• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمد و تزکیه مردم (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم موظف به آموزش و تعلیم افراد خواهان اصلاح و تزکیه نفس بوده اند و در مورد اصلاح و تزکیه افراد خودکامه و گریزان از اصلاح و تزکیه مسئو لیتی نداشتند.



پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم موظف به آموزش و تعلیم افراد خواهان اصلاح و تزکیه نفس بوده اند: «عبس وتولی• ان جاءه الاعمی• وما یدریک لعله یزکی»چهره درهم کشید و روی برتافت! • از اینکه نابینایی به سراغ او آمده بود• تو چه می‌دانی شاید او پاکی و تقوی پیشه کند؟. این آیات اجمالا نشان می‌دهد که خداوند کسی را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اینکه فرد یا افراد غنی و ثروتمندی را بر نابینای حقطلبی مقدم داشته است، اما این شخص مورد عتاب کیست؟ در آن اختلاف نظر است:


مشهور در میان مفسران عامه و خاصه این است که: عده‌ای از سران قریش مانند عتبة بن ربیعه ، ابوجهل ، عباس بن عبد المطلب ، و جمعی دیگر، خدمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند و پیامبر مشغول تبلیغ و دعوت آنها به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنها مؤثر شود (و مسلما اگر اینگونه افراد اسلام را می‌پذیرفتند گروه دیگری را به اسلام می‌کشاندند و هم کارشکنیهای آنها از میان می‌رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود) در این میان عبدالله بن‌ام مکتوم که مرد نابینا و ظاهرا فقیری بود وارد مجلس شد، و از پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تقاضا کرد آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد، و پیوسته سخن خود را تکرار می‌کرد و آرام نمی‌گرفت، زیرا دقیقا متوجه نبود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با چه کسانی مشغول صحبت است.
او آنقدر کلام پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را قطع کرد که حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ناراحت شد، و آثار ناخشنودی در چهره مبارکش نمایان گشت و در دل گفت : این سران عرب پیش خود می‌گویند پیروان محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نابینایان و بردگانند، و لذا رو از عبدالله برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد!! در این هنگام آیات فوق نازل شد (و در این باره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را مورد عتاب قرار داد) رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بعد از این ماجرا عبدالله را پیوسته گرامی می‌داشت، و هنگامی که او را می‌دید می‌فرمود: مرحبا بمن عاتبنی فیه ربی : مرحبا به کسی که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او می‌فرمود: آیا حاجتی داری آنرا انجام دهم؟ و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دو بار او را در غزوات اسلامی در مدینه جانشین خویش قرار داد.


شأن نزول دومی که برای آیات فوق نقل شده این است که این آیات درباره مردی از بنی امیه نازل شده که نزد پیامبر نشسته بود، در همان حال عبدالله بن‌ام مکتوم وارد شد، هنگامی که چشمش به عبدالله افتاد خود را جمع کرد، مثل اینکه می‌ترسید آلوده شود و قیافه درهم کشیده و صورت خود را برگردانید، خداوند در آیات فوق عمل او را نقل کرده، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است، این شأن نزول در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است. محقق بزرگ شیعه مرحوم سید مرتضی این شأن نزول را پذیرفته است.
البته در آیه چیزی که صریحا دلالت کند که منظور شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است وجود ندارد تنها چیزی که می‌تواند قرینه‌ای بر این معنی باشد خطابهایی است که از آیات ۸ تا ۱۰ این سوره آمده که می‌گوید: کسی که پیوسته (برای شنیدن آیات خدا) به سرعت سراغ تو می‌آید، و از خدا می‌ترسد، تو از او غافل می‌شوی! این چیزی است که بهتر از هر کس در مورد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌تواند صادق باشد.


ولی به گفته مرحوم سید مرتضی قرائنی نیز در این آیات وجود دارد که نشان می‌دهد منظور شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نیست از جمله اینکه : عبوس بودن از صفات پیامبران مخصوصا پیغمبر اسلام نیست، او حتی نسبت به دشمنان خود با چهره گشاده سخن می‌گفت، تا چه رسد به مؤمنان حقیقت جو. دیگر اینکه پرداختن به اغنیا و غافل شدن از فقرای حق طلب با اخلاق آن حضرت که در آیه ۴ سوره نون به آن اشاره شده «و انک لعلی خلق عظیم» : تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری هرگز نمی‌سازد، (بخصوص اینکه معروف است سوره نون قبل از سوره عبس نازل شده است).


و این آیات می‌تواند بیانگر فرهنگ اسلام در بر خورد با مستضعفان و مستکبران باشد، که چگونه مرد فقیر نابینای مؤمنی را بر آن همه اغنیا و سران قدرتمند مشرک عرب مقدم می‌شمرد، این به خوبی نشان می‌دهد که اسلام حامی مستضعفان و دشمن مستکبران است. در پایان این سخن بار دیگر تکرار می‌کنیم که مشهور در میان مفسران گرچه شأن نزول اول است ولی باید اعتراف کرد که در خود آیه چیزی که صریحا دلیل بر این معنی باشد که منظور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است وجود ندارد.


خبری عتاب آمیز حاکی از روی گرداندن یک مرد نابینا و عنایت و توجه به توانگران یعنی چهره در هم کشید و روی بگردانید. «ان جاءه الاعمی»، این جمله علت عبوس شدن را بیان می‌کند، و لام تعلیل در تقدیر است و تقدیر آن لان جاءه الاعمی است. «و ما یدریک لعله یزکی او یذکر فتنفعه الذکری»، این آیه حال از فاعل فعل «عبس و تولی» است، و کلمه تزکی به معنای در پی پاک شدن از راه عمل صالح است. که بعد از تذکر یعنی پندپذیری و بیداری و پذیرفتن عقائد حقه دست می‌دهد، چون نفع ذکری همین است که آدمی را به تزکی دعوت می‌کند، یعنی به ایمان و عمل صالح می‌خواند.
و حاصل معنا این است که آن شخص چهره در هم کشید، و از آن شخص نابینا که نزدش آمده بود روی بگردانید، با اینکه او خبر نداشت آیا مرد نابینا مردی صالح بود، و با اعمال صالح ناشی از ایمان خود را پاکیزه کرده بود یانه، شاید کرده بود، و یا آمده تا با تذکر و اتعاظش به مواعظ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بهره مند شده، در نتیجه به تطهیر خود موفق گردد.


در این آیات چهارگانه عتاب شدیدی بکار رفته، و این شدت از این جهت بیشتر می‌شود که دو آیه اول در سیاق غیبت آمده، که می‌فهماند خدا از او روی گردانیده، رو در رو با او سخن نگفته، و دو آیه اخیر را در سیاق خطاب آورده، چون توبیخ در مخاطبه حضوری بیشتر است، و حجت و استدلال هم وقتی رو در رو گفته شود الزام آورتر است، آن هم بعد از روی گردانی، و مخصوصا با سرکوبی خود خدا و بدون واسطه غیر.
و در اینکه از آن شخص تعبیر به اعمی - کور - کرد توبیخی بیشتر استفاده می‌شود، برای اینکه محتاجی که به انسان مراجعه می‌کند اگر نابینا باشد و حاجتش هم حاجتی دینی باشد، و خلاصه ترس از خدا او را وادار کرده باشد که با نداشتن چشم به ما مراجعه کند، ما بیش از سایر مراجعه کنندگان باید به او ترحم کنیم، و بیشتر به او روی آورده مورد عطوفتش قرار دهیم، نه اینکه چهره در هم بکشیم و روی از او برتابیم.

۷.۱ - معنای استغناء

کلمات غنی و استغناء و تغنی و تغانی بطوری که راغب گفته به یک معنی می‌باشند. پس مراد از «من استغنی» کسی است که خود را توانگر نشان دهد، و ثروت خود را به رخ مردم بکشد. و لازمه این عمل این است که بخواهد از سایرین سر و گردنی بلندتر باشد، و ریاست و عظمتی در چشم مردم داشته باشد، و از پیروی حق عارش بیاید، همچنان که در جای دیگر فرمود: «ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» و کلمه «تصدی» به معنای متعرض شدن و روی آوردن به چیزی و اهتمام در امر آن است.
در این آیه و شش آیه بعدش اشاره مفصلی است به اینکه ملاک در آن عبوس شدن و پشت کردن چه بوده، که به خاطر آن مستوجب عتاب شده، حاصل آن این است که : تو خیلی به وضع مستکبران و اعراض کنندگان از پیروی حق می‌پردازی، و زیاد به وضع آنها اعتنا می‌کنی، در حالی که اگر او نخواهد خود را پاک کند بر تو تکلیفی نیست، و بر عکس از وضع آن کس که خود را پاک کرده و از خدا می‌ترسد بی اعتنایی می‌کنی.


«و ما علیک الا یزکی» - بعضی گفته‌اند: کلمه ما نافیه است، و معنایش این است که : اگر او نخواست خود را تزکیه کند حرج و مسؤولیتی بر تو نیست، تا رهایی از آن مسؤ ولیت تو را حریص کند به مسلمان شدن او، و غفلت ورزیدن از آنهایی که قبلا به طیب خاطر مسلمان شده‌اند.
قرآن کریم در مورد مسئولیت نداشتن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مورد اصلاح و تزکیه افراد خودکامه و گریزان از اصلاح و تزکیه می فرماید: «اما من استغنی• فانت له تصدی• وما علیک الا یزکی» اما آن کس که مستغنی است• تو به او روی می‌آوری! • در حالی که اگر او خود را پاک نسازد چیزی بر تو نیست.


۱. عبس/سوره۸۰، آیه۱ - ۳.    
۲. قلم/سوره۶۸، آیه۴.    
۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۶، ص۱۲۳.    
۴. مفردات، راغب اصفهانی، ج۱، ص۳۶۶.    
۵. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۲۰، ص۳۲۵.    
۶. عبس/سوره۸۰، آیه۵ - ۷.    
۷. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۷، ص۳۹۹.    
۸. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۳.    
۹. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۵، ص۵۰۸.    
۱۰. الدر المنثور، سیوطی، ج۸، ص۴۱۶.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «محمد و تزکیه مردم».    



جعبه ابزار