مریم بنت عمران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مریم بنت
عمران که به عنوان زنی مطهّره در
قرآن از ایشان یاد شده است، بانویی پاکدامن و
انسان نمونه ای است که
خداوند ایشان را به عنوان الگو و نمونه انسانها معرفی کرده است.
حَنّه ـ
همسر عمران بنماثان ـ دیری نمیگذرد که سنگینی
حمل را در وجود خود احساس میکند و به شکرانه برآورده شدن حاجتش، از
حقوق مادری بر
فرزند چشم میپوشد و
نذر میکند که فرزندش را برای
عبادت خدا آزاد کرده و
وقف خدمت به
بیتالمقدس گرداند، «رَبُّ اِنّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی بَطنی مُحَرَّرا فَتَقَبَّلْ مِنّی اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ».
خدایا نذر کردم فرزندی را که در شکم دارم برای
عبادت و بندگی تو و خدمت در
عبادتگاه تو آزاد باشد، خدایا این
نذر را از من بپذیر که تو شنوای
دعا و عالم به
ضمیر بندگانت هستی.
زمان وضع حمل فرارسید او از
درد زایمان به خود میپیچد اما در خیالش منتظر پسرک زیبایی است که خداوند به او عطا خواهد کرد. اما غم اینکه فرزندش
یتیم متولد میشود و
شوهر عزیزش عمران، دار فانی را وداع گفته قبل از آنکه چهره نورانی، زیبا و ملکوتی پسرش را ببیند او را آزرده خاطر کرده بود. دیری نگذشت فرزند موعود به دنیا آمد و کام حنه از لذت مادر شدن شیرین گشت. ولی او با اولین نگاه یکهای خورد زیرا با توجه به وعده همسرش منتظر پسر بود و حالا میبیند که فرزندش دختر میباشد از اینرو با حسرت به درگاه خدا عرض کرد: «رَبِّ اِنّی وَضَعْتُها اُنْثی».
پروردگارا، دختر به دنیا آوردم!آری، فرزند دختر است و خداوند بهتر از هر کس از دختر بودن نوزاد آگاه است و برای ارادهای که خدا دارد، دختر شایسته است و هیچ گاه در این مورد پسر به پای دختر نمیرسد. خداوند میخواهد آیتی بی نظیر ارایه دهد و اگر این فرزند پسر باشد، نمی تواند تحقق بخش اراده خدا گردد چون در آن صورت حداکثر مانند عیسی خواهد شد که در گهواره سخن گوید، بیماران لاعلاج و کوران مادرزاد را شفا دهد، از پنهانی های مردم خبر دهد، مردگان را به اذن خدا زنده کند و... و این معجزات یا مانند آنها از دیگر پیامبران نیز صادر شده است ولی خداوند می خواهد در اینجا
معجزهای بی نظیر ارایه دهد و برای تحقق این معجزه، نوزاد باید دختر باشد:«اَللّهاَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالاُنْثی».خداوند به نوزاد داناتر است و پسر (در این مورد) به مانند دختر نیست.
حنه قبل از زایمان نذر کرده که فرزندش از حقوق مادری آزاد و وقف عبادت و خدمت به معبد باشد و به هنگام تولد، او و ذریهاش را به خدا سپرده است و خداوند که نذر حنه را به نیکویی پذیرفته، میخواهد کفالت
مریم را به بهترین بنده اش واگذارد تا او را به نیکوترین وجه پرورش دهد و این چنین بود که حق تعالی بنده برگزیده اش زکریای پیامبر را برای این مهم تعیین فرمود:«فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ اَنْبَتَها نَباتا حَسَنا وَ کَفَّلَها زَکَریّا».
پروردگار حنه، نذر او را (
مریم را) به نیکویی پذیرفت و پرورش نیکو داد و
زکریا را
کفیل و سرپرستش گرداند.گرچه نوزاد دختر بود ولی حنه در عمل به نذر خود، او را «
مریم» نامید؛ یعنی خدایازکریا محرابی مرتفع در قسمت شرقی معبد بیت المقدس برای
مریم ساخته و فقط خودش حق دارد بر خلوت
مریم وارد شود ولی مدتی است که هر گاه بر
مریم وارد میشود
رزق و روزی نایاب و غیر متعارفی نزد او مییابد.
در
تابستان میوه زمستان و در زمستان میوه تابستان را؛ میخواهم آن چنان که نذر کردهام این فرزند عابده تو و خادمه معبد تو باشد و در همان لحظه اول تولد، مؤمنانه و موحدانه عرض کرد:«اِنّی سَمَّیْتُها
مَرْیَمَ و اِنّی اُعیذُها بِکَ وَ ذُرِیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
او را
مریم نامیدم و او و فرزندانش را از
شیطان رانده شده، به تو سپردم.
«وَ آتَینا عِیسی بْنُ
مَرْیمَ البَیناتِ وَ اَیدْناهُ بِرُوحِ القُدُسِ».
«عیسی پسر
مریم را حجت و دلیل دادیم و او را به وسیله روحالقدس قدرت بخشیدیم یا تأیید نمودیم».
منظور از روح القدس در این
آیه، روح
عیسی(ع) است که در او دمید. روح به قدس خداوند اضافه کرده شده است و کلماتی به قدس اضافه شده است مثل ملک القدوس که اضافه شده است در
روح القدس هم حالت اضافی وجود دارد.
بعضی دیگر گفته اند منظور از
قدس، پاکیزگی و
طهارت است و برای این پاکیزه خوانده شد که هیچ مرد و زنی با هم تماسی نداشتند تا نطفه او بسته شود. پس او پاک بود. او از آب نطفه آفریده نشده بود.
بعضی گفته اند منظور از روح القدس
جبرئیل است چون یکی از نامهای
جبرئیل روح است و معنی قدس هم برکت است پس معنی
روح القدس به تعبیر آنها
فرشته با برکت است و دلیل خود را با این آیه استنباط کرده اند:«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ القُدُسِ مِنْ رَبِّک بِالحَقِّ».«تِلْک الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَینا عِیسی ابْنَ
مَرْیمَ البَیناتِ وَ أَیدْناهُ بِرُوحِ القُدُسِ».
«از میان پیغمبران بعضی را بر بعض دیگر فضیلت و برتری دادیم بعضی از آنها با خداوند گفتگو کردند و برخی ترفیع درچه یافتند مثلاً به عیسی (ع) پسر
مریم معجزات آشکاری دادیم و او را به وسیله روح القدس مؤید و نیرومند ساختیم».
«فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابا فَأَرْسَلْنا إِلَیها رُوحَنا فَتَمثَّلَ لَها بَشَرا سَوِیا قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْک إِنْ کنْتَ تَقِیا قالَ إِنَّما أَناَ رَسُولُ رَبِّک لاِءهَبَ لَک غُلاما زَکیا. قالَتْ أَنّی یکونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَک بَغِیا».
«و آنگاه که از همه خویشان به کنج تنهایی پنهان گردید، ما روح خود را (روح القدس که فرشته اعظم است) بر او (در صورتی زیبا) مجسّم ساختیم.
مریم که آن روح مجسم را در آن صورت نیکو دید، به او گفت: من از تو به خدای رحمان پناه میبرم که تو پرهیزگاری کنی. روح القدس در پاسخ
مریم گفت: من فرستاده خدا به سوی تو هستم آمدهام تا به امر او تو را فرزندی بخشم بسیار پاکیزه و پاکسیرت».
در
تفسیر آیات بالا آمده است که خداوند به
پیامبر اسلام (ص) میفرماید: یاد کن امت خویش را از
مریم که چون از مردمان خویش دور رفت و به جایی خلوت و جایی که آفتاب بود، رسید و لباسهایش را درآورد تا کسی او را نبیند که سر و تن بشوید. چون تن شست و سرش را شانه زد، و جامه پوشید، ناگهان جوانی را با روی خوب و بوهای خوش و لباسهای نیکو دید و به او نزدیک شد. وقتی
مریم علیهاالسلام او را دید، ترسید و به خدا پناه برد،
مریم فکر و خیالهایی از جبرئیل به ذهنش رسید تا این که جبرئیل خودش را معرفی نمود و او را بشارت به فرزند پاکیزه داد.
مریم گفت چکونه فرزندی داشته باشم در حالی که که من با هیچ مردی نبوده ام؟!.«قالَتْ رَبِّ أَنّی یکونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ کذلِک اللّهُ یخْلُقُ ما یشاءُ إِذا قَضی أَمْرا فَانَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ».
«
مریم گفت: چگونه فرزندی داشته باشم در حالی که که من با هیچ مردی نبوده ام و خداوند در پاسخ می فرماید: مثال خلقت عیسی علیهالسلام در پیشگاه خدا مانند خلقت آدم است که او را از خاک آفرید و به او امر کرد موجود شو» «إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کمَثَلِ آدَم خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کنْ فَیکونُ».
«فَحَملَهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکانا قَصِیا فَأَجاءَهاَ المَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کنْتُ نَسْیا مَنْسِیا».
مریم به عیسی باردار شد و از ترس ملامت مردم، خود را در نقطه دوردستی بدور از خلق، رسانید. درد زایمان او را فرا گرفت. او به زیر
درخت خرمایی رفت و از شدت درد و بیم رسوایی میگفت: ای کاش قبل از این جریان مرده بودم و نامم از صفحه روزگار محو و فراموش میشد».مفسران مدت حمل
مریم را بعضی ۹ ماه گفتهاند و بعضی هشت ماه و چون طفل هشت ماهه زنده نمی ماند ولی خداوند عیسی (ع) را نگهداشت و این هشت ماه فقط خاص او بود. بعضی نیز شش ماه گفتهاند و عدهای سه ساعت و بعضی نیز یک ساعت آورده اند.
مقاتل بن سلیمان،
مریم را در آن زمان ده ساله میدانسته است که دوبار عذر زنان را دیده بود.
هنگام وضع حمل
مریم، زمستان بود.
مریم زیر درخت خرما قرار گرفته بود و آن درخت سبز و انبوهی از
رطب بر آن قرار داشت و این دو معجزه بود. عده ای بر این باورند چون در آن سرزمین رطب نمیروید، پس خداوند رطب را از جای دیگری آورده است.
انجیل متی تولّد عیسی (ع) را اینگونه بازگو میکند که
مریم -ما در او- که به عقد یوسف درآمده بود، (یوسف مرد پرهیزگاری بوده است) قبل از آن که به خانه شوهر برود، به وسیله روحالقدس آبستن شد. یوسف که مرد نیکوکاری بود، نمیخواست
مریم را در پیش مردم رسوا نماید، تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود.
یوسف هنوز در این فکر بود که فرشته خداوند در خواب بر او ظاهر گشت و فرمود: ای یوسف پسر داود از بردن
مریم به خانه خود نترس زیرا آنچه در رحم اوست، از روح القدس است.
او پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را عیسی خواهی نامید زیرا او رهایی بخش قوم خویش از گناهان خواهد بود.
و این همه واقع شد تا آنچه خداوند به وسیله نبی اعلام فرموده بود به انجام رسد. باکره ای آبستن شود، پسری خواهد زائید که
عمانوئیل یعنی «خدا با ما» خوانده خواهد شد.
یوسف از خواب بیدار شد و طبق دستور فرشته عمل نمود اما تا زمانی که
مریم پسر خود را به دنیا نیاورده بود، با او همبستر نشد و کودکش را عیسی نام نهاد.
در انجیل
لوقا وضع حمل
مریم را اینگونه بیان میدارد که در ماه ششم بارداری همسر
زکریا جبرئیل از جانب خدا به شهری به نام
ناصره به نزد دختری که در عقد مردی به نام یوسف از
خاندان داود بود، فرستاده شد.
نام این دختر
مریم بود. فرشته بر او وارد شد و گفت: «سلام ای کسی که مورد لطف هستی و خداوند با توست» اما
مریم بسیار مضطرب شد و ندانست که معنی این سلام چیست فرشته به او گفت: ای
مریم نترس، زیرا خداوند به تو لطف کرده است تو آبستن خواهی شد و پسری خواهی زائید و نام او را عیسی خواهی نهاد.
او بزرگ میشود و به پسر خدای متعال ملقّب خواهد شد. خداوند تخت پادشاهی جدش داود را به او عطا خواهد فرمود.
او تا ابد بر خاندان یعقوب فرمانروایی میکند پادشاهی او هرگز پایانی ندارد.
مریم به فرشته گفت: این چگونه ممکن است من با هیچ مردی رابطه نداشته ام. فرشته پاسخ داد روحالقدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند و به این سبب آن نوزاد مقدس پسر خدا نامیده خواهد شد و برای خدا هیچ چیز محال نیست.
مریم گفت: من کنیز خدایم تا همانطور که گفتی بشود و فرشته از پیش او رفت.
در رابطه بااینکه نصاری،عیسی (ع)را پسر خدا نامیدند، این
آیه مقدسه نازل گشت:
«یا أَهْلَ الکتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکمْ وَ لا تَقُولُوا عَلی اللّهِ إِلاَّ الحَقَّ إِنَّماَ المَسِیحُ عِیسی بْنُ
مَرْیم رَسُولُ اللّهِ وَ کلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی
مَرْیمَ وَ رُوحٍ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیرا لَکمْ إِنَّماَ اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ تَکونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ وَ کفی بِاللّهِ وَکیلاً لَنْ یسْتَنْکفَ المَسِیحُ أَنْ یکونَ عَبْدا لِلّهِ وَ لاَ المَلائِکةُ المُقَرَّبُونَ وَ مَنْ یسْتَنْکفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یسْتَکبِرْ فَسَیحْشُرُهُمْ إِلَیهِ جَمِیعا».
«ای علمای
نصاری در
دین خود زیادهروی نکنید و درباره خدا جز حق نگوئید. عیسی پسر
مریم فرستاده خدا و کلمه الهی و روح اوست که به جانب
مریم فرستاده است. به خدا و پیامبران او ایمان آورید و قائل به
تثلیث نباشید که میگویند: (اب؛ ام و روحالقدس) از این گفتارها دست بردارید. خدا یکی است و ساحت او منزّه از آن است که دارای فرزند باشد. تمام موجودات
آسمان و زمین از آنِ اوست. او برای نگهبانی کائنات کافی است. عیسی هیچکاه از بندگی خدا سرپیچی نمیکرد. فرشتگان نزدیک به خدا نیز همینطور و هرکس از عبادت او سرپیچی کند، و کبر بورزد، خداوند او را با سایرین در پیشگاه خود برای بازخواست حاضر خواهد ساخت.
در سوره
مریم نیز در این رابطه چنین آمده است:«إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکمْ فَاعْبُدُهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ فاخْتَلَفَ اللأَحْزابُ مِنْ بَینِهِمْ فَوَیلٌ لِلَّذِینَ کفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یوْمٍ عَظِیمٍ».
«خداوند پروردگار من و شماست. او را پرستش کنید راه راست این است. طبقات مردم درباره عیسی علیهالسلام اختلاف کردهاند (عدهای او را پسر خدا دانستند و عدهای پسر یوسف نجار) وای به حال آنان که به خدا و حقیقت کفر ورزیدند آنها هنگام حضور در عرصه قیامت با این اعمال خود چه خواهند کرد؟».
اما قصص الأنبیاء در این رابطه اینگونه شرح میدهد که هنگام تولد فرزند
مریم نزدیک شد.
مریم چون از عباد و زهاد در بیت المقدس شرم داشت به صحرا رفت و بعد از مدت کمی دردش گرفت و در سایه درخت خشک شده خرمایی نشست و بعد از مدتی عیسی (ع) به دنیا آمد. او از شدت درد و اندوه با خود گفت: ای کاش قبل از این مرده بودم «فَأَجائَهاَ المَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا».
ناگهان ندایی رسید که ناراحت مباش که خداوند به قدرت خویش چشمه آب خوش برای تو پدید خواهد آورد «فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّک تَحْتَک سَرِیا».
و
مریم،عیسی (ع) و خود را در آن آب بشست. جبرئیل بر وی نازل گشت و به او گفت آن درخت را بجنبان و تکان بده که برای تو خرمایی رسیده میدهد. «وَ هُزِّی إِلَیک بِجَذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیک رُطَبا جَنِیا».
پس از این خرما بخور و از آن آب بنوش و اگر کسی از آدمیان را دیدی، بگو که امروز من روزهام و با کسی سخن نمیگویم. «فَکلِی وَاشْرَبِی وَ قَرِّی عَینا فَأَمّا تَرَینَّ مِنَ البَشَرِ أَحَدا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْما فَلَنْ اُکلِّمَ الیوْمَ إِنْسِیا».
در کتاب طبقات آیات چنین آمده که «وَ جَعَلْناَ ابْنَ
مَرْیمَ وَ اُمُّهُ آیةً وَ آوَیناهُما إِلی رَبْوَةِ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ».
«و عیسی مسیح و مادر او را در دنیا آیت و نشانه قدرت خود ساختیم و آنان را بر سر ستون بلندی که هموار بود و چشمهساری داشت، هدایت کردیم».
در آیه بالا محل بلند در تفسیرهای مختلف معناهای مختلفی را دربر میگیرد. بعضی آنجا را دمشق و عدهای رمله و عدهای بیت المقدس دانستهاند. در اخبار است که وقتی عیسی (ع) به دنیا آمد، هرچه
بت بر روی زمین بود، همه افتادند و در آن زمان چون عیسی را بیپدر یافتند، علما سه گروه شدند: عدهای گفتند: مسیح ابن الله(سوره توبه) بعضی گفتند: انَّ الله ثالثُ ثلاثةٍ
و بعضی نیز گفتند: هو المسیح بن
مریم
«وَ یعَلِّمُهُ الکتابَ وَالحِکمَةَ وَ التَوریةَ وَ الإِنْجِیلَ».
«خداوند به عیسی تعلیم علم کتاب و حکمت داد و تورات و انجیل را به او آموخت».
بعد از تولد عیسی (ع)از جانب خدا به
مریم وحی رسید که اگر آدیمان را دیدی، بگو که روزه سکوت داری «فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوما».
و فرزند تو در گهواره سخن خواهد گفت. «وَ یکلِّمُ النّاسَ فِی المَهْدِ کهلاً
پس
مریم فرزند را بغل گرفت و نزد کسان خود رفت. خانواده
مریم به او گفتند: که حقیقتا کار بدی کردی. ای خواهر هارون(درباره هارون در اینجا ۴ قول گفتهاند که معروفترین آنها این است که فُتاده و ابن وزید و کعب گفتند که از رسول(ص) شنیدهاند که هارون فردی بود صالح در بنیاسرائیل معروف به صالحیت و این لقب به خاطر صالح بودن او بوده است) نه پدرت زشتکار بود و نه مادرت. تو دختر باکره این پسر را از کجا آوردی؟ «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا یا
مَرْیمُ لَقَدْ جِئْتَ شَیئا فَرِیا یا اُخْتَ هارُونَ ما کانَ اَبُوک امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ اُمِّک بَغِیا».
در تفسیر این آیه آمده است که یوسف نجار پسر عموی
مریم او را به غاری برد و بعد از ۴۸ روز او را به میان قومش آورد و مردم
مریم را به یوسف متهم کردند پس
مریم به فرزند خود اشاره کرد و به آنها گفت: هر سئوالی دارید از او بکنید آنها جواب دادند ما چگونه از طفل در گهواره پرسش کنیم؟ «فَأَشارَتْ إِلَیهِ قالُوا کیفَ تُکلِّمُ مَنْ کانَ فِی المَهْدِ صَبِیا.
حضرت عیسی (ع) در
گهواره شروع به سخن گفتن کرد و «یکلِّمُ النّاسَ فِی المَهْدِ» و در خبر است که حضرت
مریم در شکم خود با حضرت عیسی (ع)سخن میگفت ناگهان حضرت عیسی لب به سخن گشود «قالَ إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِی الکتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیا وَ جَعَلَنِی مُبارَکا أَینَ ما کنْتُ وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکوةِ ما دُمْتُ حَیا وَ بَرّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یجْعَلْنِی جَبّارا شَقِیا وَ السَّلامُ عَلَی یوْمَ وُلِدْتُ وَ یوْمَ اَمُوتُ وَ یوْمَ اُبْعَثُ حَیا».
«همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف
نبوت عطا فرموده و مرا هرکجا باشم، برای جهاینان مایه
برکت و
رحمت گردانید و تا زندهام، به عبادت و نماز و زکات سفارش کرده به نیکویی با مادر توصیه نمود و مرا ستمکار و شقی نگردانید و سلام حق بر جان پاک من باد روزی که به دنیا آمدم و روزی که از دنیا بروم و روزی که برانگیخته میشوم».
یک ماه بعد از
تولد حضرت مسیح،
مریم عیسی را با خود به سرزمین
مصر برد و سی سال در آنجا ماندند یا این که عیسی فرمان پیغمبری برایش آمد که به زمین بیتالمقدس باز گردد. در مورد اصل
هجرت در همین کتاب یعنی
قصص الانبیاء چنین آمده که اصل هجرت حضرت
مریم بدین نحو بود که قومی در
شام در کتابها خوانده بودند که فرزندی از مادر بیاید و معجزهای دارد و بعد از او به آسمان برده میشود و در
آخرالزمان فرود میآید. پادشاه آن زمان به نام «
هیردوس»(تاریخ طبری) قصد گشتن وی را کرد سپس
مریم (ع) مجبور به فرار شد که البته جبرئیل به او خبر داد که
مریم قصد مصر کرد و یوسف نجار را نیز با خود همراه کرد (بعد از هجرت حضرت
مریم که به صورت پنهانی انجام شد، مردم تهمت زنانه به او زدند) وقتی عیسی (ع) بزرگتر شد،
مریم او را به مصلحی سپرد و به او گفت این کودک را نیک آموز و عزیز دار و مزن و خود برفت. بعد از مدتی
مریم به سراغ فرزند آمد و قصد بردن او را داشت استاد به
مریم (ع) گفت: که فرزند تو نباید بیاموزد که همه عالم باید از او بیاموزند.
انجیل لوقا درباره هجرت حضرت
مریم چنین آورده که در آن روزها
مریم عازم سفر شد و با شتاب به شهری واقع در کوهستان یهودیه رفت. او به خانه زکریا وارد شد و به
الیزابت (زن زکریا) سلام کرد. الیزابت سلام
مریم را شنید. بچه در
رحم الیزابت تکان خورد. الیزابت از روح القدس پر شد و با صدای بلند گفت: تو در بین زنان متبارک هستی و مبارک است ثمره رحم تو. من چه کسی هستم که مادر خداوندم به دیدنم بیاید؟ همین که سلام تو به گوشم رسید، بچه از شادی در رحم من تکان خورد. خوشا به حال آن زنی که باور میکند زیرا وعده خداوند برای او به انجام خواهد رسید.
۱.
دانشنامه موضوعی قرآن
۲.
دانشنامه موضوعی قرآن