مراء (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مراء: با اين كه «جدال»، «مراء» و «حِجاج» (بر وزن لجاج) در معنا، شبيه يكديگرند، ولى در
«مراء» يک نوع مذمت و نكوهش افتاده است؛ زيرا در مواردى به كار مىرود كه، انسان روى يک مسأله باطل پافشارى و استدلال مىكند.
«مِراء»- به طورى كه «
راغب» در «
مفردات» مىگويد- در اصل، از مَرَيْتُ النَّاقَةَ: يعنى «پستان شتر را براى دوشيدن به دست گرفتم» گرفته شده است، سپس، به بحث و گفتگو پيرامون چيزى كه مورد شک و ترديد است اطلاق گرديده.
بسيار مىشود كه در گفتگوهاى لجاجتآميز، و دفاع از باطل به كار مىرود، ولى، ريشه اصلى آن محدود به اين معنا نيست، بلكه، هر نوع بحث و گفتگو را درباره هر مطلبى كه محل ترديد است شامل مىشود.
دانشمندان اسلامى براى اين كلمه معانى مختلفى گفتهاند:
«مراء» به معناى اظهار فضل و كمال است.
«مراء» به حملات دفاعى در بحث گفته مىشود.
«مراء» اعم از مسائل علمى و غير علمى است.
به گفته مرحوم «
علامه مجلسی»، در «
بحار الانوار»، «جدال» و
«مراء»، بيشتر در مسائل علمى به كار مىرود. و نيز گاهى گفته شده كه در
«مراء» هدف، اظهار فضل و كمال است. گاه گفتهاند: «مراء» اعم از مسائل علمى است. و گاه گفتهاند:
«مراء» جنبه دفاعى در مقابل حملات خصم دارد.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با مراء:
(قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ) (گفتند: «اى
نوح! با ما جرّ و بحث كردى، و زياد مجادله كردى! بس است! اكنون اگر راست مىگويى، آنچه را از عذاب الهى به ما وعده مىدهى بياور!»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: اين
آیه شریفه حكايت گفتارى است از سران كفر پيشه قوم نوح كه بعد از ناتوانيشان از پاسخ منطقى و ابطال حجت نوح و ابطال مسلكى كه ايشان را به سوى آن مىخواند، به زبان آوردند، كه در واقع خواستهاند از باب به اصطلاح تعجيز بگويند: تو هيچ كارى نمىتوانى بكنى، و آن عذابى كه ما را به آن تهديد مىكردى نمىتوانى بياورى، و منظورشان از جمله تعدنا همان عذاب اليمى است كه نوح (ع) در آغاز دعوتش
کفار را از آن انذار كرد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَ لَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا) (به زودى گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود.» و گروهى مىگويند: «پنج نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود.»- در حالى كه اينها سخنانى بىدليل است- و گروهى مىگويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.» بگو: «
پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است.» جز گروه كمى، تعداد آنها را نمىدانند. پس درباره آنان جز با دليل سخن مگو؛ و از هيچ كس درباره آنها سؤال مكن.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: راغب گفته: كلمه مرية به معناى تردد در چيزى است، و معناى آن از معناى كلمه شك اخص است، و شک از مريه عمومىتر است. آن گاه گفته: امتراء و ممارات به معناى محاجه در آن امرى است كه مورد تردد باشد. سپس گفته: اصل كلمه مرية از اصطلاح مريت الناقة گرفته شده كه معنايش به پستان ماده شتر جهت دوشيدن شير دست كشيدم است. پس اگر جدال را ممارات خواندهاند براى اين است كه شخص مجادله كننده با كلام خود مىخواهد همه حرفهاى طرف خود را از او بدوشد و رد كند.
و مقصود از ظاهر بودن مراء اين است كه در آن تعمق و دقت ننموده به همان مقدارى كه قرآن از قصه اصحاب كهف آورده اكتفاء كند. ولى بعضى
[۱۹] آن را طورى ديگر معنا كردهاند كه از آن توهين و رد شنونده فهميده مىشود. و بعضى
[۲۰] ديگر گفتهاند مقصود از ظاهر بودن مراء اين است كه مراء حجت طرف مقابل را از بين ببرد، و ظهور در اينجا به معناى رفتن است، هم چنان كه در شعر شاعر كه گفته: و تلك شكاة ظاهر عنك عارها- و اين شكوهاى است كه عارش از تو خواهد رفت به اين معنا است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ لَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلَهُنَا وَ إِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) (با اهل كتاب جز به نيكوترين روش مجادله نكنيد، مگر كسانى از آنان كه ستم كردند؛ و به آنها بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوى
خدا بر ما و شما نازل شده
ایمان آوردهايم، و معبود ما و شما يكى است، و ما در برابر او تسليم هستيم.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: بعد از آنكه در جمله
(اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ)، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را مامور كرد تا از طريق تلاوت قرآن دعوت و تبليغ كند، اينك در جمله مورد بحث كيفيت دعوت را بيان مىكند، و از مجادله با اهل كتاب- كه اطلاق آن شامل
یهود و
نصاری مىشود، و
مجوس و
صابئین هم ملحق به آن دو مىشوند- نهى مىكند، و مىفرمايد: با اين طوايف چند گانه مجادله مكن، مگر به طريقى كه بهترين طريق مجادله بوده باشد، و از آن بهتر تصور و امكان نداشته باشد.
مجادله وقتى نيكو به شمار مىرود، كه با درشتخويى و طعنه و اهانت همراه نباشد، پس يكى از خوبیهاى مجادله اين است كه: با نرمى و سازش همراه باشد، و خصم را متاذى نكند كه در اين صورت مجادله داراى حسن و نيكى است، يكى ديگر اينكه شخص مجادله كننده از نظر فكر با طرفش نزديک باشد، به اين معنا كه هر دو علاقهمند به روشن شدن حق باشند، و در نتيجه هر دو با كمك يكديگر حق را روشن سازند، و لجاجت و عناد به خرج ندهند، پس وقتى اين شرط با شرط اول جمع شد، حسن و نيكويى مجادله دو برابر مىشود، آن وقت است كه مىتوان گفت اين مجادله بهترين مجادلهها است.
به همين جهت وقتى مؤمنين را نهى مىكند از مجادله با اهل كتاب، مگر آن مجادله كه احسن و بهترين طرق مجادله باشد، از اهل كتاب جمعى را استثناء مىكند، و مىفرمايد مگر آن عده از اهل كتاب را كه ستم كردند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ) (تنها كسانى در
آیات ما مجادله مىكنند كه از روى عناد
کافر شدهاند؛ پس مبادا رفت و آمد آنان در شهرها و قدرتنماييشان تو را فريب دهد!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: بعد از آنكه تنزيل كتاب را ذكر فرمود و به حجتى باهره بر حقانيت آن اشاره نمود، حجتى كه از صفات كريمه مذكور در دو آيه قبل استفاده مىشد و مىفهمانيد كه قرآن كريم به علم خدا نازل شده كه آميخته با جهل نيست و به حق نازل شده، حقى كه هيچ باطلى نمىتواند آن را از بين ببرد، اينك در اين آيه متعرض حال كسانى شده كه با جدال به باطل مىخواهند با حجتهاى حق مقابله كنند و بدين منظور به طور اشاره مىفرمايد: اينطور اشخاص اهل عقابند و از قلم خدا نمىافتند و خدا از ايشان غافل نيست، چون همان طور كه كتاب را نازل كرده تا مظهرى براى دو نام غافِرِ الذَّنْبِ و (قابِلِ التَّوْبِ) فراهم گشته، جمعى را بيامرزد، و توبهشان را بپذيرد، همچنين آن را نازل كرد تا مظهرى براى نام(شَدِيدِ الْعِقابِ) محقق گردد، و اهل عقابى باشد تا عقابش كند، پس پيامبر نبايد از جدال آنان ناراحت شود و از حال و وضعى كه در آنان مشاهده مىكند مغرور نگردد و فريب نخورد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «مراء»، ص۵۱۶.