• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقد دلایل منکران بعثت پیامبران

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



منکران لزوم بعثت پیامبران برخی دلائل دارند که هرچند به ظاهر فریبنده و خوشایند است، اما ارزش علمی ندارند و بیشتر، مغالطه و قیاس مع‏الفارق هستند.



منکران لزوم بعثت پیامبران یک سلسله دلائلی دارند که به‏رغم فریندگی، فاقد ارزش علمی هستند. ما نخست این دلائل را نقل و تقریر، و سپس نقد می‏کنیم

۱.۱ - شبهه اول منکران


۱. انسان، ساخته ‏شده، پا به عرصه هستی می‏گذارد. طبیعت پدر و مادر و خواص مزاجی آنها در بستن نطفه تأثیر می‏کند و نوزاد با خصایص جسمی و بالطبع خصایص روحی و معنوی که لازمه ترکیبات جسمی و عادی او است قدم به دنیا می‏نهد و همان‏طور که اراده آدمی در رنگ چشم و شکل و بینی و... کمترین اثر ندارد در کیفیت مغز و اعصاب و تمایل درونی نیز بی‏اثر است. اشخاصی که فطرتاً آرام و اشخاص دیگر ذاتاً تند و سرکش و افراطکارند آیا ارسال رسل برای این است که این طبایع را تغییر دهد؟ مگر با موعظه می‏شود پوست سیاهی را سفید کرد؟

۱.۲ - شبهه دوم منکران


۲. اگر ارسال رسل نتیجه داشت چرا تاریخ بشرهای متدیّن از لوث به جرایم و خشونت و اعمال غیرانسانی لبریز است پس خداوند از بعثت پیامبران نتیجه نگرفته
است و برای رسیدن به هدف راهی جز این نیست که خداوند همه را خوب بیافریند.

۱.۳ - شبهه سوم منکران


۳. متشرعه می‏گویند: دنیا دار امتحان است و هدف از اعزام پیامبران این است که خوب از بد تمیز داده شود؛ ولی این سخن، عامیانه است؛ زیرا خداوند از سرائر و مکنونات بندگان آگاه است و چه نیازی به امتحان دارد؟

۱.۴ - شبهه چهارم منکران


۴. متشرعه نباید فراموش کنند که ده‏ها آیه در قرآن است که گمراهی و هدایت خلق را تابع مشیّت خداوندی گفته است مانند آیه «إنّکَ لا تَهْدی مَنْ أحْبَبْتَ و لکنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یشاءُ
[۱] قصص: ۵۶.
»: «تو هر که را بخواهی نتوانی هدایت کرد ولی خداوند هر که را خواست هدایت می‏کند» و مانند: «و لَوْ شِئْنا لَأتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها
[۲] سجده: ۱۳.




مسأله جبر و اختیار از مسایل دیرینه‏ای است که در میان فلاسفه جهان از یونان باستان تا اسلام و غرب معاصر مطرح بوده و هر گروهی به یکی از دو جانب پیوسته‏اند. پس از طرح پدیده «وراثت»، جبری‏ها تصور کردند که به دلیل محکم‏تری دست یافته و حربه برنده‏تری پیدا کرده‏ اند؛ زیرا بنا به قانون وراثت، روحیات و صفات بیرونی و درونی پدر و مادر، فهرست‏ وار به فرزند منتقل گردیده و کودک عصاره‏ای از صفات و روحیات والدین خود خواهد بود.
ولی از نظر دانشمندان «بیولوژیست» که خود کاشف پدیده وراثت و طراح این مسأله می‏باشند، قدرت وراثت به آن حد نیست که بگوییم «وراثت» کار خود را کرده ست؛ بلکه باید بدانیم که اگر صفات ظاهری، قابل تغییر نیست، روحیات موروثی، آن‏چنان نیست که قابل دگرگونی نباشد.
از این گذشته هنوز حدود وراثت کاملاً مشخص نیست و همگی با حس و عیان می‏بینیم که از پدران تندخو و رذل، فرزندان خوشخو و بزرگ‏منش پدید می‏آید و همچنین از پدران بااستعداد و قدرتمند، فرزندان ناتوان و ضعیف متولد می‏گردد، علاوه بر این باید توجه داشته باشیم که مسأله وراثت آن‏چنان نیست که آثار تربیت را به کلی خنثی کند و به همین دلیل هرگز دیده و شنیده نشده است که کسی فرزند خود را تربیت نکند به بهانه این‏که فرزند وی خواه‏ناخواه وارث اخلاق و روحیات او است و دیگر نمی‏توان در مقابل وراثت کاری انجام دارد.
عامل وراثت هرچه باشد در برابر حرّیت و آزادی انسان، در برابر عوامل تربیتی و کیفرها و پاداش‏ها، انعطاف‏ پذیر است و پدیده وراثت، یک ضلع از شخصیت انسان را تشکیل می‏دهد و ضلع‏های دیگر آن را فرهنگ و محیط می‏سازند و بالاتر از همه آزادی و حریّت انسان است.
برای این‏که خوانندگان از اندازه تأثیر وراثت آگاه گردند و روشن شود که پدیده وراثت در برابر عوامل دیگر تربیت، کم‏اثر است، قدری در این‏باره به‏طور گسترده سخن می‏گوییم:



بدون تردید عامل وراثت در سازندگی شخصیت انسان دخالت دارد؛ همچنان که رنگ پوست، رنگ چشم، رنگ مو و بلندی و کوتاهی قد و دیگر مشخصات جسمی غالباً موروثی هستند و از طریق ژن‏ها از پدر و مادر و اجداد به انسان می‏رسد، برخی از صفات و مشخصات اخلاقی نیز جنبه ارثی دارند. اما باید توجه داشت که وراثت یکی از عوامل سازنده شخصیت است و در کنار آن، عوامل دیگری نیز هستند که هرکدام به نوبه خویش در وضع آنان اثر می‏گذارند و مهم‏ترین این‏ها عبارتند از: تربیت، وضع خانوادگی، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و حتی تغذیه و آب و هوا و... و شاید بتوان مجموع این دسته عوامل را در یک کلمه خلاصه کرد و آن را عامل محیط نام گذاشت.



صفات و مشخصات موروثی انسان بر دو نوع است:
۱. صفات و مشخصاتی که به صورت قطعی و تغییرناپذیر به انسان منتقل می‏شود و عامل محیط و تربیت نمی‏توانند آن را به آسانی تغییر دهند مانند رنگ پوست، کوتاه و بلندی قد و برخی از بیماری‏های ارثی چون جنون و کودنی و.... به قول دکتر الکسیس کارِل:
«یک کودک ابله و گیج و ترسو و کاهل را نمی‏توان با پرورش و تربیت، به یک مرد فعال یا یک زمامدار مقتدر و جسور تبدیل کرد».
۲. صفات و مشخصاتی که به صورت یک استعداد خاص و یک زمینه مساعد در وجود انسان جلوه‏گری می‏کند مثلاً در بیماری‏های جسمی، بیماری سل چنین است؛ کودکی که از پدر و مادر مسلول متولد می‏شود آمادگی برای ابتلای به این بیماری را دارد؛ ولی چنان‏که پس از تولد، او را از پدر و مادر جدا کنند و به محیط سالم منتقل کنند بچه سالم خواهد ماند. در مورد بسیاری از اخلاق و روحیات ارثی نیز چنین وضعی حکفرماست.
کودکی که متولد می‏شود همراه با یک سلسله استعدادهای ارثی متولد می‏گردد که اگر با محیط آماده‏ای مواجه شود شکوفا می‏گردد و بروز می‏نماید و رشد می‏کند و اگر با عوامل نامساعدی روبرو شد هیچ‏گونه اثری از خود نشان نمی‏دهد و سرانجام ممکن است محو و نابود گردد. همان‏گونه که وضع کار و آب و هوا و تغذیه ممکن است تغییراتی در رنگ پوست و وضع جسمانی انسان بدهد، اخلاق و عادات حاکم بر محیط، شایستگی یا ناشایستگی مربی نیز استعدادهای مختلف روحی و نفسانی انسان را دگرگون یا شکوفا می‏سازد.
متأسفانه برخی از افراد منفی‏باف و پیروان مکتب‏های نومیدکننده را می‏بینیم که از نقش عامل محیط در زندگی انسان غافل مانده یا خود را به غفلت زده‏اند و برخی از شاعران و نویسندگان هم که تحت تأثیر این طرز تفکر قرار گرفته‏اند محتوای فکری خویش را در قالب نثرهای شیوا و اشعار دل‏انگیز و فریبنده‏ای ریخته و به خورد مردم داده‏اند و در آنها اثر تربیت را انکار کرده‏ اند.


 
۱. قصص: ۵۶.
۲. سجده: ۱۳.



پایگاه مجلات تخصصصی     درسهایی از مکتب اسلام » مهر ۱۳۸۶، سال ۴۷ - شماره ۷ »
ناقد: سبحانی تبریزی، جعفر




جعبه ابزار