لعن یزید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میان علمای
اهل سنت در رابطه با جواز و عدم جواز لعن یزید اختلاف است. برخی لعن یزید را جایز نمیدانند و برخی هم در
لعن توقف کردهاند. در عین حال بسیاری از آنها لعن یزید را
جایز و بلکه
واجب دانستهاند و وی را به خاطر اقدامات ناشایستی که انجام داده، خصوصا کشتن
امام حسین (علیهالسّلام)، مستحق لعن دانستهاند.
سید عبدالرزاق مقرم در کتاب «
مقتلالحسین» مینویسد: «وقتی آشکار شود که
یزید،
امام حسین (علیهالسّلام) را به
شهادت رسانده است؛ یعنی دستور
قتل حضرت توسط یزید صادر شده است، بنابراین کسی نمیتواند درباره جواز
لعن یزید
شک کند کسانی که در لعن یزید تردید کردهاند و یا جایز ندانستهاند، در واقع معتقدند یزید
قاتل نبود و الا همانها هم وقتی قاتل بودن یزید را بپذیرند، در جواز لعن او شک نخواهند کرد، هر چند
تعصب مانع از پذیرش این واقعیت است.»
آنچه که لازم به بحثوگفتگو و تحقیق است، موضوع جواز لعن و سبّ یزید است، یعنی کسی که مرتکب اعمالی از قبیل به شهادت رساندن امام حسین (علیهالسّلام) و قتل و کشتار مردم مدینه و ویرانی
کعبه شده است، آیا اجازه داریم او را نفرین و لعن کنیم؟
آیا کسی که در برابر سر بریده امام حسین (علیهالسّلام)، سخنان کفرآمیزی بر زبان جاری میکند، مستحقّ لعن و سبّ است یا نه؟
احمد بن حنبل امام و پیشوای حنبلیها و یکی از چهار استوانه
فقه اهل سنّت، در پاسخ سؤالی پیرامون همین موضوع به این
آیه قرآن استدلال میکند:
ابن جوزی در کتابش «
الردّ علی المتعصّب العنید» به نقل از
قاضی ابو یعلی محمّد بن
حسین بن فراء، از کتابش «
المعتمد فی الاصول» به اسنادش از
صالح بن احمد، نقل میکند که گفت: به پدرم گفتم:
«انّ قوماً ینسبوننا الی توالی یزید، فقال: یا بنیّ! وهل یتوالی یزید احد یؤمن باللّه؟! فقلت: لم لا تلعنه؟ فقال: ومتی رایتنی العن شیئاً؟ لم لا یلعن من لعنه اللّه فی کتابه؟ فقلت: واین لعن اللّه یزید فی کتابه؟
فقرا: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ اِن تَوَلَّیْتُمْ اَن تُفْسِدُواْ فِی الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُواْ اَرْحَامَکُمْ اُوْلَئـِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَاَصَمهمْ وَ اَعْمَی اَبْصَـرَهُمْ»
فهل یکون فساد اعظم من القتل؟؛
به پدرم گفتم: گروهی نسبت پیروی از
یزید را به ما میدهند، در پاسخ گفت: پسرم آیا کسی که
ایمان به خدا دارد از یزید پیروی میکند؟
گفتم: پس چرا لعنش نمیکنی؟ گفت: هیچ دیدهای چیزی (کسی) را لعن کنم؟ چرا کسی که خدا او را در کتابش لعن کرده است لعن نشود؟
گفتم: در کدام آیه خداوند او را لعن کرده است؟ این آیه را خواند:
«پس
[
ای
منافقان]
آیا امید بستید که چون
[
از خدا
]
برگشتید
[
یا سرپرست مردم شدید
]
در
[
روی
]
زمین فساد کنید و خویشاوندیهای خود را از هم بگسلید؟». «اینان همان کسانند که خدا آنان را لعنت نموده و
[
گوش دل
]
ایشان را ناشنوا و چشمهایشان را نابینا کرده است».
سپس پدرم گفت: آیا فسادی بزرگتر از قتل و کشتار وجود دارد؟»
وفی روایة: یا بنیّ! ما اقول فی رجل لعنه اللّه فی کتابه؟
و در روایتی دیگر آمده است که گفت: چه بگویم درباره کسی که خدا او را در قرآن لعن کرده است؟
و نیز به این آیه: «وَ الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَـاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَآ اَمَرَ اللَّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الاَْرْضِ اُوْلَـئـِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛
و کسانی که
پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را
خدا به پیوستن آن فرمان داده میگسلند و در زمین فساد میکنند، بر ایشان لعنت است و بدفرجامی آن سرا برای ایشان است».
استناد میکند و میگوید: «وایّ قطیعة افظع من قطیعته (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی ابن بنته الزهراء؛
کدام پیمانشکنی شنیعتر است از شکستن پیمان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره فرزند دخترش
زهرا.»
این فقیه مشهور و صاحب نام با استدلال به آیات قرآن، سبّ و لعن یزید را موضوعی قرآنی تلقی کرده و به جواز آن فتوی میدهد.
یکی دیگر از آیات قرآن که از آن استفاده مذمّت و جواز لعن شده است آیه ذیل است:
«وَ اِذْ قُلْنَا لَکَ اِنَّ رَبَّکَ اَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّءْیَا الَّتِی اَرَیْنَـکَ اِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی
الْقُرْءَ
انِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ اِلاَّ طُغْیَـنًا کَبِیرًا.
و
[
یاد کن
]
هنگامی را که به تو گفتیم: (به راستی پروردگارت بر مردم احاطه دارد.) و آن رؤیایی را که به تو نمایاندیم، و
[
نیز
]
آن درخت لعنت شده در قرآن را جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنان را بیم میدهیم، ولی جز بر طغیان بیشتر آنها نمیافزاید.»
مفسّران از
شیعه و
اهل سنّت با استفاده از
روایت،
شجره ملعونه را
بنوامیّه دانستهاند.
«اخرج ابن ابی حاتم، وابن مردویه، والبیهقی فی (الدلائل) وابن عساکر عن سعید بن المسیّب، قال: رای رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بنی امیّة علی المنابر، فساءه ذلک؛
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (در خواب) دیدند که بنیامیه بر منبر نشستهاند و این موضوع حضرت را ناراحت ساخت.»
فخر رازی میگوید:
«وهذا قول ابن عبّاس فی روایة عطاء؛
این سخن
ابن عباس در روایت عطاء است.»
سیوطی در جای دیگر میگوید:
قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: «اریت بنی امیّة علی منابر الارض، وسیتملّکونکم، فتجدونهم ارباب سوء»، واهتمّ رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لذلک، (وَ مَا جَعَلْنَا الرُّءْیَا الَّتِی اَرَیْنَـکَ اِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ)؛
تکیه زدن بنیامیّه بر منابر به من نشان داده شد، به زودی بر شما مسلّط خواهند شد و آنان را اربابان بدی خواهید دید.»
مانند این حدیث را
ابنمردویه از
حسین بن علی (علیهماالسلام)، نیز نقل کرده است.
ابنحجر هیثمی مکّی این احادیث و اصل داستان را صحیح دانسته و میگوید:
«صحّ انّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رای ثلاثة منهم - یعنی بنی الحکم بن ابی العاص - ینزون علی منبره نزو القردة، فغاظه ذلک وما ضحک بعده الی ان توفّاه اللّه سبحانه وتعالی؛
درست است که رسول خدا سه نفر از فرزندان
حکم بن ابی العاص را دید که همچون میمون بر منبرش بالا میروند و سخت ناراحت شد، از آن پس او را خندان ندیدند تا از دنیا رفت.»
سوّمین آیه حامل لعن و نفرین خداوند بر کسانی است که خدا و رسولش را اذیّت کنند:
«اِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مهینًا؛
بیگمان، کسانی که خدا و پیامبر او را آزار میرسانند، خدا آنان را در
دنیا و
آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفتبار آماده ساخته است.»
از این آیه
آزار و اذیّت و یا دشمنی با پیامبر با صراحت استفاده میشود، ولی خاندان و ذرّیّه آن حضرت را باید به کمک
سنّت که همان روایات تفسیری است استفاده نمود، که خوشبختانه علاوه بر
آیات «مودّت ذویالقربی» صدها روایت درباره سفارش رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به
اهل بیت (علیهمالسّلام) داریم که این مختصر جای پرداختن به آن نیست.
ولی به عنوان نمونه به یک روایت اکتفا میکنیم:
اخرج الامام احمد فی مسنده عن ابی هریرة، قوله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لعلیّ وفاطمة والحسنین علیهم السلام: «انا حرب لمن حاربکم، وسلم لمن سالمکم».
هم چنین
ترمذی از
زید بن ارقم نقل میکند:
انا حرب لمن حاربتم، وسلم لمن سالمتم.
این حدیث ثابت میکند که
جنگ و محاربه با هر یک از اهل بیت (علیهمالسّلام) جنگ و محاربه با رسول خداست.
بنابراین جنگ با حسین (علیهالسّلام) جنگ با جدّش پیامبر است، که نتیجه آن اثبات
کفر چنین شخصی و استحقاق لعن و عذاب دردناک الهی است.
این مطلب را میتوان به آسانی از قرآن استفاده کرد، به این آیه توجّه کنید:
«وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَـالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَاَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا؛
و هر کس عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش
دوزخ است که در آن ماندگار خواهد بود؛ و خدا بر او خشم میگیرد و لعنتش میکند و عذابی بزرگ برایش آماده ساخته است.»
آیا شکّی در کفر یزید و همپیمانانش آنان که گروهی از آل رسول را کشتند و زنان و کودکان را به
اسارت بردند باقی میماند؟
به این سخن پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) توجّه کنید که فرمود:
«انّ اهل بیتی سیلقون من بعدی من امّتی قتلاً وتشریداً، وانّ اشدّ قومنا لنا بغضاً بنو امیّة، وبنو المغیرة، وبنو مخزوم؛
امّتم پس از من گرفتار کشتار و آوارگی خواهند شد، دشمنترین افراد امّتم نسبت به خاندانم فرزندان امیّه و فرزندان
مغیره و
مخزوم هستند.»
این پیشگویی را تاریخ به اثبات رساند و
کینه و دشمنی و
قساوت آنان را در حقّ یکایک فرزندان و ذرّیّه
علی و فاطمه مشاهده نمود.
در روایتی دیگر از حاکم با سند صحیح اینگونه آوردهاند:
«وروی الحاکم بسند جید عن فاطمة بنت (...) امراة بنی المغیرة انها سالت عبدالله بن عمرو رضی الله عنهما: هل تجد یزید بن معاویة فی الکتاب؟ قال: لا اجده باسمه، ولکن اجد رجلا من شجرة معاویة، یسفک الدماء ویستحل الاموال، وینقض هذا البیت حجرا حجرا؛
حاکم با سند خوب از فاطمه دختر (...) همسر
بنیمغیره روایت کرده است که او از
عبدالله بن عمرو سؤال کرد: آیا از یزید بن معاویه در قرآن نامی آمده است؟ او گفت: من با اسم نامی از او در
قرآن ندیدم ولی مردی از شجره معاویه را در قرآن یافتم، که خونها میریزد و اموال فراوانی را حلال مینماید، و سنگ سنگ این خانه (
کعبه) را ویران میسازد.»
ابن عساکر در تاریخ خود از عبدالله بن عمرو روایت میکند:
«قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: یزید، لا بارک الله فی یزید الطعان اللعان، اما انه نعی الی حبیبی حسین، اتیت بتربته، ورایت قاتله، اما انه لا یقتل بین ظهرانی قوم، فلا ینصرونه الا عمهم الله بعقاب؛
رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: یزید، که خداوند او را مبارک نگرداند که مورد طعن و لعن است. اوست که حبیب من حسین را به شهادت میرساند، و برای من خاک و تربت او را آورده، و قاتلش را به من نشان دادهاند، بدانید که او را گروهی به شهادت میرسانند و هیچ کس به یاری او نمیشتابد مگر گروهی که خداوند
عذاب و عقاب خود را از آنها برداشته است.»
ابن عساکر در اینباره (اینکه چرا بعضی لعن یزید و معاویه را جایز نمیدانند؟) اینگونه میگوید:
«قال وَکیع: معاویة بمنزلة حلقة الباب، من حرمه اتهمناه علی من فوقه؛
وَکیع میگوید:
معاویه به منزله حلقه دری است، که اگر آن را به حرکت درآوری بالاتر از او نیز در معرض اتهام قرار میگیرد.»
تفتازانی در همینباره اینگونه میگوید:
«فان قیل: فمن علماء المذهب من لم یجوز اللعن علی یزید مع علمهم بانه یستحق علی ما یربو علی ذلک ویزید!! قلنا: تحامیا ان یرتقی الی الاعلی فالاعلی؛
اگر گفته شود: بعضی از علمای مذهب لعن یزید را جایز نمیدانند، در حالیکه خود به خوبی آگاهند که یزید و پیروانش مستحق لعن هستند!! در پاسخ میگوییم: این به خاطر فرار و اجتناب از این است که مبادا لعن یزید سرایت به دیگران که بالاتر از او هستند نماید.»
آلوسی در تفسیر خود درباره لعن یزید مینویسد:
«اعوذ بالله سبحانه من راس الستین وامارة الصبیان، یشیر الی خلافة یزید الطرید لعنه الله تعالی علی رغم انف اولیائه لانها کانت سنة ستین من الهجرة؛
این
جمله رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) : «پناه میبرم به خدای سبحان از ابتدای سال شصت و حکومت بچهها» این
جمله اشاره دارد به خلافت یزید رانده شده که علیرغم محبت دوست دارانش خداوند او را لعنت کند. چرا که او در ابتدای سال شصت هجری حکومت مینمود.»
و در جای دیگر آلوسی مفسر بزرگ اهل سنت درباره لعن یزید میگوید:
«وعلی هذا القول لا توقف فی لعن یزید لکثرة اوصافه الخبیثة وارتکابه الکبائر فی جمیع ایام تکلیفه ویکفی ما فعله ایام استیلائه باهل المدینة ومکة فقد روی الطبرانی بسند حسن «اللهم من ظلم اهل المدینة واخافهم فاخفه وعلیه لعنة الله والملائکة والناس اجمعین لا یقبل منه صرف ولا عدل». .. وقد جزم بکفره وصرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزی وسبقه القاضی ابو یعلی، وقال العلامة التفتازانی: لا نتوقف فی شانه بل فی ایمانه لعنة الله تعالی علیه وعلی انصاره واعوانه، وممن صرح بلعنه الجلال السیوطی علیه الرحمة وفی تاریخ ابن الوردی.... وهذا کفر صریح فاذا صح عنه فقد کفر به ومثله تمثله بقول عبدالله بن الزبعری قبل اسلامه: لیت اشیاخی الابیات، وانا اقول: الذی یغلب علی ظنی ان الخبیث لم یکن مصدقا برسالة النبی صلی الله علیه وسلم وان مجموع ما فعل مع اهل حرم الله تعالی واهل حرم نبیه علیه الصلاة والسلام وعترته الطیبین الطاهرین فی الحیاة وبعد الممات وما صدر منه من المخازی لیس باضعف دلالة علی عدم تصدیقه من القاء ورقة من المصحف الشریف فی قذر؛ ولا اظن ان امره کان خافیا علی اجلة المسلمین، ... ولو سلم ان الخبیث کان مسلما فهو مسلم جمع من الکبائر ما لا یحیط به نطاق البیان، وانا اذهب الی جواز لعن مثله علی التعیین ولو لم یتصور ان یکون له مثل من الفاسقین، والظاهر انه لم یتب، واحتمال توبته اضعف من ایمانه، ویلحق به ابن زیاد. وابن سعد. وجماعة فلعنة الله (عزّوجلّ) علیهم اجمعین، وعلی انصارهم واعوانهم وشیعتهم ومن مال الیهم الی یوم الدین ما دمعت عین علی ابی عبدالله الحسین، ... ولا یخالف احد فی جواز اللعن بهذه الالفاظ ونحوها سوی ابن العربی المار ذکره وموافقیه فانهم علی ظاهر ما نقل عنهم لا یجوزون لعن من رضی بقتل الحسین رضی الله تعالی عنه، وذلک لعمری هو الضلال البعید الذی یکاد یزید علی ضلال یزید؛
بنابراین قول به خاطر کثرت اوصاف خبیثه یزید و ارتکاب گناهان کبیرهای که در طول ایام تکلیفش از او سر زد بالخصوص آنچه در ایام استیلاء و تسلطش بر اهل مدینه و مکه مرتکب گردید جای شک و تردیدی در لعن یزید باقی نمیماند.
طبرانی با سند حسن روایت میکند: «خدایا کسی را که به اهل مدینه
ظلم کرد و آنها را ترساند تو نیز او را بترسان و بر او لعنت خود و تمام
ملائکه و مردمانت را بر او فرو فرست لعنتی که هیچ دافع و مانعی از آن وجود نداشته باشد.» و گروهی از علماء از
جمله حافظ ناصرالسنه ابن جوزی و قبل از او قاضی ابویعلی به کفر او و تصرح به لعن او جزم پیدا نموده بودند، و علامه تفتازانی در اینباره میگوید: تکلیف یزید و ایمان او برای ما روشن است و هیچ شک و تردیدی در اینباره نداریم لعنت خداوند متعال بر او و بر
انصار و اعوان یزید باد، و از کسانی که تصریح به لعن یزید نموده است جلالالدین سیوطی است و در تاریخ
ابنوردی آمده است: ... و این کفر صریحی برای یزید به حساب میآید و اگر این صحیح باشد در حقیقت او
کافر است و مثل همین است تمثل یزید به قول
عبدالله بن زبعری که قبل از
اسلام سروده است و یزید آن را تکرار کرد: لیت اشیاخی ببدر شهدوا تا آخر ابیات.
به اعتقاد و نظر من و آنچه بیشتر به ذهنم میرسد این است که یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به
رسالت نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان نداشته و آنچه که او بر اهل حرم خداوند تعالی و اهل حرم نبی اکرم (علیهالصلاةوالسلام) و عترت طیبین و طاهرین او در زمان حیات و بعد از ممات و آنچه که از سیئات و معاصی از او سر زد کمتر از این نیست که کسی ورقی از مصحف و قرآن کریم را در نجاست بیاندازد؛ و گمان نمیبرم کارهایی که از یزید سرزده است بر هیچ یک از مسلمانان مخفی باشد...، و بر فرض هم که بپذیریم یزید خبیث، شخص مسلمانی بوده است، او مسلمانی بوده که آنقدر
گناه کبیره مرتکب شده که در بیان نمیگنجد، و در نتیجه اعتقاد من متعیناً جواز لعن اوست و تصور نمیکنم مثل او شخص با این همه فسق یافت شود، و ظاهر این است که او تا آخر عمر خود
توبه نکرده، و احتمال توبه او ضعیفتر از احتمال ایمان اوست، و در این احکام،
ابن زیاد و
ابن سعد و جمعی دیگر ملحق به یزید هستند. پس لعنت خداوند (عزّوجلّ) بر همه آنها و انصار و اعوان و پیروان و هر کس که به آنها میل نموده و این لعنت تا
روز قیامت و تا هر زمان که چشمی تا روز قیامت برای ابیعبداللهالحسین گریه مینماید بر او، ... و در جواز لعن با این الفاظ و مانند اینها هیچ کس مخالفت ننموده مگر
ابن عربی که قبلاً از آن سخن گفته شد... که او و بعضی از موافقین او لعن کسی را که راضی به قتل حسین باشد را جایز ندانستهاند، و به جانم سوگند این اعتقاد همان ضلالت و گمراهی دور از مسیر حقی است که بیش از ضلالت و گمراهی یزید است.»
در پایان این قسمت، آیات وارده در قرآن کریم که به موضوع لعن اشاره دارد را ذکر میکنیم:
در قرآن کریم در بیش از ۲۵ آیه از سوی خداوند یا فرشتگان یا
مؤمنین دشمنان ایشان مورد لعن و نفرین قرار گرفتهاند:
۱ ـ انّ الله لعن الکافرین واعدّ لهم سعیرا.
۲ ـ فنردها علی ادبارها او نلعنهم کما لعنّا اصحاب السبت.
۳ ـ فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم.
۴ ـ وغضب الله علیه ولعنه واعدّ له عذابا عظیما.
۵ ـ لعنه الله وقال لاتخذن من عبادک نصیبا مفروضا.
۶ ـ من لعنه الله وغضب علیه وجعل منهم القردة والخنازیر و عبد الطاغوت.
۷ ـ بل لعنهم الله بکفرهم.
۸ ـ اولئک الذین لعنهم الله ومن یلعن الله فلن تجد له نصیرا.
۹ ـ ولکن لعنهم الله بکفرهم.
۱۰ ـ وعد الله المنافقین والمنافقات... نار جهنم هی حسبهم ولعنهم الله.
۱۱ ـ انّ الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا والآخرة.
۱۲ ـ فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله فاصمهم واعمی ابصارهم.
۱۳ ـ و یعذب الله المنافقین والمنافقات... وغضب الله علیهم و لعنهم جهنم وسائت مصیرا.
۱۴ ـ ملعونین اینما ثقفوا اخذوا وقتّلوا تقتیلا.
۱۵ ـ انّ الذین یکتمون ما انزلنا من البینات والهدی من بعد ما بیّنّاه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله ویلعنهم اللاعنون.
۱۶ ـ لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود وعیسی بن مریم.
۱۷ ـ وقالت الیهود ید الله مغلولة علت ایدیهم ولعنوا بما قالوا.
۱۸ ـ انّ الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا والآخرة.
۱۹ ـ فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله علی الکافرین.
۲۰ ـ انّ الذین کفروا وماتوا وهم کفار اولئک علیهم لعنة الله والملائکة والناس اجمعین.
۲۱ ـ فاذّن مؤذّن بینهم ان لعنة الله علی الظالمین.
۲۲ ـ ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین.
۲۳ ـ اولئک جزائهم انّ علیهم لعنة الله والملائکة والناس اجمعین.
۲۴ ـ الا لعنة الله علی الظالمین.
۲۵ ـ ویفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار.
همچنین در مورد
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) میفرماید:
«قَدْ کَانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی اِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ اِذْ قَالُوا لِقَوْمهمْ اِنَّا بُرَآَءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ اَبَدًا حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛
قطعا برای شما ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست: آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خدا میپرستید بیزاریم. به شما کفر میورزیم و میان ما و شما دشمنی و کینه همیشگی پدیدار شده تا وقتی که به خدا ایمان آورید.»
خداوند از ابراهیم و قوم وی به خاطر اینکه از دشمنان خدا ابراز بیزاری کردند ستایش میکند و ایشان را اسوه مومنین قرار میدهد.
بزرگترین توجیهی که بر منع سبّ و لعن یزید دیده میشود، این سخن ابنکثیر است که میگوید:
از روایاتی که درباره ترساندن و آزار و اذیّت مردم مدینه از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است، بعضی از علما جواز لعن یزید را استفاده کردهاند، مانند:
خلال و
ابوبکر عبد العزیز و قاضی ابویعلی و پسرش
قاضی ابوالحسین، و
ابوالفرج ابن جوزی که کتابی مستقل نیز نوشته و لعن یزید را جایز دانسته است. اما گروهی دیگر آن را جایز ندانسته و به دفاع از یزید کتاب نوشتهاند، چرا؟ «لئلاّ یجعل لعنه وسیلة الی ابیه، او احد من الصحابة، وحملوا ما صدر عنه من سوء التصرّفات علی انّه تاوّل واخطا» از سبّ و لعن یزید باید جلوگیری شود، تا به پدرش معاویه و دیگر اصحاب سرایت نکند و اعمال و کارهای او را بر کج فهمی و اشتباه در برداشت حمل کردهاند.
از این سخن فلسفه حمایت از همه اصحاب و هر کسی که به اسم صحابی شناخته شده باشد روشن میشود، زیرا در این چتر حمایت، دشمنان سرسخت و منافق صفتی هستند که وجودشان را
کینه و دشمنی اهلبیت پُر کرده است.
بنابراین، آنان باید حفظ شوند تا آتشدان تنور اختلاف همیشه روشن باشد و مردم از دستیابی به حق محروم باشند.
و جالبتر آنکه برای جلوگیری از آشوب و
فتنه و به بهانه حفظ خون و اموال و دارائیها و حفظ جان زنان و کودکان و غیر آن، هر حرکت انقلابی را حرام و ممنوع میکنند تا خلیفه فاسد و ستمگر به هر آنچه میخواهد بتازد و هر جنایتی که خواست انجام دهد، ولی هیچ کس مجاز به انتقاد و تعرّض به حکومتش نباشد.
«وقالوا: انّه (یزید) کان مع ذلک اماماً فاسقاً، والامام اذا فسق لا یعزل بمجرّد فسقه علی اصحّ قولی العلماء، بل، ولا یجوز الخروج علیه لما فی ذلک من اثارة الفتنة، ووقع الهرج وسفک الدماء الحرام، ونهب الاموال، وفعل الفواحش مع النساء وغیرهن، وغیر ذلک ممّا کان واحدة فیها من الفساد اضعاف فسقه کما جری ممّا تقدّم الی یومنا هذا؛
یزید با ارتکاب اعمالی از قبیل
حادثه خونین کربلا و مدینه (
حرّه) و... فسقش ثابت میشود نه کفر و ارتدادش، و امام فاسق، معزول و از خلافت بر کنار نمیشود؛ چرا که موجب
هرجومرج و شیوع فتنه و... میشود.»
با این بینش و تفکّر هر حکومتی که با نام اسلام تشکیل شود باید از تعرّض و مخالفت مصون باشد و مردم حقّ هیچگونه اعتراض و انتقادی نداشته باشند، اگر چه اساس آن بر ظلم و جنایت و آدمکشی شکل گرفته باشد، البتّه این سخنان در محدوده خلافت و حکومتی است که مدافع حریم اسلام و فقه سقیفهای باشد و لذا به قول ذهبی:
«کان (یزید) ناصبیّاً فظّاً غلیظاً جلفاً، یتناول المسکر ویفعل المنکر، افتتح دولته بقتل الحسین، وختمها بوقعة الحرّة؛
یزید،
ناصبی (دشمن علی (علیهالسّلام) و اهلبیت (علیهمالسلام)) و خشن و تندخو و سبک سر بود،
شرب خمر میکرد و اعمال زشت انجام میداد، حکومتش را با کشتن و به شهادت رساندن حسین آغاز کرد و با حادثه خونین حرّه (قتل عام مردم مدینه) پایان بخشید.»
غزالی در کتاب
احیاء علوم الدین معتقد است: اینکه قتل سیدالشهداء منسوب به یزید باشد و یزید قاتل حسین بن علی (علیهالسّلام) باشد، ثابت نیست.
وی مینویسد: «اگر گفته شود آیا لعن یزید جایز است، چرا که او قاتل امام حسین (علیهالسّلام) بوده یا به آن امر کرده است؟ در جواب میگوئیم: این امر اصلا اثبات نشده است، پس جایز نیست که گفته شود، یزید، حسین (علیهالسّلام) را کشته است یا به آن امر کرده است. قاتل بودن یزید ثابت نشده چه برسد به این که لعن او جایز باشد و جایز نیست بدون تحقیق کبیرهای را به مسلمانی نسبت دهیم.
سپس وی احادیث نهی از لعن اموات را ذکر کرده و مینویسد: پس اگر سوال شود: آیا جایز است که گفته شود: قاتل الحسین (علیهالسّلام) ، لعنه الله یا الآمر بقتله، لعنه الله؟ یعنی قاتل حسین (علیهالسّلام) را خدا لعنت کند یا کسی که دستور قتل آن حضرت را داده لعنت خدا بر او باد، میگوئیم: بهتر است اینگونه گفته شود: قاتل حسین (علیهالسّلام) اگر قبل از توبه مرده، لعنت خداوند بر او باد. چرا که احتمال دارد قاتل ایشان بعد از توبه مرده باشد....» («قاتل الحسین (علیهالسّلام) ان مات قبل التوبه لعنه الله لانه یحتمل ان یموت بعد التوبه»)
این در حالی است که غزالی لعنت فرستادن بر
یهودیان،
مسیحیان،
زرتشتیان،
قدریان،
خوارج و
روافض (شیعیان) را جایز میداند.
آیت الله خویی مینویسد: بسیار عجیب است که غزالی لعن روافض و یهود و مجوس و خوارج را جایز میداند؛ اما لعن یزید را منع کرده است.
ابن تیمیه یکی دیگر از علمای اهل سنت است که لعن یزید را جایز نمیداند. وی یزید را از دست داشتن در قتل امام حسین (علیهالسّلام) مبری میداند
و به همین علت لعن او را جایز نمیداند.
ابن قیم جوزیه یکی از علماء اهل سنت است که در خصوص یزید توقف کرده است. وی یزید را به عنوان والی امور مسلمین میشناسد و خروج بر علیه والی مسلمانان را جایز نمیداند. ایشان مینویسد: «خروج بر ولاة امر مسلمین جایز نیست... و ما کسی از مسلمانان را ولو گناهی بزرگ مرتکب شده باشد، تکفیر نمیکنیم.» سپس مینویسد: «ما یزید را به خداوند متعال واگذار میکنیم تا هر چه مقتضی ببیند در موردش عمل کند.» («... ولا یجوز الخروج علیهم... ولا نکفر احد من المسلمین بذنب عمله ولو کبر... ونکل سریرة یزید الی الله تعالی»)
عبدالمغیث بن زهیر حنبلی بغدادی (م ۵۸۳) از سیره نویسان اهل سنت مینویسد: جایز نیست کسی بگوید: چرا معاویه یزید را جانشین خود نموده است؟ و در ادامه میگوید: ولایت یزید با رضایت همه مسلمین صورت گرفته است. («و من هوهاد لا یجوزان یطعن علیه فیما اختاره من ولایة یزید»)
پس به احترام معاویه باید در مورد یزید سکوت کرد.
وی میگوید: فقط به این جهت از یزید دفاع کردم تا با این کار لعن خلفا را از سر زبانها قطع کنم و گرنه اگر از لعن خلفا جلوگیری نکنیم و اجازه چنین کاری را بدهیم همین خلیفه زمان خودمان به لعن سزاوارتر است.
ابن حجر در
صواعق المحرقه نقل کرده:
«لایجوز لعن یزید و لاتکفیره فانه من
جمله المومنین. و امره الی مشیه الله ان شاء عذبه و ان شاء دعفا عنه؛
لعن یزید و تکفیر یزید جایز نیست، چرا که او در زمره مؤمنین است و کار او با خداوند است، اگر بخواهد او را عذاب میکند و اگر بخواهد از او گذشت میکند.»
آلوسی میگوید: «هر کسی که یزید را به خاطر قتل امام حسین (علیهالسّلام) گنهکار نداند و لعن کردن او را جایز نداند، سزاوار است که او را در ردیف یاران یزید برشمریم به نظر من یزید پلید، به پیامبر ایمان نیاورده بود، جنایاتی که بر امام حسین (علیهالسّلام) و خاندان و اصحابش روا داشت، دلیل بر عدم اسلام اوست.... من لعن او و امثال او را واجب میدانم و اگر بگویید او توبه کرد و سزاوار لعن نیست، میگویم احتمال توبه یزید از ایمان یزید کمتر است....»
عبدالباقی افندی عمری موصلی با سرودن شعری، درباره لعن یزید میگوید: «یزید علی لعنی عریض جنابه فاغدوا به طول المدی العن العنا؛
من یزید را بسیار لعن میکنم. هر روز در طول زندگی خویش بدترین لعنها را بر او بفرستید.»
تفتازانی میگوید: «حق این است که رضایت یزید به قتل حسین و اهانت او به اهل بیت متواتر معنوی است. ما در عدم ایمان او شکی نداریم. لعنةاللهعلیهوعلی انصارهواعوانه.
شوکانی در خصوص برخی از دانشمندان اهل سنت که لعن یزید را جایز نمیدانند و معتقد به حقانیت یزید و ظلم حسین (علیهالسّلام) هستند، مینویسد: «برخی از دانشمندان تندرو بر این باورند که حسین (علیهالسّلام) فرزند پیامبر، نسبت به یزید شرابخوار و مست ظلم کرد و احترام او و دین را زیر پا گذاشت، لعنت خدا بر این دسته از دانشمندان، انسان از گفتار سخیف آنها تعجب میکند و تنش میلرزد.»
جاحظ نیز میگوید: «کارهای خلاف شرع و منکری که یزید انجام داد از
جمله کشتن حسین (علیهالسّلام) و به اسیری بردن دختران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تازیانه زدن بر دندان حسین (علیهالسّلام) ، مرعوب ساختن مردم مدینه، انهدام و تخریب کعبه همه دلالت بر این دارند که او یک فرد سنگدل، بیرحم، یک بیمار روانی، بدعقیده، کینهای،
منافق و بیایمان است. او فاسقی «ملعون» است و هر کس که لعن یک ملعون را نهی کند، خود نیز ملعون است.»
حافظ ابوالفرج بن عبدالرحمن بن علی بغدادی (ابن جوزی) متوفای ۵۹۷ از بزرگان علماء اهل سنت در
حدیث و
فقه و
تفسیر و تاریخ، کتابی دارد تحت عنوان «
الرد علی المتعصب العنید المانع من لعن یزید» این کتاب ردی است بر
عبدالمغیث بن زهیر حنبلی که کتابی در فضائل یزید و معاویه نگاشته بود.
وی در اول کتابش مینویسد: فردی از من در مورد یزید و کاری که در حق حسین کرده و... سوال کرد: ایجوز ان یلعن؟ گفتم: یکفیه ما فیه و السکوت اصلح. گفت: دانستم که سکوت بهتر است ولکن آیا لعنش جایز است؟ گفتم: این کار را علماء با تقوا از
جمله احمد بن حنبل اجازه دادهاند.
ابن جوزی مینویسد: «قاضی ابویعلی کتابی تصنیف کرده که در آن به بیان من یستحق اللعن پرداخته است و از
جمله آنها را یزید را ذکر میکند، سپس این حدیث را ذکر میکند: «من اخاف اهل المدینه ظلما اخافه الله و علیه لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین؛
کسی که اهل مدینه را به ظلم ترساند لعنت خدا،
ملائکه و تمامی مردم بر او باد.»
شکی وجود ندارد که یزید با لشکریانش مدینه منوره را غارت کرد و اهل مدینه را ترساند. ( «یزید اغار المدینه المنوره بجیش و اخاف اهلها»)
سنایی غزنوی سروده است:
داستان پسر هند مگر نشنیدی •••••• که از او و سه کس او به پیمبر چه رسید
او بنا حق داماد پیامبر بستد •••••• پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست •••••• مادر او جگر عم پیمبر بمکید •••••• برچنین قوم تو لعنت نکنی شرمت باد
لعن الله یزیدا و علی آل یزید.
موسسه ولی عصر، برگرفته از مقاله «شخصیت یزید». سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«لعن یزید»، تاریخ بازیابی۹۷/۳/۱۵.