سیدمهدی بن حسین بن احمد (۱۲۲۲-۱۳۰۰ق/۱۸۰۷-۱۸۸۲م)، لقب او معزالدین و کنیهاش ابوجعفر، وی فقیه، اصولی، متکلّم، مفسّر، ادیب، شاعر و برجستهترین چهرۀ آل قزوینی و از عالمان بزرگ امامی در اواخر سدۀ ۱۳ق/۱۹م بوده است.
دایی او که عالم و ساکن ایران بوده است، در عالم رؤیا میبیند که بر ساحل دریا ایستاده است. کودکی با صورت به آن دریا وارد میشود و تمام آب دریا را مینوشد. بیننده از این صحنه تعجب میکند و از مردی که در آن مکان ایستاده است، میپرسد: آیا این کودک را میشناسی؟ او پاسخ میدهد: این، فرزندخواهر تو است. او عالم بزرگی است. دایی با تعجب از خواببیدار میشود و پس از مدتی به قصدزیارت راهی نجف اشرف میگردد. در آنجا با دیدن خواهرش، از وجود فرزند وی میپرسد و از بین تعداد زیادی از خویشان و خواهرزادهها و عموزادهها، او را میشناسد و به نام او را صدا میزند.
وی در ۲۰ سالگی به درجۀ اجتهاد نایل آمد. گفتهاند که او از حافظهای نیرومند برخوردار بود و چیزی را که میخواند و یا میشنید از یاد نمیبرد. وی از برخی استادان خود مانند سیدباقر و علامه طباطبایی اجازۀ روایت داشتهاست. هنگامی که استادش میرزای شیرازی از نجف عازم سامرا شد، همراه وی به آن شهر رفت. پس از مدتی به کاظمین آمد و چنین مینماید که پس از آن به نجف بازگشته باشد. فعالیت علمی و ارشادی وی بیشتر در حلّه بودهاست. میرزاحسن نوری که خود از شاگردان او بوده، گوید: پس از آمدن سید به حلّه، شیعیان آن دیار که تا آن زمان قدرتی نداشتند و از آموزشهای مذهبی چیزی نمیدانستند، جانی تازه پیدا کردند و با معارف اسلامی و شیعی آشنایی گسترده یافتند.
تلاشهای فکری و تبلیغی وی تا آنجا مؤثر بود که گفتهاند حدود ۱۰۰۰۰۰ نفر در حلّه و پیرامون آن به مذهب شیعه گرویدند. افزون بر این، او حوزۀ درسی پدید آورد که دانشپژوهان از نقاط مختلف در آن گرد آمدند و به مراتب والای علمی رسیدند. وی فراگیری معارف دینی را در بین مردم این منطقه و اطراف آن گسترش داد. همچمنین موفق شد که برخی از قبایل سنی عرب در آن منطقه، مانند قبیله زبید را شیعه نماید. سفری نیز به بیتالله الحرام داشت. او در ۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۰۰ ق، در سن ۸۷ سالگی در نجف اشرف درگذشت و اکنون مزارش مشهور و مورد عنایت مردم است.
سیدمهدی در پیشتر دانشهای متداول روزگار خود مهارت داشت، اما چیرهدستی او در فقه بیش از همه بود، تا آنجا که او را بر اکثر فقیهان آن عصر ترجیح دادهاند. وی از نظر اخلاقی و عرفانی نیز شهره بود و آشنایانش او را به پرهیزگاری و پارسایی ستودهاند. فرزندش حسین گوید که او بسیار متعبّد و در عمل به همۀ احکام دینی سخت کوشا بود. لحظهای از عمرش را بیهوده صرف نمیکرد؛ یا به رفع مشکلات مردم میپرداخت، یا به تدریس اشتغال داشت و یا به تحقیق و تألیف وقت میگذراند. با اینکه از ثروت و جلال و شکوه اجتماعی و ظاهری بسیار برخوردار بود، زندگی را به سادگی گذراند.
او در ۷۸ سالگی (و به گفتهای ۹۳ سالگی) پس از بازگشت از سفر حج در سَماوه درگذشت و جنازۀ او را با احترام بسیار به نجف منتقل کردند و و در آرامگاه خانوادگی به خاک سپردند.