قوم عاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عاد" از
ریشۀ (
ع و د) است که در
لغت به معنی بازگشتن به چیزی است بعد از انصراف از آن.
و در اصطلاح نام قوم
حضرت هود (
ع) است.
نام قوم عاد در
قرآن ۲۴ بار آمده و محل زندگي آنها
سرزمین «
احقاف» بین
عمان و
یمن یا عمان و
حضرموت بوده است.
عاد، نام شخصی است که
قبیله و
قوم به نام او تسميه شده اند.
شاید هم نام جد این قوم عاد بوده است.
برخی از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق میشود یکی عاد اولی که لفظ آن در قرآن آمده (آنها احتمالاً قبل از تاریخ زندگی میکرده اند) و قبیلۀ دوم در دوران
تاریخ بشر بوده است.
اینکه قوم
حضرت هود (
ع) کدام قبیله بوده است در آن اختلاف است، چه بسا عاد اولی، همان قوم
هود (
ع) باشد.
یاد کرد قرآن از قوم عاد:«وَ اذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِن بَينِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا اللَّهَ إِنىِّ أَخَافُ عَلَيْكمُْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيم »
«(سرگذشت
هود)
برادر قوم عاد را ياد كن، آن زمان كه قومش را در
سرزمین «
احقاف» بيم داد در حالى كه
پیامبر ان زيادى قبل از او در گذشتههاى دور و نزديك آمده بودند كه: جز خداى يگانه را نپرستيد! (و گفت:) من بر شما از
عذاب روزى بزرگ میترسم.»
تعبير به «
اخ » (
برادر) براى بيان نهايت دلسوزى و صفاى اين پيامبر بزرگ نسبت به قوم خويش است، اين تعبير چنان كه مىدانيم در مورد عدهاى از پيامبران بزرگ در
قرآن مجید آمده است، آنها برادرى دلسوز و مهربان براى اقوام خويش بودند كه از هيچ نوع فداكارى مضايقه نكردند. اين تعبير ممكن است در ضمن اشارهاى به ارتباط خويشاوندى ميان اين پيامبران و اقوامشان نيز باشد.
از آیات قرآن بر میآید که قوم عاد، بلند قامت و نیرومند بوده اند به همین نسبت ساختمانهای محکم و بزرگ میساختند؛ آنها قومی مترقی و دارای شهرهای آباد و سرزمینهای حاصلخیز بوده اند. قرآن از آنها اینگونه یاد میکند:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ. إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ. الَّتىِ لَمْ يخُْلَقْ مِثْلُهَا فىِ الْبِلَد »
« آيا نديدى پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد؟ و با آن شهر «
ارَم» با عظمت، همان
شهر ى كه مانندش در شهرها آفريده نشده بود.»
در اينكه «
ارم» نام شخص يا قبيله است، يا نام محل و شهرى، در ميان
مفسران گفتگو است. ولى مناسب با
آیه بعد، اين است كه «ارم» نام شهر بینظير آنها باشد.
«
عماد» به
معنی ستون و جمع آن « عُمُد» است.
بنا بر تفسير اول اشاره به اندام نيرومند و پيكرهاى ستون مانند قوم عاد است، و بنا بر تفسير دوم اشاره به ساختمانهاى با عظمت و
کاخ هاى رفيع و ستونهاى عظيمى است كه در اين كاخها به كار رفته بود، و در هر دو صورت اشارهاى است به قدرت و قوت قوم عاد.
معناي «ذات العماد» آن است كه آنها
قطعه سنگ هاى بزرگى را به اندازه بلندى كوه، از كوهى مىبريدند و پايه مىساختند، بعد اين ستونها را در هر كجا مىخواستند مىافراشتند، سپس در بالاى آن كاخهاى خود را مىساختند بدين سبب آنها را «ذات العماد» گفتند.
اين
قوم کافر و
بت پرست بودند و طاغيان مستكبر خود را اطاعت مي کردند:
«وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنيد »
«و اين قوم «عاد» بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند و پيامبران او را معصيت نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پيروى كردند.»
چون کشورشان وسعت یافت، سر بر طغیان و سرکشی برداشتند، تا اینکه
هود(ع) بر ایشان مبعوث شد.
"
هود" اين نام بدين جهت بر او نهاده شده كه از آنچه قومش بدان گمراه شده بودند
هدایت يافت و به آن مبتلا نگرديد. سپس از طرف خداوند مبعوث شد تا آنان را از گمراهى رهانيده و به شاهراه هدايت برساند.
« وَ إِلىَ عَادٍ أَخَاهُمْ
هُودًا قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيرُْهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْترَُونَ»
« (ما) به سوى (قوم) عاد، برادرشان «
هود» را فرستاديم (به آنها) گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه معبودى جز او براى شما نيست. شما فقط تهمت مىزنيد (و بتها را شريك او مىخوانيد)»
نخستين دعوت
هود(ع)، همان دعوت تمام انبيا بود، دعوت به سوى توحيد و نفى هر گونه
شرک ،چه
افترا و
تهمت ى از اين بالاتر كه براى بتهايي بىارزش آن همه مقام قائل ميشدند.
بعد از سه سال
قحطی و
توبه نکردن قوم خیره سر عاد،
ابر سیاهی در
آسمان ظاهر میشود گمان میکنند، میخواهد باران ببارد، ولی آن در حقیقت شروع عذاب بود:
« فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتهِِمْ قَالُواْ هَذَا عَارِضٌ ممُّْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيم »
«هنگامى كه آن (عذاب الهى) را بصورت ابر گستردهاى ديدند كه بسوى درّهها و آبگيرهاى آنان در حركت است (خوشحال شدند) گفتند: «اين ابرى است كه بر ما مىبارد» (ولى به آنها گفته شد:) اين همان چيزى است كه براى آمدنش شتاب مىكرديد،
تندباد ى است (وحشتناك) كه عذاب
دردناک ى در آن است.»
این قوم بوسیلۀ
باد ی
عجیب،
عذاب شدند که با تعابیر مختلف در
قرآن بیان شده است:۱-«رِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَة(تند بادى طغيانگر و سرد و پرصدا).»
۲- «رِيحًا
صَرْصَر اً.(تندبادى شديد و هولانگيز و سرد).»
۳-«الرِّيحَ الْعَقِيم(تندبادى بیباران)»
،«
ریح عقیم» بادى است كه نه
ابر مي آورد و نه
درخت را بارور مي سازد، توأم با عذاب و بىرحم است و خداوند آن را بر قوم عاد فرستاد تا نابودشان سازد، چنان كه مىدانيم بادهاى ديگر
نطفه را به
گیاه تلقیح مىكنند، ولى اين باد عذاب را به آنها تلقيح كرد. يعنى
رحمت از آن پديدار نمىگشت، مانند
مرد ى كه
صاحب فرزند نشود؛ پس همه
کاخ ها و
دژ ها و
شهر ها و هر بناى
محکم و
استوار ى را كه در آنجا بود چنان خرد و نابود كرد و درهم كوبيد (چون
گندم ى زير
سنگ آسیاب) و همچون
ماسه نرم روان شدند كه باد جابجايشان مىكرد. و به آسمان مىبرد (هفت
شب و هشت
روز پى در پى آن تندباد عقيم برايشان وزيد.)
۴-« رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيم »
«تند بادی است وحشتناک که عذاب دردناکی در آن است »
البته اینکه این باد چه بادی بوده است، خالی از ابهام نیست؛ آیا تند بادی بوده پر قدرت که مردم را به این طرف و آن طرف میافکنده یا اینکه دارای سوزاندگی و
مسمومیت خاصی بود که همه چیز را چون
استخوان، پوسیده میکرده است؟
سایت دانشنامه موضوعی قرآن