• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

‌تحجیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



انجام دادن کاري مانند سنگ‏چيني و ديوارکشي در زمين موات را تحجير مي‌گويند.
عنوان تحجير نه عنواني تعبدی است که براي تعريف و توضيح آن به شرع رجوع شود و نه از موضوعات عرفي محدود به حد و مقيّد به قيد خاص؛ از اين‏رو، مفهوم آن بر حسب زمانها و مکانها و عادات مختلف است و مراد از آن به طور کلّي عبارت است از هر اقدامي که بيانگر قصد احیا باشد ، در زمين موات و معادن و مانند آن از آنچه ملحق به زمين موات است، مانند سنگ‏چيني اطراف آن، پي‏کني، گود برداري، نصب ميله و سيم کشي.
شروع به احيا قبل از تحقّق آن نيز تحجير به شمار مي‏رود، مانند کندن چاهي از چاههاي قنات متروکي که حفر کننده قصد احياي آن را دارد. اين اقدام نسبت به ديگر چاههاي قنات و نيز زمین مواتي که پس از جريان آب قنات، با آن آبياري مي‏شود تحجير محسوب مي‏گردد.
قطع آب از نيزاري که آب و ني آن را فرا گرفته است و نيز اقدام به خاک برداري معدن پيش از پيدايي جوهر معدني آن به قصد احيا، تحجير محسوب مي‏شود
[۲] مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۱-۲۴۲.

البتّه در تحقّق تحجير، شرط است علاوه بر گويا بودن عمل بر قصد احيا، از نظر گستره نيز مورد احيا را دربر گيرد؛ به عنوان مثال در سنگ چيني، همه اطراف زمين، سنگ‏چيني شود ولي در مثل حفر يکي از چاههاي قنات متروک ـ همان‏گونه که يادآور شديم ـ اين عمل به نظر عرف نشانه قصد احياي تمامي چاههاي قنات و زمينهاي مربوط به آن است.
[۵] مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۱-۲۴۲

از عنوان تحجير در باب احیاء موات بحث شده است.




تحجير موجب ثبوت حق اولويّت براي تحجير کننده در محدوده تحجير مي‏شود.چنان‏که از شرايط تملّک زمين موات آن است که کسي آن را تحجير نکرده باشد؛ زيرا تحجير کننده نسبت به احيا و تملّک آن اولويّت دارد و چنانچه غير تحجير کننده به ستم، آن را احيا کند مالک نخواهد شد.
[۷] جواهر الکلام ج۳۸، ص۵۶.
البتّه مانع بودن تحجير از احيا توسط ديگري، مشروط به توان تحجير کننده براي احيا است. در فرض عجز از احيا، حقّ اولويّت پيدا نمي‏کند و ديگري مي‏تواند نسبت به احياي آن اقدام نمايد. تحجير مقدار افزون بر توان نيز همين حکم را دارد.
[۱۰] مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۳-۲۴۴.

بر تحجير کننده زمين موات واجب است به احياي آن همّت گمارد و در صورت اهمال و به درازا کشيدن زمان احيا اگر ديگري بخواهد آن را احيا نمايد به حاکم شرع رجوع مي‏کند و او تحجير کننده را به آباد کردن زمين يا دست برداشتن از آن مجبور مي‏کند و با داشتن عذر موجّه براي تأخير ـ مانند تأمين يا تعمير ابزار کار ـ به مقدار لازم به او فرصت داده مي‏شود. اگر در آن مدّت اقدام به احيا نکرد حقّش ساقط مي‏گردد و ديگري مي‏تواند آن را احيا کند.



حقّ تحجير، نقل‏پذير است؛ بنابر اين جايز است در صلح، وجه المصالحه و در بیع، ثمن قرار گيرد يا به ارث برده شود؛ ليکن فروختن آن صحيح نيست.
[۱۴] مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۳.
برخي صحّت بيع آن را بعيد ندانسته‏اند.



در تحقّق تحجير مباشرت شرط نيست؛ بدين جهت تحجير از وکیل و اجیر نيز صحيح است و حقّ حاصل از عمل آن دو، از آنِ موکل و موجر است نه وکيل و اجير.
[۱۸] مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۴.




 
۱. منهاج الصالحین (خویی) ج۲، ص۱۵۷.    
۲. مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۱-۲۴۲.
۳. جواهر الکلام ج۳۸، ص۵۸.    
۴. تحریر الوسیلة ج۲، ص۲۰۴-۲۰۵.    
۵. مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۱-۲۴۲
۶. جواهر الکلام ج۳۸، ص۵۸.    
۷. جواهر الکلام ج۳۸، ص۵۶.
۸. جواهر الکلام ج۳۸، ص۶۰.    
۹. منهاج الصالحین ج۲، ص۱۵۸.    
۱۰. مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۳-۲۴۴.
۱۱. جواهر الکلام ج۳۸، ص۵۹-۶۱.    
۱۲. منهاج الصالحین (خویی) ج۲،ص۱۵۹.    
۱۳. جواهر الکلام ج۳۸، ص۵۹.    
۱۴. مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۳.
۱۵. تحریر الوسیلة ج۲، ص۲۰۵.    
۱۶. منهاج الصالحین ج۲، ص۱۵۸.    
۱۷. تحریر الوسیلة ج۲، ص۲۰۶.    
۱۸. مهذب الاحکام ج۲۳، ص۲۴۴.




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۶۷.    



جعبه ابزار