• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شیخ منصور اشورمه‌ای

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شیخ منصور اُشورمه‌ای که از طایفه چچن و از قریه اشورمه بود، در جوانی به بخارا سفر کرده و در آن‌جا به طریقت نقشبندیه روی آورده و پس از بازگشت به داغستان مردم را به این آیین دعوت نموده است. تعالیم او که بر جهاد با کافران و مقابله با نفوذ و سیطره کفار تأکید داشت، به سرعت در میان اقوام مسلمان قفقاز ریشه دوانید و بر وحدت و اخوت مسلمانان تأکید می‌کرد.




نخستین رهبر اسلامی داغستان در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری/ هجدهم میلادی بود.


نام وی اشورمه بود.


وی در خانواده بانفوذی در دهکدة «الدی» در نزدیکی گروزنی در ۱۷۲۲ یا ۱۷۴۸ به دنیا آمد.



پدر و مادرش بر طبق سنت کوه‌نشینان، پسر کوچک را به فراگیری قرآن گماردند. او در این زمینه استعداد زیادی از خود نشان داد، وی افزون بر تحصیل علوم دینی، همانند دیگر جوانان چچن، استفاده از سلاح و اسب‌سواری را نیز آموخت و در بیست سالگی برای ادامه تحصیلات به داغستان ـ که در آن روزگار از حوزه‌های معروف اهل سنت بود ـ رفت و با عنوان و کسوت «ملا» به زادگاه خود بازگشت.


به نوشته برخی منابع، او در جوانی به بخارا ـ که مهم‌ترین حوزه دینی اهل سنت در شرق آسیا بود ـ رفت و در آن‌جا به طریقت صوفیانه نقشبندیه گروید و پس از بازگشت به داغستان، این طریقت را در آن‌جا رواج داد.



مأموریت او در یک رؤیا به وی ابلاغ شده بود، که در آن، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به او فرموده بود تا جنگ مقدس (غزوه) را ضد کفار متجاوز آغاز کند. تعالیم نقشبندیه که بر جهاد و مقابله با سیطرة کفار تأکید خاصی داشت، به‌سرعت در میان اقوام مسلمان شمال قفقاز ریشه دوانید و تأکید آن بر وحدت و اخوت مسلمانان موجب اتحاد اقوام گوناگون داغستان در برابر روس‌ها شد. او اتحاد همه قبایل قفقاز شمالی را تبلیغ می‌کرد و پس از نخستین پیروزی بر روس‌ها در روستای زادگاهش، جنگ‌جویانی از دورترین جای‌های همچون داغستان، به یاری او شتافتند.



آوازة شهرت شیخ منصور از چچن و داغستان گذشت و تا عثمانی نیز گسترش یافت. تاتارها، که به وی لقب «مهدی موعود» داده بودند، احکام و نوشته‌های او را از طریق زمین و دریا در عثمانی و حجاز منتشر کردند و رجال و دولت‌مردان عثمانی نیز نمایندگانی به نزد او فرستادند. علاوه بر آن علما و روحانیون بسیاری از عثمانی برای دیدار و یاری، به سوی او روانه شدند. غازی اوغلی محمدآغا، اولین کسی است که دربارة شیخ منصور اطلاعاتی به دست داده است. او در گزارش خود به فتاوای شیخ منصور اشاره می‌کند که مدارا با کفار را حرام دانسته و مسلمانان را به مقابله با آنان فرا خوانده است.



در تمام مدت مبارزه شیخ منصور با روسیه، حمایت عثمانی از وی، از حد حمایت معنوی فراتر نرفت؛ زیرا از یک‌سو حمایت عثمانی منوط به تأیید علمای عثمانی از شیخ منصور بود و از سوی دیگر، عثمانی‌ها به قفقازی‌ها به مثابه دست‌نشاندگان خود می‌نگریستند که این امر هیچ‌گاه مورد قبول آنان نبود. دولت عثمانی در آغاز چون بر این باور بود که شیخ منصور مانع اطاعت چرکس‌ها از دولت عثمانی است، از پیروزی وی احساس نگرانی می‌کرد. با این همه از موفقیت‌های نظامی وی در برابر روس‌ها استقبال کرد. حتی به مناسبت پیروزی‌های شیخ منصور، در استانبول جشن‌هایی برپا شد، و اگر عثمانی‌ها تردید کم‌تری دربارة جهاد شیخ منصور نشان می‌دادند، می‌توانستند عملیات نظامی خود ضد روس‌ها را با وی هماهنگ سازند و از قابلیت او سود کلانی به دست آورند. آن‌ها ـ تا هنگامی که بسیار دیر شده بود ـ شیخ را مانعی در جهت اسلام سنی و پایان دادن به رقابت‌های امرای رقیب قفقازی می‌دیدند.



طریقتی که شیخ منصور تبلیغ می‌کرد، بر جهاد با روس‌ها و قطع کامل رابطه با آنان تأکید داشت: «هر چیزی که اثری از روس‌ها داشته باشد و هر اقدامی که به نفع روس‌ها باشد، حرام است. اگر بیمار شدید خود را به دست پزشکان روسی معالجه نکنید؛ زیرا ممکن است بر اثر همین معالجه، با همان پزشک روسی دوست شوید».

شیخ منصور با انتشار بیانیه‌های پی‌در‌پی در میان مردم قفقاز، به آن‌ها ضد روس‌ها هشدار می‌داد. در جنگ‌هایش برای تحریک مردم قفقاز، از پرچمی به رنگ سبز، زرد و سرخ استفاده می‌کرد که همانند رنگ پرچم داغستانی‌ها نیز بود و سربازانش نیز جامه‌هایی با همان رنگ‌ها می‌پوشیدند.



ژنرال پاول پوتیومکین، فرمانده نیروهای روسیه در قفقاز، به محض اطلاع از قیام شیخ منصور، نیروی بزرگی به کوه‌ها و جنگل‌های چچن اعزام داشت تا او را به اسارت درآورند. روس‌ها بر «الدی» هجوم آوردند و آن‌جا را سوزاندند و با خاک یکسان کردند؛ ولی شیخ منصور گریخت و در راه بازگشت در یکی از نقاط جنگلی، نیروهای روسی را غافل‌گیر کرد و تقریباً تمام آن‌ها را نابود ساخت.

به دنبال این پیروزی، آوازه شیخ منصور در سراسر قفقاز پیچید و بر شمار مریدانش افزوده شد. او که از پیروزی دلگرم شده بود، حملات متهورانه‌ای را بر تعدادی از قلاع و استحکامات روس‌ها آغاز کرد؛ ولی این حملات هیچ‌یک به نتیجه نرسید و او وادار به عقب‌نشینی شد. این ناکامی‌ها که مهم‌ترین آن‌ها در ۱۲۰۰ ق/ ۱۷۸۵ در «تاتارتوپ» روی داد تا حدودی روحیه مریدان او را تضعیف کرد؛ ولی شیخ منصور دست از مبارزه برنداشت و در کرانه‌های دریای سیاه، وی در میان چرکس‌های غرب قفقاز از چنان محبوبیت و اعتباری برخوردار شد که از اعتبار وی نزد طوایف چچن شرق آن سازمان کم‌تر نبود. این‌بار چرکس‌ها به رهبری او به مرغزارهای کوبان روی آوردند و بر قزاق‌های آن حدود حمله بردند. احشام آنان را غارت کردند و روستاهایشان را آتش زدند، چرکس‌ها حتی شهر روستوف را نیز در محاصره گرفتند.



با شروع مجدد جنگ میان روسیه و عثمانی در ۱۲۰۱-۱۲۰۲ق/ ۱۷۸۷ شیخ منصور برای روس‌ها خطری بیش از گذشته شد. ژنرال پوتیومکین نیروی چشم‌گیری مرکب از چند ستون نظامی را در تعقیب شیخ منصور اعزام داشت. شیخ منصور با آن‌که چندین بار شکست خورد، ولی هر بار توانست از مهلکه جان بدر برد و سرانجام باز هم به عثمانی پناهنده شد. وی این‌بار در قلعه «آناپا» که از استحکامات اساسی عثمانی‌ها در کناره دریای سیاه و مصب رود کوبان بود، مستقر شد.

این قلعه ـ که توسط مهندسان فرانسوی ساخته شده بود ـ به دلیل موقعیت نظامی ـ سیاسی دارای اهمیت خاصی نزد هر دو طرف درگیر بود. نیروهای روسیه در طول سال‌های ۱۲۰۲-۱۲۰۴ ق/ ۱۷۸۸-۱۷۹۰ سه حمله نظامی که هر یک از دیگری گسترده‌تر بود، برای تسخیر آن ترتیب دادند که در حمله آخر موفق به فتح قلعه شدند و ترک‌ها را که بر اثر این مقاومت طولانی فرسوده شده بودند، از دم تیغ گذراندند (۲۱ ژوئن ۱۷۹۰/ ۸ شوال ۱۲۰۴ ق).



از معدود کسانی که در این قلعه به اسارت گرفته شدند، شیخ منصور بود که نخست به سن پترزبورگ اعزام شد و سپس او را در اشلوسلبرگ (در نزدیکی پترزبورگ) زندانی کردند. وی در ۱۲ رمضان ۱۲۰۸/ ۱۳ آوریل ۱۷۹۴ پس از گذراندن چهار سال اسارت و اندوه دوری از وطن در زندان درگذشت و یا به فرمان کاترین دوم اعدام شد.



ماجرای شیخ منصور، ماجرایی شگفت‌انگیز بود که هنوز بسیاری از زوایای آن به‌درستی روشن نشده است. این در حالی بود که حرکت وی، خاطره‌ای در حافظه تاریخی جنگ‌جویان چچنی پدید آورد که در مقاومت طولانی مریدان شامل و رودررویی این قوم، حتی در آخرین دهة قرن بیستم، زنده و پویا باقی مانده است. او در زمان خود نیز به قهرمان افسانه‌ای بسیاری از داستان‌ها و ترانه‌های مردمی چچن و دیگر اقوام کو‌ه‌نشین قفقاز تبدیل شد. نمونه‌ای که تنها شیخ شامل توانست در حد وی بدرخشد.

شیخ منصور پس از مرگ نیز همچون افسانه‌ای زنده باقی ماند. پنجاه سال پس از مرگ او، شاعر حماسه سرای تاتار، کاپلای گرای، این ترانه را درباره «عالیجاه منصور» که قفقاز را برای جنگیدن با روس‌ها متحد کرد، سرود:
او زاده شده بود تا غرور مسکو را پایلمان سازد/ او بر خاک نشاند/ او جنگید، پیروز شد/ در دور و نزدیک/ بر آن قوم ملعون شمالی.
[۱] تهامی، سید غلام‌رضا، دو قرن مبارزه مسلمانان قفقاز: باروی قفقاز شمالی، ص۱۰۷.
[۲] منفرد، افسانه و كاوه بيات، کاوه، چچن‌ها در گذر تاریخ، ص۱۳ ـ ۲۱.
[۳] منفرد، افسانه و كاوه بيات، کاوه، چچن‌ها در گذر تاریخ، ص۳۲.
[۴] منفرد، افسانه و كاوه بيات، کاوه، چچن‌ها در گذر تاریخ، ص۷۲.
[۵] طهوری، مهدی و جمشیدی، فریده، شیخ شامل داغستانی، ص۱۲ ـ ۱۱.
[۶] طهوری، مهدی و جمشیدی، فریده، شیخ شامل داغستانی، ص۳۲.
[۷] طهوری، مهدی و جمشیدی، فریده، شیخ شامل داغستانی، ص۳۵.
[۸] سریه، الیزابت، صوفیان و ضد صوفیان، ص۷۶ ـ ۷۵، ترجمه مجدالدين كيواني.
[۹] گوگچه، جمال، قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی، ص۱۴۹ ـ ۱۴۸، ترجمه وهاب ولی.
[۱۰] گوگچه، جمال، قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی، ص۱۵۵ ـ ۱۵۳، ترجمه وهاب ولی.



۱. تهامی، سید غلام‌رضا، دو قرن مبارزه مسلمانان قفقاز: باروی قفقاز شمالی، ص۱۰۷.
۲. منفرد، افسانه و كاوه بيات، کاوه، چچن‌ها در گذر تاریخ، ص۱۳ ـ ۲۱.
۳. منفرد، افسانه و كاوه بيات، کاوه، چچن‌ها در گذر تاریخ، ص۳۲.
۴. منفرد، افسانه و كاوه بيات، کاوه، چچن‌ها در گذر تاریخ، ص۷۲.
۵. طهوری، مهدی و جمشیدی، فریده، شیخ شامل داغستانی، ص۱۲ ـ ۱۱.
۶. طهوری، مهدی و جمشیدی، فریده، شیخ شامل داغستانی، ص۳۲.
۷. طهوری، مهدی و جمشیدی، فریده، شیخ شامل داغستانی، ص۳۵.
۸. سریه، الیزابت، صوفیان و ضد صوفیان، ص۷۶ ـ ۷۵، ترجمه مجدالدين كيواني.
۹. گوگچه، جمال، قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی، ص۱۴۹ ـ ۱۴۸، ترجمه وهاب ولی.
۱۰. گوگچه، جمال، قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی، ص۱۵۵ ـ ۱۵۳، ترجمه وهاب ولی.




دانش‌نامه‌های انقلاب اسلامی و تاریخ ایران، فرهنگ‌نامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «شیخ منصور اشورمه‌ای».    



جعبه ابزار