ۱۳۸۷).
(۲) سعید حَوّی، الاجابات، قاهره ۱۹۸۴الف.
(۳) سعید حَوّی، احیاءالربانیة، قاهره ۱۹۸۴ب.
(۴) سعید حَوّی، الاساس فی التفسیر، ج ۱، (قاهره) ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
(۵) سعید حَوّی، الاساس فی السنة و فقهها، قسم ۱، ج ۱، (قاهره) ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
(۶) سعید حَوّی، تربیتناالروحیة، قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۷) سعید حَوّی، جولات فی الفقهین الکبیر و الاکبر و اصولهما، قاهره ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۸) سعید حَوّی، المستخلص فی تزکیة الانفس، قاهره ۱۴۲۵/۲۰۰۵.
(۹) سعید حَوّی، هذه تجربتی و هذه شهادتی، (قاهره) ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۰) اشرف سلفی، «الرد علی سعید حوی»، شبکة الاثری السلفیة، ۲۰۰۹.
(۱۱) عبدالحمید محمود طهماز، العلامة المجاهد الشیخ محمد الحامد رحمه اللّه تعالی، دمشق ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۱۲) عبداللّه عقیل، من اعلام الدعوة و الحرکة الاسلامیة المعاصرة، قاهره ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۱۳) نجدت لاطه، «الشیخ سعید حوی رحمه اللّه من خلال نجله الدکتور محمد سعید حوی»، رابطة ادباءالشام.
(۱۴) محمد احمد لوح، تقدیس الاشخاص فیالفکرالصوفی: عرضو تحلیل علی ضوءالکتاب والسنة، ریاض ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۱۵) الموسوعةالمیسرة فی تراجم ائمة التفسیر و الاقراء و النحو و اللغة، جمع و اعداد ولیدبن احمد حسین زبیری و دیگران، منچستر: مجلة الحکمة، ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۶) سلیم هلالی، مؤلفات سعید حوی: دراسة و تقویم، قاهره ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۱۷) محمد خیر یوسف، تتمةالاعلام للزرکلی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
(۱۸) «الشیخ العلامه سعید حوی، رحمه اللّه»، منتدیات شمس الابداع، ۲۰۰۹
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «سعید حوی»، شماره۶۶۵۵.