مسیحیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیین مسیحیت یک آیین یکتاپرستانه است که بر آموزهها و سخنان
عیسی ناصری (
مسیح) استوار گشتهاست. آموزههایی چون
تثلیث، مرگ
مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان،
تعمید آب و
روح القدس از باورهای بنیادین این آیین هستند.
مسیحیت با داشتن ۲٫۲ میلیارد پیرو بزرگترین
دین جهان از دید شمار پیروان است.
قرآن کریم خاطرنشان ساخته که
عیسی(ع) عبدی بود
رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به
رسالت خدا سخنی نگفته، همچنانکه قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: و اذ قال الله یا عیسی ابن مریم انت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله؟ قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق، ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک، انک انت علام الغیوب، ما قلت لهم الا ما امرتنی به: ان اعبدوا الله ربی و ربکم، و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنی کنت انت الرقیب علیهم و انت علی کل شی ء شهید، ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفرلهم فانک انت العزیز الحکیم، قال الله هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم
(زمانی که خدای تعالی میگوید ای
عیسی بنمریم آیا تو، به مردم گفتهای که ای مردم به جایخدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟عیسی جواب میدهد!منزهی تو ای خدا، مرا نمیرسید که بهمردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی،چون تو میدانی آنچه در نفس من است و من نمیدانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر هماندستورهائیکه تو، به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادامهمدر بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهرچیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کردهایو اگر بیامرزیباز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکستناپذیری و هم کار به حکمت میکنی، خدای تعالی میفرماید امروزروزی است که راستی راستگویان به آنان سود میرساند.)
و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از
عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب و حیرت آورترین آن است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر
ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم
الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.
و از ناحیه مردم هم جز این مسؤولیتی نداشته که رفتار آنان را زیر نظر گرفته، در باره آن تحمل شهادت کند و بس، و اما اینکه خدا در روزی که مردم به سویش برمی گردندبا ایشان ودر ایشان چه حکمی می کند، هیچ ارتباطی با آن جناب ندارد، چه بیامرزد و چه عذاب کند.
یکی ازشفیعان
روز جزاء عیسی(ع)شفاعتش پذیرفته هم می شودزیرااز شاهدان بحق است و
آیه شریفه: و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون
شرکائی که مشرکین میپرستند و میخوانندمالک
شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک شفاعتند که شاهد به حق و دارای
علم به
توحید باشند. بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه عیسی ازشفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: و یوم القیمه یکون
علیهم شهیدا.
آن جناب راشاهدخوانده و در آیه: و اذ علمتک الکتاب و الحکمه و التورایه و
الانجیل،
او را عالم به توحید دانسته (چون توحید هم یکی از معارفی است که
کتاب و
حکمت و
تورات و
انجیل بر آن ناطقند).
اعتقاد خرافی به
تفدیه عیسی (ع)(فدا شدن برای رهائی گناهکاران)با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد.
عیسی (ع)از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مساله ای است و اعتقاد
مسیحیان به مساله فدیه دادن مساله ای دیگر،قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که
مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود!!.قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و
سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.واما شفاعت، در آیه شریفه هیچ تعرضی به آن نشده و از این جهت ساکت است، نه اثبات کرده و نه نفی نموده، چون اگر آیه شریفه در مقام اثبات شفاعت بود (گو اینکه مقام آیه مقام اظهار ذلت است نه اختیارداری) جا داشت بفرماید: و ان تغفر لهم فانک انت الغفورالرحیم،واگر ایشان را بیامرزی بسیار بجا است، چون تو آمرزنده مهربان هستی.و اگر درصدد نفی شفاعت بود و می خواست بفرماید عیسی از شفیعان روز جزا نیست دیگر جا نداشت مسأله شهادت بر اعمال مردم را به میان بیاورد،بنابر این فرمود:و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم
واما آنچه مردم در باره عیسی (ع) گفته اند؟ هر چند مردم بعد از آن جناب به مذاهب مختلف و مسلک های گوناگونی - که چه بسا از هفتاد مذهب تجاوز کند- معتقد شده ومتشتت گردیده اند، چه بسا که اگر کلیات و جزئیات مذاهب و آرای شان در نظر گرفته شود، از این مقدار هم تجاوزکند و لیکن قرآن کریم تنها به نقل سخنانی از
مسیحیان اهتمام ورزیده که در باره عیسی و مادرش گفته اند، چون همین سخنان است که با مساله توحید برخورد دارد، مساله ای که قرآن کریم - و اصولا دین فطری و قویم - به آن دعوت می کند.واما بعضی ازجزئیات از قبیل مساله
تحریف و
تفدیه را آنطور که باید مورد اهتمام قرار نداده است.
و آنچه قرآن کریم از
مسیحیان در این باره حکایت کرده و یابه آنان نسبت داده، سخنانی است که آیات زیر بیانگر آنها است: ۱ - وقالت النصاری
المسیح ابن الله،
که به حکم این آیه
مسیحیان گفته اندمسیح پسر خدا است و آیه: و قالوا اتخذ، عبارت اخرای همان آیه است، ۲ - لقد کفر الذین قالوا ان الله هو
المسیح ابن مریم،
به حکم این آیه
مسیحیان رسما
مسیح را خود خدا دانسته اند، ۳ - لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه،
در این آیه که بعد از آیه (۷۲) قرار گرفته، خدا را سومین خدا از خدایان سه گانه دانسته اند، آیه:و لا تقولواثلاثه .
هم به همین معنا اشاره دارد.واین آیات هر چند به ظاهرش مشتمل بر سه مذهب و سه مضمون و سه معنای مختلف است و به همین جهت بعضی ها از قبیل شهرستانی صاحب کتاب ملل و نحل آنها را حمل بر اختلاف مذاهب کرده و گفته است: مذهب مکانیه قائل به فرزندی حقیقی
مسیح برای خدایند و نسطوریه گفته اند: نزول عیسی و فرزندیش برای خدا از قبیل تابش نور بر جسمی شفاف چون بلور است، و یعقوبیه گفته اند: از باب انقلاب ماهیت است، خدای سبحان به گوشت و خون منقلب شده است.
و لیکن ظاهرا قرآن کریم (العیاذ بالله) کتاب ملل و نحل نیست تا بخواهد به این مذاهب بپردازد و هرگز به خصوصیات مذاهب مختلف آنان اهتمام نمی ورزد بلکه به اعتقاد غلطی می پردازد که مشترک بین همه آنان است و آن مسأله فرزندی
مسیح برای خدای تعالی است و اینکه جنس
مسیح از سنخ جنس خدا است و نیز به آثاری می پردازد که بر اساس این اعتقاد غلط مترتب کرده اند که یکی از آنها مساله تثلیث است، هر چند که در
تفسیر کلمه
تثلیث اختلاف بسیار و مشاجره و نزاع دامنه دار کرده اند، دلیل بر این معنا این است که قرآن کریم به یک زبان و یک بیان
علیه آنان احتجاج کرده، معلوم می شود مورد نظر قرآن از کل
مسیحیت مسأله ای است که همه در آن شریکند.
توضیح این که تورات و انجیل های موجود در دست ما، از یک سو صراحت دارند بر این که خدای تعالی یکی استو از سوی دیگر انجیل به صراحت می گویدمسیح پسر خدااست!واز دیگر سو تصریح می کند به این که این پسر همان پدر است و لاغیر.
حتی اگر مساله پسری را حمل می کردند بر صرف احترام و برگشت گیری باز قابل اغماض بود، این کار را هم نکردند با اینکه در مواردی از انجیل به این معنا تصریح شده، از آن جمله می گوید: و من به شما می گویم دشمنان خود را دوست بدارید و برای
لعنت کنندگان خود آرزوی
برکت کنید و به هر کس که با شما دشمنی کرد احسان نمائید و هر کس که شما را از خود راند و ناراحت کرد شما با او پیوند کنید تا فرزندان پدر خود شوید، همان پدری که درآسمان ها است، چون او است که
خورشید ش را هم بر نیکان می تاباند و هم بربدان، و بارانش راهم بر صدیقین می باراند و هم بر ظالمان، و اگر تنها کسی را دوست بدارید که او شمارا دوست می دارد، دیگر چه اجری می خواهید داشته باشید؟ مگر عشاران غیر این می کنند؟ و نیز اگرتنها به برادران خود
سلام کنید باز چه فضیلتی برای شما خواهد بود؟ مگر
بت پرست ان غیر از این می کنند؟ پس بیائیدمانند پدر آسمانیتان کامل باشید که او کامل است.
و نیز در همین
انجیل است که: همه مراحم خود را در برابر مردم و به منظور خودنمائی بکار نبندید که در این صورت نزد پدرتان که در
آسمان ها است اجری نخواهید داشت.
ونیز در همان کتاب در باره نماز می گوید: شما نیز اینطور نماز بخوانید: ای پدر ماکه در آسمان هائی، نام تو مقدس است....
و نیز آمده: پس اگر جفاکاری ها و خطاهای مردم را ببخشید پدر آسمانیتان هم خطاهای شما را می بخشد، (همه این سه فقره که نقل کردیم در اصحاح ششم از انجیل متی است).
و نیز می گوید:شما نیز مانند پدر رحیمتان رحیم باشید.
و به مریم مجدلیه می گوید: برو نزد برادرانم و به ایشان بگومن به سوی پدرم که پدرشما نیز هست و به سوی الهم که اله شما نیز هست
صعود خواهم کرد.
اندیشه قم