عَموا (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَموا:
(فَعَموا وَ صَمّوا) عَموا: از مادّه «عمى» به معنى «نابينا گشتن و كوردل شدن» است.
اين آيه اشاره به غرور نا به جاى يهود در برابر طغيان و جنايات آنها كرده كه سرانجام اين غرور و خودبرتربينى همانند پردهاى است كه بر چشم و گوش آنها مىافتد و به خاطر آن،
«از ديدن آيات خدا نابينا و از شنيدن كلمات حق، كر شدند.»
(فَعَموا وَ صَمّوا) امّا آنها هنگامى كه سرانجام شوم اعمال خود را مشاهده كردند، پشيمان گشتند و توبه كردند و متوجه شدند كه آنها هرگز يک نژاد برتر نيستند و خداوند توبه آنها را پذيرفت، ولى ديرى نپاييد كه دوباره سر به طغيان و سركشى برداشتند و پردههاى غفلت كه از آثار فرورفتن در گناه است بر چشم و گوش آنها افكنده شد و باز از ديدن آيات حق نابينا و از شنيدن سخنان حق كر شدند.
با توجه به آيه، شايد مقدم داشتن جمله «عموا» (نابينا شدند) بر «صمّوا» (كر شدند) اشاره به اين باشد كه نخستينبار بايد آيات خدا و معجزات پيامبر (ص) را ببينند و سپس به دستورات او گوش فرادهند.
به موردی از کاربرد
عَموا در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ حَسِبواْ أَلاّ تَكونَ فِتْنَةٌ فَعَمواْ وَ صَمّواْ ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمواْ وَ صَمّواْ كَثيرٌ مِّنْهُمْ وَ اللّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلونَ) (آنها گمان كردند مجازاتى در كار نخواهد بود؛ از اين رو از ديدن حقايق نابينا و از شنيدن سخنان حق، ناشنوا شدند؛ سپس بيدار گشتند و خداوند توبه آنها را پذيرفت؛ ديگر بار در خواب غفلت فرو رفتند و بسيارى از آنها كور و كر شدند و خداوند، به آنچه انجام مىدهند، بيناست.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
عمى در اينجا عبارت است از نداشتن چشم حق بين و تميز ندادن ميان خير و شر و صمم به معناى كرى است و مراد از آن در اينجا نشنيدن پند و موعظه و بىاعتنايى به نصيحت است و اين عمى و صمم (كورى و كرى) هر دو معلولند براى همان پندار غلطشان كه خيال مىكردند فتنه و امتحانى در كار نيست.
(ثُمَّ عَموا وَ صَمّوا كَثيرٌ مِنْهُمْ) در اينجا نكتهاى به كار رفته و آن اين است كه: كورى و كرى را بار اول به همه يهود و بار دوم به كثيرى از آنان نسبت داده و لفظ كثير را از واو عموا و صموا كه واو جمع است بدل آورد، اين نكته براى اين به كار رفته كه اولا رعايت انصاف و حقيقت گويى در كلام شده باشد و بفهماند كه اگر بار اول به طور عموم گفتيم:
(عَموا وَ صَمّوا) نه براى اين بود كه به طور كلى تمامى يهود به كرى و كورى گرایيدند، بلكه از باب نسبت دادن حكم بعض بود به كل كه خود تعبيری است متعارف و ثانيا اشاره كند به اينكه بار اول همه يهود دچار كرى و كورى شدند و ليكن بار دوم عده كثيرى از آنها و ثالثا بفهماند كه توبه الهى اثرش بالمره باطل نمىشود و لذا ديدند كه در اثر توبه خداوند در بار اول عدهاى به هدايت خداوند باقى مانده و دچار كرى و كورى مجدد نشدند، پس آن گاه خداى تعالى آيه شريفه را با جمله:
(وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلونَ) ختم مىفرمايد تا بفهماند خدا را نمىتوان به خود قياس كرد، آرى وقتى كه كسى در حق ديگرى خوبى و احسان كند عمل وى معمولا در برابر چشم آن شخص پردهاى مىشود كه بدىهاى او را نبيند و دوستش دارد و ليكن خداوند اين طور نيست، بينايى است كه هيچ چيزى او را از ديدن حقيقت باز نمىدارد.
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «عَموا»، ج۳، ص۲۵۱.