• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مذاکره امام حسین (بیگی،محمدعلی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مذاکره امام حسین (علیه‌السّلام) با عمر بن سعد در واقعه کربلا، از جمله مباحثی است که موافقین و مخالفینی دارد. یکی از موافقین محمد سروش محلّاتی است که دلایلی را برای ادعای خویش ارائه کرده که برخی از شخصیت‌های علمی ایراداتی بر ایشان وارد کرده و دلایل او را برای چنین ادعایی کافی ندانسته و این مدعا را رد کرده‌اند. از جمله این شخصیت‌ها محمدعلی بیگی است که در این نوشتار به استدلات ایشان می‌پردازیم.



سروش محلّاتی ضمن تکرار ادعای مذاکره امام حسین (علیه‌السّلام) با عمر بن سعد، دلایلی برای این مدعا ذکر کرده‌اند که پرداختن به آنها، خالی از فایده نیست.
سروش محلاتی گفته‌اند از نظر تاریخی «قطعی» است که امام حسین (علیه‌السّلام) ملاقات‌هائی با عمر سعد داشته‌اند.
ایشان همچنین افزوده‌اند که صحبت‌های امام و عمر سعد تا پاسی از شب طول کشیده.
ضمناً تصریح کرده‌اند که همراهان امام (علیه‌السّلام) و عمر سعد، صدای این گفتگو را نمی‌شنیدند و گفتگو به‌صورت نجوا بوده.
و همچنین گفته‌اند: از نامه‌ای که عمر سعد به ابن‌ زیاد نوشته، می‌شود مفاد گفتگوهای فی‌مابین امام و عمر سعد را حدس زد.

۱.۱ - پاسخ ادعای اول

همان‌طور که سروش محلاتی اذعان کرده‌اند، محتوای گفتگوی امام (علیه‌السّلام) و عمر بن سعد (با استناد به منابع آقای سروش محلاتی) مشخص نیست و در همان منابع مورد استناد جناب محلاتی، آمده که "کسان بی‌آنکه چیزی شنیده باشند یا دانسته باشند (در باب محتوای این گفتگو)، چنین می‌گفتند و میانشان رواج یافته بود". البته دلیل این حرف‌زدن‌های نادانسته، ادعاهای عمر سعد بود که در نامه وی به ابن‌ زیاد نیز مذکور است.
متن نامه‌ای که گفته می‌شود عمر سعد پس از گفتگو با امام (علیه‌السّلام) برای ابن‌ زیاد نوشته، چنین است: "اما بعد: خدای متعال آتش جنگ را خاموش کرد و سخن را یکی کرد و کار امّت را به سازش کشانید. اینک حسین (علیه‌السّلام) متعهّد می‌شود به همان جایی که بوده مراجعت کند یا به یکی از سرحدّات پناهنده شود و مانند یکی از مسلمانان زیست نماید و موظّف به انجام قوانین معموله باشد و یا پیش یزید رفته، دست در دست وی بگذارد تا او، خود تصمیم بگیرد و من خیال می‌کنم تعهّد حسین، مورد خرسندی تو (است) و به‌صلاح امّت تمام می‌شود".
خلاف فرمایش محلاتی، مسئله این نیست که آیا علما نوشتن چنین نامه‌ای از جانب عمر سعد را تایید می‌کنند یا نه! بلکه دو مسئله دیگر مطرح است:
اول اینکه آیا آنچه عمر سعد به امام (علیه‌السّلام) نسبت داده، واقعیت دارد؟
دوم اینکه آیا گفتگوی امام (علیه‌السّلام) و عمر سعد، مذاکره به‌ معنای مورد ادعای سروش محلاتی بوده یا نه.
و اما این گفتگو چگونه رخ داده؟ طبق نقل طبری از ابی‌مخنف (که آقای محلاتی از آنجا نقل قول کرده‌اند)‌ هانی‌ بن ثبیت حضرمی که هنگام شهادت حضرت حاضر بوده، گوید: عمر سعد با حدود بیست سوار آمد و حسین (علیه‌السّلام) نیز با همانند آن بیامد و چون به هم رسیدند، حسین به یاران خویش گفت دور شوند، عمر سعد نیز با یاران خویش چنین گفت.
(همان راوی) گوید: از آنها دور شدیم چندان که صدا و سخنشان را نمی‌شنیدیم... پس از آن هرکدام با یارانشان سوی اردوگاه خویش بازگشتند و کسان درباره آنچه میان‌شان رفته بود به‌ پندار سخن کردند (و) پنداشتند که حسین (علیه‌السّلام) به عمر بن سعد گفته بود "با من پیش یزید بن معاویه بیا و دو اردو را به‌جای می‌گذاریم".
ابی‌مخنف
[۳] ابومخنف، لوط‌ بن یحیی، مقتل ابومخنف، ترجمه جواد سلیمانی، قم: مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۰، فصل ششم.
(که منبع دسته اول این نقل‌هاست) از دیگران، مانند عقبة‌ بن‌ سمعان نیز نقل می‌کند که امام (علیه‌السّلام) کلمه‌ای راجع به «راه سومی که عمر سعد به امام نسبت داده»، نفرموده‌اند.
به‌هرحال عمر سعد، برای نقل وقایع کربلا، منبع موثقی نیست و نامه وی به ابن‌ زیاد نیز نمی‌تواند مرجعی برای آنچه میان امام (علیه‌السّلام) و او رد و بدل شده، باشد.
به‌علاوه، قول صریح امام (علیه‌السّلام) در روز عاشوراء نیز، راه را بر آنچه به ایشان نسبت داده می‌شود، بسته‌ است ــ که در پاسخ ادعای دوم، به آن خواهیم پرداخت.


ادعای دیگر سروش محلاتی این است که چون مفاد نامه عمر سعد و اذعان به ملاقات امام (علیه‌السّلام) با عمر سعد، در مکتوبات علمای پیشین آمده، پس این امر تاییدی بر مذاکره بین امام و عمر سعد است!
و باز افزوده‌اند: این تحلیل که گفته می‌شود «امام (علیه‌السّلام) ملاقات کرده‌اند نه مذاکره، و اخطار و موعظه اخلاقی داده‌اند»، شاهد تاریخی ندارد، بلکه شاهد عکس هم دارد.
و نهایتاً نتیجه گرفته‌اند که فقها باید استقلال خود را حفظ کنند!

۲.۱ - پاسخ ادعای دوم

اولاً این‌که عمر سعد در نامه به ابن‌ زیاد چه نوشته، اصلاً مورد بحث نیست! بحث اینجاست که آیا امام (علیه‌السّلام) آنچه را عمر سعد به ایشان نسبت داده، فرموده‌اند، یا نفرموده‌اند. اینکه علما نامه عمر سعد به ابن‌ زیاد را نقل کرده‌اند، دلیل بر تایید ادعای عمر سعد و نسبت‌هائی که به امام (علیه‌السّلام) داده، نیست!
سروش محلاتی احتمالاً می‌دانند که قول و فعل و تقریر معصوم است که منبع استنباط است، نه قول عمر بن‌ سعد یا نقل او از امام (علیه‌السّلام)، مگر اینکه سروش محلاتی مدعی شوند که عمر سعد جزو راویان مورد وثوق شیعه است!
در ثانی، اینکه ایشان گفته‌اند: "می‌شود مفاد گفتگوی میان عمر سعد و امام (علیه‌السّلام) را از نامه عمر سعد به ابن‌ زیاد «حدس» زد"، هیچ وجهی ندارد. چرا که نه‌ تنها آنچه حدس زده‌اند با عقاید مسلّم ما متعارض است، با عقل هم سازگار نیست. اگر بنا بود امام (علیه‌السّلام) «دست در دست یزید بگذارند تا یزید رایش را بگوید»، اصل قیام امام (علیه‌السّلام) بی‌وجه بود! به‌علاوه مشخص نیست که محلاتی چطور این حرف را به امام نسبت داده‌اند و از کجا گفته‌اند که:
"وقتی حضرت دید راهی برای برگشت نیست و نمی‌تواند آزادانه به کوفه برود، فرمودند: «به‌طریق شام حرکت می‌کنیم و نزد یزید می‌رویم». چراکه امام می‌دانست یزید انعطاف‌پذیر‌تر از عبیدالله است و راحت‌تر می‌تواند با او کنار بیاید".
جلّ‌الخالق! واقعاً آیا محلاتی بر آنند که امام (علیه‌السّلام) یزید را از ابن‌ زیاد منعطف‌تر می‌دانستند و بر آن بودند که از شر ابن‌ زیاد به رای یزید پناه برند؟ و آیا آقای محلاتی مدعی‌اند که امام بر آن بوده‌اند که می‌شود با یزید کنار آمد؟!
به‌خلاف ادعای آقای محلاتی، امام (علیه‌السّلام) به‌تصریح در روز عاشورا این ادعاها را رد می‌فرمایند:
لا وَاللّه ِلااُعطیکُم بِیَدی اعطاءَ الذَّلیلِ وَلااُفِرُّ فِرارَ العَبیدِ (به‌خدا سوگند، نه دست ذلّت و خواری به شما می‌دهم و نه چونان بردگان می‌گریزم.)


به طور کلی برای ادعای سروش محلاتی می‌توان اینگونه جواب داد:

۳.۱ - عدم حجیت نامه عمر سعد

مخلص کلام آنکه نامه عمر سعد به ابن‌ زیاد، دلیل بر قول و فعل و تقریر معصوم نیست، کما اینکه در آن به امام (علیه‌السّلام) نسبت دروغ داده شده.
مفاد این نامه هم حجت نیست چرا که با قول صریح امام معصوم (علیه‌السّلام) ناسازگار است. و حدس و گمان هم در این باب بی‌وجه است.

۳.۲ - مذاکره نه ملاقات

اما اینکه محلاتی گفته‌اند که «امام (علیه‌السّلام) «مذاکره» کرده‌اند و نه «ملاقات»، و اینکه امام (علیه‌السّلام) اخطار دادند و موعظه اخلاقی فرموده‌اند، شاهدی ندارد بلکه عکسش شاهد دارد»، بی‌ربط است. به‌علاوه ایشان به‌جای آوردن شاهدی برای آنچه گفته‌اند (که مفاد گفتگوی امام و عمر سعد است)، شواهدشان جهت اثبات «رخ‌دادن ملاقات» بوده. در یک کلام ایشان هیچ شاهدی نیاورده تا آنچه را به امام (علیه‌السّلام) نسبت داده، تقویت کند بلکه همان‌طور که آمد، خلاف ادعای وی در همان منابع مورد استنادش به‌تصریح آمده است، پس شاید بهتر باشد ایشان خود را بیشتر به زحمت بیندازد و برای «اصل ادعا» شواهد جور کنند، یعنی شاهدی بتراشند تا نشان دهند که آنچه بین امام (علیه‌السّلام) و عمر سعد گذشته، «مذاکره» و «بازی برد ــ برد» بوده یا نه؛ و الّا دلیل آوردن ایشان برای اینکه بین عمر سعد و امام (علیه‌السّلام) ملاقاتی رخ داده، نه‌تنها به مدعای ایشان مربوط نیست بلکه اصلاً مورد اختلاف هم نیست.
در یک کلام بحث بر سر این نیست که امام با عمر سعد گفتگو کرده‌اند یا نه، بحث اینجاست که آیا این گفتگو، همان «مذاکره» به‌معنای مصطلح امروزشان یعنی برد ــ برد بوده، یا «نصیحت و انذار» بوده است؟
نگاهی دوباره به آنچه سروش محلاتی خواست و نشد:
آقای محلاتی در انتهای صحبت‌شان قول رئیس‌ جمهور ایران (حسن روحانی) را مبنی بر اینکه "کربلا درس مذاکره است"، آورده‌اند. باید به ایشان یادآور شد که کربلا درس هرچیزی باشد، باز کربلاست و شهادت حضرت و یارانش در یک کلام، درس «تعامل سازنده! » و «بازی برد ــ برد» نبود. بازی برد ــ برد که «کربلا» نمی‌خواهد.
چه خوب است محلاتی به‌جای متهم کردن فقهای عظام به محافظه‌کاری، کمی در باب آنچه ادعا می‌کنند، بیندیشند.


۱. طبری، محمد‌ بن جریر، تاریخ الطبری:تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۴، بیروت، بی‌تا.    
۲. طبری، محمد‌ بن جریر، تاریخ الطبری:تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۹-۴۱۴، بیروت، بی‌تا.    
۳. ابومخنف، لوط‌ بن یحیی، مقتل ابومخنف، ترجمه جواد سلیمانی، قم: مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۰، فصل ششم.
۴. سید شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ج۱، ص۲۲۹.    
۵. جمعی از نویسندگان، ذخيرة الدارين فيما يتعلق بمصائب الحسين (ع)، ج۱، ص۱۵۲.    
۶. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ص۸۵ - ۹۸، قم:المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۳۷۲، الجزء الثانی.    



برگرفته از خبرگزاری تسنیم، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۹/۱۳.    



جعبه ابزار