غبلع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بصیرت به معنای
بینش، آگاهی، هوشیاری و زیرکی، روشندلی و
چشم خِرَد میباشد.
این واژه برگرفته از ریشه عربی «ب -ص- ر» است.
در
نثر و
شعر قدیم فارسی فراوان یافت میشود
و غالباً به صورت ترکیبی اضافی با واژه
چشم به کار میرفته و در برابر بینایی حسی و ظاهری، به معنای بینایی
قلبی و
شهودی بوده است.
مشتقات این ماده، در
قرآن بسیار به کار رفتهاست؛ نظیر: بَصَر و جمع آن اَبصار، به معنای چشم یا قوه بینایی،
ترکیب «اولی الابصار» به معنای صاحبان بینش و پندگیری
بصیر به معنای آگاه یا بینا،
مبصر به معنای روشنایی دهنده
و بینا
مبصره به معنای آشکار کننده و روشنی ده،
مستبصر به معنای تمیز دهنده
حق از
باطل یا طالب بصیرت وآگاهی،
تبصره به معنای یادآورو بینش ده
و بصیرت.
صورت فعلی این ماده نیز در قرآن، هم به صورت مجرد (بَصُرَ) و هم مزید (اَبصَرَ، یُبصِّرون) به کار رفتهاست. گفته شده که گونه مجرد، بیشتر در مواردی به کار رفته که نگاه ظاهری با بینش باطنیهمراه بوده است.
به طور کلی بصیرت و اِبصار به معنای بینایی است که گاه با چشم ظاهر، صورت میگیرد و جنبه حسی دارد و گاه با
چشم درون و
عقل و به معنای ادراکات عقلی و قلبی است.
مفسران سه کاربرد معنایی برای واژه بصیرت در قرآن شمردهاند:
«اَدعوا اِلَی اللّهِ عَلی بَصیرَة».
پیامبر در این
آیه اعلان میدارد که با
یقین و
اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا میسازد، به
خدا دعوت میکند.
«بَلِ الاِنسنُ عَلی نَفسِهِ بَصیرَة».
در
تفسیر این آیه دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه
انسان خود شاهد اعمال خویش است که در این صورت تاء در بصیرت برای
مبالغه خواهد بود. دیگر آنکه این آیه معنایی مشابه آیه ۲۴
نور دارد؛ به این صورت که شاهدانی از انسان مانند
اعضا و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند.
«قَد جاءَکُم بَصائِرُ مِن رَبِّکُم».
بیشتر مفسران
بصائر (جمع بصیرت) را به معنای حجج و
بینات دانستهاند که باعث شناخت هدایت از ضلالت و ایمان از کفر
یا موجب
علم و آگاهی میشود؛ به گونهای که گویی معلوم به
چشم دیده میشود.
البته برخی نیز بصائر را به معنای
وحی و آنچه رسول آورده،
تفسیر کردهاند.
در ادامه آیه ۱۰۴
انعام آمده است که هرکس این نشانهها را بیابد و به آنها اقرار کند و ایمان بیاورد، سود برده است:
«فَمَن اَبصَرَ فَلِنَفسِهِ ومَن عَمِیَ فَعَلَیها...». از آن جهت به نشانهها و دلایل روشن و قاطع
الهی بصائر گفته شده که موجب بینایی قلب و درک حقایق به وسیله آن میشود،
بر این اساس، کوری و بینایی در این آیه ناظر به شناخت قلبی و
چشم بصیرت است.
غیر از این کاربردهای قرآنی، استفادههای متفاوتتری نیز از بصیرت در عربی شده است؛ مانند
برهان، سنگ سفید، اثر
خون به جای مانده بر
زمین؛ گویا جهت اشتراک معنایی در همه این کاربردها، ظاهر و بارز بودن آنهاست؛ همانگونه که «بصرتبالشیء» به معنای دیدن و آگاه شدن به امری به سبب بروز و ظهور آن است.
شاید هم معنای اصلی در این ماده
علم و آگاهی باشد که از طریق چشم ظاهری یا چشم قلب (بصیرت) حاصل میشود، بر این اساس بصیر کسی است که از بینش و دانش برخوردار است و بصیرت، صورت مؤنث یا مبالغهای آن خواهد بود.
مفهومشناسی بصیرت:
در قرآن با دو گونه بینایی ظاهری و باطنی (قلبی یا به تعبیری عقلی) مواجه میشویم که در
روایات و
تفاسیر از آن به بصر و بصیرت تعبیر شده است.
زمخشری ، بصر را
نور چشم و قوه بینایی و بصیرت را نور قلب و ابزار تأمل و تفکر میداند.
در برخی آیات دو گونه بینایی ظاهری و باطنی در کنار هم قرار گرفتهاند: «تَرهُم یَنظُرونَ اِلَیکَ و هُم لایُبصِرون».
آیات فراوانی، بینایی ظاهری را کنایه از بینایی عقلی یا باطنی گرفته است. دانشمندان
مسلمان با استناد به آیات قرآنی بر این عقیدهاند که در قلب انسان، نیرویی برای دریافت نور الهی وجود دارد و برای اثبات این مدعا به آیه ۲۲
زمر استناد میکنند: «اَفَمَن شَرَحَ اللّهُ صَدرَهُ لِلاِسلمِ فَهُوَ عَلی نُور مِن رَبِّهِ»؛ همچنین به
روح الهی نیز از آن تعبیر شده است: «فَاِذا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی»
و عقل نظری، بصیرت باطنی، نور
ایمان و یقین نیز نامیده میشود که توانایی آن در شناخت مفاهیم عقلی همچون شناخت و ادراک خداوند و نیازمندی عالم به مدبری حکیم است.
عُرفا بیشتر آن را نور یا روح الهی مینامند
و آن را نیرویی میدانند که دل را به نیرویی قدسی منوّر میکند و به وسیله آن حقایق امور شناخته شده، حق و
باطل از هم تمیز داده میشود و آن در مقام چشم برای قلب است.
در فلسفه نیز از آن به
قوه عاقله یا
قوه قدسیه تعبیر میشود ؛
همچنین گفته شده که بصیرت، عقلی است منوّر به نور قدس و بصیر برای درک معانی محتاج به دلیل نیست و دلش به نور هدایت روشن است. حق را به عیان میبیند و از
حیرت رهایی یافته است
، بر این اساس میان مفهوم بصیرت با مفاهیم بصر، نور، عقل و حکمت ارتباط محکمی وجود دارد.
بصر در قرآن بیشتر جنبه غیر حسی یافته و در موارد فراوانی به جای بصیرت به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که مؤمن را بصیر (بینا) و کافر را کور خوانده است: «قُل هَل یَستَوِی الاَعمی والبَصیر».
بصیر دراینجا فردی است که به
آیات و نشانههای
خداوند بصیرت یافته و از نور آنها بهره برده است.
همین
تمثیل در
سوره هود با تفصیل بیشتر دیده میشود: «مَثَلُ الفَریقَینِ کالاَعمی والاَصَمِّ والبَصیرِ والسَّمیعِ هَل یَستَویانِ مَثَلاً».
برخی در تفسیر این آیه گفتهاند:نابینای حقیقی کسی است که نه دیده عبرت دارد تا از روی استدلال به آیات آفاق نظر کند، نه دل فکرت دارد تا در آیات انفس تأملکند و نه بصیرت حقیقت دارد تا به نور فراست
مکاشفات اسرار
غیبی بیند.
تعبیر «اُولی الأبصار» دیگر نمونه در این زمینه است. مفسران این تعبیر را که در آیات فراوانی به کار رفتهاست به معنای «اولیالبصائر» میدانند:
«فَاعتَبِروا یاُولِی الاَبصر».
تعبیر از بصیرت به بصر در این آیات برای این است که کنایهای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان دعوت میشود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری میتوان آن را دید.
در قرآن هرگاه از کوری یا تاریکی سخن میرود، بیشتر ناظر به کوری
دل و بهره نبردن از نور هدایت الهی است، چنان که در توبیخ ستمگران گفته شده: «اَفَلَم یَسیروا فِیالاَرضِ فَتَکونَ لَهُم قُلوبٌ یَعقِلونَ بِها اَو ءاذانٌ یَسمَعونَ بِها».
سپس در ادامه چنین آمده که این چشمان آنها نیست که نابینا میشود، بلکه قلبهایشان است که در
سینهها قرار دارد: «فَاِنَّها لا تَعمَی الاَبصرُ و لکِن تَعمَی القُلوبُ الَّتی فِیالصُّدور». در جایی دیگر
کافران، افرادی قلمداد میشوند با چشمانی که نمیبیند: «و لَهُم اَعیُنٌ لا یُبصِرونَ بِها» و
گوشهایی که نمیشنود: «ولَهُم ءاذانٌ لا یَسمَعونَ بِها».
همین تعبیرها برای
منافقان نیز به کار رفته و آنان کر،
گنگ و کور معرفی شدهاند: «صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لایَرجِعون».
این موارد بیشتر ناظر به جنبه معنوی اعضاست، چنانکه برخی بر این باورند که همه اعضای
بدن نظایری معنوی دارند.
روایاتی نیز در تأیید این سخن نقل شده است؛
همچنین در روایاتی به کور شدن چشمان قلب اشاره شده است.
در جایی دیگر از قرآن، خداوند از
محو کردن چشمان کافران سخن میگوید که به معنای محروم کردن آنها از ادراک حقایق است: «ولَو نَشاءُ لَطَمَسنا عَلی اَعیُنِهِم...».
در حقیقت کافران هرچند استعداد شناخت
راه درست را دارند؛ اما بهسبب انکار آیات الهی، بصیرت باطنی آنها
کور میشود.
همچنین در وصف احوال
انسان در روز
قیامت خطاب به وی چنین آمده: تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است:«فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدید».
بینایی انسان در روز قیامت نافذ و دقیق خواهد شد و نسبت به آنچه در دنیا از آن غافل بوده، آگاهی و شناخت مییابد و این خود بهترین و عادلترین گواه و شاهد بر اوست.
این بصیرت به قلب است و
انسان با شهود قلبی،
سیئات و
حسنات خود را میبیند.
در آیه دیگری غافلان در آن جهان کور توصیف میشوند: «ومَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکًا ونَحشُرُهُ یَومَ القِیمَةِ اَعمی».
این نابینایی به معنای متعارف جسمی آن تفسیر شده است.
با این حال در آیات دیگری مانند ۱۲
سجده و ۱۴
اسراء از مشاهده اموری حسّی مانند
عذاب و
نامه اعمال یاد شده است که برخی مفسران را به این نظر کشانده است که کوری و بینایی انسانها در قیامت نسبی است و در خصوص لذتها و زیباییها که تجسم همان آیات الهی در این دنیاست
کور و نابینا و نسبتبه
عذابها و رنجهای آن
جهان که تجسّم همان اعمال بد آنهاست بینا هستند.
بصیرت چون بصر برای دیدن نیازمند نور است
، با این تفاوت که نور بصیرت، متفاوت از نور ظاهری است و به «نوراللّه» یا «نور حق» و همچنین «نور تجلی»، «نورالهام»، «نور
وحی» و «نور کشف» نامیده شده است،
بر همین اساس دانشمندان
مسلمان گاه از بصیرت به نور الهی اشاره شده در قرآن تعبیر میکنند که بر قلب
مؤمن میتابد:
«اَفَمَن شَرَحَ اللّهُ صَدرَهُ لِلاِسلمِ فَهُوَ عَلی نُور مِن رَبِّه».
خداوند هرکه را بخواهد به سوی نور خود
هدایت کرده،
چشم دلش را به نور معرفت خود روشن میکند که این،
سعادت جاودان را برای او در پی دارد
: «یَهدِی اللّهُ لِنورِهِ مَن یَشاءُ». از آیات بعد چنین برمیآید که کسانی از نور الهی بهرهمند میشوند که هیچ تجارت و داد و ستد مادی آنها را از یاد
خدا باز نمیدارد:
«رِجالٌ لا تُلهیهِم تِجرَةٌ ولا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللّه»
همچنین قرآن در جایی دیگر از مفهوم بصیرت با تعبیر فرقان یاد کرده و تنها کسانی را شایسته آن دانسته است که تقوای الهی پیشه کنند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا».
فرقان هدایت و نوری در قلب است که موجب تشخیص حق از
باطل میشود.
برخی در تفسیر این آیه گفتهاند که اگر انسان
تقوای الهی پیشه کرده، به مقتضای
دین و
سنت الهی عمل کند، خداوند برای او
ملکهای از علم و حکمت پدید میآورد که میان حق و باطل، نور و ظلمت،
سود و
زیان و... تفاوت ببیند.
هر دو
تفسیر ارائه شده به گونهای بیانگر بصیرت قلبی برای مؤمن است. البته احتمالهای دیگری نیز در تفسیر فرقان داده شده؛ مانند متمایز ساختن کافران از مؤمنان در
دنیا و
آخرت که برخی مجموع این اقوال را در بیان معنای فرقان پذیرفتهاند.
از سوی دیگر خداوند گاه چشمان بصیرت افرادی را
کور کرده، نور هدایت خود را از آنها میستاند که منافقان از این دستهاند. قرآن آنان را به کسانی
تشبیه میکند که نوری یافته و پیرامون خود را روشن ساختهاند؛ اما سپس نور آنها گرفته میشود و در تاریکی مطلق رها میشوند
:«مَثَلُهُم کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ نارًا فَلَمّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنورِهِم وتَرَکَهُم فی ظُلُمت لایُبصِرون».
کافران نیز هیچگاه چشم بصیرتشان با نور الهی روشن نمیشود
:«و مَن لَم یَجعَلِ اللّهُ لَهُ نورًا فَما لَهُ مِن نور»،
زیرا گناهان بسیار، قلبهایشان را مهر و موم کرده است
:«خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلوبِهِم وعَلی سَمعِهِم و...».
برخی با توجه به تعابیری که در قرآن درباره عقل بکار رفته، عقل را دارای مراتب شعور،
فقه، فکر، ذکر و نُهی دانستهاند: و بصیرت به معنای بینش عمیق در مرحلهای بالاتر از اینها قرار دارد.
غزالی و
صدرالمتألهین و دیگر
حکما نیز از بصیرت به عقل تعبیر کردهاند. غزالی تفاوت عقل و بصیرت را تنها در لفظ دانسته و آن دو را از لحاظ معنایی کاملا
مترادف میشمرد؛ البتهعقل مورد نظر او آن عقلی نیست که به کار
مجادله و
مناظره پرداخته و مورد نکوهش متصوّفه قرار گرفته است
، بلکه همانگونه که در شرح منازل السائرین آمده، بصیرت عبارت است از عقلی که به نور قدسی منوّر شده و به برهان نیازی ندارد.
همینگونه ارتباط میان حکمت و بصیرت نیز وجود دارد. در تفسیر حکمت اقوال گوناگونی ارائه شده و هر یک از مفسران و حکما و
عرفا به گونهای آن را تعریف کردهاند؛
اما ظاهر این است که حکمت معنای وسیعی دارد و چنانکه در آیه۲۶۹
بقره آمده موهبتی الهی به شمار میرود و مقام و منزلت آن فراتر از علوممتعارف است و موجب زیاد شدن بصیرت و
تهذیب نفس
و تمایز
شر از
خیر و باطل از حق میشود.
در حقیقت میتوان بصیرت را درجهای از حکمت و بالاترین مرحله آن دانست.
از نحوه توبیخ ستمگران در آیه ۴۶
حج نیز چنین استنتاج میشود که بصیرت، معرفت و حکمت اکتسابی است، همانگونه که در آیات فراوانی تعبیر «اولیالأبصار» به معنای صاحبان بینش باعبرتپذیری و دقت همراه شده است.
=========================
این نوشتار در مورد ویژگیها و موانع بصیرت است که
خداوند متعال در
قرآن کریم، تفکر در آفرینش
آسمانها و
زمین، و
عبرت از سرنوشت گذشتگان را متذکر میشود. به عبارت دیگر قرآن، صاحبان بصیرت را به
تفکر و عبرت فرا میخواند.
قرآن، صاحبان بصیرت را به بینش و دقت در وجود خود: «و فی اَنفُسِکُم اَفَلا تُبصِرون»
و پدیدههای محیط اطراف سفارش میکند: «اَوَلَم یَرَوا اَنّا نَسوقُ الماءَ اِلَی الاَرضِ الجُرُزِ فَنُخرِجُ بِهِ زَرعًا... اَفَلا یُبصِرون»
و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان زنهار میدهد و به عبرتگیری از آنها فرا میخواند: «واللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصرِهِ مَن یَشاءُ اِنَّ فی ذلِکَ لَعِبرَةً لاُِولِی الاَبصر».
آنان که از چشم عبرت و
بصیرت بهره بردهاند؛ توجهی به
دنیا و
لذات فانی آن ندارند و آن را با
آخرت و قرب خداوند معاوضه میکنند.
پارسایان هنگامی که گرفتار
وسوسههای شیطان شوند به سرعت متذکر میشوند، حقیقت را با نور بصیرت درمییابند و از
دام وسوسههای شیاطین رهایی مییابند
:«اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم
طئِفٌمِنَالشَّیطنِ تَذَکَّروا فَاِذا هُم مُبصِرون».
کفرورزی و
گناه باعث خاموش شدن
نور الهی در قلب
انسان و کور شدن چشم بصیرت وی میشود. تعبیرهایی گوناگون در قرآن حاکی از بستن
دل کافران و
هدایت ناپذیری آنهاست.
در این
آیات از ترجیح
دنیا بر
آخرت،
نفاق و دورویی،
هواپرستی،
رویگردانی از آیات الهی،
سرسختی در پذیرش
ایمان و مواردی از این دست به عنوان موانع هدایت پذیری و روشنی چشم بصیرت سخن آمده است. خداوند کوری، کری، گنگی و مهر و موم شدن
قلب اینان را در قرآن به خود نسبت میدهد: «اُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَاَصَمَّهُم و اَعمی اَبصرَهُم»
ولی این نافی نقش آنان در گمراهی خود نیست، زیرا آنان خود از پذیرش سخن فطرت و بصیرتشان سرباز زدهاند و این موجب ضعف بصیرت و عقل نظری آنها شده است.
در حقیقت انسان در آغاز تولد، فاقد علم حصولی است و خداوند، هم ابزار علم حصولی را به وی میبخشد و هم
فطرت او را با
الهام از علم حضوری بهرهمند میسازد. انسانی که از فطرت و شعور درونی خود بهره نبرد و در مسیر
شهوتها و
غرایز نفسانی قرار گیرد، و ابزار ادراکی او (سمع، بصر، قلب) که باید معارف و
اسرار عالم را بشناسد، با
گناه آلوده شود، جایی برای تابش نور هدایت بر آن نمیماند.
احیاء علوم الدین؛ بحارالانوار؛ البحرالمحیط فی التفسیر؛ بصائر ذوی التمییز فی
لطائف الکتاب العزیز؛ پرتوی از قرآن؛ پیام قرآن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تسنیم تفسیر قرآن کریم؛ التعریفات؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر القرآن العظیم، ابنابی حاتم؛ تفسیر القرآن الکریم، ابنعربی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامعالاسرار و منبع الانوار؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن؛ قرطبی، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ شرحالاسماء الحسنی؛ شرح توحید الصدوق؛ شرح مصباح الشریعه؛ صفوة التفاسیر؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ لغت نامه قرآن کریم؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ معجم مقاییس اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ مقامات معنوی؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم؛ موسوعة مصطلحات جامع العلوم؛ میزان الحکمه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نهجالبلاغه.
دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله بصیرت.