• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سنایی‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سنایی غزنوی (ابوالمجد مجدود بن آدم) از شاعران بزرگ پارسی‌گو است که در عرفان صاحب‌نظر و در سرودن شعر فارسی استاد مسلم است.



وی در اواسط قرن پنجم هجری در سال ۴۷۳ ه.ق برابر با اواسط قرن یازدهم میلادی در غزنین متولد شد. در جوانی مداح سلاطین غزنوی بود. بعد از چندی اقامت در خراسان و ملاقات و گفت‌وگو با مشایخ تصوف و حکمت تغییر بزرگی در تفکر و اندیشه‌ وی ایجاد شد و از همین زمان بود که قصاید معروف خود را در زمینه عرفان و مسائل حکمی به ایران‌زمین ارزانی داشت.
[۱] سجادی، ۱۳۶۵، ص۷.



سنایی ابتدا پیرو سبک فرخی و منوچهری بوده و در دیوان این‌ دو بسیار نظر داشته و از ابیات ایشان تضمین کرده است، گاهی نیز به روش مسعود‌سعد قصیده می‌سراید، لکن در این قصاید و اشعار، چندان عظمت و منزلتی ندارد، بلکه عظمت انکارناپذیر او زمانی است که به عالم ظاهر پشت پا زده و از تقلید فکری دست کشیده است و خود به مدد خاطر روشن‌بین و فکر حقیقت یاب، آزادوار در پی تحقیق برآمده است؛ از این موقع به بعد دوره تفکر یا زندگانی حقیقی او آغاز می‌شود، افکارش به کلی عوض شده، سخنان او غور و عمق یافته و در عرفان و تصوف اشعار بسیار عمیقی می‌سراید. (فروزان‌فر، ۱۳۶۹، ص۲۵۶.)


سنایی غزنوی، نخستین شاعری است که عرفان و تصوف را به شعر درآورد و راهی تازه گشود. قبل از سنایی، قصیده، جولانگه مدح و منقبت و محور توصیف بوده است؛ اما سنایی مضامین ناب و زیبای عرفان و تصوف را وارد قصیده می‌کند و افقی تازه در مقابل دیدگان شاعران می‌گشاید، جلال‌الدین مولوی، خود را وام‌دار سنایی و عطار نیشابوری می‌داند.
[۲] سجادی، ۱۳۶۵، ص۹.
این نوآوری او، یک جهان‌بینی تازه‌ای به شاعران بخشید که در آثار عطار گسترده شد و در کلام مولانا به اوج خود رسید.


از سنایی آثار متعددی به‌جای مانده است؛ مانند: طریق التحقیق، حدیقة الحقیقه، سیر العباد الی المعاد، کارنامه بلخ، تحریمة القلم، مکاتیب سنایی، عقل‌نامه، عشق‌نامه، سنایی‌آباد و هم‌چنین دیوان قصاید و غزلیات؛ مهم‌ترین اثر سنایی، مثنوی «حدیقه الحقیقه» در بیان اخلاق و معرفت و حکمت می‌باشد.
از جمله آثار منسوب به سنایی آثار مثنوی طریق التحقیق است که تا همین چند سال قبل در انتسابش به سنایی کوچک‌ترین تردید نبود، امروزه بر اثر مطالعات دقیق و عالمانه آقای بواوتاس استاد دانشگاه اوبسالا، در سوئد، روشن شده است که نمی‌تواند از آثار سنایی باشد.
[۳] شفیعی کدکنی، ۱۳۷۲، ص۱۹.



یکی دیگر از امتیازات سنایی، سیلان روح طنز در اشعار اوست. وی با زبانی صریح و بی‌پروا به انتقادهای مهم اجتماعی و سیاسی پرداخته است که در زبانی طنزآمیز جلوه‌گر شده است.
[۴] شفیعی کدکنی، ۱۳۷۲، ص۲۶.

انسجام و استحکام کلام و الفاظ و ترکیبات و ایراد معانی فلسفی در اشعار سنایی بدان پایه است که تقلید از روش شعرگویی وی را برای دیگر شعرا مشکل ساخته است.


او در سال ۵۴۵ هجری برابر با ۱۱۵۰ میلادی وفات یافت و مقبره او در غزنین زیارتگاه عاشقان شعر و ادب است.



ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی ••• نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم ••• همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی، تو رحیمی ••• تو نماینده‌ی فضلی، تو سزاوار ثنایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی ••• نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید ••• مگر از آتش دوزخ بودش روی‌ رهایی

• • •
گه خوری چیزی کاز خوردن آن چیز ترا ••• نی‌ چون سرو نماید بنظر سرو چو نی
گر کنی بخشش گویند که می‌کرد نه او ••• ور کنی عربده گویند که او کرد نه می

• • •
در دست منت همیشه دامن بادا ••• و آنجا که ترا پای من بادا
برگم نبود که کس ترا دارد دوست ••• ای دوست همه جهانت دشمن بادا

• • •
محراب جهان جمال رخساره تست ••• سلطان فلک اسیر و بیچاره تست
شور و شر شرک و زهد و توحید و یقین ••• در گوشه چشم‌های خونخواه توست

• • •
تا هشیاری، بطعم مستی نرسی ••• تا تن ندهی، بجان پرستی نرسی
تا در ره عشق دوست چون آتش و آب ••• از خود نشوی نیست، به هستی نرسی

• • •
عشق بازیچه و حکایت نیست ••• در ره عاشقی شکایت نیست
حسن معشوق را چو نیست کران ••• درد عشاق را نهایت نیست
رایت عشق آشکارا کن ••• زانکه در عشق روی و رایت نیست
عالم علم نیست عالم عشق ••• رؤیت صدق چون روایت نیست
هر که عاشق شناسد از معشوق ••• قوت عشق او به غایت نیست
هر چه داری چو دل بباید باخت ••• عاشقی را دلی کفایت نیست
کسی به دعوی به دوستی نرسد ••• چون زمعنی درو سرایت نیست

• • •
مسلمانان مسلمانی، مسلمانی ••• از این آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمی است بر عرفی و عاداتی ••• دریغا کو مسلمانی دریغا مسلمانی
مسازید از برای نام و دام و کام، چون غولان ••• جمال نقش آدم را نقاب نفس شیطانی
شود روشن دل و جانتان ز شرع و سنت احمد ••• از آن کز علت اولی قوی شد جوهر ثانی
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا ••• قدم زین هر دو بیرون نه، نه اینجا باش نه آنجا
به هرچ از راه دور افتی، چه کفر آن حرف و چه ایمان ••• به هرچ از دوست وامانی چه زشت است آن نقش چه زیبا
گواه رهرو آن باشد که سردش یابی از دوزخ ••• نشان عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا
چه مانی بهر مرداری چو زاغان اندرین پستی ••• قفس بشکن چو طاووسان یکی برپر بر این بالا
[۵] تاریخ ادبیات، صفا، ۱۳۶۹، ص۵۶۷.




۱. تازیانه‌های سلوک، شفیعی کدکنی؛ تهران، آگاه، چاپ اول، ۱۳۷۲.
۲. سخن و سخنوران، فروزانفر، بدیع الزمان؛ تهران، خوارزمی، چاپ چهارم، ۱۳۶۹.
۳. سنایی غزنوی، سجادی، ضیاء الدین؛ تهران، زوار، چاپ دوم، ۱۳۶۵.
۴. تاریخ ادبیات، ایران (از سنایی تا سعدی)، براون، ادوارد؛ تهران، مروارید، چاپ دوم، ۲۵۳۷.
۵. تاریخ ادبیات ایران (ج ۲)، صفا، ذبیح ا...؛ تهران، فردوس، ۱۳۶۹، چاپ دهم.


۱. سجادی، ۱۳۶۵، ص۷.
۲. سجادی، ۱۳۶۵، ص۹.
۳. شفیعی کدکنی، ۱۳۷۲، ص۱۹.
۴. شفیعی کدکنی، ۱۳۷۲، ص۲۶.
۵. تاریخ ادبیات، صفا، ۱۳۶۹، ص۵۶۷.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سنایی».    



جعبه ابزار