• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

یوسف بن احمد درازی بحرانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یوسف بن احمد بن ابراهیم درازی بحرانی (۱۱۰۷-۱۱۸۶ق)، معروف به صاحب حدائق، فقیه، محدّث، اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم هجری قمری بود.
او در بحرین، قطیف و شیراز تحصیل کرده از شاگردان پدرش شیخ احمد بحرانی، احمد بن عبدالله بلادی، حسین ماحوزی و دیگران بود. وی از برجسته‌ترین عالمان و مدافعان نحله فقهی و حدیثی اخباری و نیز آخرین شخصیت در خورِ ذکرِ این نحله علمی بود که با وحید بهبهانی، مجتهد ضد اخباری معاصر خود، در کربلا مناظرات طولانی داشته و گفته شده است که این مناظرات در تغییر دیدگاه او و احتمالاً از رونق افتادن مسلک اخباری و رواج مکتب اصولی موثر بود. از بحرانی تالیفات بسیاری برجای مانده که کتاب الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره و لؤلؤة البحرین از جمله آنهاست.



یوسف بن احمد بن ابراهیم درازی بحرانی، در ۱۱۰۷ق در قریه ماحوز (واقع در یک فرسخی جنوب غربی منامه، مرکز بحرین) به دنیا آمد، ولی وطن اصلی او قریه دراز بوده است (به فاصله دو فرسخ و نیمی در جنوب منامه)؛ و این قریه غیر از جزیره دراز یا قشم است.
[۱] فسائی، حسن بن حسن، فارسنامه ناصری، ج۲، ص۱۲۶۵، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش، ج۱، ص ۵۶۴ ـ ۵۹۰ .
[۲] فسائی، حسن بن حسن، فارسنامه ناصری، ج۲، ص۱۵۸۷، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش، ج۱، ص ۵۶۴ ـ ۵۹۰.

پدر بحرانی مردی دانشمند بوده و به منظور شاگردی نزد شیخ سلیمان ماحوزی (معروف به محقّق بحرانی؛ بحرانی، سلیمان) مدّتی در این قریه اقامت داشته است.


بنابر گزارشِ شیخ یوسف در لؤلؤه البحرین،
[۳] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۲، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
وی دوران کودکی را زیر نظر جدّش، ابراهیم، که به تجارت مروارید اشتغال داشته است، گذرانده و آموزگاری در خانه به او قرآن و خط را تعلیم می‌داده است.
سپس پدرش تربیت علمی او را برعهده گرفته و تا پایان عمر در تکمیل و تقویت مقام علمی و ادبی او می‌کوشیده است.


شیخ احمد، پدر شیخ یوسف، پیرو مسلک مجتهدان بوده و بشدّت با اخباریون، که در بحرین بیش از نقاط دیگر فعالیت می‌کردند، مخالفت داشته و در حال تدوین اعتراضات خود بر کتاب منیة الممارسین شیخ عبداللّه بن صالح سماهیجی، از مدافعان سرسخت مشرب اخباری، به صورت رساله‌ای مستقل بوده، ولی با درگذشتش این کار ناتمام مانده است.
[۴] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۱۰۰ - ۱۰۱، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.

ولادت شیخ احمد در سال ۱۰۸۴ق بوده و بنا به گفته سماهیجی نامبرده که معاصر و شاگرد او نیز بوده است، گذشته از مقام فقهی و حدیثی در علوم عقلی و ریاضی نیز مهارت داشته است.
شیخ احمد بحرانی نزدیک به سی کتاب و رساله، که غالباً فقهی‌اند، تألیف کرده است.
بعد از هجوم سیف بن سلطان، پادشاهِ اباضی عمّان در فاصله ۱۱۲۷ تا ۱۱۲۹، به بحرین و قشم و لارک و تسلّط برآنها، ناگزیر در قطیف ساکن شده و در همان‌جا به سال ۱۱۳۱ق درگذشته است.


دوران زندگی شیخ یوسف بحرانی با حوادث مهمی همراه بوده که موجب می‌شده است از شهری به شهر دیگر روانه شود، با اینهمه، وی تلاش و کوشش علمی را رها نکرد و هرگز از آموزش و تحقیق جدا نشد.
در آغاز کودکی، شاهد جنگ‌های قبیله‌ای بین دو قبیله الهوله و اَلْعَتوب بوده است، سپس، چنانچه یاد شد، بر اثر هجوم پی‌درپی سلطان عمان به بحرین، خانواده‌اش به قطیف مهاجرت کرد و تنها او، که بزرگترین پسر خانواده بود، برای حفظ اموال در بحرین ماند.
ولی بعد از سلطه کامل مهاجمان و شکست قوای ایرانی و به آتش کشیده شدن خانه پدری، به خانواده خود ملحق شد و با مرگ پدر در همان اوان، سرپرستی خانواده را برعهده گرفت.
دو سال در قطیف ماند و نزد شیخ حسین ماحوزی، فقیه مجتهد و مخالف علنی مسلک اخباری (متوفی ۱۱۸۱) شاگردی کرد، همچنانکه چند سال پس از آن نیز بار دیگر نزد او تلمّذ کرد و از وی اجازه حدیث گرفت.
پس از مصالحه دولت ایران و سلطان عمان و آزادی بحرین، به وطن بازگشت و چند سال نزد عالمان آن‌جا درس خواند و سرانجام، بعد از بازگشت از سفر حج و توقف در قطیف برای فراگیری حدیث از ماحوزی، به علّت فشارهای مالی و آشفتگی اوضاع داخلی بحرین در اثر سقوط حکومت صفوی به سال ۱۱۳۵ق و همچنین قتل سلطان حسین صفوی به سال ۱۱۴۰ق، ناگزیر راهی ایران شد.
بحرانی، پس از مدّت کوتاهی اقامت در کرمان، به شیراز رفت و به لحاظ حرمتی که محمدتقی خان ، حاکم شیراز، برای او قایل شد، چند سال با آرامش به تدریس و تألیف و ادای وظایف دینی پرداخت و نیز نزد شیخ عبداللّه بلادی بحرانی (متوفی ۱۱۴۸ق) شاگردی کرد، ولی سرانجام، بر اثر آشفتگی اوضاع داخلی شیراز به دلیل طغیان محمدتقی خان بر حکومت نادرشاه و شکست او بعد از جنگی ویرانگر و نیز شیوع وبا در سال‌های ۱۱۵۶ق و ۱۱۵۷ق به فسا رفت و حاکم آن شهر از او تجلیل کرد.
مدتی نیز در این شهر با آرامش خاطر به تألیف و تحقیق و نیز، برای امرار معاش، به زراعت پرداخت که گویا براثر هجوم علیمردان در ۱۱۶۵ق
[۶] فسائی، حسن بن حسن، فارسنامه ناصری، ج۱، ص۵۹۰، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
به آن‌جا و قتل حاکم فسا و غارت شدن شهر و از جمله به تاراج رفتن دارایی و نابودی کتاب‌های او، در نهایت پریشانی به اصطهبانات رفت و سرانجام راهی کربلا شد و تا پایان عمر در همان‌جا ماند.
ورود او به کربلا احتمالاً قبل از ۱۱۶۹ق بوده است.


شیخ یوسف به سال ۱۱۸۶ق (و یا ۱۱۸۷ق، بنابر ماده تاریخ مندرج در یکی از اشعار سروده شده در رثای او) به طاعون درگذشت.


بحرانی به رغم نابسامانی‌های مختلف دوران زندگی ـ که در بیش‌تر اشعار خود به آن اشاره دارد ـ هیچگاه تحقیق و تألیف و تدریس را رها نکرد و در تربیت شاگردان و مباحثه با معاصران و نگارش پاسخ پرسش‌های دینی و سایر خدمات دینی و علمی اهتمام داشت.
او، علاوه بر استادان خود، از چهارتن از شیوخ حدیث اجازه گرفت، که از آن جمله است: مولی رفیعا گیلانی (متوفی ۱۱۶۰ق) که خود از علاّمه مجلسی (متوفی ۱۱۱۰ق) اجازه داشته و بحرانی را با علوّ اِسناد به مجلسی متصل می‌کند.
بحرانی مشایخ و طرق اجازه و روایت خود را در لؤلؤه البحرین
[۷] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۶، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
[۸] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۷۲، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
[۹] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۹۰، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
[۱۰] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۹۲، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
[۱۱] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۲ - ۴۴۵، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
به تفصیل شناسانده است.


شماره و نام شاگردان او طی اقامت در شیراز ثبت نشده است، امّا نام گروهی از دانشمندان بزرگ حوزه درسی او در کربلا معلوم است.
معروفترین آن‌ها عبارت‌اند از: مولی مهدی نراقی (متوفی ۱۲۰۹قعلاّمه بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲قابوعلی حائری (متوفی ۱۲۱۵ق) مؤلّف منتهی المقال (یکی از چند منبع اصلی شرح حال بحرانی)، میرزا مهدی خراسانی فیلسوف نامبردار مشهد (متوفی ۱۲۱۶قمیرزا مهدی شهرستانی (متوفی ۱۲۱۶قمیرزا ابوالقاسم قمی (متوفی ۱۲۳۱ق) و سیّد علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض (متوفی ۱۲۳۱ق) که همه از شاگردان برجسته وحید بهبهانی نیز بوده‌اند.
همچنین دو تن از برادرزادگانش، شیخ احمد بن محمد و شیخ حسین بن محمد نزد او درس خوانده‌اند.


بحرانی، علاوه بر مقام علمی، از مشایخ اجازه حدیث بوده و بسیاری از مشایخ حدیث در طبقاتِ بعد، از طریق او به سلسله اجازات می‌پیوندند.
در میان کسانی که از او اجازه حدیث گرفته‌اند، گذشته از بیش‌تر شاگردان نامبرده وی، می‌توان سیّد عبداللّه بحرانی (که به بحرانی اجازه نیز داده است)، مولی محمدمهدی فُتونی، شیخ سلیمان بن معتوق عاملی، شیخ حسین بن محمد و شیخ خلف بن عبدعلی را نام برد.
دو نفر اخیر برادرزاده بحرانی بوده‌اند که وی لؤلؤه البحرین فی الاجازه لِقُرَّتَیِ العین را به عنوان اجازه برای آن‌ها نگاشته و در آن بتفصیل از عالمان معاصر خود گرفته تا دوران کلینی و ابن بابویه یاد کرده است.


بیشتر تراجم‌نویسان متأخّر، هر چند غالباً بر مسلک علمی او انتقاد داشته‌اند، مقام فقهی و حدیثی او را ستوده و به کثرت تتبّع و قدرت حافظه و نیز تقوا و زهد او اشاره کرده‌اند؛ همچنانکه آثار علمی او را پربار و سودمند وصف کرده‌اند.
از این جمله‌اند: ابوعلی مازندرانی حائری در منتهی المقال، میر عبدالباقی در منتخب لؤلؤه البحرین، شیخ اسداللّه کاظمی در مقابس الانوار، خوانساری در روضات، نیشابوری در رجال، جاپَلَقی در الروضه البهیه فی الطرق الشفیعیّه، فسائی در فارسنامه ناصری، محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسایل، عبدالله مامقانی در تنقیح المقال، سید امین عاملی در اعیان الشیعه.


آثار علمی بحرانی، چه به صورت تألیف مستقل و چه به صورت جواب مکتوب سؤالات و چه به صورت حاشیه و تعلیقه، از چهل تجاوز می‌کند که عمدتاً در حدیث و کلام و فقه است و بنا به نوشته خود او در لؤلؤه البحرین
[۱۲] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۵، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
[۱۳] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۸، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
و نقل مازندرانی حائری در منتهی المقال، برخی از نوشته‌های او، از جمله اجوبه المسائل الشیرازیه، در حادثه غارت خانه او در فسا، از بین رفته است.
اهمّ کتاب‌های او، چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ موضوع، عبارت‌اند از:

۱۰.۱ - الحدائق الناضره

الحدائق الناضره مجموعه‌ای در فقه استدلالی، که تألیف آن را در فسا آغاز کرد و در کربلا ادامه داد، ولی به دلیل تفصیل مطلب فقط از مبحث طهارت تا آخر بحثِ ظهار را شامل است.
او در این کتاب، خصوصاً قسمتی که در کربلا تألیف کرده به تتبع کامل در روایات و اقوال فقها پیرامون هر مسئله پرداخته و کوشیده است که هیچ نکته‌ای را فرو نگذارد،
[۱۴] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۶، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
به همین دلیل، فقهای بعد از او، از جمله شیخ محمدحسن نجفی در جواهر الکلام، به مطالب این کتاب، چه برای نقل اقوال و احادیث و چه برای بررسی مطالب، مراجعه می‌کرده‌اند.
او در روش فقهی، همانگونه که خود در مقدمه طولانی کتاب نوشته، اخباریِ میانه‌رو است.
او روایات راجع به هر مسئله را، بر اساس دیدگاه خود مبنی بر صحت احادیث کتب معتبر شیعه، بدون بررسی و نقد سند آن‌ها نقل و علاوه بر تحلیل محتوایی آنها، اقوال یا بیانات فقهای دیگر را درباره مسئله یا روایت بدقّت بررسی می‌کند، هر چند فتوای مشهور و اجماع فقها را ذاتاً معتبر نمی‌داند، در عین‌حال، با آن‌که قیاس را، حتی اگر منصوص العلّه باشد، نمی‌پذیرد، گاهی برخلاف بیش‌تر فقها تا حد استنباط علت از روایات پیش می‌رود.
او در این مجموعه مبحث جهاد را، به دلیل بهره کم آن در عصر غیبت
[۲۰] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۶، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
مطرح نکرده و کتاب را تا پایان بحث ظهار پیش برده است.
حائری، ضمن ستایش کتاب از نظر تتبّع، نپرداختن مؤلف را به استدلال بر اساس قواعد فقهی و مبانی اصولی یادآوری کرده است.
الحدائق نزد دانشمندان معاصر و متأخر بحرانی مقبول افتاده و چند حاشیه بر آن نوشته شده است، همچنین بر مقدمه آن ـ که بحرانی در آن روش و دیدگاه فقهی و اصولی خود را ارائه کرده است ـ شرح و نقد و رد نوشته شده است و نیز شاگرد و برادرزاده او، شیخ حسین بن محمد، باقیمانده مباحث الحدائق را تدوین کرده و آن را عیون الحقایق الناظره فی تتمیم الحدائق الناضره (یا: الحقائق الفاخره) نامیده است.

۱۰.۲ - الدّرر النجفیّه

الدّرر النجفیّه من الملتقطات الیوسفیّه، شامل هفتاد «دُرّه» پیرامون مبانی و قواعد استنباط فقهی بر اساس احادیث که با اندکی تفاوت همان مطالب مقدمات دوازده‌گانه الحدائق است و مؤلّف در ۱۱۷۷ق از نگارش آن فارغ شده است.

۱۰.۳ - لؤلؤه البحرین

لؤلؤة البحرین (۱۱۸۲) که از منابع معتبر تراجم و رجال است.
بر این اثر چند حاشیه نوشته شده و یکی از شاگردان بحرانی آن را تلخیص کرده است.

۱۰.۴ - الصوارم القاصمه

الصوارم القاصمه لظهور الجامعین بین وُلد فاطمه، که مؤلّف در آن بر خلاف همه فقها بجز شیخ حرّ عاملی فتوا داده و به همین دلیل آماج نقد و رد فقهای معاصر و متأخر خود، از جمله وحید بهبهانی و فرزند وی آقا محمدعلی بهبهانی، قرار گرفته است.

۱۰.۵ - جلیس الحاضر

کتابی به نام جلیس الحاضر و انیس المسافر (یا: جلیس المسافر و انیس الحاضر) حاوی مطالب گوناگون نیز به افتخار فرزند خود نوشته که به نام الکشکول مشهور بوده و به همین عنوان نیز چاپ شده است.

۱۰.۶ - آثار دیگر

بحرانی بر برخی از متون فقهی و حدیثی پیشین مانند من لایحضره الفقیه و مدارک الاحکام حاشیه نوشته و نیز در نقد نظریه فیض کاشانی در بحث آب قلیل و نظریه میرداماد در مسئله رضاع رساله‌هایی جداگانه نوشته است.
همچنانکه رساله‌ای در ردّ صوفیه با عنوان النفحات الملکوتیه و رساله‌ای در نقد ابن ابی‌الحدید، شارح نهج البلاغه، به نام سلاسل الحدید فی تقیید ابن ابی الحدید از او برجای مانده است.
بحرانی گذشته از کتب علمی، شعر نیز می‌سروده و مقالات ادیبانه نیز می‌نوشته است.
شماری از نوشته‌های ادبی او در جزء دوم کشکول وی و همچنین در کتابی به نام الخطب (شامل خطبه‌های جمعه و اعیاد) موجود است.


بحرانی یکی از برجسته‌ترین عالمان و مدافعان نحله فقهی و حدیثی اخباری و نیز آخرین شخصیت در خورِ ذکرِ این نحله علمی است که با وحید بهبهانی، مجتهد ضد اخباری معاصر خود، در کربلا مناظرات طولانی داشته و گفته شده است که این مناظرات در تغییر دیدگاه او و احتمالاً از رونق افتادن مسلک اخباری و رواج مکتب اصولی (با توجه به موقعیت علمی بحرانی نزد اخباریون) سخت مؤثر افتاده است.
[۲۱] جنّاتی، محمد ابراهیم، غلبه اجتهاد بر اخباریگری، ج۱، ص۴ - ۵، کیهان اندیشه، ش ۱۴ (مهر و آبان ۱۳۶۶ ش).
[۲۲] جنّاتی، محمد ابراهیم، غلبه اجتهاد بر اخباریگری، ج۱، ص۱۱ - ۱۴، کیهان اندیشه، ش ۱۴ (مهر و آبان ۱۳۶۶ ش).

سیّد حسن صدر در اجازه حدیثیِ مفصل خود برای سیّد مرتضی حسینی جونپوری (به نام بُغیة الوعاه)، که در آن طبقات محدّثان شیعه را نام برده، به مناسبت معرفی بحرانی، صورت مناظرات او را با وحید بهبهانی نقل کرده است.
بحرانی، نزد پدر خود و ماحوزی، دو مجتهد مخالف علنی نحله اخباری، درس خوانده بوده و، چنانکه خود در مقدمه دوازدهم الحدائق می‌نویسد، ابتدا از مدافعان جدی اخباریون بوده و با برخی مجتهدان معاصر خود مناظراتی داشته و در المسائل الشیرازیه بتفصیل در این باب سخن گفته بوده است.

۱۱.۱ - مخالفت با دسته‌بندی علما

در زمان تألیف الحدائق هرگونه دسته‌بندی عالمان شیعه را ناصواب خوانده و از ملا محمدامین استرابادی (متوفی ۱۰۳۳ق)، که آغازگر این دسته‌بندی‌ها و سرزنش مجتهدان و بدگویی از آنان بوده، انتقاد می‌کند.
[۲۳] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۱۱۷ - ۱۱۸، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.

به عقیده او گرایش به مسلک اجتهاد یا تکیه کردن بر روش اخباری همواره در میان فقها وجود داشته، ولی هیچگاه طرفین از یکدیگر بدگویی نمی‌کرده‌اند.
خصوصاً اینکه شماری از مجتهدان، مثلاً شیخ مفید و شیخ طوسی، در برخی از مسائل همرأی اخباریون بوده‌اند و برخی محدّثان، مانند شیخ صدوق، نظریاتی سازگار با مرام مجتهدان داشته‌اند، به طوری که تفکیک دو نحله فقهی اخباریگری و اجتهاد‌ به‌طور دقیق ممکن نیست.
همچنین بزرگانی از مجتهدان شیعه، از جمله علاّمه حلّی، که خدمات ارجمند علمی و عملی دینی داشته و همه دانشمندان بعدی از آثار علمی او بهره برده‌اند، کمترین کوتاهی در اقامه دین و احیای سنت نبوی نکرده‌اند و باید به نیکی و بزرگی یاد شوند و نسبت ویرانگری دینی به آنان دادن روا نیست.
خود او، در متن کتاب، همه‌جا از فقهای شیعه با احترام یاد می‌کند و در تحلیل و نقد فتاوا و نظریات آنان به هیچ روی از سیره علمی دور نمی‌شود.
در مقدمه دوم همان کتاب همچنین روش خود را در برخورد با احادیث، که آن را روش میانه (طریقاً وُسْطی) و طریقه علاّمه مجلسی می‌داند، توضیح داده و بر صحت کتب معتبر حدیثی ـ و نه تمام احادیث منسوب به ائمه (علیهم‌السّلام) ـ مانند کتب اربعه و بحارالانوار و معانی الاخبار و الخصال و نیز الفقه الرضوی (بابویه، آل)، به دلیل اعتماد محدّثان بزرگ بر آنها، تصریح می‌کند، همچنانکه در مقدمه سوم به نقد نظریه افراطیِ شماری از اخباریون و عجز آنان از فهم مرادات قرآنی پرداخته و نظریه شیخ طوسی را در تقسیم آیات قرآن از نظر دلالت بر مقصود تأیید می‌کند.
در سایر مقدمات نیز مبانی اصولی خود را در استنباط فقهی توضیح می‌دهد، که نشانه روش اعتدالی او و نپذیرفتن همه دیدگاه‌های اخباریون است، در عین آن‌که تفاوت نظر او را با نحله اجتهاد نشان می‌دهد.

۱۱.۲ - فاصله‌گیری از اخباری‌گری

روابط دوستانه او با وحید بهبهانی در دوران اقامت کربلا و تصریح به مقام علمی و عدالت او ـ با آن‌که بهبهانی با مشرب اخباریون، که بنا به نوشته مازندرانی حائری، در آن روزگار در عراق، خصوصاً در حوزه علمی نجف و کربلا، حضور فعال داشتند،
[۲۴] مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۲۹۰، چاپ سنگی ۱۳۰۲، ص ۳۳۴-۳۳۵.
بشدت مبارزه می‌کرده و حتی به انتقاد صریح از شخص بحرانی می‌پرداخته و برخی از شاگردان خود (مثلاً صاحب ریاض المسائل) را از شرکت در درس او، نهی می‌نموده ـ نشانه همین اعتدال است.
این احتمال نیز مطرح است که بحرانی بعد از گفتگو با بهبهانی، از مرام اخباری فاصله گرفته و با تأیید مجتهد معاصر خود در تقویت اجتهاد و تضعیف اخباریون ـ که غالباً با روش‌های تُند بر مجتهدان و مَشرب اجتهاد می‌تاخته‌اند ـ می‌کوشیده است.
تجلیل بهبهانی از او، بعد از مرگش و حضور جدّی مردم و علما در مراسم تشییع او به رغم کاهش جمعیت شهر به سبب طاعون
[۲۵] نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۸۷، چاپ محمدرضا نوری نجفی، تهران ۱۳۲۱.
می‌تواند مؤید همین احتمال باشد.
بنا به نوشته مامقانی، بحرانی از مدت‌ها پیش مسلک اخباری را رها کرده بوده و به همین علت، درخواست بهبهانی را برای تفویض کرسی درس خود به او، به مدت چند روز، با رضایت خاطر استقبال کرده که در پی آن، به تأثیر استدلالات بهبهانی بیش‌تر شاگردان بحرانی از مرام اخباری فاصله گرفتند.
[۲۶] مامقانی، عبداللّه، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۸۵، ش۱۰۴۲۹، نجف ۱۳۴۹-۱۳۵۲، (به نقل از منتهی المقال با اندکی اضافه).

با اینهمه، هیچ تصریحی از خود او یا شاگردان و معاصرانش درباره کناره‌گیری کامل وی از اخباری‌گری نقل نشده است.


(۱) امین عاملی، محسن، اعیان الشیعه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، ج۱۰، ص۳۱۷-۳۱۸ (بر اساس لؤلؤه البحرین و منتهی المقال).
(۲) بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم ۱۳۶۳-۱۳۶۷ ش.
(۳)بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم.
(۴) جاپَلَقی بروجردی شفیعا، محمدشفیع بن علی‌اکبر، الروضه البهیه فی الطرق الشفیعیّه، چاپ سنگی ۱۲۸۰.
(۵) جنّاتی، محمدابراهیم، غلبه اجتهاد بر اخباری‌گری، کیهان اندیشه، ش ۱۴ (مهر و آبان ۱۳۶۶ ش).
(۶) خوانساری، محمدباقر بن زین‌العابدین، روضات الجنّات فی احوال العلماء و السادات، چاپ اسداللّه اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰-۱۳۹۲، ج۸، ص۲۰۳-۲۰۸.
(۷) فسائی، حسن بن حسن، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش، ج۱، ص۵۶۴ ـ ۵۹۰ (بیشتر مطالب به نقل از روزنامه میرزا محمد کلانتر).
(۸) کشمیری، محمدعلی بن صادق علی، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء، قم ۱۳۹۴، ص۲۷۹-۲۸۳ (با استناد به لؤلؤه البحرین).
(۹) مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی ۱۳۰۲، ص۳۳۴-۳۳۵.
(۱۰) مامقانی، عبداللّه، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف ۱۳۴۹-۱۳۵۲، ج۳، بخش ۱، ص۳۳۴-۳۳۵، ش ۱۳۳۱۵ (به نقل از منتهی المقال با اندکی اضافه).
(۱۱) نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت ۱۹۸۱.
(۱۲) نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج۳، چاپ محمدرضا نوری نجفی، تهران ۱۳۲۱.

۱. فسائی، حسن بن حسن، فارسنامه ناصری، ج۲، ص۱۲۶۵، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش، ج۱، ص ۵۶۴ ـ ۵۹۰ .
۲. فسائی، حسن بن حسن، فارسنامه ناصری، ج۲، ص۱۵۸۷، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش، ج۱، ص ۵۶۴ ـ ۵۹۰.
۳. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۲، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۴. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۱۰۰ - ۱۰۱، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۵. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، مقدمه، ص۳۵.    
۶. فسائی، حسن بن حسن، فارسنامه ناصری، ج۱، ص۵۹۰، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
۷. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۶، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۸. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۷۲، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۹. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۹۰، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۱۰. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۹۲، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۱۱. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۲ - ۴۴۵، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۱۲. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۵، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۱۳. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۸، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۱۴. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۶، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۱۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۱، ص۷۸، بیروت ۱۹۸۱.    
۱۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۱، ص۹۲، بیروت ۱۹۸۱.    
۱۷. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۱، ص۳۶۵.    
۱۸. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۱۳، ص۳۲۸.    
۱۹. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج۱، ص۱۸۱ - ۱۸۲، قم ۱۳۶۳-۱۳۶۷ ش.    
۲۰. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۴۴۶، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۲۱. جنّاتی، محمد ابراهیم، غلبه اجتهاد بر اخباریگری، ج۱، ص۴ - ۵، کیهان اندیشه، ش ۱۴ (مهر و آبان ۱۳۶۶ ش).
۲۲. جنّاتی، محمد ابراهیم، غلبه اجتهاد بر اخباریگری، ج۱، ص۱۱ - ۱۴، کیهان اندیشه، ش ۱۴ (مهر و آبان ۱۳۶۶ ش).
۲۳. بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۱۱۷ - ۱۱۸، چاپ محمد صادق بحرالعلوم، قم.
۲۴. مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۲۹۰، چاپ سنگی ۱۳۰۲، ص ۳۳۴-۳۳۵.
۲۵. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۸۷، چاپ محمدرضا نوری نجفی، تهران ۱۳۲۱.
۲۶. مامقانی، عبداللّه، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۸۵، ش۱۰۴۲۹، نجف ۱۳۴۹-۱۳۵۲، (به نقل از منتهی المقال با اندکی اضافه).



بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «یوسف بن احمد درازی بحرانی»، شماره۵۶۹.    



جعبه ابزار