مَسَخْناهُمْ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مَسَخْناهُمْ:
(وَ لَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ) مَسَخْناهُمْ: از مادّه
«مسخ» به معنى «تغيير شكل انسانى به صورت حيوان»، (خواه اين تغيير شكل، ظاهرى باشد و مثل
انسانی كه به شكل بوزينه يا خوک درآيد و يا اينكه اين تغييرشكل به صورت معنوى باشد، مثل حريص بودن انسان، چون سگ و در شهوت شبيه به گراز).
به موردی از کاربرد
مَسَخْناهُمْ در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ لَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَ لَا يَرْجِعُونَ) (و اگر بخواهيم آنها رادر جاى خود مسخ مىكنيم و به مجسّمههايى بىروح مبدّل مىسازيم تا نتوانند راه خود را ادامه دهند و نه به عقب بازگردند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: در مجمع البيان مىگويد: كلمه مسخ برگشتن آدمى به خلقتى زشت و بد منظره است، هم چنان كه در داستان
بنی اسرائیل جمعى از انسانها به صورت ميمون و خوک برگشتند. و نيز در معناى كلمه مكانت مىگويد: اين كلمه و كلمه مكان به يک معنا است.
و مراد از مسخ
کفار بر مكانى كه دارند اين است كه ما چنين قدرتى داريم كه كفار را در همان جايى كه فعلا نشستهاند بدون اينكه از جايشان تكان دهيم و بدون اينكه خود را به زحمت اندازيم، به صرف مشيت خود مسخشان مىكنيم. پس كلمه على مكانتهم كنايه از اين است كه اين كار براى خداى تعالى آسان است و هيچ سختى ندارد.
بههرحال اين تغيير شكل، مسلما موضوعى برخلاف جريان عادى طبيعت است. البته «موتاسيون» و جهش و تغيير شكل حيوانات به صورت ديگر در موارد جزئى ديده شده است و پايههاى فرضيّه تكامل در علوم طبيعى امروز بر همان بنا نهاده شده، ولى مواردى كه در آن موتاسيون و جهش ديده شده صفات جزئى حيوانات است، نه صفات كلى، يعنى هرگز ديده نشده است كه نوع حيوانى بر اثر «موتاسيون» تبديل به نوع ديگر شود، بلكه خصوصياتى از حيوان ممكن است دگرگون گردد و تازه جهش در نسلهايى كه بهوجود مىآيند ديده مىشود، نه اينكه حيوانى كه متولد شده است با جهش تغيير شكل دهد. بنابراين دگرگون شدن صورت انسان يا حيوانى به صورت نوع ديگر امرى است خارق العاده.
امّا بارها گفتهايم مسائلى برخلاف جريان عادى طبيعى وجود دارد، گاهى به صورت معجزات پيامبران و زمانى به صورت اعمال خارق العادهاى كه از پارهاى از انسانها سر مىزند، هرچند پيامبر نباشند (كه البته با معجزات متفاوت است)، بنابراين پس از قبول امكان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانى به انسان ديگر مانعى ندارد، زيرا وجود چنين خارق عاداتى نه استثناء در قانون عليت است نه برخلاف عقل و خرد، بلكه تنها يک جريان «عادى» طبيعى در اينگونه موارد شكسته مىشود كه نظيرش را در انسانهاى استثنائى كرارا ديدهايم.
بنابراين هيچ مانعى ندارد كه مفهوم ظاهر كلمه «
مسخ» كه در آيه مورد بحث و بعضى ديگر از آيات قرآن آمده است بپذيريم و بيشتر مفسران همين تفسير را پذيرفتهاند؛ ولى بعضى از مفسران كه در اقليت هستند معتقدند كه مسخ به معنى «مسخ روحانى» و دگرگونى صفات اخلاقى است، به اين معنى كه صفاتى همانند ميمون يا خوک در انسانهاى سركش و طغيانگر پيدا مىشود و روآوردن به تقليد كوركورانه و توجه شديد به شكمپرستى و شهوترانى كه از صفات بارز اين دو حيوان است در آنها آشكار گردد.
اين احتمال از يكى از قدماى مفسران به نام «مجاهد» نقل شده و آن اينكه بعضى ايراد كردهاند كه مسخ برخلاف قانون تكامل و موجب بازگشت و عقبگرد در خلقت است، درست نيست، زيرا قانون تكامل مربوط به كسانى است كه در مسير تكاملند، نه آنها كه از مسير، انحرافيافته و از محيط شرايط اين قانون به كنار رفتهاند، فى المثل يک انسان سالم در سنين طفوليت مرتبا رشد و نمو مىكند، امّا اگر نقايصى در وجود او پيدا شود، ممكن است نه تنها رشد و نموّش متوقف شود، بلكه رو به عقب برگردد و نمو فكرى و جسمى خود را تدريجا از دست بدهد.
ولى درهرحال بايد توجه داشت كه مسخ و دگرگونى جسمانى متناسب با اعمالى است كه انسان انجام داده است، يعنى چون گروهى از گنهكاران بر اثر انگيزه هواپرستى و شهوترانى دست به طغيان و نافرمانى خدا مىزدند و جمعى با تقليد كوركورانه از آنها، آلوده به گناه شدند، لذا به هنگام مسخ، هر گروه به شكلى كه متناسب با كيفيت اعمال او بوده ظاهر مىشده است.
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «مَسَخْناهُمْ»، ج۴، ص۲۹۵.