• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

یونس کوچک خان جنگلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



میرزا یونس معروف به میرزا کوچک خان جنگلی (۱۲۹۸-۱۳۴۰ق/۱۲۵۹-۱۳۰۰ش)، میرزا کوچک، کوچک خان، سردار جنگل، از مشروطه‌خواهان و رهبر نهضت جنگل بود.
وی علوم دینی را در حوزه علمیه رشت، قزوین و تهران فرا گرفته و از شاگردان سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری بود. او در قیام مشروطه‌خواهان فرماندهی فتح قزوین و تهران را بر عهده داشت، سپس به دلیل خلاف‌های برخی از سران مشروطه‌طلب به رشت بازگشت و نهضت جنگل را تشکیل داد و به مقابله با روس‌ها و انگلیسی‌ها پرداخت اما با بروز اختلافات داخلی در دولت رشت، توافق نیروهای روسیه و انگلیس، قدرت یافتن دولت مرکزی ایران، نهضت جنگل توسط رضاخان سرکوب و شکست خورد. میرزا در حال عقب‌نشینی و تجدید قوا برای قیام مجدد، در کوه‌های تالش در برف گیر کرده و بر اثر یخ‌زدگی درگذشت.

فهرست مندرجات

۱ - ولادت
۲ - تحصیلات
۳ - نقش آفرینی در انقلاب مشروطه
       ۳.۱ - سخنرانی و دعوت به انقلاب
       ۳.۲ - گیلان در جنبش مشروطیت
       ۳.۳ - فرماندهی فتح قزوین و تهران
       ۳.۴ - بازگشت به رشت
       ۳.۵ - مقابله با روس‌ها و اسارت
       ۳.۶ - تبعید
       ۳.۷ - رهایی از تبعید
۴ - تشکیل نهضت جنگل
       ۴.۱ - تاسیس پایگاه نظامی
       ۴.۲ - درگیری با روس‌ها و شکست آن‌ها
       ۴.۳ - شکست جنگلی‌ها
       ۴.۴ - افزایش نیروهای نهضت جنگل
       ۴.۵ - همدستی انگلیس با روسیه علیه جنگلی‌ها
       ۴.۶ - حمله به زرادخانه انگلیسی‌ها
       ۴.۷ - مذاکره و آتش‌بس
       ۴.۸ - قرارداد ۱۹۱۹
       ۴.۹ - دفاع خیابانی و مدرس از نهضت جنگل
       ۴.۱۰ - نامه فرمانده قزاق‌ها به میرزا
       ۴.۱۱ - پاسخ میرزا کوچک
       ۴.۱۲ - مذاکره با روس‌ها
       ۴.۱۳ - توافق با روس‌ها
       ۴.۱۴ - روی کار آمدن کمونیست‌ها
       ۴.۱۵ - کودتای سرخ
       ۴.۱۶ - نامه میرزا در پاسخ نامه کودتاگران
       ۴.۱۷ - ریاست کمیته جدید انقلاب
       ۴.۱۸ - سرکوبی نهضت جنگل توسط رضاخان
۵ - درگذشت
۶ - پانویس
۷ - منبع


در سال ۱۲۹۸ق در خانه میرزا بزرگ، در محله «استاد سرا»ی رشت فرزندی دیده به جهان گشود که نامش را «یونس» نهادند.
[۱] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.

یونس به میرزا کوچک مشهور بود، پدرش میرزا بزرگ نام داشت و به همین علت خاطر او را میرزا کوچک می‌خواندند.


یونس پس از آنکه خواندن و نوشتن را فرا گرفت، در سنین نوجوانی یا جوانی وارد حوزه علمیه رشت شد و به فرا گیری علوم اسلامی اشتغال ورزید.
یونس سالیانی در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد و مدرسه جامع رشت به یادگیری ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول پرداخت
[۲] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
[۳] جنگلی، اسماعیل، قیام جنگل (یادداشت‌های میرزا اسماعیل جنگلی، خواهرزاده میرزا کوچک خان)، ص۵۴.
و مدتی در یکی از حجره‌های طبقه اول مدرسه نایب الصدر، واقع در بازار زرکشان سکونت داشت
[۴] ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، انجمن آثار ملی، ج۱، بخش ۱، ص۲۵۹.

«تحصیلات مقدماتی را تا تاریخ ۱۳۱۲ق در مدارس رشت فرا گرفته، از آن پس به تحصیلات عالیه از صرف و نحو و معانی و بیان و منطق و مختصری از اصول و فقه شروع نمود.»
[۵] جنگلی، اسماعیل، قیام جنگل (یادداشت‌های میرزا اسماعیل جنگلی، خواهرزاده میرزا کوچک خان)، ص۵۴.

او در سال ۱۳۲۲ق در عالی‌ترین درس دوره سطح حوزه علمیه، کفایة الاصول شرکت کرد، استادش آیت الله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری (۱۲۹۴ - ۱۳۵۷ق) مجتهد فرزانه صومعه سرا، جزو جوانترین مجتهدان گیلانی بود که در ۲۸ سالگی به اجتهاد رسیده بود، وی که شاگرد آخوند خراسانی بود،
[۶] تاریخ معاصر ایران، کتاب نهم، ص۲۸۳.
تحت تاثیر افکار انقلابی استادش رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده داشت، یونس نیز تحت تاثیر افکار استادش از ابتدای نهضت مشروطه، به خیل مشروطه‌طلبان پیوست.
شاگرد استاد سرا سالیانی نیز در حوزه‌های علمیه قزوین و تهران به فراگیری علوم اسلامی اشتغال ورزید، می‌توان حدس زد که وی در ماجرای فتح تهران در انقلاب مشروطه (۱۳۲۶ق) در حوزه علمیه قزوین مشغول تحصیل بوده و همراه سپاه مشروطه‌طلبان گیلانی که برای فتح تهران حرکت کرده بودند، مدتی در پی فتح قزوین در این شهر مانده است.
یونس مدتی در مدرسه صالحیه قزوین
[۷] صدر حاج‌ سيدجوادی، احمد، دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۱۸۱.
و مدتی نیز در مدرسه محمودیه تهران
[۸] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
[۹] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۴۹۱، امیر کبیر، ۱۳۵۸.
[۱۰] گرکانی، منشور، سیاست دولت شوروی در ایران مع، ص۳۰.
ادامه تحصیل داد با توجه به اینکه وی دوره سطح را قبل از انقلاب مشروطه فرا گرفته بود، می‌توان حدس زد که سالیانی نیز در حوزه‌های علمیه قزوین و تهران، در درس خارج فقه و اصول شرکت کرده باشد تحصیل او در حوزه علمیه تهران به احتمال زیاد پس از فتح تهران (۱۳۲۷ق) یا پس از تعطیلی مجلس و اشغال ایران توسط روسیه به دنبال اولتیماتوم - که وی مدتی به تهران تبعید شده بود - (۱۳۳۰ق) بوده است، بنابراین گمان می‌رود وی ده سال، (۱۳۲۴ - ۱۳۳۴ق) در درس خارج فقه و اصول شرکت کرده باشد.


بیداد پادشاهان قاجاریه و بی‌کفایتی آنان موجب شده بود تا مردم در اندیشه قیام برآیند ستم‌های شاهزادگان که بیشتر آنها فرمانروایی استانی از کشور را در دست داشتند، عیاشی‌های شاه و سفرهای پرمخارج او به فرنگ که ثمره‌اش استقراض خارجی و به یغما رفتن منابع طبیعی و افزایش مالیات‌های سنگین و کمرشکن بود، سبب برپایی انقلاب مشروطه به رهبری روحانیت شد.

۳.۱ - سخنرانی و دعوت به انقلاب

مردم رشت از ابتدای انقلاب مشروطه قیام کردند، روحانیون رشت در این قیام حضوری چشمگیر داشتند، در آن زمان آیت الله سید عبدالوهاب ضیاء‌بری نایب رئیس انجمن ایالتی گیلان بود
[۱۱] تاریخ معاصر ایران، کتاب نهم، ص۲۸۳.
و یونس طلبه‌ای جوان بود که از ابتدای انقلاب مشروطه در رشت حضوری فعال داشت، وی برای طلبه‌ها سخنرانی می‌کرد و آنها را به انقلاب دعوت می‌نمود حتی گفته شده است که وی به طلبه‌ها آموزش نظامی می‌داد.

۳.۲ - گیلان در جنبش مشروطیت

گیلان در جنبش مشروطیت بسیار پرتلاش بود. آیت الله سید عبدالوهاب صالح ضیاءبری رهبری روحانیون رشت را در این نهضت عظیم بر عهده داشت.
نخستین مجلس شورای ملی ایران در هیجدهم شعبان ۱۳۲۴ق تشکیل شد اما در سپیده دم ۲۴ جمادی الاولی ۱۳۲۶ق به دستور محمدعلی شاه به توپ بسته شد. رهبران مشروطه در تهران، از جمله آیت الله سید عبدالله بهبهانی و آیت الله سید محمد طباطبایی دستگیر شدند، بسیاری از روحانیون مشروطه‌خواه تبعید یا زندانی شدند و برخی نیز به شهادت رسیدند، بدین‌سان استبداد صغیر شکل گرفت، مراجع تقلید نجف فتوا به بازگرداندن مشروطه دادند.
گیلان نیز خود را برای سرکوب استبداد آماده می‌ساخت مشروطه‌خواهان گیلان در محرم ۱۳۲۶ق با ترور سردار افخم (حاکم گیلان) رشت را تصرف کرده، کنترل ادارات و سربازخانه‌ها را به دست گرفتند.

۳.۳ - فرماندهی فتح قزوین و تهران

مشروطه‌طلبان گیلان برای فتح تهران به سوی قزوین حرکت کردند، پیشتازان به فرماندهی یونس در بین راه منجیل تا قزوین بارها با قوای دولت درگیر شدند، خط‌شکنان مشروطه‌طلب به رهبری وی توانستند تا قزوین پیش روند، در قزوین با رسیدن نیروهای کمکی، جنگ سختی در گرفت، یونس در جنگل‌های قزوین رشادت شایانی از خود نشان داد، سرانجام دروازه قزوین گشوده شد و مشروطه‌طلبان آماده حرکت به سوی تهران شدند.
سران مشروطه گیلان یونس را در پی دلاوری‌های درخشانش در فتح قزوین به عضویت کمیسیون جنگ انجمن ایالتی گیلان و به ریاست مجاهدین گیلان منصوب کردند.
یونس در فتح تهران نیز فرماندهی شماری از رزمندگان را بر عهده داشت، رزمندگان گیلانی به رهبری او در کرج و علی شاه عوض (شهریار) با سربازان حکومت مرکزی به جنگ برخاستند در پی نبردهای سهمگین، مشروطه‌طلبان گیلان پیروز شدند و در این هنگامه سپاه مشروطه‌طلب اصفهان نیز به نزدیک شهر تهران رسیدند، سرانجام مشروطه‌طلبان گیلان و اصفهان در ۲۵ جمادی الاخر ۱۳۲۷ق تهران را تصرف کرده، به استبداد خاتمه دادند و محمدعلی شاه که به روسیه گریخته بود، از سلطنت خلع و پسرش احمد میرزا به سلطنت رسید.
[۱۲] سماک امانی، محمدرضا، آخوند خراسانی، آفتاب نیمه شب، ص۶۰ - ۷۸، ۱۳۷۳.
[۱۳] سماک‌امانی، محمدرضا، سیمای رشت، ص۶۹ - ۷۱، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳.


۳.۴ - بازگشت به رشت

یونس از خلاف‌های برخی از سران مشروطه‌طلب آزرده بود. وی بدین‌علت پس از فتح قزوین به نشان اعتراض به رشت بازگشت،
[۱۴] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۴۰، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
متاسفانه روشنفکران غربزده و فراماسون، فئودال‌ها و خان‌ها در میان سران و رهبران مشروطه در تهران، اصفهان و گیلان نفوذ کرده بودند، ترور بیش از ده مجتهد طرفدار مشروطه مشروعه در رشت، قزوین، تهران و گویای دست‌های پنهان در رهبری مشروطه است.
فاتحان تهران در نخستین اقدام خود آیت الله شیخ فضل‌الله نوری را اعدام کردند، میرزا کریم‌خان رشتی که ریاست کمیته ستار رشت را بر عهده داشت و در زمره رهبران مشروطه گیلان بود، جاسوس سرویس اطلاعاتی انگلیس بود، سپهدار تنکابنی، فئودال معروف، ریاست نظامی مشروطه‌خواهان گیلانی را در فتح تهران در دست داشت، یپرم خان ارمنی، قاتل شیخ فضل‌الله نوری نیز در سپاه مشروطه‌طلبان گیلان مسؤولیت داشت.

۳.۵ - مقابله با روس‌ها و اسارت

مجلس دوم شورای ملی در اول ذیقعده ۱۳۲۷ق افتتاح شد. مجلس دوم نیز توانست قوانینی وضع کند تا ساختار اداری کشور بهبود یابد. مراجع تقلید نجف با ارسال پیام‌ها در صدد هدایت انقلاب برآمدند و از سویی محمدعلی شاه با کمک روس‌ها و صدها نیروی مسلح، گمش تپه گرگان را اشغال کرده برای فتح تهران آماده شد. یونس همراه شماری از مشروطه‌خواهان گیلان در گمش تپه به نبرد با شورشیان پرداخت، وی در این نبرد زخمی و اسیر شد به دستور محمدعلی شاه قرار شد وی را طعمه ماهیان کنند اما خداوند او را نجات داد.
یونس در داخل قایقی که او را به وسط دریا می‌برد تا طعمه مرگ کند آیه «وذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن» می‌خواند، همان آیه‌ای که موجب رهایی حضرت یونس از شکم ماهی شده بود.

۳.۶ - تبعید

مجلس در ماه‌های آخر سال ۱۳۲۸ق تصویب کرد که ایران از آمریکا مستشار مالی استخدام نماید، آمریکا در آن عصر هنوز چهرهای استعماری نداشت. مورگان شوستر آمریکایی به مدت سه سال به ریاست خزانه‌داری کل کشور گماشته شد. اصلاحات مالی وی موجب شد تا روسیه به دولت ایران هشدار دهد که اگر دولت ایران وی را اخراج ننماید و تعهد ندهد که فقط از روسیه و انگلیس مستشار خارجی استخدام نماید، تهران را اشغال خواهد کرد.
مردم و مجلس به مخالفت با خواسته روسیه برخاستند، سربازان روسی با اشغال انزلی و رشت به دولت ایران هشدار اکید دادند که اگر در مدت ۴۸ ساعت پیشنهاد آنان را قبول نکند، تهران را اشغال خواهند کرد، مجلس شورای ملی به مخالفت با خواسته روسیه پرداخت، شهید شیخ محمد خیابانی و شهید سید حسن مدرس با سخنرانی‌های پرشور نمایندگان را به مخالفت با پیشنهاد روس‌ها برانگیختند.
مردم تهران، تبریز و رشت به رهبری روحانیون قیام کرده و علیه این هشدار توخالی بپا خاستند، آخوند خراسانی فتوای جهاد صادر کرد و همراه صدها نفر از طلاب و استادان حوزه علمیه نجف برای دفاع از ایران آماده حرکت شدند، مرگ مشکوک آخوند خراسانی در سپیده دم چهارشنبه ۲۱ ذیحجه ۱۳۲۹ق (روزی که قرار بود برای دفاع از ایران در برابر روس‌ها به ایران بیایند) موجب تاخیر حرکت سپاه مشروطه‌طلب نجف شد، روحانیون ایرانی مقیم نجف چند روز پس از فوت آخوند، به کربلا آمده، آماده حرکت به سوی ایران شدند، اما تلگراف دولت ایران مبنی بر پذیرفتن اولتیماتوم به همه چیز پایان بخشید.
مجلس شورای ملی تعطیل شد و صدها تن از رهبران مشروطه به دستور روس‌ها زندانی و تبعید شدند، یونس نیز جزو تبعیدشدگان بود وی به یزد تبعید شد اما در بین راه، در قم به همراه شماری از تبعیدشدگان هفت ماه درنگ اجباری کرد و پس از آن به تهران تبعید شد.
سربازان روسی در انزلی، رشت و تبریز به کشتار مردم پرداختند به دستور روس‌ها، آیت الله سید عبدالوهاب صالح ضیاء بری به پنج سال تبعید به خارج از کشور محکوم شد، شیخ الاسلام لنگرودی در رشت و ثقة الاسلام در تبریز، در محرم ۱۳۳۰ق به دار آویخته شدند.
[۱۶] سماک امانی، محمدرضا، آخوند خراسانی، آفتاب نیمه شب، ص۸۸ - ۹۲.
[۱۷] کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ج۲، ص۴۷۶، امیرکبیر، ۱۳۵۷.
[۱۸] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۴۹۱، امیر کبیر، ۱۳۵۸.
[۱۹] ادوارد براون، نامه‌هایی از تبریز، ص۱۳۸ - ۱۴۸، ترجمه حسن جوادی، خوارزمی، ۱۳۵۱.
[۲۰] بشیری، احمد، کتاب آبی (گزارش‌های محرمانه وزارت خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران)، ص۱۴۲۹، نشر نو، ۱۳۶۳.


۳.۷ - رهایی از تبعید

روس‌ها و انگلیسی‌ها بر اساس قرارداد ۱۹۰۷م ایران را بین خود تقسیم کردند. شمال ایران تا تهران در اشغال روس‌ها بود و پس از جنگ جهانی اول در سال ۱۳۲۳ق انگلیسی‌ها در سال ۱۳۳۳ق با اشغال بوشهر، به سوی شیراز پیشروی کرده مناطق جنوبی و مرکزی ایران را تحت سلطه خود گرفتند.
یونس در سال‌های ۱۳۳۰ - ۱۳۳۳ق به دستور روس‌ها در تبعید بود و حق برگشت به زادگاهش را نداشت، وی در سال ۱۳۳۳ق مخفیانه به رشت بازگشت حجة الاسلام سید محمود روحانی، داماد آیت الله ملا محمد خمامی با وساطت نزد کنسولگری روسیه در رشت نظر مساعد آنان را بر جواز اقامت یونس در رشت جلب کرد، البته به این شرط که وی در فعالیت‌های سیاسی دخالتی نداشته باشد.
[۲۱] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۲۷-۲۸، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.



میرزا پس از بازگشت از تبعید، در اندیشه قیامی فراگیر بود. احمد شاه هنوز به سن قانونی نرسیده بود و نایب السلطنه به جای او حکومت می‌کرد، نایب السلطنه، نخست وزیر و بسیاری از وزیران و امرای حکومت، فراماسون و نوکر انگلیس بودند. فرمانروایان گیلان نیز تنها در اندیشه خوشگذرانی بودند و سربازان روسی که در پی اولتیماتوم، شمال ایران را اشغال کرده بودند، هنوز در این منطقه جای داشتند.
میرزا در صدد بود با گردآوری مجتهدان گیلانی در یک مبارزه با اشغالگران خارجی و دولت مستبد همه گیلانیان را به قیام فرا خواند، بدین‌منظور هیات اتحاد اسلام را تشکیل داد، همه اعضای این هیات روحانی بودند، آیت الله سید عبدالوهاب صالح ضیاء‌بری ریاست اتحاد اسلام را بر عهده داشت.
[۲۲] تاریخ معاصر ایران، کتاب نهم، ص۲۸۴.
بدین‌سان هسته اولیه نهضت جنگل در سال ۱۳۳۳ ق، در نرگستان (روستایی واقع در شهرستان صومعه سر) شکل گرفت
[۲۳] کشاورز، فتح‌الله، نهضت جنگل و اتحاد اسلام (اسناد محرمانه و گزارش‌ها)، سازمان اسناد ملی ایران، چاپ اول، ۱۳۷۱.
هیات اتحاد اسلام مرامنامه‌ای در نه (۹) ماده تصویب کرد که بر اساس آن حکومت باید در دست نمایندگان مردم باشد مرامنامه دارای ۳۴ ماده حقوقی، مدنی، انتخابات، کشاورزی، مالیات‌ها، آموزش و پرورش، بهداشت و... بود.
[۲۴] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۵۶، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
[۲۵] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۵۸، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.


۴.۱ - تاسیس پایگاه نظامی

میرزا کوچک با مشورت دکتر حشمت که در لاهیجان طبابت می‌کرد، تصمیم گرفت پایگاهی در انبوه جنگل‌های گیلان برای آغاز عملیات نظامی علیه روس‌ها تاسیس کند، در ابتدا اعضای نهضت جنگل به صد نفر نمی‌رسیدند، سلاح آنان عبارت بود از داس، تبر، اسلحه‌های شکاری و تعدادی از اسلحه‌های قدیمی یادگار مانده از نبردهای مشروطه، اندک اندک جنگلی‌ها با شبیخون به سربازخانه‌های روسی در گیلان، به تفنگ و مهمات بیشتری مجهز شدند.

۴.۲ - درگیری با روس‌ها و شکست آن‌ها

دولت ایران تحت فشار روس‌ها به سرکوبی نهضت جنگل پرداخت، روس‌ها نیز با توپخانه و سربازان تا دندان مسلح به نبرد با جنگلی‌ها پرداختند، جنگلی‌ها در تلاش برای بیرون راندن اشغالگران روسی از کشور، در نبردهای سهمگینی به دشمن تلفات وارد ساختند، شمار دشمن بیش از تعداد جنگلی‌ها بود و اسلحه و مهمات آنها هم به مراتب بیشتر، اما ایمان و شجاعت جنگلی‌ها سبب شد تا آنها در درگیری‌ها پیروز باشند، دولت مرکزی با اطلاعیه‌های فراوان مردم را از پیوستن به جنگلی‌ها و کمک به آنها برحذر داشت روس‌ها نیز به وسیله اعلامیه‌ها به مردم گیلان اخطار کردند که از پشتیبانی جنگلی‌ها بپرهیزند.
نخستین نبرد سنگین جنگلی‌ها با قوای دولتی در ۲۶ محرم ۱۳۳۵ق، در کسما شکل گرفت جنگلی‌ها دشمن را تار و مار ساختند.
روس‌ها پس از شکست قوای دولت ایران، تصمیم گرفتند خود علیه جنگلی‌ها وارد کارزار شوند سیصد قزاق روسی به همراه پنجاه قزاق ایرانی با اسلحه و مهمات فراوان در ماکلوان با جنگلی‌ها درگیر شدند در این نبرد نیز جنگلی‌ها پیروز شدند.

۴.۳ - شکست جنگلی‌ها

روس‌ها و دولت مرکزی ایران پس از شکست در برابر جنگلی‌ها با تجهیز قوای خویش با چهار هزار قزاق و توپخانه روس‌ها و هفتصد قزاق ایرانی به محاصره جنگلی‌ها پرداختند، جنگلی‌ها در این نبرد تن به شکست داده، عقب‌نشینی کردند.
[۲۶] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۷۳-۷۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.


۴.۴ - افزایش نیروهای نهضت جنگل

کسما مرکز گردهمایی جنگلی‌ها شد و گوراب زرمخ پایگاه نظامی آنها بود روز به روز برشمار داوطلبان عضویت به نهضت جنگل افزوده می‌شد.

۴.۵ - همدستی انگلیس با روسیه علیه جنگلی‌ها

ارتش روسیه در سال ۱۹۱۷م در جنگ با آلمان شکست سنگینی را متحمل شد، انقلاب کمونیستی در روسیه پدید آمد، اما هنوز برخی از ژنرال‌های تزاری در برابر انقلاب سرخ مقاومت می‌کردند، انگلیس در جنگ جهانی با روسیه جزو گروه متفقین بود. انگلیسی‌ها از سوی عراق، به سمت جنوب ایران پیشروی کرد و تا همدان پیش آمده بودند، پس از مدتی توانستند قزوین را هم فتح نمایند آنها در صدد بودند به حمایت از ژنرال‌های تزاری، با ارتش روسیه که در شمال ایران بود، به باکو بروند، دولت انگلستان به نهضت جنگل پیغام داد که در صورت اجازه عبور ارتش انگلیس از گیلان به روسیه، بریتانیا حکومت میرزا کوچک را در گیلان به رسمیت خواهد شناخت. پاسخ میرزا منفی بود، میرزا حاضر نبود برای رسیدن به هدف مقدس خود دست یاری به سوی استعمار پیر انگلیس دراز کند.
[۲۷] بزرگمردی از تبار جنگل، یادنامه ابراهیم فخرایی، ص۱۳۶ - ۱۳۷.

ژنرال دنسترویل، فرمانده قوای انگلیس در ایران که تا قزوین پیش آمده بودند، با هیات اتحاد اسلام به گفتگو پرداخت اما نتیجه‌ای نداشت بیچراخوف، فرمانده قوای روسی در گیلان با انگلیسی‌ها همدست شد و در صدد اعزام نیروهایش به باکو برای قلع و قمع انقلاب کمونیستی گردید، در پل منجیل سهمگین‌ترین نبرد نهضت جنگل بین جنگلی‌ها از یک طرف و روس‌ها و انگلیسی‌ها از سوی دیگر شکل گرفت.
تعداد نفرات و تجهیزات آنها به مراتب فزونتر از جنگلی‌ها بود، سرانجام دشمن پیروز شد و جنگلی‌ها با دادن تلفات سنگین عقب‌نشینی کردند.
[۲۸] گرکانی، منشور، سیاست دولت شوروی در ایران، ص۳۶.
[۲۹] فرخ (معتصم السلطنه)، سید مهدی، خاطرات سیاسی فرخ، ص۳۴ - ۳۶، امیر کبیر ۱۳۴۷.

انگلیسی‌ها و روس‌ها پس از پیروزی در جنگ منجیل، به سوی انزلی به راه افتادند و توانستند رشت، مرکز استان گیلان را اشغال کنند، هواپیماهای انگلیسی هر روز مواضع جنگلی‌ها را در فومن و صومعه سرا بمباران می‌کردند.

۴.۶ - حمله به زرادخانه انگلیسی‌ها

جنگلی‌ها در شوال ۱۳۳۶ق به زرادخانه انگلیسی‌ها در رشت که در جاده چمار سرا - پسیخان واقع شده بود شبیخون زدند اما انگلیسی‌ها با کمک هواپیماها، توپخانه و اسلحه‌های سنگین توانستند آنان را به عقب‌نشینی وادار کنند. جنگلی‌ها هر روز، تقریبا در یک حمله چریکی به انگلیسی‌ها و روس‌ها به آنان ضرباتی وارد می‌ساختند.

۴.۷ - مذاکره و آتش‌بس

انگلیسی‌ها برای اینکه هرچه سریعتر به روسیه بروند، خواستار مذاکره با هیات اتحاد اسلام و آتش‌بس شدند، نمایندگان هیات اسلام و انگلیس در ۲۲ مرداد ۱۲۹۸ ش در «صفه سر» رشت با هم به گفتگو نشسته، اعلام آتش‌بس نمودند، بر اساس مواد توافقنامه قرار شد که جنگلی‌ها اجازه عبور به نیروهای نظامی انگلیس را بدهند و انگلیسی‌ها هم در امور داخلی ایران و گیلان دخالت نکنند.
[۳۰] گرکانی، منشور، سیاست دولت شوروی در ایران، ص۳۶ - ۳۷.
[۳۱] مورخ الدوله سپهر، احمدعلی، ایران در جنگ بزرگ، ص۳۸۹.
[۳۲] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۱۵۳، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.


۴.۸ - قرارداد ۱۹۱۹

جنگ جهانی اول پایان یافت، انگلیسی‌ها، مغرور از پیروزی بودند، وثوق الدوله عامل سرسپرده انگلیسی‌ها به نخست وزیری ایران گماشته می‌شود، وثوق الدوله برای اجرای مقاصد شوم خود، به نیرنگ متوسل شده، به میرزا کوچک پیغام صلح می‌دهد، ولی پس از ناامیدی از جنگلی‌ها، تیمورتاش را به استانداری گیلان می‌گمارد تا وی بتواند نهضت جنگل را نابود سازد، تیمور تاش جلادترین فرمانروای گیلان به قلع و قمع جنگلی‌ها پرداخت، ده‌ها نفر به جرم کمک مالی به جنگلی‌ها اعدام و صدها نفر زندانی شدند.
روز به روز جنگلی‌ها در وضعیت بدتری قرار می‌گیرند. قزاقان روسی و ایرانی به پشتیبانی سربازان انگلیسی کوه‌های گیلان را زیر پای گذاشته تا به قلع و قمع جنگلی‌ها بپردازند، تسلیم شدن حاج احمد کسمایی (از مشاوران میرزا کوچک و از رهبران نهضت جنگل) و تسلیم شدن و شهادت دکتر حشمت، برای میرزا کوچک و نهضت جنگل بسیار کمرشکن بود.
در همین روزنامه جنگل به افشاگری می‌پردازد و پرده از خیانت‌های وثوق الدوله بر می‌دارد پس از مدتی، اعلام خطر روزنامه جنگل بر همگان هویدا می‌شود، وثوق الدوله با امضای قرارداد ۱۹۱۹ میلادی با انگلیسی‌ها، ایران را به صورت مستعمره بریتانیا قرار می‌دهد.
روزنامه جنگل (ارگان رسمی نهضت جنگل) به مخالفت با این قرارداد می‌پردازد شیخ محمد خیابانی و آیت الله سید حسن مدرس در مجلس چهارم شورای ملی به مخالفت با قرارداد می‌پردازند.

۴.۹ - دفاع خیابانی و مدرس از نهضت جنگل

شیخ محمد خیابانی در تبریز علیه قرارداد ۱۹۱۹ م قیام می‌کند مردم به حمایت از او بر می‌آیند، خیابانی نمایندهای به گیلان می‌فرستد تا با اتحاد با نهضت جنگل علیه دولت مرکزی همکاری نمایند، نماینده وی با هیات اتحاد اسلام به گفتگو می‌نشیند و پیام خیابانی را به آنها می‌رساند، هیات اتحاد اسلام پس از شور و بررسی نظر خود را اعلام می‌دارند، اما متاسفانه تلاش خیابانی با مرگ ناگهانی و مشکوک نماینده‌اش در «زیده» ناکام می‌ماند.
آیت الله سید حسن مدرس در استفتایی که در جمادی الثانی ۱۳۳۹ق از ایشان می‌شود، به پشتیبانی از نهضت جنگل می‌پردازد در قسمتی از فتوای تاریخی وی آمده است «جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدس که به هر مسلمانی لازم، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنها را تعقیب و تقلید نمایند.»
[۳۳] جنگلی، اسماعیل، قیام جنگل (یادداشت‌های میرزا اسماعیل جنگلی، خواهرزاده میرزا کوچک خان)، ص۴۸.


۴.۱۰ - نامه فرمانده قزاق‌ها به میرزا

نهضت جنگل بحرانی‌ترین وضعیت خود را در طول قیام پشت سر می‌گذارد، جنگلی‌ها از جنگ و بی‌خانمانی خسته شده بودند، روز به روز از شمار جنگلی‌ها کاسته می‌شد، در همین هنگام فرمانده قزاق‌های روسی در تهران در نام‌های به میرزا کوچک خواستار تسلیم وی می‌شود پاسخ دندان‌شکن میرزا و نثر زیبای او می‌طلبد که متن نامه فرمانده قزاقخانه و پاسخ میرزا را بیاوریم.
جناب میرزا کوچک خان
از آنجایی که دولت علیه ایران، شخص مرا که رئیس آتریاد تهران و چند سال است به ایران به درستی و راستی خدمتگزار هستم جهت قلع و قمع ریشه فساد جنگل تعیین فرموده هرگاه جناب عالی را در محکمه عدل الهی حاضر نمایند و سؤال و جواب شود که آنچه خسارات و تلفات به اهالی بیچاره از بدوالی ختم، وارد آمده مسؤول درگاه الهی کیست، گمان می‌کنم انصاف خواهید داد و شرمنده خواهید شد، بدیهی است انسان کامل برای فایده موهوم راضی بدین مسؤولیت بزرگ نمی‌شود و نیز به من هم این طور دستگیر شده است که با آن صفات عالی شما، برای شخص خود راضی به اذیت مسلمین بیچاره نخواهید بود، لذا با کمال اطمینان و قول شرف نظامی و خدای یکتا قسم است چنانچه به اردوی قزاق ایران و به من پناهنده شوی و حرف مرا بپذیری، قول می‌دهم که وسایلی فراهم داریم که بقیه عمر خود را با کمال احترام و با مشاغل عالی به آسودگی زندگانی نمائیم حلی را برای ملاقات و حرف آخر معین کنید که در آن محل با شما ملاقات شود تا رفع اشتباهات افواهی شده باشد.
رتمستر کیکاچینکوف - رئیس اتریاد طهران

۴.۱۱ - پاسخ میرزا کوچک

هوالحق
به تاریخ لیله ۲۲ شهر ذیحجةالحرام ۱۳۳۷ جناب رئیس اتریاد طهران - رتمستر کیکاچینکوف
دیر آمدی‌ ای نگار سرمست!
وجدانم به من امر می‌کند در استخلاص مولد و موطنم که در کف قهاریت اجنبی است، کوشش کنم شما می‌فرمایید نظام نظر به حق یا باطل ندارد و مدعیان دولت را هرکه و هرچه هست باید قلع و قمع نمود تا دارای منصب و مقام گردد بنده عرض می‌کنم تاریخ عالم به ما اجازه می‌دهد هر دولتی که نتوانست مملکت را از سلطه اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است که برای خلاصی وطنش قیام کند اما کابینه حاضر می‌گوید: من به محض استفاده شخصی باید مملکت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشم، در قانون اسلام مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد می‌کشد که من اسلام و انصاف نمی‌شناسم، باید دول ضعیف را اسیر آز و کشته مقاصد مشؤوم خود سازم.
با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت کشورم سعی کنم گو آنکه کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود، در مقابل جوابی را که موسی به فرعون و محمد به ابوجهل و سایر مقننین و قائدین آزادی و روحانی در محکم عدل الهی می‌دهند، من هم می‌دهم.
بنده و همراهانم، شما و پیروانت در این دو خط مخالف می‌رویم، باید دید عقلای عالم به جسد کشته ما می‌خندند و یا به فاتحیت شما تحسین می‌کنند؟! فرضا به تمام مراتب فوق احتمال کذب رود، یعنی بنده حقیقا یک فرد جاه‌طلب نفسانی تصور شده، به مواعید جناب عالی متمایل گردم آنوقت عرض می‌کنم کسانی که تسلیم گردیده و ورقه ممهور دولت را در دست داشته، همه را به دار آویخته، حبس کرده و یا تبعید نمودید، بنده را با چه رو بعد از این همه عملیات باز تکلیف به تسلیم شدن می‌نمایید؟ در خاتمه که در خواست ملاقات کرده بودید عرض می‌کنم اشخاصی که دارای شرافت قولی نیستند ملاقات کردن با ایشان از قاعده عقل بدر و بیرون است فقط بین ما و شما را باید خداوند حکم فرماید.
کوچک جنگلی.
[۳۴] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۲۱۷-۲۲۰، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
[۳۵] مورخ الدوله سپهر، احمدعلی، ایران در جنگ بزرگ، ص۳۸۸.


۴.۱۲ - مذاکره با روس‌ها

بامداد روز سه شنبه ۱۲۹۹/۰۲/۲۸ ش/ ۲۹ شعبان ۱۳۳۸ق ناوهای روسی سواحل بندر انزلی را به توپ می‌بندند. نیروهای نظامی انگلیس که برای رفتن به روسیه و سرکوبی انقلاب کمونیستی روسیه، انزلی را اشغال کرده بودند، بسرعت عقب‌نشینی کرده، روس‌ها انزلی را به تصرف در می‌آورند، عقب‌نشینی مشکوک انگلیسی‌ها خبر از نقشه از پیش طرح‌شده روس‌ها و انگلیسی‌ها را می‌داد، احتمال می‌رود که انگلیس و شوروی در پی یک توافق پنهانی در صدد اجرای قرارداد ۱۹۱۹ م بودند.
روس‌ها به نهضت جنگل امید بسته بودند، آنها می‌خواستند از این آب گل‌آلود ماهی بگیرند، کمونیست‌های روسی به میرزا کوچک پیغام می‌دهند که حاضرند با آنها همکاری نمایند، پیشنهاد همکاری روس‌ها در هیات اتحاد اسلام، در گسکره مطرح و توافق می‌شود که میرزا کوچک از سوی این هیات برای مذاکره با روس‌ها به انزلی برود، میرزا در انزلی با استقبال چشمگیر مردم انزلی روبه‌رو می‌شود و سپس به مذاکره با روس‌ها می‌پردازد.

۴.۱۳ - توافق با روس‌ها

میرزا کوچک با روس‌ها در موارد زیر به توافق می‌رسد:
۱ تاسیس حکومت جمهوری انقلابی در گیلان،
۲ عدم مداخله شوروی در ایران؛
۳ عدم اجرای اصول کمونیزم و ممنوع بودن تبلیغات کمونیستی در گیلان.
بامداد روز جمعه، شانزدهم رمضان ۱۳۳۸ق جنگلی‌ها وارد رشت - که انگلیسی‌ها از آنجا عقب‌نشینی کرده بودند می‌شوند و حکومت جمهوری را در گیلان اعلام می‌نمایند.
[۳۶] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۲۳۳-۲۴۴، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.

تاسیس حکومت جمهوری انقلابی در گیلان ثمره پربار مبارزات نهضت جنگل است، بر اساس توافق میرزا کوچک و روس‌ها، کمیت‌های مرکب از جنگلی‌ها و روس‌ها اعضای کمیته انقلاب را تشکیل می‌دادند، میرزا کوچک سر کمیسر و کمیسر جنگ این کمیته انتخاب شد.

۴.۱۴ - روی کار آمدن کمونیست‌ها

با کنار رفتن هیات اتحاد اسلام از صحنه رهبری نهضت جنگل، کمونیست‌ها اندک اندک پست‌های کلیدی را در دست می‌گیرند، احسان الله خان دوستدار و خالوقربان که رهبری نظامی کردهای نهضت جنگل را بر عهده داشتند، دارای افکار کمونیستی بودند، روس‌ها به توافق خود با میرزا کوچک پای‌بند نبوده، در رشت به تبلیغات کمونیستی می‌پرداختند، مردم متدین گیلان که تا پیش از تاسیس جمهوری انقلابی در گیلان با بذل جان، مال و فرزند از هیچ کوششی در کمک به نهضت جنگل دریغ نداشتند، با دیدن تبلیغات کمونیستی از حمایت از نهضت جنگل دلسرد شدند.
مجتهدان گیلانی که بنیانگذار هیات اتحاد اسلام و رهبران نهضت جنگل، و از ابتدای نهضت همراه نهضت بودند، به کنج مسجد و حوزه‌های علمیه پناه آورده، خود را کنار کشیدند، صدها نفر از کمونیست‌های روسی به گیلان آمده، به تبلیغات کمونیستی پرداختند.
به دنبال اوجگیری تبلیغات کمونیستی در گیلان و اقدامات خودسرانه روس‌ها و کمونیست‌های ایرانی در گیلان، و طرح نقشه ترور میرزا و دستگیری همفکرانش، میرزا کوچک در روز جمعه ۲۲ شوال ۱۳۳۸ق- ۱۲۹۹/۰۴/۱۸ش به نشان اعتراض به فومن رفت و اعلام کرد تا زمانی که جلو اقدام‌های کمونیست‌ها گرفته نشود، به رشت بر نخواهد گشت.

۴.۱۵ - کودتای سرخ

کودتای سرخ در رشت از سوی روس‌ها شکل گرفت، بسیاری از یاران میرزا کوچک دستگیر شدند، هیات دولت انقلابی جدید در رشت تشکیل شد و احسان الله خان به سمت سر کمیسر و خالوقربان به عنوان کمیسر جنگ پیشه وری به عنوان کمیسر کشور انتخاب شد.
کمونیست‌های ایرانی در صدد اجرای کمونیسم در ایران و تاسیس جمهوری سوسیالیست در گیلان بودند، کودتاچیان کمونیست در پی دستگیری و کشتن همه همفکران میرزا کوچک برمی‌آیند و کودتاگران در جنگل‌های گیلان به جنگ با یاران میرزا کوچک می‌پردازند، میرزا کوچک در نامه‌هایی به رهبران کمونیست‌ها در شوروی، جنایت‌های کمونیست‌های ایرانی در گیلان و شرح کودتای آنها را بازگو می‌نماید، در یکی از این نامه‌ها که در تاریخ ۱۵ ذیقعده ۱۳۳۸ق نوشته شده، آمده است:
«مع الاسف تصوراتمان به عکس نتیجه داد هنوز اطراف گیلان را قشون شاه‌پرست و عناصر مستبد احاطه دارند و هنوز قشون انگلیس از حدود گیلان خارج نشده و مسائل حیاتی بین ما و شما حل نگردیده است و با این احوال شما در رشت و انزلی به اختلاف، حتی به منازعه شروع نموده‌اید.
اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیست‌های دنیا حالی کنیم که وعده‌های شما همه‌اش پوچ و عاری از صحت و صداقت‌اند به نام سوسیالیزم اعمالی را مرتکب شده‌اید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایه‌داری انگلیس است.»
[۳۷] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۲۹۱، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.

کودتاگران در رشت، انزلی و دیگر شهرها و روستاهای گیلان به یاران میرزا کوچک یورش می‌برند و بسیاری از آنها را شهید، زخمی و اسیر می‌کنند، در شهرها و روستاهای گیلان به غارت اموال مردم می‌پردازند و تمامی ادارات رشت و انزلی را تصرف می‌کنند، دولت مرکزی از اختلاف در نهضت جنگل استفاده می‌برد و با تمام قوا به سوی رشت به پیش می‌تازد و موفق می‌شود در ۱۲۹۹/۰۴/۳۰ش (دو هفته پس از کودتای سرخ) رشت را از تصرف کودتاچیان آزاد سازد کودتاگران با پشتیبانی روس‌ها موفق به تصرف دوباره رشت می‌شوند.
چهار ماه، میرزا در جنگل به سر می‌برد در طول این مدت وی با نامه‌های فراوان به رهبران کمونیست‌ها در شوروی، فرستاده آن‌ها را از اعمال روس‌ها در گیلان با اطلاع می‌سازد.

۴.۱۶ - نامه میرزا در پاسخ نامه کودتاگران

کودتاگران در آبان ۱۲۹۹ ش پیام آشتی برای میرزا کوچک می‌فرستند میرزا در پاسخ نامه آن‌ها چنین می‌نویسد:
«بدون اطلاع کمیته و شورای انقلاب، قشون از روسیه وارد شد تبلیغات کمونیستی آغاز و متعاقبش دخالت‌ها و اذیت‌ها و پس از آن کودتای شب چهارم ذیقعده ۳۹ (۱۳) و گرفتن زمام امور در دست و تصرف اموال مردم و تعرض به
مرا خائن، بد عهد، بی‌وفا و دزد خواندید و راضی نشدید در بیغوله‌ها و زوایای جنگل آسوده و بی‌طرف بمانم، به تعقیبمان آمدید.
دو ماه زمام انقلاب را به معیت یکدیگر به‌طور ملایمت در دست داشتیم، منجیل تا لوشان فتح شدند از طرف دیلمان، قزوین در تهدید بود، گیلانیان با میل و رغبت کمک فکری و مالی می‌کردند از تمام نقاط مملکت ندای مساعدت بلند بود قرار داد معروف موقوف الاجراء و شاه ایران در مقام تغییر پایتخت از طهران به اصفهان برآمد، انگلیسی‌ها از قزوین شروع به عقب‌نشینی کردند به همان حال اگر باقی مانده بودیم، فتح مرکز (تهران) امکان‌پذیر می‌گشت.
اکنون سه ماه و نیم است که زمام انقلاب در دست شماهاست، گیلان وسیع و پرنعمت به صورتی در آمده که از تهیه معاشش عاجز است و شما نیز از یک شهر گدا، مخارج بلدیه را به زحمت تهیه می‌کنید، اگر نظر دقتی به خارج از محوطه رشت بیفکنید، می‌بینید که هزاران نفر از ترس غارت و کشته شدن و ننگ ناموس در جاده‌های قزوین و جنگل‌های گیلان آواره‌اند و چقدرشان نفله شده و مرده‌اند، در نتیجه این اوضاع، انگلیسی‌ها که از قزوین در حال عقب‌نشینی بودند، تا رستم آباد جلو آمدند، شاه ایران به عوض تغییر پایتخت به تجهیز قوا پرداخت، تعرض را شروع نمود پس از دوبار عقب‌نشینی تا انزلی، مجددا رشت را تصرف، اما هنوز نتوانسته‌اید تا رستم آباد پیشروی نمایید، شعله آزادی تبریز در نتیجه این مخالفت‌ها خاموش شد.
نام سوسیالیست و بلشویک به حدی منفور شده که کسی حتی در خواب میل ندارد آن را بشنود، حاجی شیخ محمدحسن و میرزا عبدالحسین خان را در انزلی دستگیر کردید، شیخ عبدالله خان در رشت شهید شد.
من اگرچه در گوشه جنگل منزوی‌ام، لیکن از اوضاع جهان بی‌اطلاع نیستم و یک نمونه‌اش را که در کشور ما روی داده است، برای استحضارتان می‌نویسم: انگلیسی‌ها پیشنهاداتی به دولت ایران داده و جنگ با بلشویک‌ها را به عهده گرفته‌اند پیشنهادات مزبور از این قرارند:
۱ امضاء و اجرای قرار داد معروف (قرارداد ۱۹۱۹ م)؛
۲ تشکیل پارلمانی از وکلایی که در دوره زمامداری وثوق الدوله انتخاب شده بودند؛
۳ تسلیم قزاقخانه به انگلیسی‌ها و اخراج صاحب منصبان روس.
کابینه مشیرالدوله این پیشنهادات را نپذیرفت و استعفا داد شاه قبول نموده، سپهدار رشتی را مامور تشکیل کابینه و اجرای پیشنهادات مزبور نمود.»
[۳۸] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۲۰-۳۲۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.


۴.۱۷ - ریاست کمیته جدید انقلاب

در سوم اسفند ۱۲۹۹ ش، قزاقان ایرانی، به فرماندهی رضاخان از قزوین به تهران حمله برده، پایتخت را تصرف می‌کنند، کودتای سوم اسفند را انگلیسی‌ها طرح و رهبری کرده بودند، سید ضیاء که تمایلات شدید انگلیسی داشت، به نخست وزیری و رضاخان به عنوان سردار سپه انتخاب می‌شود، احسان الله خان و خالوقربان به فومن می‌آیند و با میرزا کوچک آشتی می‌کنند، کمیته جدید انقلاب به ریاست میرزا کوچک در مرداد ۱۳۰۰ ش تشکیل می‌شود، در این کمیته روس‌ها هیچ پستی ندارند، قرار می‌شود کمیته جدید انقلاب، هفته‌ای یک‌بار در روستای «ملاسرا» برگزار گردد.

۴.۱۸ - سرکوبی نهضت جنگل توسط رضاخان

میرزا کوچک در فومن به سر می‌برد و شماری اندک از جنگلی‌ها باقی می‌مانند، گروهی از آنها شهید، زخمی یا دستگیر شده، و بسیاری هم رفاه را برگزیده، دست از جنگ می‌کشند، خالوقربان و حیدرخان عمواوغلی در پی توطئه‌ای دیگر برای کشتن میرزا کوچک و به دست گرفتن قدرت بر می‌آیند اما این‌بار میرزا پیشدستی کرده، توطئه را در نطفه خفه می‌کند، بدین‌سان میرزا کوچک با تعدادی انگشت شمار از یارانش به جنگل‌های انبوه گیلان پناه می‌برد.
رضاخان با تمام قوا در پی سرکوبی نهضت جنگل می‌آید و رشت را از تصرف کردها بیرون می‌آورد، خالوقربان خود را به رضاخان تسلیم می‌کند و به درجه سرهنگی مفتخر می‌شود، سید جلال چمنی و سید محمد تولمی نیز تسلیم می‌شوند، اینک رضاخان با همراهی نیروهایی که تاروپود جنگل را می‌شناسند و سالیانی در کنار میرزا کوچکاند، به دنبال دستگیری میرزا کوچک بر می‌آید.
پاییز ۱۳۰۰ ش بسیار زرد و فصل برگ ریزان بود یاران همه رفته بودند و میرزا تنها مانده بود تنها تنی چند از یاران وفادارش با او بودند میرزا در یکی از آخرین نامه‌هایش به یکی از دوستان می‌نویسد:
«اتکای من و همراهانم به خداوند دادگری است که در بسیاری از این ممالک حفظم نموده است افسوس می‌خورم که مردم ایران مرده پرستند و هنوز قدر این جمعیت را نشناخته‌اند.»


میرزا در آذر ۱۳۰۰ ش به سوی کوه‌های خلخال به راه افتاد تا بتواند در آنجا دوستان قدیمش را گرد آورد و دوباره قیام را آغاز نماید، اما برف بی‌امان می‌بارید. سرانجام سردار جنگل در یازدهم آذر ۱۳۰۰ ش در کوه‌های گیلوا، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پیکرش در زیر برف و بوران یخ زده بود، ساعتی بعد به دستور خان طالش سرش را از تن جدا کرده، به رشت آوردند. خالوقربان، یار دیروز میرزا سرش را به تهران آورد و به رضاخان تسلیم نمود، سر میرزا را در گورستان حسن آباد تهران دفن کردند، پس از آن، یکی از یاران میرزا، مخفیانه سرش را به رشت آورد، در کنار پیکرش در «سلیمان داراب» رشت به خاک سپرد.
[۳۹] فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۲۹-۳۹۱، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
[۴۰] مستوفی، عبدالله، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۳، ص۱۲۴ - ۱۲۵.
[۴۱] دولت آبادی، یحیی، تاریخ عصر حاضر (حیات یحیی، ج۴)، ص۱۵۴ - ۱۶۲.
[۴۲] دولت آبادی، یحیی، تاریخ عصر حاضر (حیات یحیی، ج۴)، ص۲۷۹.
[۴۳] مورخ الدوله سپهر، احمدعلی، ایران در جنگ بزرگ، ص۳۹۱ -۳۹۶.


۱. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۲. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۳. جنگلی، اسماعیل، قیام جنگل (یادداشت‌های میرزا اسماعیل جنگلی، خواهرزاده میرزا کوچک خان)، ص۵۴.
۴. ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، انجمن آثار ملی، ج۱، بخش ۱، ص۲۵۹.
۵. جنگلی، اسماعیل، قیام جنگل (یادداشت‌های میرزا اسماعیل جنگلی، خواهرزاده میرزا کوچک خان)، ص۵۴.
۶. تاریخ معاصر ایران، کتاب نهم، ص۲۸۳.
۷. صدر حاج‌ سيدجوادی، احمد، دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۱۸۱.
۸. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۹. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۴۹۱، امیر کبیر، ۱۳۵۸.
۱۰. گرکانی، منشور، سیاست دولت شوروی در ایران مع، ص۳۰.
۱۱. تاریخ معاصر ایران، کتاب نهم، ص۲۸۳.
۱۲. سماک امانی، محمدرضا، آخوند خراسانی، آفتاب نیمه شب، ص۶۰ - ۷۸، ۱۳۷۳.
۱۳. سماک‌امانی، محمدرضا، سیمای رشت، ص۶۹ - ۷۱، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳.
۱۴. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۴۰، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۱۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۷.    
۱۶. سماک امانی، محمدرضا، آخوند خراسانی، آفتاب نیمه شب، ص۸۸ - ۹۲.
۱۷. کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ج۲، ص۴۷۶، امیرکبیر، ۱۳۵۷.
۱۸. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۴۹۱، امیر کبیر، ۱۳۵۸.
۱۹. ادوارد براون، نامه‌هایی از تبریز، ص۱۳۸ - ۱۴۸، ترجمه حسن جوادی، خوارزمی، ۱۳۵۱.
۲۰. بشیری، احمد، کتاب آبی (گزارش‌های محرمانه وزارت خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران)، ص۱۴۲۹، نشر نو، ۱۳۶۳.
۲۱. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۲۷-۲۸، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۲۲. تاریخ معاصر ایران، کتاب نهم، ص۲۸۴.
۲۳. کشاورز، فتح‌الله، نهضت جنگل و اتحاد اسلام (اسناد محرمانه و گزارش‌ها)، سازمان اسناد ملی ایران، چاپ اول، ۱۳۷۱.
۲۴. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۵۶، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۲۵. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۵۸، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۲۶. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۷۳-۷۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۲۷. بزرگمردی از تبار جنگل، یادنامه ابراهیم فخرایی، ص۱۳۶ - ۱۳۷.
۲۸. گرکانی، منشور، سیاست دولت شوروی در ایران، ص۳۶.
۲۹. فرخ (معتصم السلطنه)، سید مهدی، خاطرات سیاسی فرخ، ص۳۴ - ۳۶، امیر کبیر ۱۳۴۷.
۳۰. گرکانی، منشور، سیاست دولت شوروی در ایران، ص۳۶ - ۳۷.
۳۱. مورخ الدوله سپهر، احمدعلی، ایران در جنگ بزرگ، ص۳۸۹.
۳۲. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۱۵۳، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۳۳. جنگلی، اسماعیل، قیام جنگل (یادداشت‌های میرزا اسماعیل جنگلی، خواهرزاده میرزا کوچک خان)، ص۴۸.
۳۴. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۲۱۷-۲۲۰، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۳۵. مورخ الدوله سپهر، احمدعلی، ایران در جنگ بزرگ، ص۳۸۸.
۳۶. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۲۳۳-۲۴۴، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۳۷. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۲۹۱، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۳۸. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۲۰-۳۲۵، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۳۹. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، ص۳۲۹-۳۹۱، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ یازدهم، ۱۳۶۶.
۴۰. مستوفی، عبدالله، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۳، ص۱۲۴ - ۱۲۵.
۴۱. دولت آبادی، یحیی، تاریخ عصر حاضر (حیات یحیی، ج۴)، ص۱۵۴ - ۱۶۲.
۴۲. دولت آبادی، یحیی، تاریخ عصر حاضر (حیات یحیی، ج۴)، ص۲۷۹.
۴۳. مورخ الدوله سپهر، احمدعلی، ایران در جنگ بزرگ، ص۳۹۱ -۳۹۶.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «یونس کوچک خان جنگلی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۸/۳۰.    



جعبه ابزار