آسمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آسمان همان فضای بیپایان و نیلگونی است که بالای سر ما دیده میشود. رنگ آبی آن، رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است. از آن با کلمات سماء، سپهر، طارم،
عرش، فلک،
کرسی و گردون نیز یاد میشود.
معادل واژه «
آسمان» در
عربی «سماء» است به معنی «آنچه در بالا جای دارد، سقف یا سایبان».
از ریشه سُمُوّ، سُمی و یا سَمو گرفته شده است
و در لغت به معنای «فوق و بالای هر چیزی»
، «رفعت و بلندی»
و «چیزی بالای چیز دیگر و محیط بر آن»
میباشد.
برابر عربی
آسمان، «سماء» است.
ریشه سماء را سُمُوّ، سُمْی و سَمْو به معنای علوّ گفتهاند.
مصطفوی، سماء را
معرّب شِمَیا در
آرامی،
سریانی و
عبری میداند.
به گفته
ابناثیر و
راغب،
سماء
مؤنث است و گاهی
مذکّر به کار میرود؛ امّا
جوهری آن را هم مؤنث و هم مذکّر میداند. در
قرآن، افعال و ضمایرِ سماء، جز در
آیه «السَّماءُ مُنفَطِرٌبه»
مؤنث آمده.
ابنمنظور، سماء در مقابل
ارض را مؤنث و سماء به معنای سقف را مذکّر دانسته است.
جمع سماء را اَسمیه، سماوات، سُمِیّ و سماء گفتهاند.
به نظر راغب
و مصطفوی،
سماء برای جمع و مفرد هر دو به کار میرود؛ چنانکه در آیه ۲۹
بقره: ۲
(ثُمَّ استوی إلی السَّماء فَسَوّهُنَّ سَبعَ سَموت) برای آن،
ضمیر جمع «هُنَّ» به کار رفته است؛ البتّه برخی آن را
مفرد دانسته و گفتهاند: ضمیر هُنّ در این آیه به مناسبت «سَبعَ سَماوات» جمع آمده
و جهت آنکه سماء، به صورت مذکّر و مؤنث، جمع و مفرد به کار میرود،
اسم جنس بودن آن است.
؟؟سماء به معنای چیزی بالای چیز دیگر و محیط بر آن است
و این معنا، در همه مواردِ به کار رفته، جاری است؛ از این رو به
باران ، گیاه (زیرا از باران که سماء است میروید یا چون از
زمین بلندتر است)،
سقف خانه و پشت اسب نیز سماء میگویند.
در
قرآن کریم آسمان گاه به صورت مفرد (سماء)
و گاه به صورت جمع (سموات)
و گاه «هفت
آسمان» (سبع سموات)
آمده است.
و در بسیاری از موارد همراه با زمین (
ارض) یاد شده است. در جاهایی از قرآن مجید آمده است که
آفرینش آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، در ۶ روز انجام گرفته است.
در جای دیگر
آمده است که
خداوند هفت
آسمان را (بی ذکر زمین) در ۲ روز آفرید. پروردگار آن را همچون بنایی بر پا داشت بیآنکه آن را ستونی باشد.
گاه
آسمان بهسان سقفی محفوظ (سقفاً محفوظاً) به شمار آمده است
که آن را شکافی نیست،
اما در پایان جهان شکافته میگردد (اِنْشَقَّت، فیرِجشتْ، فُتِحَتْ، اِنْفطَرَتْ)
یا برکنده میشود (کُشِطَتْ).
گاه از
آسمان به «سبع سموات طباق» تعبیر شده
و گاه از
آفرینش برجهایی در
آسمان سخن رفته
و گفته شده که
خورشید و
ماه و
ستارگان بهسان چراغهای
آسمانِ دنیا (سِراج، مصابیح)
یا آرایشهای آن (زینه)
هستند. در جایی
آفرینش آسمانها از دود (دُخان) به شمار آمده است. در جای دیگر از قرآن کریم آمده است که
آسمان و زمین نخست یکپارچه (رَتق) بودند و سپس خداوند آنها را از یکدیگر جدا ساخت.
در پارهای از
آیات قرآن،
آسمان به معنای عالم معنا و
ملکوت به کار رفته است: «خداوند کارهای جهان را از
آسمان تدبیر میکند»
و نیز: «درهای
آسمان به روی کسانی که از روی گردنکشی آیات خدا را
دروغ بخوانند، باز نمیشود».
پارهای از مفسران در توضیح آیات مربوط به چگونگی
آفرینش آسمانها مطالب کوتاه و بلندی آوردهاند:
آسمان همچون زمین یک پاره بود و سپس خداوند آن را ۷ بخش گردانید.
در تفسیر این مطلب که
آسمان از دود آفریده شده است، آوردهاند که خداوند نخست نوری را آفرید و از آن جوهر سبزی را خلق کرد و آن جوهر از هیبت پروردگار آب گشت و خداوند باد را بیافرید و آن آب را بر پشت باد نگاه داشت و از آن،
عرش عظیم را آفرید و بر آب نهاد. آنگاه از آب،
آتش را پدید آورد تا آب برجوشید و از
بخار آن
آسمان را آفرید.
همچنین، برخی از مفسران برای هریک از
آسمانها جنسی و رنگی و نامی قائل شدهاند:
آسمان نخست یعنی
آسمان دنیا موجی دوردست (موجٌ مکفوف)،
آسمان دوم از
سنگ،
آسمان سوم از
آهن،
آسمان چهارم از
مس،
آسمان پنجم از
سیم (فِضّه)
آسمان ششم از
زر (
طلا) و
آسمان هفتم از
یاقوت است.
به روایتی دیگر،
آسمان دوم به رنگ مس و نام آن قدوم (به روایتی قیدوم)،
آسمان سوم سیاه به رنگ شَبَقْ و نام آن ماعون،
آسمان چهارم سپید مانند سیم و نام آن از یلون،
آسمان پنجم به رنگ زر و نام آن حیقوم،
آسمان ششم سرخ مانند یاقوت و نام آن عرش و
آسمان هفتم سبز مانند
زمرد و نام آن عالیه است.
در روایت اخیر از
آسمان اول سخنی نرفته است.
در پارهای از تفاسیر به نقل از
پیامبر اسلام (ص)
روایت شده است که خداوند
آسمان را در روزهای پنجشنبه و
آدینه آفرید و روز
شنبه را ویژه
آفرینش فرشتگان گردانید.
همچنین گفته شده که هر روزی از روزهای ششگانه
آفرینش آسمان و
زمین برابر با ۰۰۰‘۱ سال بوده است.
مفسران متأخر و معاصر، بسیاری از آنچه را که مفسران قدیم در
تفسیر «
آسمان» آوردهاند و نمونههایی از آن در اینجا یاد شد، مردود دانستهاند.
رشیدرضا در تفسیر آیه ۵۳ از سوره ۷ (اعراف) مینویسد: روایاتی که در آن گفته شده،
آسمان و زمین در روزهای
جمعه و پنجشنبه و فرشتگان در روز شنبه آفریده شدهاند از «اسرائیلیات» است و پذیرفته ما نیست. این زمانبندیها با حرکت زمین به دور خود معنی پیدا میکند. پس چگونه میتوان پیش از
آفرینش زمین از روزهای هفته سخن گفت؟ به عقیده رشیدرضا مقصود از روزهای
آفرینش، دورهها و مراحل مختلف
خلقت است.
همچنین وی میگوید: این سخن قرآن که
آسمان از دود آفریده شده است، باید در پرتو دانشهای نوین به گونهای دیگر فهمیده شود. چنین مینماید که مقصود از
دود (دخان) همان «ماده سحابی» است که
منظومه شمسی از آن آفریده شده است (فرضیه لاپلاس).
علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیات ۹ تا ۱۲ سوره ۴۱ (فصلت) طرفدار همین نظر است که آیات مربوط به
آفرینش آسمانها و زمین و روزهای خلقت را باید در پرتو دانشهای نوین فهمید. وی میگوید: شیوه مفسران گذشته مربوط میشد به تصویری که هیئت بطلمیوسی از جهان به دست میداد. ما امروز میدانیم که آن تصورات نادرست بوده است.
طباطبایی معتقد است که از مجموع آیات مربوط به
آفرینش آسمانها و موارد استعمال کلمه «سماء» در قرآن ۴ مطلب در معنای
آسمانهای هفتگانه به دست میآید: نخست اینکه «
آسمان دنیا» که یکی از
آسمانهای هفتگانه است عبارت است از همه جهان ثوابت و سیارات؛ دوم اینکه همه
آسمانهای هفتگانه «مخلوقات جسمانی» هستند؛ سوم اینکه
آسمانهای هفتگانه (به استثنای
آسمان دنیا) عواملی هستند غیر از کرات
آسمانی و تفسیرهایی که بر پایه تطبیق
آسمانهای هفتگانه که مخلوقات جسمانیاند، دارای «ملکوت» هستند و به موازات هفت
آسمان، هفت «ملکوت
آسمان» وجود دارد.
رابطه ملکوت
آسمانها با
آسمانها رابطه باطن با ظاهر است. فرود آمدن فرشتگان از
آسمان و بالا رفتن آنها به آن. فرود آمدن چیزها و روزیها از
آسمان و سخن از اینکه درهای
آسمان به روی کافران باز نمیشود و مطالبی دیگر از این قبیل که در آیات و روایات آمده، همه مربوط است به ملکوت
آسمانها، نه
آسمانهای جسمانی.
در این میان گفته دیگری برای تفسیر هفت
آسمان هست و آن اینکه عدد هفت در این آیات برای بیان کثرت است و واقعاً «هفت» منظور نیست. دارندگان این نظر میگویند رومیان و یونانیان نیز عدد هفت را برای القای جمع نامعیّن به کار میبردهاند.
برخی دیگر از مفسران، چون امام فخررازی، منظور از هفت
آسمان را هفت کره
قمر،
عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری و زحل دانستهاند.
در برخی از مأخذ اسلامی آمده است که بهشت در
آسمان جای دارد و روانهای مؤمنان پس از
مرگ به
آسمانها صعود میکند.
در دیگر آثار دانشمندان اسلامی،
آسمان، همان
فلک یا کره بزرگی است که بر ۲ قطبِ ثابت که در شمال و جنوب جای دارد، از مشرق به مغرب حرکت میکند و همه ستارگان، بر این کوه، ثابت شدهاند. اینان قائل به هشت فلک (و گاهی نه فلک) هستند که مانند لایههای پیاز برهم پیچیدهاند.
نزدیکترین فلکها به زمین فلک ماه است که خود کوچکترین افلاک است. فلک دوم از آنِ عطارد، فلک سوم از آنِ زهره، فلک چهارم از آنِ مشتری و فلک هفتم از آنِ زحل است. بر فراز همه، فلکی برای ثوابت است و بر بالای همه این فلکها فلکالأفلاک جای دارد. اینان
آسمان را دارای شکل کروی و حرکت مستدیر دانستهاند.
در ادبیات
فارسی گردی و گردندگی
آسمان موضوع تشبیهات و مجازات گوناگون شده است. از نظر گردی آن را به گنبد دوار و خیمه یا چادر کبود یا نیلگون مانند کردهاند.
در وجود موجودات جاندار و
عاقل دیگر، جز فرشتگان در
آسمانها اختلاف است. گروهی با
ادلّه عقلی، روایی و قرآنی، اصرار بر اثبات وجود
حیات در
آسمانها دارند.
از دو آیه میتوان وجود «
دابّه» در
آسمانها را استفاده کرد: «وَ لِلّهِ یَسجُد ما فِی السَّمـوتِ وَ ما فی الأرضِ مِن دابّة و الملـئکةُ؛
تمام آنچه در
آسمانها و زمین از جنبندگان وجود دارد و همچنین فرشتگان، برای
خدا سجده میکنند»، «وَ مِن ءایـتهِ خَلقُ السَّمـوتِ و الأرضِ وَ ما بَثَّ فِیهِما مِن دابّة؛
و از آیات او است،
آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر کرده».
برخی بر آنند که در آیه نخستین، چون فرشتگان از دابّه جدا شدهاند، نمیتوان دابّه را به
فرشته تفسیر کرد؛ افزون بر اینکه اطلاق دابّه بر فرشته مصطلح نیست.
از سوی دیگر بعید است که از این کرات و
اجرام آسمانی و کهکشانهای عظیم، فقط زمین محل زندگی باشد.
گروهی دیگر، به وجود موجودات زنده، جز فرشتگان در
آسمانها عقیده ندارند و در
تفسیر آیات مذکور گفتهاند: در آیه ۴۹
نحل: ۱۶
«دابّه» مربوط به زمین و فرشته مربوط به
آسمان است و در آیه ۲۹
شوری: ۴۲
دابّه به
آسمان و زمین نسبت داده شده؛ ولی ویژه زمین است؛ چنانکه خروج
لؤلؤ و
مرجان از
آب شور است؛ امّا در آیه «یَخرُجُ مِنهُما اللُّؤلُؤُ وَ المَرجانُ»
به آب شور و
شیرین هر دو نسبت داده شده است.
بر اساس
هیئت قدیم، افلاکی وجود دارند که دارای صفات اجسام عنصری از جمله
خرق و التیام نیستند؛
ازاینرو نفوذ به
آسمانها غیرممکن است. کیهانشناسان کنونی بهطور کلّی
نظریه افلاک را باطل میدانند.
در آیه ۳۳
الرحمن: ۵۵
به خروج از
آسمانها اشاره شده است: «یَـمَعشَر الجِنِّ وَ الإِنسِ إن استَطَعتُم أن تَنفُذُوا مِن أقطارِ السَّموتِ وَ الأرضِ فانفُذُوا لاتَنْفُذُونَ إلاّ بِسُلطـن؛
ای گروه
جن و
انس! اگر میتوانید از مرزهای
آسمانها و زمین بگذرید، بگذرید؛ ولی هرگز نمیتوانید، مگر با نیرویی (فوقالعاده)».
از
سیاق آیات به دست میآید که این خطاب، به
روز قیامت مربوط بوده، خطابی تعجیزی است؛ یعنی انسانها نمیتوانند با نفوذ از نواحی
آسمانها و زمین، از
ملک الهی خارج شده، از مؤاخذه بگریزند؛ زیرا این نفوذ، به نوعی سلطه و قدرت نیاز دارد که انسانها فاقد آن هستند.
در تفسیر این
آیه نظریّات دیگری نیز ارائه شده است؛ مانند اینکه آیه، هم ناظر به
رستاخیز و هم ناظر به
دنیا است و یا اینکه آیه به مسافرتهای فضایی
بشر اشاره دارد که شرط آن داشتن سلطه علمی و صنعتی است یا اینکه منظور از نفوذ، نفوذ فکری و علمی در اقطار
آسمانها است که با قدرت استدلال امکان دارد.
برخی نیز مقصود از خروج از
آسمانها و زمین را فرار از
مرگ دانستهاند که برای آدمیان و جنّیان امکانپذیر نیست.
خداوند در جایی دیگر، مشرکان را به
تحدّی (مبارزهطلبی) فرامیخواند که اگر میتوانند، با اسباب به
آسمانها بروند و در امور آنجا تصرّف و دخالت کنند و نگذارند بر
پیامبر،
وحی نازل شود: «أم لَهُم مُلکُ السَّموتِ وَ الأرضِ و ما بَینَهُما فَلیَرتَقُوا فِی الأسبـبِ».
«
اسباب» در اینجا به چیزهای نفوذناپذیر، مانند راههای
آسمان یا درهای آن، تفسیر شده است.
در آیه دیگر، از این مطلب که
شیاطین میخواهند به
آسمانها نفوذ کرده، سخنان
ملکوت اعلا را بشنوند، ولی شهابها آنان را تعقیب میکنند و از
استراق سمع بازشان میدارند، سخن به میان آمده است: «إلاّ مَن خَطِفَ الخَطْفةَ فَأتبَعَه شِهابٌ ثاقِبٌ».
بیشتر مفسّران از جمله
طبری،
آلوسی و
سیدقطب،
آیات پیشین را بر ظاهرشان تفسیر کردهاند؛ ولی برخی احتمال دادهاند که
آسمان،
شهاب و
رجم جنّیان تمثیلهایی باشد که خداوند برای
تشبیه معقول به محسوس آورده و مقصود از
آسمان، ملکوت اعلا و مقصود از شهاب، نور ملکوت باشد که شیاطین را تعقیب میکند و آنان را از آنجا میراند.
در اینجا آیات مربوط به
معراج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
عروج عیسی (علیهالسلام) به
آسمانها نیز قابل توجّه است.
در آیه ۲۹
دخان: ۴۴از
گریه آسمان یاد شده است: «فَما بَکَت عَلیهِمُ السَّماءُ وَ الأرضُ...؛
و
آسمان و زمین بر آنان زاری نکردند».
ابنعبّاس میگوید:
آسمان و زمین بر مرگ
مؤمن میگریند؛ زیرا با مرگ او دری که روزیاش از آن نازل میشود و عمل نیکش از آن بالا میرود، بسته میشود.
به نظر
حسن بصری، منظور، گریه
اهل آسمان است،
و به نظر بعضی از مفسّران، گریه
آسمان، غیر حقیقی و
کنایه از عظمت
مصیبت و شدّت
تأثر برای از دست رفتن چیزی است.
مردی از
دشمنان خدا و
پیامبر بر
امام علی (علیهالسلام) گذشت و حضرت، این آیه را تلاوت کرد: «فَما بَکَت عَلیهِمُ السَّماءُ و الأرضُ...»؛ سپس
حسین (علیهالسلام) بر حضرت گذشت. فرمود:
آسمان و زمین بر حسین میگرید و فرمود
آسمان و زمین فقط بر
یحیی بن زکرّیا و
حسین بن علی گریست.
خداوند، برای
عالم هستی اجل معیّنی قرار داده که از آن فراتر نمیرود: «ما خَلَقنَا السَّموتِ وَ الأرضَ وَ ما بَینَهُما إلاّ بِالحَقِّ وَ أجَل مُسمّیً».
با فرا رسیدن اجل معیّن
آسمانها که روز
قیامت است،
آسمان، چون
طومار، در هم پیچیده میشود: «یَومَ نـَطوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ...»
اجل معیّن آسمانها، در
لوح محفوظ نوشته شده است و فرشتگان از آن آگاهند.
بر اساس پارهای از آیات، پایان عمر
آسمان را حوادثی تشکیل میدهد که با انقراض عالم و از بین رفتن نظام موجود ملازم است؛ نظیر شکافته شدن و از هم گسستن
آسمان: «وَ انشَقَّتِ السَّماءُ فَهِی یَومَئِذ واهِیَةٌ»
و به حرکت درآمدن آن: «یَومَ تَمُوُر السَّماءُ مَورًا»
و برآمدن
دودی نمایان از آن: «فَارتَقِب یَومَ تَأتِی السَّماءُ بِدُخان مُبِین.»
به فرموده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) «دخان» دودی است که در آستانه قیامت،
جهان را فرا میگیرد
و تبدیل
آسمانها به
آسمانهای دیگر: «یَومَ تُبَدَّلُ الأرضُ غَیرَ الأرضِ وَ السَّموتُ...».
مفسّران درباره تبدیل و دگرگونی
آسمانها آرای گوناگونی دارند؛ مانند اینکه صورت
آسمانها تغییر مییابد؛ بهگونهای که
خورشید و
ماه و
ستارههای آن از میان میروند.
آسمانها به
بهشت و
زمین به
آتش تبدیل میشود
و... . به گفته
فخر رازی، تبدیل و دگرگونی
آسمانها به دو گونه است:
۱. تبدیل ذات؛ ۲. تبدیل صفات.
منشأ اختلاف در تفسیرِ تبدیل، اختلاف روایاتی است که در
تفسیر این آیه آمده و آیات مربوط به تبدیل زمین و
آسمان، گویای این معنا است که تبدیل، بزرگتر از حدّ تصوّر است و آنچه در
روایات آمده،
تمثیل و برای نزدیک کردن به
ذهن است.
احکام مربوط به
آسمان در بابهاى
طهارت،
صلات و
اطعمه و اشربه به مناسبت آمده است.
به قول
مشهور فقها، افروختن چراغى که سوخت آن
نجس است، فقط در زیر
آسمان جایز است.
در
باب صلات از
آسمان در مباحثی چون
قبله،
نماز شب،
نماز عید،
نماز آیات،
نماز استغاثه،
قنوت نماز،
دعا کردن و
نگاه کردن در نماز سخن گفته شده است.
برخى حوادث
آسمانى مانند
خورشیدگرفتگی سبب وجوب نماز آیات است.
کعبه از موضع خود تا
آسمان قبله است.
نظر کردن به
آفاق آسمان پیش از نماز شب
و نیز براى
امام هنگام رفتن
جهت نماز عید
،
مستحب است.
اقامه نماز آیات و نماز استغاثه
در زیر
آسمان و به
سمت آسمان مستحب است.
به سمت
آسمان بودن
کف دستها در
قنوت،
بلند کردن دستها به
طرف آسمان هنگام دعا
مستحب است.
نگاه نکردن به
آسمان در حال نماز مستحب است.
آروغ زدن به سمت
آسمان کراهت دارد.
در عقاید ایرانیان قدیم
آسمان مانند
زمین،
مقدس به شمار میآمده و در
حکم ایزدی بوده و روز بیست و هفتم هر ماه بدو اختصاص داشته است. در اسطوره
آفرینش زردشتی آسمان، نخستین مخلوق گیتی (آفریده مرئی و محسوس)
اورمزد است.
در کتاب روایات پهلوی
آمده است که اورمزد آفریدگان خویش را از «روشنی بیپایان» آفرید و آنها را در تن خویش به مدت ۰۰۰‘۳ سال نگاهداری کرد و در تن خویش رشد داد و سرانجام آنها را متجلی ساخت:
آسمان را از سر خویش آفرید.
شهرستانی
مانند همین مطلب را از گفته زردشتیان آورده است. بلندی و پهنای
آسمان مساوی دانسته شده است.
فُرَوَشیها یا فِرَوَهْرها (ارواح مقدسِ درگذشتگان) اورمزد را در جهان «مینویی» (جهان غیرمادی و غیرمحسوس) یاری میدهند تا
آسمانها را از هم جدا نگاه دارد و نگذارد که فروافتند، اما در جهان «گیتی» چیزی
آسمان را نگه نمیدارد
و از اینرو گاهی آن را با صفت «بیستون» توصیف کردهاند.
جنس
آسمان را اصولاً از
سنگ میدانستند و کلمه
آسمان نیز از نظر اشتقاق همین معنی را دارد، اما شفافی و درخشندگی
آسمان این تصور را ایجاد کرده بوده است که گاهی جنس آن را از فلزی درخشان بدانند و این
فلز را نیز برخی از نویسندگان کتابهای پهلوی،
فولاد یا آبگینه تعیین کردهاند.
شکل
آسمان گرد و سفید دانسته شده و به
تخممرغ تشبیه گردیده است.
قدیمترین تصوری که ایرانیان از طبقات
آسمان داشتهاند، این بوده است که آن را متشکل از ۴ طبقه میدانستهاند که به ترتیب نزدیکی آنها به زمین عبارت بودهاند از طبقه ستارگان، طبقه ماه، طبقه خورشید و طبقه «روشنی بیپایان».
تصور میکردند که بهشت در این طبقه اخیر است. گاهی به طبقهای پایینتر از طبقه ستارگان به نام «طبقه ابر» قائل بودهاند.
بعدها
آسمان را ۶ طبقه و تحت تأثیر افکار بابلی، گاهی آن را ۷ طبقه به شمار آوردهاند، بدینگونه که طبقه ستارگان را به ۲ طبقه ستارگان ثابت و اختلاطپذیر تقسیم کردهاند.
طبقات ستارگان و ماه و خورشید را به گونه نمادین به ترتیب «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» که شعار دینی زردشتیان است، نیز نامیدهاند.
فاصله میان زمین تا طبقه ستارگان و فاصله هریک از طبقات از یکدیگر ۰۰۰‘۳۴ فرسنگ محسوب شده است.
بنابر
اساطیر مانوی ۱۰
آسمان وجود دارد و
آفرینش آنها به دست یکی از
خدایان مانوی به نام «روان زنده» (مِهْر یَزْد یا «بادزنده») انجام گرفته است. وی
آسمانها را از پوست دیوان جهان ظلمت (جهان ماده) که
اسیر کرده و کشته بود، ساخته است. یکی از خدایان به نام «پیرایه تجلی» بر افلاک، خصوصاً بر ۳ فلک زیرین، نظارت دارد و نمیگذارد که
آسمانها فروافتند و «پادشاه شرافت» که در فلک هفتم بر گردونهای سوار است، این وظیفه را برعهده دارد که نگذارد دیوان در افلاک زیان رسانند. در پایان جهان «پیرایه تجلی»
آسمانها را رها میکند تا برهم فروافتند.
(۱) آملی، نفائسالفنون، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۹ق، ص ۲۷.
(۲) بوكای، موريس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، تهران، حسینیه ارشاد.
(۳) ابوریحان بیرونی، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، بابک، ۱۳۶۳ش.
(۴) ترجمه تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
(۵) محمد رشیدرضا، المنار فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنشر، ۱۳۹۳ق.
(۶) جلالالدین سیوطی، الدرالمنثور، قم، کتابخانه مرعشی، ۱۴۰۴ق.
(۷) محمدحسین طباطبایی، المیزان، بیروت، ۱۳۸۹ق.
(۸) محمد بن جریر طبری، تفسیر، بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنشر، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹) محمد بن عمر فخر رازی، التفسیرالکبیر، بیروت، داراحیاءالتراثالعربی.
(۱۰) ابوالفضل میبدی، کشفالاسرار، به کوشش علیاصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
(۱۱) بُنْدَهِشْن، به کوشش انکلساریا، بمبئی، ۱۹۰۸.
(۱۲) تقیزاده، حسن، مانی و دین او، تهران، ۱۳۳۵ش، ص ۴۱.
(۱۳) دانشنامه ایران و اسلام؛ دینکرد، به کوشش مدن، بمبئی، ۱۹۱۱م؛
(۱۴) روایات پهلوی، به کوشش دابار، بمبئی، ۱۹۱۳م.
(۱۵) زادِسْپَرَم، گزیدهها، به کوشش محمد بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
(۱۶) متون پهلوی به کوشش جاماسب آسانا، بمبئی، ۱۹۱۳م.
(۱۷) مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۸) شهرستانی، الملل و النحل.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آسمان»، ج۱، ص۲۰۸. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آسمان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۹/۲۳. دانشنامه موضوعی قرآن، ذیل مدخل «آسمان»، تاریخ بازیابی ۹۸/۹/۲۵.