• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم استبداد (خام2)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



استبداد، سلطه فرد یا گروهی کوچک در حکومت است.



استبداد از ریشه «ب‌د‌د» و به معنای «انفراد در هر امری و اختصاص دادن آن به خود، بدون مشارکت دیگران
[۱] مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۱۶۲.
[۲] لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۳۹، «بدد».
و تنها بر سر کاری ایستادن و بی‌توجهی به منع دیگران
[۳] لغت نامه، ج‌۲، ص‌۱۷۸۸.
است، چنان‌که « استبداد در رأی» به معنای انفراد در رأی خود و بی‌توجهی به نظر دیگران
[۴] لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۳۹.
و در لغت در‌برابر مشورت است. این تقابل از سخنان امیرمؤمنان، علی (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه نیز استفاده‌ می‌شود.
[۵] نهج البلاغه، حکمت۱۶۱.



این واژه در اصطلاح سیاسی به سلطه فرد یا گروهی در یک نظام و حکومت و تصرف در حقوق مردم، بدون لحاظ قانون و نظر زیردستان
[۶] موسوعة‌السیاسه، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.
[۷] فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۲.
و بدون ترس از بازخواست
[۸] طبیعت استبداد، ص‌۴۱.
[۹] فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۱۱۲.
گفته می‌شود و از آن جهت نزد عرف ناپسند است که پیامد آن رسیدن ضرر و آسیب به توده مردم به جهت اِعمال قدرت غیر مسئولانه و نامشروع یک فرد یا یک گروه محدود بر عموم است و چون این پدیده نوعاً از سوی فرمانروایان رخ می‌دهد، برخی مقصود از استبداد به‌صورت مطلق را «استبداد فرمانروایان» دانسته
[۱۰] طبیعت استبداد، ص‌۴۱.
و واژه‌های سیاسیِ « تسلط »، «تحکّم = زورگویی» و‌... را معادل آن برشمرده‌اند و از استبداد‌زدگان با عناوینی همچون: اسیران، ذلیلان، کوچک‌شمردگان نام برده، مقابل آنها را غیرتمندان، آزادگان و زندگان قرار داده‌اند.
[۱۱] طبیعت استبداد، ص‌۴۱‌-۴۲.



در انگلیسی برای این واژه معادلهایی چون دسپوتیسم،
[۱۲] فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۱۱۲.
مطلق باوری و حکومت مطلقه = خودکامگی،
[۱۳] فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۲.
دیکتاتوری
[۱۴] فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۱۱۵.
و جبّاری
[۱۵] فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۴۳۶.
را می‌توان یافت. در حکومتهای دسپوتیست، اعمال قدرت به‌صورت نامحدود و بدون شیوه‌های مردم سالارانه صورت می‌گیرد.


از دیدگاه جامعه‌شناسی، حکومت مطلقه، به رغم نامش، هیچ‌گاه شکل مطلق ندارد، زیرا همواره موانعی هرچند کوچک در راه اعمال قدرت وجود دارد؛
[۱۶] دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص‌۳‌۴.
همچنین از دیدگاه علوم اجتماعی، حکومتهای دیکتاتوری ویژگیهایی از جمله فقدان قانون برای پاسخگو بودن حاکم، کسب قدرت با زیرپا گذاشتن قوانین، کاربرد قدرت در راه منافع گروهی محدود، انقیاد زیردستان بر پایه ترس و تمرکز قدرت در دست یک فرد دارند. در جامعه‌شناسی سیاسی « دیکتاتوری » تبلور قدرتی است که بدون توجه به نظر و علایق دیگران، خواست خود را بر آنان تحمیل می‌کند
[۱۷] دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص‌۱۹۶.
که این نیز از ویژگیهای برجسته استبداد است. «حکومت و ریاست جباری» نیز به هر حکومت و ریاست مستبدانه اطلاق می‌شود. البته میان این اصطلاحات از یک سو و کاربرد جدید و قدیم هر‌یک از سوی دیگر تفاوتهایی ظریف وجود دارد.
[۱۸] فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۲.
[۱۹] فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۱۲.
[۲۰] فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۱۵.
[۲۱] فرهنگ علوم سیاسی، ص۴۳۶.



این اصطلاح در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی با توجه به ویژگیهای آن، می‌توان از واژه «علوّ» و «جبّاریّت» این مفهوم را استفاده کرد؛ همچنین در قرآن از حکومتهای مستبدّی سخن رفته است که بارزترین آن حکومت استبدادی فرعون است.
علوّ در زمین که در مورد فرعون به‌کار رفته کنایه از جبّاریت و استکبار است:
[۲۵] المیزان، ج‌۱۶، ص‌۷.
[۲۶] جامع البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۰، ص‌۳۴.
«اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرضِ...». طبق آیه ۸۳ قصص سرای آخرت از آن کسانی است که در زمین حتی اراده طغیان و استبداد نداشته باشند:
[۳۲] مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۴۲۰.
[۳۳] المیزان، ج‌۱۶، ص‌۸۱.
«ذِلکَ الدّارُ الأخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الاَرضِ و‌...».


کاربرد «جبّاریت» درباره خداوند به معنای « عظمت در ملک و سلطنت » است. در قرآن این کلمه در دو مورد همراه با واژه «متکبّر» به‌کار رفته که درباره خداوند به‌صورت «الجبّار المتکُبّر» و «هُوَ اللّهُ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ... الجَبّارُ المُتَکَبِّرُ» آمده است و درباره انسان به معنای واداشتن دیگران بر عمل به خواسته‌های خود
[۳۵] مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۷۸.
و تداعی کننده استبداد است. با این رویکرد در برخی از آیات از زمامداران مستبد به « جبّار » تعبیر شده است. چون جبّار بودن غیر خدا به معنای ادعای منزلتی بالاتر از شأن و خلاف واقع جهت رفع نقصان
[۳۶] المیزان، ج‌۵، ص‌۲۹۰.
است، کاربرد این واژه در این مورد، دربردارنده نکوهش و سرزنش است.
[۳۷] المیزان، ج‌۵، ص‌۲۹۰.
[۳۸] التبیان، ج‌۳، ص‌۴۸۵.
[۳۹] التبیان، ج۶، ص‌۲۸۲.

درباره انسانهای مستبد و اعراض کنندگان از حق نیز، ترکیب «متکبّر جبّار» آمده است:«یَطبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلبِ مُتَکَبِّر جَبّار» از این آیه برمی‌آید که بر دل افراد مستبد، مهر زده شده و از این‌رو هیچ برهانی را نمی‌فهمند.
[۴۱] المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۳۱.
واژه جبّار، درباره مستبدان قوم عاد و شعیب نیز به‌کار رفته است.


التبیان فی تفسیر القرآن؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ حق‌الحریة فی العالم؛ درآمدی بر دائرة‌المعارف علوم اجتماعی؛ طبیعت استبداد؛ فرهنگ علوم سیاسی؛ کتاب الجهاد؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لسان‌العرب؛ لغت نامه؛ مجمع‌البحرین؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ معالم المدرستین؛ موسوعة‌السیاسه؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ نهج‌البلاغه.


۱. مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۱۶۲.
۲. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۳۹، «بدد».
۳. لغت نامه، ج‌۲، ص‌۱۷۸۸.
۴. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۳۹.
۵. نهج البلاغه، حکمت۱۶۱.
۶. موسوعة‌السیاسه، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.
۷. فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۲.
۸. طبیعت استبداد، ص‌۴۱.
۹. فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۱۱۲.
۱۰. طبیعت استبداد، ص‌۴۱.
۱۱. طبیعت استبداد، ص‌۴۱‌-۴۲.
۱۲. فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۱۱۲.
۱۳. فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۲.
۱۴. فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۱۱۵.
۱۵. فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۴۳۶.
۱۶. دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص‌۳‌۴.
۱۷. دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص‌۱۹۶.
۱۸. فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۲.
۱۹. فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۱۲.
۲۰. فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۱۵.
۲۱. فرهنگ علوم سیاسی، ص۴۳۶.
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۴۹.    
۲۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۴.    
۲۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۳.    
۲۵. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۷.
۲۶. جامع البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۰، ص‌۳۴.
۲۷. قصص/سوره۲۸، آیه۴.    
۲۸. یونس/سوره۱۰، آیه۸۳.    
۲۹. دخان/سوره۴۴، آیه۳۱.    
۳۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۶.    
۳۱. نازعات/سوره۷۹، آیه۲۴.    
۳۲. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۴۲۰.
۳۳. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۸۱.
۳۴. حشر/سوره۵۹، آیه۲۳.    
۳۵. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۷۸.
۳۶. المیزان، ج‌۵، ص‌۲۹۰.
۳۷. المیزان، ج‌۵، ص‌۲۹۰.
۳۸. التبیان، ج‌۳، ص‌۴۸۵.
۳۹. التبیان، ج۶، ص‌۲۸۲.
۴۰. غافر/سوره۴۰، آیه۳۵.    
۴۱. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۳۱.
۴۲. هود/سوره۱۱، آیه۵۹.    
۴۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۳.    



دائرة‌المعارف قرآن کریم مقاله مفهوم استبداد    



جعبه ابزار