• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مناظره درباره تخریب ساختمان قبرها

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سلفیه و گروه تندرو وهابیت بنای بر قبور اولیای الهی را حرام دانسته و آنها را تخریب می‌کنند علّت تخریب ساختمان قبر‌ها را هم وجود روایتی از پیامبر می‌دانند که به نقد آن می‌پردازم.



در مدینه بودم، قبرهای شریف بزرگان اسلام مانند امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام)، امام سجّاد (علیه‌السّلام)، امام باقر (علیه‌السّلام)، امام صادق (علیه‌السّلام) و.. را خاک‌آلود و مساوی با زمین دیدم، متاثّر شدم، با اینکه این قبور شریف، دارای قبّه و بارگاه بودند، ولی وهّابیان به بهانه شرک و حرام بودن ساختمان بر روی قبر، آن‌ها را (در حدود سال ۱۳۴۴ ه‌. ق) ویران نمودند، در این رابطه یکی از دانشمندان شیعه با یکی از وهّابیان در این مورد، مناظره زیر را انجام داده است:
دانشمند شیعی: چرا این ساختمان‌ها را ویران می‌کنید؟ چرا اهانت و بی‌احترامی می‌نمائید؟
وهّابی: آیا شما حضرت علی (علیه‌السّلام) را قبول دارید؟
دانشمند شیعی: البتّه، او امام اوّل ما، و خلیفه بلافصل پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.
وهّابی: درکتابهای معتبر ما چنین نقل شده:


حدّثنا یحیی بن یحیی، و ابوبکر ابی شَیبه و زُهیربن حربٍ قال: یحیی اخبرنا، و قال الآخران، حدّثنا: وَ کیعُ عن سفیانَ عن حبیب بن اَبی ثابت عن ابی الهیّاج الاسَْدی قال لی علیّ بن ابیطالب: «اَلا اَبْعُثُکَ علی ما بَعَثنی علیه رسولُ الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَن لا تَدَعَ تِمْثالاً اِلاّ طَمَسْتَهُ وَ لا قَبْراً مُشرِفاً الّا سَوَّیْتَه؛ سه نفر به نامهای یحیی و ابوبکر و زهیر و... نقل می‌کنند که وکیع از سفیان، و او از حبیب، و او از ابی‌وائل، و او از ابی‌الهِیّاج اسدی نقل نمود که علی (علیه‌السّلام) به ابی‌الهیاج فرمود: «آیا ترا به کاری برانگیزم که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرا به آن کار، برانگیخت؛ تصویری را ترک مکن مگر اینکه آن را محو کنی، و قبر بلندی را ترک مکن مگر آن را مساوی و برابر زمین سازی»


دانشمند شیعی: این حدیث، هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، مخدوش و مردود است. امّا از نظر سند: افرادی مانند:
۱ـ وَکیع ۲ـ سفیان سُفیان ۳ـ حبیب بن ابی ثابت ۴ـ ابی وائل وجود دارند که حدیث‌شناسان، آن‌ها را مورد اطمینان نمی‌دانند. مثلاً از احمد حنبل درباره «وَکیع» نقل شده که: «وی در پانصد حدیث، خطا کرده است» و درباره «سفیان ثوری»، از ابن مبارک نقل شده که: «سفیان حدیث می‌گفت، و تدلیس می‌کرد، وقتی مرا دید خجالت کشید». «تدلیس» یعنی ناحق را به صورت حق جلوه دادن. درباره «حبیب بن ابی ثابت»، از ابن‌حبان نقل شده که او در حدیث، تدلیس می‌کرد و درباره «ابی‌وائل» می‌گوید: «وی از نواصب و از منحرفان از امام علی (علیه‌السّلام) بود».
قابل توجّه اینکه: تمام کتب صحاح ششگانه اهل تسنّن، از «ابوالهیاج» همین یک حدیث را نقل نموده‌اند، و همین مطلب حاکی است که وی اهل حدیث نبوده و قابل اعتماد نیست، پس حدیث فوق، از نظر سند، قابل اعتماد نخواهد بود.


و امّا از نظر دلالت و محتوا:
الف: واژه «مُشْرف» که در حدیث فوق آمده، از نظر لغت، یعنی مکان بلندی که بر مکان دیگر، بلند و مسلّط است، پس شامل هرگونه بلندی نخواهد شد.
ب: واژه «سَوَّیْتَه» در لغت به معنی مساوی قرار دادن، و راست کردن چیز کج است. بنابراین، معنی حدیث این نیست که هرگونه قبر بلند را ویران کن. وانگهی، برابری قبر با زمین، بر خلاف سنّت اسلامی است، زیرا همه فقهای اسلامی به استحباب بلندی قبر از زمین به‌اندازه یک وجب، فتوا داد‌ه‌اند. احتمال دیگر این است که منظور از «سوَّیْتَهُ» این است که بالای قبر را یک سطح و مساوی قرار بده، نه مثل پشت ماهی و کوهان شتر. چنانکه علمای بزرگ اهل تسنّن، مانند مسلم در صحیح خود، و ترمذی و نسائی در سنن‌های خود، همین معنی را از حدیث فوق فهمیده‌اند.
نتیجه اینکه: از سه احتمال (۱ـ ویرانی بنای قبر ۲ـ برابر قرار دادن قبر با زمین مجاورش ۳ـ هم سطح و یک‌نواخت قرار دادن بالای قبر) احتمال اوّل و دوّم، ناصحیح است، و احتمال سوّم، درست است. بنابراین، حدیث فوق، از نظر دلالت، هرگز دلیل لزوم ویران نمودن بنای قبر‌ها نیست.
[۹] سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص۵۶ تا۶۴.



دراینجا می‌افزائیم که: اگر امام علی (علیه‌السّلام) ویران کردن ساختمان و بنای قبور را لازم می‌دانست، پس چرا در عصر خلافت خود، بنای قبور اولیاء خدا و پیامبران (علیه‌السّلام) را در بیت المقدّس و... ویران نکرده، و در تاریخ چنین شاهدی دیده نشده است؟! و در عصر حاضر، اگر وهّابیان، بنای قبور را لازم می‌دانند، پس چرا بنای با عظمت قبر شریف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، و قبر ابوبکر و عمر را ویران نکرده‌اند؟!
وهّابی: خراب نکردن بنای قبر پیامبر و عمر و ابوبکر، از این‌رو است که: دیواری بین آن قبور و مردم نمازگزار باشد، تا نمازگزاران، آن قبور را قبله خود قرار ندهند و بر آن قبور سجده ننمایند.


دانشمند شیعی: این کار با یک دیوار و یا حائل دیگر، امکان‌پذیر بود، و دیگر نیاز به گنبد سبز عظیم نداشت، و در کنارش نیاز به گلدسته نبود.
وهّابی: من از شما یک سؤال می‌کنم، آیا ما در قرآن دلیلی، داریم که برای قبرهای اولیای خدا، ساختمان مجلّل و ضریح، درست کنید؟
دانشمند شیعی: اولاً: بنا نیست که همه چیز، حتّی مستحبّات در قرآن ذکر گردد، وگرنه قرآن صد‌ها برابر حجم کنونی خود را پیدا می‌کرد. و ثانیاً: در قرآن، اشاراتی به این موضوع شده است، مثلاً در آیه ۳۲ سوره حجّ می‌خوانیم: «وَ مَنْ یُعَظِّمَ شَعائِرَ الله فَاِنَّ‌ها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ؛ هر کس شعائر الهی را تعظیم و احترام کند، چنین کاری نشانه تقوای دل‌ها است». واژه «شعائر» جمع «شعیره» به معنی نشانه است، منظور در این آیه نشانه وجود خدا نیست، زیرا همه جهان، نشانه وجود خدا است، بلکه منظور «نشانه‌های دین خدا» است. هر چیزی که نشانه دین خدا باشد، احترام به آن موجب تقرّب به خدا است، اینک می‌گوئیم: پیامبران و امامان و اولیاء خدا (علیهم‌السّلام)، دعوت کننده مردم به سوی خدا بودند، قبر آن‌ها نشانه‌ای از دین خدا خواهد بود، حال اگر ما قبر آن‌ها را به گونه عالی بسازیم، و بنای ساختمان روی قبر را مجلّل نمائیم، به نشانه دین خدا احترام نموده‌ایم، بنابراین کاری که محبوب خدا در قرآن است انجام داده‌ایم.
و در آیه ۲۳ شوری، مودّت نزدیکان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان مزد رسالت بیان شده است. قُلْ لا اَسْئلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی. آیا ما به عنوان ابراز دوستی به خویشان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، قبور شریف آن‌ها را تمیز و آبرومندانه و مجلّل کنیم، کار خلافی انجام داده‌ایم؟ مسلماً پاسخ، منفی است.
فی المثل، آیا اگر یک جلد قرآن مجید، در جای نامناسب، روی خاک، در برابر باد و بوران باشد، توهین به قرآن نیست؟ و اگر فرضاً توهین نباشد، اگر آن را در میان قاب ظریف، و در جای آبرومند، دور از گردو‌غبار و دستهای آلوده قراردهیم، بهتر نیست؟!
وهّابی: این‌ها که می‌گوئید، گفتار عرف‌پسند خوبی است، ولی قرآن صراحتی در این معنی ندارد.


دانشمند شیعی: در قرآن، در مورد اصحاب کهف آمده: هنگامی که آن‌ها به غاری پناهنده شدند و در همانجا به خواب عمیق و بیدار نشدنی فرو رفتند، مردم آنجا را پیدا کرده و کنار آن غار آمدند، در مورد اینکه آن مکان را به چه صورتی درآورند، نزاع کردند، گروهی گفتند: اِبْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً: «بنائی بر آن بسازید». ولی گروه دیگر که در این کار (و آگاهی از رازآن‌ها) پیروز شده بودند، گفتند:
«لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً؛ ما مسجدی در کنار مدفن آن‌ها می‌سازیم» . قرآن هر دو نظر را نقل کرده، بی‌آنکه انتقاد کند، اگر این دو نظر، یا یکی از آن‌دو، ناصحیح و یا حرام بود، قرآن قطعاً از آن انتقاد می‌نمود، به هر حال هر یک از این دو نظر، بیانگر یکنوع احترام به قبور اولیای خداست، و سه آیه مذکور (۱ـ آیه تعظیم شعائر ۲ـ آیه مودّت ۳ـ دو نظریّه مردم درباره قبور اصحاب کهف)، نشانگر جواز، بلکه استحباب مجلّل نمودن قبور اولیای خدا است.
[۱۴] سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص۴۳ تا ۴۶

آخرین سخن آنکه: آنچه در بعضی از تواریخ و روایات، دیده شده از ساختمان‌سازی قبور، نهی می‌شد، به خاطر آن بوده که خود قبر اولیای خدا را، عبادت‌گاه وسجده‌گاه نگردد، ولی اگر مؤمن یکتاپرستی، با کمال خلوص، در کنار قبر مجلّل بندگان صالح الهی، تنها خدا بپرستد، و انتخاب آن مکان به خاطر شرافتش باشد و آن شرافت بر اثر قبر بنده صالح و یکتاپرستی، به دست آمده باشد، نه تنها بوی شرک نمی‌دهد، بلکه بر توحید و خلوص یکتاپرستی، می‌افزاید و تاکید می‌کند.


۱. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۶۶۶.    
۲. ترمزی، محمد، سنن ترمذی، ج۲، ص۳۵۷.    
۳. نسایی، احمد بن شعیب، سنن نسائی، ج۴، ص۸۸.    
۴. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التّهذیب، ج۱۱، ص۱۲۵.    
۵. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التّهذیب، ج۴، ص۱۱۵.    
۶. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التّهذیب، ج۲، ص۱۷۹.    
۷. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۹۹.    
۸. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۴۸۶.    
۹. سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص۵۶ تا۶۴.
۱۰. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۳.    
۱۲. شوری/سوره۴۲، آیه۲۲.    
۱۳. کهف/سوره۱۸، آیه۲۱.    
۱۴. سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص۴۳ تا ۴۶



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «علّت تخريب ساختمان قبرها»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۹.    






جعبه ابزار