• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معقل بن سنان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



معقل بن سنان بن مظهر بن عرکی بن فتیان بن سبیع بن بکر بن اشجع بن ریث بن غطفان الاشجعی. وی از مهاجران صحابه بوده و در ردیف شجاعان عرب جای داشته است.



کنیه معقل، ابوعبدالرحمان، ابویزید، ابومحمد، ابوسنان و ابوعیسی بوده است. رجال نویسان وی را فاضل، پرهیزکار و زیبا رو معرفی کرده‌اند و در وصف جمالش این چنین گفته‌اند که در زمان عمر بن خطاب زنی شعری برای او سرود:
«اعوذ برب الناس من شر معقل اذا معقل راح البقیع مرجّلا»
چون این شعر به گوش عمربن خطاب رسید، معقل را به بصره تبعید کرد. (ابن سنان، بعد ازکشته شدن عمر، به مدینه بازگشت و تا پایان عمرش در این شهرماند.



این که معقل در چه سالی مسلمان شده دقیقا مشخص نیست. منابع تنها به این گفته اکتفا کرده‌اند که وی از صحابه بوده و در فتح مکه و غزوه حنین پرچمدار قبیله خود بوده است.
[۱۶] واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ص۶۲۷ - ۶۸۵، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
اما با‌اندکی مداقه در روایات و اخبار اینگونه استنباط می‌شود که قبیله او (اشجع) در جریان جنگ احزاب مسلمان شدند. نعیم بن مسعود بن عامر که فرمانده قبیله اشجع بود، با ایجاد جنگ روانی قبایل متخاصم حاضر در این نبرد را متفرق کرد.
[۲۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده ج۳، ص۱۰۷۸ - ۱۰۸۲، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
[۲۲] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۲۶.
پس از این جنگ نعیم بن مسعود و معقل بن سنان به مدینه مهاجرت کردند و ساکن آن شهر شدند و در چندین نبرد با فراخوانی که پیامبر به قبایل داد، وی و نعیم از سوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به قبیله‌شان گسیل شدند تا برای شرکت در فتح مکه، غزوه حنین و غزوه تبوک آنان را حاضر نمایند.
پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز این قبیله به دین اسلام وفادار ماندند. طبری در تاریخ خود از عروه بن زبیر این چنین نقل کرده است که «وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درگذشت و اسامه برفت هر یک از قبایل همگی یا بعضیشان از دین بگشتند. مسیلمه و طلیحه سر برداشتند و کارشان بالا گرفت، همه مردم طی و اسد به دور طلیحه فراهم شدند، مردم غطفان به جز طایفه اشجع و بعضی دیگر از دین بگشتند و با وی بیعت کردند.»



معقل از راویان حدیث بوده و احادیث منقول وی را مرسل دانسته‌اند و کسانی مانند مسروق بن مطعم، عبدالله بن عتبه بن مسعود، علقمه بن قیس، نافع بن جبیر بن مطعم، سالم بن عبدالله و گروهی از تابعین از جمله شعبی و حسن بصری از وی حدیث روایت کرده‌اند. به عنوان نمونه حدیث بروع بنت واشق از مهم‌ترین احادیثی است که از وی نقل شده است. این حدیث درباره مهریه و عده زنی است که پیش از زفاف شوهر خود را از دست می‌دهد.
علقمه بن قیس می‌گوید: از عبدالله درباره زنی که مردی با او بدون تعیین مهریه ازدواج کرده و قبل از آن که با او رابطه زناشویی برقرار کند فوت کرده، سؤال شد، عبدالله گفت: به نظر من مهرالمثل به او تعلق می‌گیرد، ارث می‌برد و باید عده را بگذارند، معقل بن سنان اشجعی در همان جا گواهی داد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره بروع بنت واشق مانند عبدالله حکم کرده است.



پس از واقعه عاشورا، مدعیان قدرت و ناراضیان حکومت، در برابر حکومت اموی قد علم کردند. مکه به پایگاه تبلیغاتی و مدینه به مرکز مخالفت‌ها تبدیل شد. بخش‌های بزرگی از حکومت (حجاز، عراق و بخشهایی از ایران) به دست عبدالله بن زبیر افتاد. یزید در پی چاره‌اندیشی این بحران، حاکم مدینه (ولید بن عتبه)، را عزل و عثمان بن محمد بن ابی سفیان را به ایالت حجاز نصب نمود.
[۴۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۷، ص۳۰۹۷، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
عثمان که به گفته منابع مرد خام و بی تجربه‌ای بود، هیاتی را به نمایندگی از اشراف و اعیان مدینه به شام فرستاد. سرپرست این گروه عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بود.
[۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۷، ص۳۰۹۷، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش. .
با این تصور که هیات ارسالی با تفقد یزید در بازگشت به تبلیغ حکومت اموی و تشجیع برای احیای اذهان عمومی‌خواهند پرداخت. اما این هیات با مشاهده بارگاه یزید و پی بردن به اعمال منافی اخلاق وی در بازگشت نه تنها مردم را از فساد دربار آگاه کردند، بلکه کوس مخالفت زدند و کارگزاران، طرفداران و وابستگان اموی را اخراج کردند و با دست گرفتن حکومت مدینه، عبدالله حنظله را به سرکردگی خویش انتخاب و با وی بیعت کردند.
در میان نمایندگان مذکور به شام، معقل بن سنان که صحابی و از اعیان مدینه بود، حضور داشت.
[۴۵] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۲۵۳، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۲۵۷.
وی با مشاهده عدم رعایت شوون اسلامی‌توسط یزید، در بازگشت به مدینه یزید را خلع و با عبدالله حنظله بیعت کرد.



پیش تر، زمانی که معقل به عنوان نماینده مدینه به شام سفر کرده بود،مسلم بن عقبه را که دوستی و روابط دیرینه‌ای با وی داشت، ملاقات کرد. در گفتگویی که میان آن‌ها صورت گرفت، مسلم نظر معقل را درباره یزید جویا شد.ابن سنان نیز حقیقت آن چه را از یزید دیده بود، این گونه بیان داشت:
«مرا با زور برای بیعت با این مرد فرستاده‌اند و این آمدن من پیش او از قضا و قدر است. مردی که باده نوشی و با محارم خویش همبستری می‌کند. و سپس به دشنام دادن به یزید پرداخت و هیچ فروگذار نکرد و به مسرف (مسلم بن عقبه به علت فجایعی که در واقعه حره انجام داد به مسرف معروف شد.) گفت: دوست می‌دارم این موضوع هم چون امانتی پیش تو بماند. مسرف گفت: داستان گفتگوی امروز را هرگز به امیرالمؤمنین نخواهم گفت، و به خدا سوگند چنین نمی‌کنم، ولی در پیشگاه خدا عهد و میثاق می‌بندم که اگر روزی بر تو دست یابم و بر تو قدرت پیدا کنم چیزی را که چشمهایت در آن است جدا خواهم کرد.
[۵۰] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۲۵۷، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش.
»
اندکی پس از این رویداد، شهر مدینه - سال ۶۳ هجری- از خلیفه اموی تمرد کرد و در مقابل حکومت جبهه آراست. یزید نیز مسلم بن عقبه را به همراه سپاهی از شام به مدینه روانه کرد تا شورشیان را سرکوب کند. مردم مدینه به فرماندهی عبدالله بن حنظله خندقی حفر کردند تا از حضور سپاه به داخل شهر جلوگیری کنند. فرماندهان گروه‌های مختلف مدینه عبارت بودند از: عبدالرحمن بن زهیر بن عبدعوف،عبدالله بن مطیع و معقل بن سنان. بین دو سپاه نبرد سختی رخ داد که با کشته شدن ابن غسیل، سپاه شام پیروز شد و مسلم بن عقبه شهر مدینه را سه روز مباح و در معرض تاراج و بهره‌برداری از اموال و نفوس مردم واگذاشت. سپاهیان مردم را می‌کشتند و کالاها را می‌ربودند.
پس از آن مسلم، مردم را برای بیعت با یزید دعوت کرد. شرط بیعت نیز خضوع و تسلیم محض مردم بود، که آن‌ها برده و بنده باشند و یزید در اموال، اهل و عیال آنها حق همه گونه تصرف داشته و خون آنان به هر نحوی که وی بخواهد مباح باشد. هر کس هم که از آن بیعت خودداری می‌کرد کشته می‌شد. یزید بن عبدالله بن‌ ربیعة بن اسود و محمد بن ابی جهم بن حذیفه و معقل بن سنان اشجعی امان خواستند. آن‌ها را روز بعد از واقعه نزد مسلم بردند. وی به آن‌ها گفت: با همان شروط پیشین (بندگی) بیعت کنید. یزید بن عبدالله و محمد بن ابی جهم گفتند با تو به سنت پیامبر خدا و کتاب بیعت می‌کنیم، مسلم نیز امر به کشتن آنان داد.


سپس معقل بن سنان، سالار مهاجران را گرفتند و به صورت اسیر نزد مسلم آوردند. معقل آب طلب کرد. برایش شربت عسل آوردند. او خورد تا سیراب شد. مسلم از او پرسید آیا سیراب شدی؟ گفت آری! گفت بعد از این آبی نخواهی خورد مگر سرب گداخته در دوزخ.
[۵۵] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۲۵۲، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش.
معقل پاسخ گفت: من تو را به خدا و به سبب خویشی و رحمی‌که با هم داریم قسم می‌دهم که از من درگذری. مسلم گفت تو آن کسی بودی که در طبریه شبی که از نزد یزید خارج شده بودی مرا ملاقات کردی و گفتی ما مسافت یک ماه راه طی کردیم و باز همان مسافت مدت یک ماه را طی خواهیم کرد و با دست تهی از نزد یزید مراجعت می‌کنیم و باید این فاسق، ابن فاسق (یزید بن معاویه) را خلع و با یکی از ابنا مهاجران بیعت کنیم که از تمام خلق دلیرتر و بهتر و شایسته خلافت باشد. من از همان روز که این سخن را شنیدم تصمیم گرفتم که اگر تو را در جنگ پیدا کنم و بتوانم، بکشم. آن گاه فرمان قتل او را داد و زندگی معقل در سال ۶۳ هجری در واقعه حره به پایان رسید.



۱. ابن عبد البر، ابو عمر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۴۳۱، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۲. عسقلانی، ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۶، ص۱۴۳، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۳. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد الجزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۴۵۴، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۹.    
۴. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۴۹، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۵. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۷، ص۲۷۰، دار العلم للملایین، ط الثامنة.    
۶. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن محمد الجزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۴۵۴، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۹.    
۷. ابن عبد البر، ابو عمر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۴۳۱، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۸. ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۶، ص۱۴۳، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۹. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن محمد الجزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۴۵۴، بیروت، دار الفکر.    
۱۰. ابن عبد البر، ابو عمر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۴۳۱، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.    
۱۱. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۷، ص۲۷۰، دار العلم للملایین، ط الثامنة.    
۱۲. ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۶، ص۱۴۳، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۱۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۲۱۹، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶.    
۱۴. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۵۲، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.    
۱۵. احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۲۱۹، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶.    
۱۶. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ص۶۲۷ - ۶۸۵، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۷. ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۶، ص۱۴۴، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۱۸. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۷، ص۲۷۰، دار العلم للملایین، ط الثامنة.    
۱۹. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۷۶، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۲۰/۱۹۹۹.    
۲۰. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۵۶.    
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده ج۳، ص۱۰۷۸ - ۱۰۸۲، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
۲۲. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۲۶.
۲۳. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۵۶.    
۲۴. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۰، تهران.    
۲۵. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن محمد الجزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۴۵۴، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۹.    
۲۶. ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۶، ص۱۴۴، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۲۷. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری،ج۲، ص۱۱۰.    
۲۸. ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۶، ص۱۴۴، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۲۴۲.    
۳۰. ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۶، ص۱۴۳، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۳۱. ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۶، ص۱۴۳، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.    
۳۲. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۷۷، تحقیق شعیب الارنووط، ۱۴۱۳، موسسه الرساله، بیروت.    
۳۳. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۹، ص۳۶۲، تحقیق علی شیری، ۱۴۱۵، دارالفکر.    
۳۴. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳۰، ص۴۱۰.    
۳۵. نسائی، ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب، سنن الکبری، ج۵، ص۲۲۴.    
۳۶. ابن اثیر، ابو الحسن علی بن محمد الجزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۳۷۶، بیروت، دار الفکر.    
۳۷. فسوی، ابو یوسف یعقوب بن سفیان، المعرفه و التاریخ، ج۲، ص۶۳۷، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ط الثانیة، ۱۹۸۱    
۳۸. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۷۶، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۲۰/۱۹۹۹.    
۳۹. ابن اثیر، عز الدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۰۲.    
۴۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۷، ص۳۰۹۷، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
۴۱. ابن اثیر، عز الدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۰۲.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۷، ص۳۰۹۷، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش. .
۴۳. ابن اثیر، عز الدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۰۲.    
۴۴. ابن اثیر، عز الدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۰۲.    
۴۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۲۵۳، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۲۵۷.
۴۶. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۵۲، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.    
۴۷. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۵۳، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳/۱۹۹۳.    
۴۸. ابن الاثیر، ابو الحسن علی بن محمد الجزری، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۴۵۵، بیروت، دار الفکر.    
۴۹. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۷، ص۲۲۲، دار العلم للملایین، ط الثامنة.    
۵۰. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۲۵۷، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش.
۵۱. ابن اثیر، عز الدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱۵.    
۵۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده ج۵، ص۴۸۷.    
۵۳. ابن اثیر، عز الدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۵۱.    
۵۴. ابن اثیر، عز الدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱۸.    
۵۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۲۵۲، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «معقل بن سنان» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۱۷    






جعبه ابزار