• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عوامل حس‌گرایی (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن کریم چند عامل را برای حس گرایی بیان می فرماید که از آن جمله می توان به ۱- جهل ، ۲- روحیه استکباری، ۳- روحیه تجاوزگری، ۴- ظلم ، ۵- کفر اشاره نمود.



حس گرایی مشرکان و اعتقادشان به نفی اراده خداوند، در پدیده مرگ، پیامد جهل و نادانی آنان بوده است: «افرءیت من اتخذ الـهه هوه واضله الله علی علم وختم علی سمعه وقلبه وجعل علی بصره غشـوة فمن یهدیه من بعد الله افلا تذکرون• وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الاالدهر وما لهم بذلک من علم...» آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده؟ و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده‌ای افکنده، با اینحال چه کسی می‌تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمی‌شوید؟! • آنها گفتند: چیزی جز همین زندگی دنیا در کار نیست، گروهی از ما می‌میرند و گروهی جای آنها را می‌گیرند، و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی‌کند، آنها به این سخن که می‌گویند یقین ندارند... .
آیا عجب نیست که کسی هوای نفس خود را بپرستد، و آن را اطاعت و پیروی کند با اینکه می‌داند غیر از هوای نفس معبودی دارد که باید او را بپرستد و اطاعت کند، و لیکن در عین حال معبود و مطاع خود را هوای نفس خود می‌گیرد؟

۱.۱ - مجازات الهی با گمراهی

و معنای اینکه فرمود: «و اضله الله علی علم» این است که : چنین کسی با اضلالی از خدای تعالی گمراه شده، و اگر خدای تعالی گمراهش کرده از باب مجازات بوده، برای اینکه او هوای نفس خود را پیروی کرده، و خدا او را گمراه کرد، در عین اینکه او عالم بود، و می‌دانست که بیراهه می‌رود، خواهی گفت : چطور ممکن است کسی با بلد بودن راه در عین حال بیراهه برود؟ و یا چگونه تصور می‌شود که انسان با داشتن یقین به چیزی آن را انکار کند، در جواب می‌گوییم : منافات ندارد که آدمی راه را بداند، و در عین حال بیراهه برود، و یا به چیزی یقین داشته باشد در عین حال آن را انکار کند، برای اینکه علم ملازم هدایت نیست، همچنان که ضلالت ملازم با جهل نیست، بلکه آن علمی ملازم با هدایت است که توأم با التزام عالم به مقتضای علمش باشد؛ یعنی عالم ملتزم به لوازم علم خود نیز باشد و به آن عمل کند تا دنبالش هدایت بیاید. و اما اگر عالم باشد، ولی به خاطر اینکه نمی‌تواند از هوای نفس صرفنظر کند ملتزم به مقتضا و لوازم علم خود نباشد، چنین علمی باعث اهتداء او نمی‌شود، بلکه چنین علمی در عین اینکه علم است [[|ضلالت]] هم هست. و همچنین یقین، اگر توأم با التزام به لوازم آن نباشد، با انکار منافات ندارد.
مشرکین گفتند حیاتی نیست مگر همین حیات دنیایی ما که با آن در دنیا زندگی می‌کنیم، پس لایزال بعضی از ما یعنی سالخوردگان می‌میرند، و بعضی دیگر یعنی اخلاف و نسلهای جدید زنده می‌مانند، و ما را جز دهر و روزگار کسی هلاک نمی‌کند، این گذشت زمان است که هر نوی را کهنه، و هر سالمی را فاسد، و هر زنده‌ای را آماده مرگ می‌سازد، پس مساءله مرگ عبارت از انتقال از خانه‌ای به خانه دیگر که منتهی به بعث و بازگشت به سوی خدا باشد نیست.

۱.۲ - اعتقاد وثنی مذهب ها

و چه بسا که این کلام، گفتار بعضی از جاهلان و عوام از وثنیت عرب باشد، و گر نه با عقیده وثنیت سازگار نیست، چون عقیده‌ای که در بین وثنی‌ها دائر است عقیده تناسخ است، و آن این است که وقتی انسان (البته انسان تکامل نیافته) می‌میرد، جانش به کالبدی منتقل می‌شود که در حال خلقت است، حال اگر جانی که از بدن قبلی جدا شده در آن بدن سعادتی کسب کرده بوده، منتقل به بدنی جدید می‌شود، و در آن بدن متنعم و سعادتمند می‌گردد، و اگر در بدن اول شقاوت کسب کرده باشد، به بدنی متعلق می‌شود که در آن معذب باشد، تا کیفر عمل خود را ببیند، و همچنین از این بدن به بدنی دیگر. و این وثنی‌ها منکر استناد مرگ به وساطت ملائکه نیستند، آنها نیز قائلند که مرگ هم مانند زندگی به وساطت ملائکه انجام می‌شود.

۱.۳ - جهل به واقعیت دنیا

جهل به واقعیت دنیا، زمینه ساز حس گرایی و غفلت از آخرت می باشد: «... ولـکن اکثر الناس لا یعلمون• یعلمون ظـهرا من الحیوة الدنیا...» ... ولی اکثر مردم نمی‌دانند• آنها تنها ظاهری از زندگی دنیا را می‌دادند... . آنها تنها از زندگی دنیا آگاهند، و تازه از این زندگی نیز به ظاهری قناعت کرده‌اند، مجموعه‌ای از سرگرمیها و لذات زودگذر و خوابها و خیالها برداشت آنها را از زندگی دنیا تشکیل می‌دهد، غرور و غفلتی که در این برداشت نهفته است بر کسی پوشیده نیست.
اگر آنها باطن و درون این زندگی دنیا را نیز می‌دانستند برای شناخت آخرت کافی بود، چرا که دقت کافی در این زندگی زودگذر نشان می‌دهد که حلقه‌ای است از یک سلسله طولانی، و مرحله‌ای است از یک مسیر بزرگ، همانگونه که دقت در زندگی دوران جنینی نشان می‌دهد که هدف نهائی خود این زندگی نیست، بلکه این یک مرحله مقدماتی برای زندگی گسترده‌ای است، آری آنها تنها ظاهری از این زندگی را می‌بینند و از محتوا و مفاهیم و مکنون آن غافلند. جالب اینکه با تکرار ضمیر «هم» به این حقیقت اشاره می‌کند که علت این غفلت و بیخبری خود آنها هستند، درست مثل اینکه کسی به ما بگوید: مرا از این امر تو غافل کردی، و در جواب بگوئیم : تو خودت غافل شدی، یعنی سبب غفلت خودت بودی.

۱.۴ - درخواست زنده شدن پدرانشان

حس گرایی مشرکان و درخواست آنان مبنی بر زنده شدن پدرانشان، ناشی از جهل بوده است: «افرءیت من اتخذ الـهه هوه واضله الله علی علم وختم علی سمعه وقلبه وجعل علی بصره غشـوة... • وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الاالدهر وما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون• واذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت ما کان حجتهم الا ان قالوا ائتوا بـابائنا ان کنتم صـدقین» آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده؟ و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده‌ای افکنده، با اینحال چه کسی می‌تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمی‌شوید؟! • آنها گفتند: چیزی جز همین زندگی دنیا در کار نیست، گروهی از ما می‌میرند و گروهی جای آنها را می‌گیرند، و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی‌کند، آنها به این سخن که می‌گویند یقین ندارند، بلکه تنها گمان بی پایه‌ای دارند• و هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده می‌شود دلیلی در برابر آن ندارند جز اینکه می‌گویند اگر راست می‌گوئید پدران ما را زنده کنید و بیاورید (تا گواهی دهند! ).


روحیه استکباری، زمینه ساز حس گرایی می باشد: «وقال الذین لا یرجون لقاءنا لولا انزل علینا الملـئکة او نری ربنا لقد استکبروا فی انفسهم وعتو عتوا کبیرا» و آنها که امیدی به لقای ما ندارند (و رستاخیز را انکار می‌کنند) می‌گویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمی‌شوند؟ و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی‌بینیم؟ آنها درباره خود تکبر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند.


روحیه تجاوزگری، زمینه ساز حس گرایی در بنی اسراییل بوده است: «وقال الذین لا یرجون لقاءنا لولا انزل علینا الملـئکة او نری ربنا لقد... وعتو عتوا کبیرا» و آنها که امیدی به لقای ما ندارند (و رستاخیز را انکار می‌کنند) می‌گویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمی‌شوند؟ و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی‌بینیم؟ ... طغیان بزرگی کردند.


ظلم بنی اسرائیل، بستری برای پرستش معبودی محسوس، چون گوساله بود: «واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار الم یروا انه لا یکلمهم ولا یهدیهم سبیلا اتخذوه وکانوا ظــلمین» قوم موسی بعد از (رفتن) او (به میعادگاه خداوند) از زیور آلات خود گوساله‌ای ساختند، جسد بیروحی بود که صدای گاو داشت! آیا آنها نمی‌دیدند که با آنان سخن نمیگوید و به راه (راست) هدایتشان نمیکند آنرا خدای خود انتخاب کردند و ظالم بودند.

۴.۱ - گوساله سامری

این آیه داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل را ذکر می‌کند، و تفصیل آن بطوری که در سوره طه آمده این است که : بعد از رفتن موسی علیه‌السّلام به میقات پروردگار، بنی اسرائیل از دیر آمدنش به تنگ آمدند و سامری از ناشکیبائی ایشان استفاده نمود و آنان را بفریفت، به این طریق که زینت آلات ایشان را گرفت و از آن مجسمه گوساله‌ای ریخت که مانند سایر گوساله‌ها صدا می‌کرد، و آن را معبود ایشان خواند و گفت : این است اله شما و اله موسی، بنی اسرائیل هم گفته او را پذیرفته و در برابر آن به سجده در آمدند و آن را معبود خود پنداشتند.

۴.۲ - معنای خوار

کلمه خوار به معنی صدای مخصوصی است که از گاو یا گوساله برمیخیزد، جمعی از مفسران معتقدند که سامری با اطلاعاتی که داشت، لوله‌های مخصوصی در درون سینه گوساله طلائی کار گذاشته بود که هوای فشرده از آن خارج میشد و از دهان گوساله، صدائی شبیه صدای گاو بیرون می‌آمد! بعضی دیگر می‌گویند: گوساله را آنچنان در مسیر باد گذارده بود که بر اثر وزش باد به دهان او که به شکل مخصوصی ساخته شده بود، صدائی به گوش میرسید.

۴.۳ - علت ساخت گوساله طلایی

نکته دیگری که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که سامری از آنجا که میدانست قوم موسی علیه‌السّلام سالها در محرومیت به سر میبردند و به علاوه روح مادیگری چنانکه در بسیاری از نسلهای امروز آنها نیز می‌بینیم بر آنها غلبه داشت و برای زر و زیور احترام خاصی قائل بودند، لذا او گوساله خود را از طلا ساخت، تا توجه شیفتگان و بردگان را به سوی آن جلب کند.


کفر بنی اسرائیل و علاقه به معبودی محسوس، زمینه گرایش آنها به گوساله پرستی بوده است: «واذ اخذنا میثـقکم ورفعنا فوقکم الطور خذوا ما ءاتینـکم بقوة واسمعوا قالوا سمعنا وعصینا واشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم...» (و نیز) از شما پیمان گرفتیم، و کوه طور را بالای سر شما برافراشتیم (و به شما گفتیم) این دستوراتی را که به شما داده‌ایم محکم بگیرید و درست بشنوید، شما گفتید شنیدیم و مخالفت کردیم! و دلهای آنها با محبت گوساله بر اثر کفر آبیاری شد... !


۱. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳.    
۲. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۴.    
۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۸، ص۲۶۳.    
۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۱، ص۲۶۲.    
۵. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۸، ص۲۶۵.    
۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۱، ص۲۷۰.    
۷. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۶، ص۴۳۸.    
۸. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۹، ص۱۳۱.    
۹. روم/سوره۳۰، آیه۶.    
۱۰. روم/سوره۳۰، آیه۷.    
۱۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۶، ص۳۶۴- ۳۶۵.    
۱۲. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۴، ص۱۲۷.    
۱۳. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۸، ص۴۴.    
۱۴. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۶، ص۲۳۶.    
۱۵. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳ - ۲۵.    
۱۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۱.    
۱۷. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۵، ص۲۷۲.    
۱۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۵، ص۵۴.    
۱۹. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۹، ص۲۱.    
۲۰. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۷، ص۲۹۰.    
۲۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۱.    
۲۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۸.    
۲۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۸، ص۳۱۸.    
۲۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۳۷۱- ۳۷۲.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۹۳.    
۲۶. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱، ص۳۳۵.    
۲۷. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۳۵۱.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «عوامل حس‌گرایی».    



جعبه ابزار