• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقد بهائیت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف






قریب یکصد و هفتاد سال قبل ایران سرزمین پاکان شاهد ادعای دروغین و بی‌اساس یکی دیگر از مکذّبین و سوء استفاده کنندگان از احساسات و عواطف بسیط جامعه بشری بود. در کتاب « دید» از کتب مقدس هندویان آمده: «در آخرالزمان ملکی ظهور خواهد کرد که پیشوای مردم و مقتدای آنها خواهد بود و نامش منصوراست بر تمام اهل عالم چیره خواهد شد و تمام انسان‌های مؤمن و کافر را می‌شناسد.»
[۱] صادقی تهرانی، محمد، بشارات العهدین، ص۲۴۵.
و ما نیز با این نام حضرت را در دعای زیارت عاشورا می‌نامیم.
در کتاب «جاماسب» شاگرد زرتشت آمده: مردی ظهور خواهد کرد که بر دین جدش می‌باشد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد و از شدت عدالت او گرگ و میش با هم در یک ظرف تناول خواهند کرد.
[۲] صادقی تهرانی، محمد، بشارات العهدین، ص۲۵۸.
نظیر همین تعابیر در کتاب «زند» نیز موجود می‌باشد.
[۳] صادقی تهرانی، محمد، بشارات العهدین، ص۲۳۸.

در کتاب آسمانی « تورات» متعلق به امت یهود آمده است: «درباره‌ی نسل اسماعیل نیز شنیدم و من نیز مبارک و خجسته می‌دانم و از نسل آن پیامبر دوازده امام و سید بزرگوار می‌آیند و آنها را امتی بزرگ قرار می‌دهم.»
[۴] تورات، کتاب التکوین، ۲۰، ۱۷.



در قرآن کریم نیز آیات و روایات فراوانی دال بر این موضوع وجود دارد. در کتب برادران شریف اهل سنت نیز اشارات زیادی شده است که از باب اختصار به چند کتاب اشاره می‌شود: تفسیر ابن‌کثیر دمشقی؛ تفسیر قرطبی؛ الدر المنثور؛ روح المعانی؛ المنار المنیف؛
[۱۶] زرعی، محمد ابن ابی‌بکر ایوب، المنار المنیف، ج۱، ص ۱۵۵.
فتح الباری؛ الصواعق المحرقه؛ ؛
[۱۹] زینی دحلان، احمد، الفتوحات الاسلامیه، ج۲، ص ۲۹۹-۳۰۰.
التاج الجامع للاصول؛
[۲۰] ناصف، منصور علی، التاج الجامع للاصول، ج۵، ص ۳۴۱-۳۶۰.
نور الابصار؛
[۲۱] شبلنجی، محمد، نور الابصار، ص۱۸۹.
و... که ذکر همه‌ی آنها در حوصله‌ی این مقاله نمی‌گنجد. این اسناد و کتب گواه و شاهدی بر ظهور سیدی مطهر از ذریه غضنفر و از احفاد ابی‌القاسم طوبی و سقر و نسل ابی‌شبیر و شبر حضرت صاحب‌العصر و القدر می‌باشند.


نکته‌ای که در بحث و گفتگوی محترمانه با اتباع فرقه‌ی معدود بهائیت به ذهن هر انسان ساده‌اندیشی خطور می‌کند آن است که: کدام کتاب آسمانی و الهی مژده و بشارت به ظهور " بهاءالله "داده است؟ "قل‌هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین. بدون تردید در کتب عهد عتیق موجود نمی‌باشد. و شاید در آینده با کمک بنی‌اسرائیل زمان در این کتب ارجمند دستبردی شود و آیاتی مفتریه ساخته شود که جای تعجب نیز نمی‌باشد چون محصول خودشان می‌باشد.
جالب است کج‌فهمی و عدم درایت مبررین این فرقه را در فهم بعضی از آیات کریمه الهی اشاراتی داشته باشم.

۳.۱ - آیه ۵ سوره سجده

سوءبرداشت از آیه کریمه ۵ از سوره مبارکه " سجده":
بسیار تلاش نمودند تا بتوانند آیه‌ی شریفه پنجم از سوره مبارکه سجده را سند قرآنی در بشارت به ظهور پیامبر!! خود قرار دهند
یدبّر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنه مما تعدّون
"اوامر عالم را (نظام اکمل و احسن) از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند سپس روزی که مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است باز به سوی او برمی‌گردد.
فرقه بهائیت معتقد است با شهادت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) به سال ۲۵۹ قمری با استناد به این کریمه عدد ۱۲۵۹ حاصل می‌گردد که به‌زعم آنها سال ظهور طلعت باب است. چرا با این همه غفلت دوران ولایت امام زمان (علیه‌السّلام) را نادیده انگاشتید؟ حال آنکه این موضوع چنانکه پیش‌تر اشاره شد بر کسی جز جناب بهاءالله پوشیده نیست و بشارت به ظهور کسی دادید که در هیچ کتاب آسمانی و معتبر ارضی وجودش قابل اثبات نیست. البته نگارنده در سطور بعدی وجودش را ثابت خواهد کرد.
در کتب تعلیمی فرقه‌ی بهائیت در شرح و بررسی کریمه ۱۰۵و ۱۰۶ از سوره مبارکه " انبیاء"که مژده به ارث بردن زمین توسط عباد صالح خداست آورده‌اند: از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده است مقصود از بندگان در این آیه همان یاران مهدی موعود است و دلیل درستی این روایت اتفاق عامه و خاصه از فرق شیعی و سنی است.
[۲۳] احسان، شاهین و پرویز روحانی، گلگشتی در قرآن مجید، ص۶۰، چاپ: کانادا.
چگونه است در کتب سماوی به‌طور مباشر و غیر مباشر به ظهور حضرت در آخرالزمان اشاره شده ولی فرقه بهائیت معتقد است تدبیر و تنظیم عرش الهی به‌وسیله محمد بن عبدالله و یازده وصی او کامل شد و حال آنکه در دیگر کتب آورده‌اند: پیغمبر گفت: اگر نماند از دنیا مگر یک روز خدای آن روز را چنان درازش گرداند تا برانگیزد مردی صالح از اهل‌بیتم و آن مرد از اولاد فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است.
کدام مفسر و عالم علوم قرآن از صدر اسلام تاکنون از این آیه کریمه برداشت بشارت به ظهور داشته که وی چنین برداشت نمود.؟ ؟! ! نگارنده این مقال که خداوند او را توفیق مطالعه هفتاد و نه دوره از کتب ارجمند تفسیری شیعه و سنی داده تاکنون به چنین موضوعی برخورد نکرد.

۳.۲ - برداشت نادرست از خاتم

سوء استفاده از واژه‌ی" خاتَم " و اراده باطل از این سخن حق.
در کریمه‌ی چهل از سوره مبارکه‌ی احزاب این واژه شریف آمده در فرهنگ‌های لغت عربی مانند لسان العرب ابن منظور آمده است: "ختَم یختِم ختماً و ختاماً و الختَم و الخاتِم و الخاتَم و الخاتام: من الحلی کانّه اوّل وهله خُتم به: به معنی: از زیبایی است گویا آن نخستین مرتبه چیزی است که بدان نیز پایان یافته است این معنی را قوامیس نیز آورده‌اند.
[۳۰] انصاری، ابوزید، النوادر، ماده ختم.
و بسیاری از کتب لغت عربی و تفسیری که این معنی را تایید نمودند. با این معنی فرقه بهائیت که معتقد است این واژه اسم فاعل نیست و معنی پایان بخشی از آن اراده نمی‌شود نه تنها اثبات ظهور نیست بلکه اثبات ختم نبوت است چون معتقدیم پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) اول و آخر نبوت است و سایر انبیاء و رسل از نور وجودی ایشان بهره‌مندند.
در صورتی که این معنی را نپذیرند و این واژه را به معنی مهر و انگشتر بدانند بازهم چنانکه بر جامعه بشری و مناسبات انسانی و اجتماعی حاکم است مهر را در پایان و ختم هر قرار داد و قانون می‌زنند و سطور و مطالب بعد از آن فاقد هرگونه اعتبار است. چگونه است خط دهندگان فرقه بهائیت این آیات الهی را در قرآن نمی‌بینند:
«انَّ الدین عند الله الاسلام رضیت لکم الاسلام دینا من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخره من الخاسرین الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی».


سوره مبارکه [[|بقره]] آیه شریفه ۱۱۳ به اختلافات دو گروه یهود و نصاری اشاره دارد:
«و قالت الیهود لیست النصری علی شیء و قالت النصری لیست الیهود علی شیء و هم یتلون الکتاب صد ق الله العلی العظیم».
این دو گروه در حالی که صاحب شریعت الهی می‌باشند یکدیگر را تحقیر می‌نمودند. فرقه بهائیت معتقد است: «بدیهی است حل این اختلافات و بیان حقیقت مسائل بایستی در این جهان شود تا شاید سبب هدایت شود. این کیفیت در ظهور اعظم الهی و نزول آیات محکمه شریعت بهایی به تمام معنی تحقق یافت.»
[۴۳] احسان، شاهین و پرویز روحانی، گلگشتی در قرآن مجید، ص۱۳۹، کانادا.
و گفته‌اند حل این مشکلات در قرآن به قیوم قیامت موکول شد در حالی که در شریعت بهایی حل شد.
جناب بهاء! پیروان شما شاهد جنگ‌های جهانی اول و دوم و سوزاندن سه میلیون یهود در کوره‌های آدم سوزی نبودند؟ و همین امروز شاهد هتاکی و بی‌حرمتی یهود و نصارا نسبت به هم نمی‌باشند. در یک‌اندیشه عقلانی این اختلاف موجود چگونه در فرقه بهائیت حل شده و کشور غاصب اسرائیل که به لحاظات مختلف مورد توجه این فرقه است قادر به حل مشکلات فی‌مابین نمی‌باشد؟ چگونه همین رژیم غاصب از تفکرات شما استفاده نمی‌کند؟ پس همان پیش‌بینی قرآنی صحیح می‌باشد.


«برای شناخت آن مراحل شما را به مطالعه کتاب "هفت وادی "نازله از قلم حضرت بهاءالله توصیه می‌کنیم:
وادی اول: طلب
دوم: عشق
سوم: معرفت
چهارم: توحید
پنجم: استغنا
ششم: حیرت
هفتم: فناء فی الله
جناب بهاء! اگر قریب ۱۷۰ سال قبل این موضوعات در دیدگاه شما بکر و جدید و با استعانت حق با قلم شما نازل گردید بهتر است بدانید و به اتباع خود بگویید ۱۲۰۰ سال قبل از ولادت خودتان عرفا و حکما اسلام شکل کامل‌تر آن را بیان نمودند که از باب اختصار نام چند تن از این بزرگان را که هرگز مانند. ادعایی ننمودند یادآور می‌شوم:
رابعه عدویهسفیان ثوریفضیل عیاضمعروف کرخیبایزید بسطامیسری سقطیسهل بن عبدالله تستریجنید بغدادیشبلیابونصر سراج - ابوعلی دقاق - شیخ ابوالحسن خرقانی – شیخ ابوسعید ابوالخیرخواجه عبدالله انصاریامام محمد غزالیاحمد غزالیشیخ احمد جامسنایی غزنویعبدالقادر گیلانیشیخ شهاب‌الدین سهروردیابوحفص سهروردیشیخ عطار - ابن عربی صدرالدین قونیویمولویحافظسعدیمحمود شبستریصفی‌الدین اردبیلیعلاءالدوله سمنانی - اوحدی - عماد فقیهسید قاسم انوار- جامیشمس‌الدین لاهیجی و عثمان هجویری و...


در کتاب "اقدس "آمده: «یا قلم الاعلی قل یا ملا الانشاء.... وجعلنا النیروز عیداً لکم بعد اکمالها»
[۴۴] نوری، حسین‌علی، (بهاءالله)، اقدس، ص۱۵، بند ۴۳.
قطعاً ایرانیان پاک‌سرشت و فرخ نهاد و صاحب بیش از ۷۰۰۰ سال تمدن و فرهنگ می‌دانند چنانکه تمام ایران شناسان فرهیخته همچون پروفسور گوستاولوون و پروفسور آرتور کریستنسن و ریچارد و... نیک می‌دانند نوروز و رسوم و آداب وابسته به آن قبل از ظهور بسیاری از ادیان الهی و حتی دین مبین اسلام در ایران اجرا می‌شد و اینک نیز می‌شود و در آینده نیز خواهد شد.
آیا نوروز متعلق به تمام جهانیان است یا متعلق به پارسی‌زبانان خوش‌گفتار؟ آیات و احکام یک دین متعلق به بشریت است یا یک قوم خاص؟؟. اسلام نیز با آشنایی کامل از نوروز و این سنت حسنه ایرانی آن را تصدیق نمود و بدان سفارش نمود. این موضوع چه ارتباطی با اقدس دارد جای بسی‌اندیشه است. و اگر قرار باشد این آیه الهی باشد باید برای تمام آداب و سنن کشورهای جهان آید و در آن صورت اقدس و کتب مشابه آن باید چند صد جلد باشد و این از خصایص کتب الهی دور به نظر می‌رسد.


اشکالات صرفی و نحوی و زبان‌شناسی و بلاغی در کتاب "اقدس " که در دیدگاه آنان منزل الهی است، بسیار دیده می‌شود. چگونه تاکنون ابناء البشر حتی یک اشتباه قابل اثبات از قرآن مطرح ننموده‌اند ولی هرکسی تنها با مطالعه یک دوره زبان و ادبیات عربی متوجه بسیط‌ترین اشکالات مذکور در این کتاب خواهد شد. اگر آسمانی است چگونه این همه اشکال وجود دارد؟! آیا دانش خداوند به هنگام نزول این کتاب دچار نوسان می‌شده؟! بنابراین خلاف این مدعی به سهولت ثابت است.


در قرآن کریم بیان شده: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبّین لهم صدق الله العلی العظیم.» خداوند می‌فرماید: هر پیامبری را با زبان قوم خود فرستادیم.
آقا میرزا حسین‌علی خان نوری مازندرانی از توابع مازندران -که افتخار علوی بودن و اولین نژاد ایرانی در محبت وعشق به اهل البیت (علیهم‌السّلام) را دارند- می‌بایست کتاب منزلش یا به لهجه مازندرانی باشد یا به زبان فارسی. ولی چنانکه مشهود است به زبان عربی می‌باشد. نیک می‌دانیم تورات به زبان ( عبری) و انجیل به زبان ( سریانی) و قرآن به زبان ( عربی) و اقدس به زبان (عربی)! شاید شما نیز مانند نگارنده‌ی این مقال گمان کنید "مردم مازندران وبه دیگر تعبیر ایرانیان پارسی گوی در ۱۶۹ سال قبل عربی صحبت می‌نمودند و دوباره ایرانی گشتند؟! و یا باید و به ناچار به بطلان این کتاب و. معتقد باشیم.


عبدالبهاء غصن اکبر بهاءالله به میرزا حسن نامی اطلاع داده است: «ما داعیه نداریم ما که دعوی نبوت و امامت و رسالت نکرده‌ایم چه سؤالی و چه جوابی؟ من بنده‌ای از بندگان جمال مبارکم. ودر راه محبت در بین بشر خدمت می‌کنم. آقای میرزا حسن اگر سؤالی دارد علماء و فقها و حکما در عالم بسیارند مشکل غامضه و مطالب معضله حل می‌کنند و ما که دعوی علم و دانش نکرده‌ایم و به ما چه کار دارد؟»
[۴۶] افروخته، یونس، خاطرات نه ساله، ص۱۰۷.
(نوشته‌های عبدالبهاء ویارانش تناقض دارد و آنان که سخن او و پدرش را وحی می‌دانند حکم دلسوزان مشفق‌تر از مادر دارند.


ادعای شگفت‌انگیز " خدا بودن (الوهیت) "جناب بهاءالله در کتب فرقه‌ی بهائیت: قبل از بیان این بخش استعاذه می‌کنم و گویم: اعوذبالله من الشیطان الرجیم و شبهه
۱-میرزا حسین‌علی خان نوری معروف به " بهاءالله"در کتاب " بدیع"گفته: " «اننی انا الله لا اله الا انا کما قال النقطه (میرزا علی‌محمد الشیرازی) من قبل و بعینه یقول من یاتی من بعد». بدون تردید من خدا هستم و خدایی جز من نمی‌باشد چنانکه میرزا علی‌محمد شیرازی هم گفت خداست و بعد از این افرادی مدعی این مقام خواهند شد.! ! !
[۴۷] نوری، حسین‌علی، (بهاءالله)، بدیع، ص۱۵۴.

۲- عباس افندی در کتاب " تاریخ صدر الصدور گفته: «مقام حضرت اعلی میرزا علی‌محمد الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس و اقدم (میرزا حسین‌علی) احدیت ذات هویت وجودی و رتبه این عبد (عباس افندی) عبودیت حقیقی و هیچ تفسیر و تاویلی ندارد.!
[۴۸] رستگار، نصرالله، تاریخ صدر الصدور، ص۲۰۷.

۳- جمال مبارک (میرزا حسین‌علی) در قصیده ورقاییه می‌گوید: «کل الالوه من رشح امری تالهت کل الربوب من طفح حکمی تربت» همه خدایان از اثر من به خدایی می‌رسند و تمام پروردگاران از ریزش حکم من به مقام ربوبیت رسیدند.!
[۴۹] افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵.

۴- یکی از بهائیان از عبد البهاء پرسید: مقصود ا زمالک دنیا در انجیل چیست؟ پاسخ داد: مالک دنیا جمال مبارک (میرزا حسین‌علی) است.!
[۵۰] افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۳، ص۴۰۴.

۵- عباس افندی و خواهرش ( ورقه علیا) بهائیان را به پرستش و بندگی و ستایش بهاءالله تشویق می‌کردند و عبودیت اغنام در برابر بهاء را می‌ستودند و بهائیان را "بندگان جمال مبارک ابهی و بندگان صادق جمال مبارک "خطاب می‌کردند.!
[۵۱] افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۵۶.
[۵۲] افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۱۲.
[۵۳] افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۱۴.
[۵۴] افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۳۳.
[۵۵] افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۳۷.

۶- «اسجدوا الله ربکم العلی الاعلی الذی کان فی جبروت البقاء باسم البهاء و فی ملکوت السماء بالعلی مذکورا.»
در برابر پروردگار علی اعلی سجده کنید که در جبروت بقا آسمان‌ها با نام بهاء است و در ملکوت اسما با نام علی خوانده می‌شود.!
[۵۶] نوری، حسین‌علی، (بهاءالله)، مبین، ص۱۶۷.



هویت جناب بهاءالله با استفاده از کتب فرقه‌ی بهائیت:
۱- صفت و نعت " عِلّیه " از آن دولت ایران و صفت"فخیمه" از آن دولت بریتانیا و صفت و نعت "بهیه" از آن دولت روسیه بود. با پناهندگی جناب بهاء به سفارت روس قول داد دینش را به‌پاس داشت خدمات آنها به وی "بهایی" نامد. و دخترش را "بهیه "نامید. و آواره می‌نویسد: طاهره اولین کسی بود که میرزا حسین‌علی خان را "بهاء" لقب داد.
[۵۷] آیتی، عبدالحسین، کواکب الدریه، ج۱، ص۲۵۷.
[۵۸] آیتی، عبدالحسین، کواکب الدریه، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲.

۲- مورخان بهایی معتقدند: لقب "بهاءالله" از روی قرعه در دشت بدشت انتخاب گردید.!
[۵۹] فاضل مازندرانی، اسدالله، ظهور الحق، ص۱۱۰.
[۶۰] نوری، حسین‌علی، (بهاءالله)، کتاب حضرت بهاءالله، ص۳۹.

۳- شوقی افندی می‌گوید: هدف ما در تلاش‌های روس بهیه و انگلیس فخیمه ایجاد دین و مذهب نبود.
[۶۱] خصایل اهل بهاء، ص۹۱، یزدانی، احمد، نظر اجمالی، ص۱۱۵.

۴- بهاء مشوق معاشرت بهائیان با تمام ادیان با روح و ریحان است الا درباره‌ی مسلک خود که هیچ بهایی حق تحری حقیقت را ندارد.
بنده مخلص جناب میرزا حسین‌علی (بهاءالله) و آقای عبدالبهاء که در عوام‌فریبی دست اسلافش را بسته گوی سبقت را از ایشان ربود افتخار کشور انگلستان بود و در ازای خدمات صادقانه‌اش! مورد توجه دولت انگلیس قرار گرفت و مفتخر به لقب "سر عبدالبهاء" گردید.
[۶۲] آیتی، عبدالحسین، کواکب الدریه، ج۲-ص ۲۹۶.

۵- سخن تاریخی بهاء پیامبر ادب و عرفان! هرکس بهاء را منکر شود سزاوار است از مادرش وضع خود را بپرسد و هر کس دشمن او باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است.
[۶۳] اشراق خاوری، عبدالحمید، ص۷۸-۷۹.
[۶۴] اشراق خاوری، عبدالحمید، ج۴، ص۳۵۵.

جناب بهاء! عزت قلمم را بیش از آن می‌دانم که ادامه دهم و شرمنده‌ی خواننده‌ی محترم این مقال گردم. شما که با وحی ارتباط داشتید نپرسیدید " ادب نبوت چیست؟ "


یک حرکت خزنده و فریبنده در فرقه‌ی بهائیت: بهائیان در یک حرکت خزنده و حالتی حق‌به‌جانب قصد انتخاب دوست برای "بهاءالله" دارند و با تعابیر خدعه آمیز "اعراض از آیات الهی ظلم است و معرضین به علت انکار آیات دل‌هایشان مختوم و گوش‌هایشان ناشنوا است و هرگز راه هدایت را نخواهند یافت. جملات در ظاهر زیباست و بدون ایراد. اما نیت آنها در زیر نهفته است و می‌گویند یهودیان کتب بسیاری را در رد عیسی بن مریم (علیهماالسّلام) و عیسویان آثار زیادی را در رد پیامبر اسلام نگاشتند و مسلمین نیز دیباچه‌هایی در رد بهائیت به زیور طبع رساندند. به هوش باشیم:
اولاً: میان پیامبران هیچ اختلافی نیست و هرچه هست متعلق به افراد کم‌دانش و متعصب آنهاست. و به فرموده خداوند در سوره مبارکه " بقره" لا نفرق بین احد منهم.
ثانیاً: شما نخست "نبوت "بهاءالله را با کتب آسمانی ثابت کنید سپس وارد این تظلم و دادخواهی شوید. و بقول عامه: اول برادری را به اثبات برسان بعد ادعای ارث نما.
ثالثاً: هیچ پیامبری رسول قبل از خود را رد نکرده و پیامبر بعد از خود را نیز معرفی نمود و در ختم رسل بودن پیامبر عظیم الشان اسلام و ختم اوصیاء بودن حضرت صاحب العصر و الزمان نه‌تنها شکی نیست که مجال برای بحث نمی‌ماند. و از باب یادآوری به چند کتاب دگرباره مراجعت می‌نماییم.
۱- در جزء دوم از کتاب پنجم (سفر خامس) تورات آمده: «نابی اقیم لاهیم مقارب اجئهیم کاموخا ایلا وشیما عون» ترجمه عربی آن: نبیا اقیم لهم من وسط اخوتهم مثلک به فلیؤمنوا. یعنی: از میان خودتان پیامبری برای آنها انتخاب شده مانند خودت پس به او ایمان آورید.
[۶۵] مغربی، سموال، افحام الیهود، ج۱ّ، ص۱۱۳، تحقیق د. شرقاوی.

۲- در مواردی دیگر اشاره مستقیم به ظهور امام زمان (سلام‌الله‌علیه) در آخرالزمان دارند.
[۶۶] کتاب مقدس کتاب دانیال ص۱۵۶۷، فصل ۱۲، بند ۳۱.
[۶۷] کتاب اشعیای نبی، باب ۵۹.
[۶۸] کتاب حیقوق نبی، فصل ۲، بند ۳.
[۶۹] کتاب مقدس، ص۱۲۲۰، فصل ۱۱، بند ۱۰۱.

۳- در کتاب مقدس نیز به ظهور آقا صاحب‌الامر در آخرالزمان اشاره دارند.
[۷۰] انجیل (متی)، باب ۲۵، ص۶۰، بندهای ۳۱-۳۳.
[۷۱] انجیل (لوقا)، باب ۱۲، ص۱۵۴، بندهای ۳۵-۳۷.
[۷۲] انجیل (مرقس)، باب ۱۳، بندهای ۳۲-۳۷.
[۷۳] انجیل (یوحنا)، باب ۵، بندهای ۲۶-۲۸.

۴- در کتاب دیگر نیز با چنین مفاهیمی برخورد می‌کنیم. "
[۷۴] بشارت ظهور، ص۲۰.

در مکتب ارجمند اهل‌البیت (علیهم‌السّلام) نیز ۱۴۸ روایت پیرامون ذریه امام حسین بودن و ۱۴۷ روایت در فرزند امام حسن عسکری بودن و ۳۹ روایت در اقتدای حضرت عیسی بن مریم پیامبر محبت به وجود نازنین امام زمان در زمان ظهور موجود می‌باشد. این کتب موجود است و فناوری اطلاعات نیز پیشرفته است. حال نوبت شماست که جناب "بهاءالله"را در کتب پیشین ثابت کنید. و لن تفعلوا تفعلوا.
نگارنده قصد تبیین تاریخ پنهان را داشته و بنا بر تعالیم زیبای قرآنی " لا اکراه فی الدین " نیت دعوت نداشته و رجای واثق دارد که با مطالعه و کنکاش رهِ گم‌کرده خویش را بیابید.


۱. صادقی تهرانی، محمد، بشارات العهدین، ص۲۴۵.
۲. صادقی تهرانی، محمد، بشارات العهدین، ص۲۵۸.
۳. صادقی تهرانی، محمد، بشارات العهدین، ص۲۳۸.
۴. تورات، کتاب التکوین، ۲۰، ۱۷.
۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۵.    
۶. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۷. قصص/سوره۲۸، آیه۵.    
۸. توبه/سوره۹، آیه۳۳.    
۹. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص ۳۴.    
۱۰. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن‌کثیر، ج۱، ص ۱۶۲.    
۱۱. انصاری قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۸، ص ۱۲۱.    
۱۲. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، در المنثور، ج۷، ص ۴۸۳-۴۸۴.    
۱۳. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح‌المعانی، ج۴، ص ۱۰۶.    
۱۴. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح‌المعانی، ج۶، ص ۲۱۵.    
۱۵. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح‌المعانی، ج۷، ص ۱۶۱.    
۱۶. زرعی، محمد ابن ابی‌بکر ایوب، المنار المنیف، ج۱، ص ۱۵۵.
۱۷. عسقلانی، ابن حجر احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص ۸۱.    
۱۸. هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۸۰.    
۱۹. زینی دحلان، احمد، الفتوحات الاسلامیه، ج۲، ص ۲۹۹-۳۰۰.
۲۰. ناصف، منصور علی، التاج الجامع للاصول، ج۵، ص ۳۴۱-۳۶۰.
۲۱. شبلنجی، محمد، نور الابصار، ص۱۸۹.
۲۲. سجده/سوره۳۲، آیه۵.    
۲۳. احسان، شاهین و پرویز روحانی، گلگشتی در قرآن مجید، ص۶۰، چاپ: کانادا.
۲۴. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۱، ص۴۹۱.    
۲۵. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۳، ص۴۹۴.    
۲۶. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۴، ص۱۴۲.    
۲۷. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک حاکم، ج۴، ص۵۱۱.    
۲۸. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۶۳، ماده ختم.    
۲۹. فراهیدی، خلیل، ترتیب العین، ج۴، ص۲۴۲.    
۳۰. انصاری، ابوزید، النوادر، ماده ختم.
۳۱. ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، ج۱، ص۳۸۹.    
۳۲. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب‌ اللغة، ج۷، ص۱۳۷.    
۳۳. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۰۵.    
۳۴. زمخشری، محمود بن عمر، اساس البلاغه، ج۱، ص۱۵۳.    
۳۵. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۴، ص۱۰۲.    
۳۶. حسینی زبیدی واسطی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۱۶، ص۱۸۶.    
۳۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ۱۴۲.    
۳۸. آل‌عمران/سوره ۳، آیه ۱۹.    
۳۹. مائده/سوره ۵، آیه ۳.    
۴۰. آل‌عمران/سوره ۳، آیه ۸۵.    
۴۱. مائده/سوره ۵، آیه ۵.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.    
۴۳. احسان، شاهین و پرویز روحانی، گلگشتی در قرآن مجید، ص۱۳۹، کانادا.
۴۴. نوری، حسین‌علی، (بهاءالله)، اقدس، ص۱۵، بند ۴۳.
۴۵. ابراهیم/سوره ۱۴، آیه ۴.    
۴۶. افروخته، یونس، خاطرات نه ساله، ص۱۰۷.
۴۷. نوری، حسین‌علی، (بهاءالله)، بدیع، ص۱۵۴.
۴۸. رستگار، نصرالله، تاریخ صدر الصدور، ص۲۰۷.
۴۹. افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵.
۵۰. افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۳، ص۴۰۴.
۵۱. افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۵۶.
۵۲. افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۱۲.
۵۳. افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۱۴.
۵۴. افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۳۳.
۵۵. افندی، عباس، (عبدالبها)، مکاتیب، ج۲، ص۳۷.
۵۶. نوری، حسین‌علی، (بهاءالله)، مبین، ص۱۶۷.
۵۷. آیتی، عبدالحسین، کواکب الدریه، ج۱، ص۲۵۷.
۵۸. آیتی، عبدالحسین، کواکب الدریه، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲.
۵۹. فاضل مازندرانی، اسدالله، ظهور الحق، ص۱۱۰.
۶۰. نوری، حسین‌علی، (بهاءالله)، کتاب حضرت بهاءالله، ص۳۹.
۶۱. خصایل اهل بهاء، ص۹۱، یزدانی، احمد، نظر اجمالی، ص۱۱۵.
۶۲. آیتی، عبدالحسین، کواکب الدریه، ج۲-ص ۲۹۶.
۶۳. اشراق خاوری، عبدالحمید، ص۷۸-۷۹.
۶۴. اشراق خاوری، عبدالحمید، ج۴، ص۳۵۵.
۶۵. مغربی، سموال، افحام الیهود، ج۱ّ، ص۱۱۳، تحقیق د. شرقاوی.
۶۶. کتاب مقدس کتاب دانیال ص۱۵۶۷، فصل ۱۲، بند ۳۱.
۶۷. کتاب اشعیای نبی، باب ۵۹.
۶۸. کتاب حیقوق نبی، فصل ۲، بند ۳.
۶۹. کتاب مقدس، ص۱۲۲۰، فصل ۱۱، بند ۱۰۱.
۷۰. انجیل (متی)، باب ۲۵، ص۶۰، بندهای ۳۱-۳۳.
۷۱. انجیل (لوقا)، باب ۱۲، ص۱۵۴، بندهای ۳۵-۳۷.
۷۲. انجیل (مرقس)، باب ۱۳، بندهای ۳۲-۳۷.
۷۳. انجیل (یوحنا)، باب ۵، بندهای ۲۶-۲۸.
۷۴. بشارت ظهور، ص۲۰.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نقدی بر بهاییت، از آغاز تا دوره ی معاصر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۴/۲۵.    



جعبه ابزار