• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آسمان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آسمان همان فضای بی‌پایان و نیلگونی است که بالای سر ما دیده می‌شود. رنگ آبی آن، رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است. از آن با کلمات سماء، سپهر، طارم، عرش، فلک، کرسی و گردون نیز یاد می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی
۲ - بررسی واژه سماء
       ۲.۱ - ریشه سماء
       ۲.۲ - مذکر یا مؤنث بودن سماء
       ۲.۳ - جمع سماء
       ۲.۴ - معنای سماء
۳ - استعمالات قرآنی
       ۳.۱ - تناسب آسمان با زمین
       ۳.۲ - توصیف آسمان
       ۳.۳ - آسمان به معنی ملکوت
۴ - آفرینش آسمان‌ها
       ۴.۱ - سخن مفسران متقدم
              ۴.۱.۱ - جنس آسمان‌ها
              ۴.۱.۲ - زمان آفرینش
       ۴.۲ - سخن مفسران متأخر
              ۴.۲.۱ - المنار
              ۴.۲.۲ - المیزان
              ۴.۲.۳ - فخررازی
              ۴.۲.۴ - مآخذ دیگر
۵ - آسمان در ادبیات فارسی
۶ - حیات در آسمان‌ها
       ۶.۱ - آیات دال بر وجود حیات
       ۶.۲ - دیدگاه مفسران
۷ - عدم نفوذ به آسمان
       ۷.۱ - آیات سوره الرحمن
              ۷.۱.۱ - نظرات مفسران
       ۷.۲ - آیه تحدی با مشرکان
       ۷.۳ - آیات سوره صافات
۸ - گریه آسمان
۹ - فرجام آسمان
       ۹.۱ - حوادث پایان عمر آسمان
       ۹.۲ - تبدیل آسمان‌ها
۱۰ - احکام فقهی آسمان
       ۱۰.۱ - طهارت
       ۱۰.۲ - صلات
              ۱۰.۲.۱ - احکام واجب
              ۱۰.۲.۲ - احکام مستحب
       ۱۰.۳ - اطعمه و اشربه
۱۱ - آسمان در عقیده زردشتیان
       ۱۱.۱ - جنس آسمان
       ۱۱.۲ - طبقات آسمان
۱۲ - آسمان در عقاید مانیان
۱۳ - فهرست منابع
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


معادل واژه «آسمان» در عربی «سماء» است به معنی «آنچه در بالا جای دارد، سقف یا سایبان». از ریشه سُمُوّ، سُمی و یا سَمو گرفته شده است
[۲] مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ج۱، ص۲۲۸، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲، اول.
و در لغت به معنای «فوق و بالای هر چیزی»‌، «رفعت و بلندی» و «چیزی بالای چیز دیگر و محیط بر آن» می‌باشد.


برابر عربی آسمان، «سماء» است.

۲.۱ - ریشه سماء

ریشه سماء را سُمُوّ، سُمْی و سَمْو به معنای علوّ گفته‌اند. مصطفوی، سماء را معرّب شِمَیا در آرامی، سریانی و عبری می‌داند.

۲.۲ - مذکر یا مؤنث بودن سماء

به گفته ابن‌اثیر و راغب، سماء مؤنث است و گاهی مذکّر به کار می‌رود؛ امّا جوهری آن را هم مؤنث و هم مذکّر می‌داند. در قرآن، افعال و ضمایرِ سماء، جز در آیه «السَّماءُ مُنفَطِرٌبه» مؤنث آمده. ابن‌منظور، سماء در مقابل ارض را مؤنث و‌ سماء به معنای سقف را مذکّر دانسته است.

۲.۳ - جمع سماء

جمع سماء را اَسمیه، سماوات، سُمِیّ و سماء گفته‌اند. به نظر راغب و مصطفوی، سماء برای جمع و مفرد هر دو به کار می‌رود؛ چنان‌که در آیه ۲۹ بقره: ۲ (ثُمَّ استوی إلی السَّماء فَسَوّهُنَّ سَبعَ سَموت) برای آن، ضمیر جمع «هُنَّ» به کار رفته است؛ البتّه برخی آن را مفرد دانسته و گفته‌اند: ضمیر هُنّ در این آیه به مناسبت «سَبعَ سَماوات» جمع آمده و جهت آن‌که سماء، به صورت مذکّر و مؤنث، جمع و مفرد به کار می‌رود، اسم جنس بودن آن است.

۲.۴ - معنای سماء

؟؟سماء به معنای چیزی بالای چیز دیگر و محیط بر آن است و این معنا، در همه مواردِ به کار رفته، جاری است؛ از این رو به باران ، گیاه (زیرا از باران که سماء است می‌روید یا چون از زمین بلندتر است)، سقف خانه و پشت اسب نیز سماء می‌گویند.


در قرآن کریم آسمان گاه به صورت مفرد (سماء) و گاه به صورت جمع (سموات) و گاه «هفت آسمان» (سبع سموات) آمده است.

۳.۱ - تناسب آسمان با زمین

و در بسیاری از موارد همراه با زمین (ارض) یاد شده است. در جاهایی از قرآن مجید آمده است که آفرینش آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست، در ۶ روز انجام گرفته است. در جای دیگر آمده است که خداوند هفت آسمان را (بی ذکر زمین) در ۲ روز آفرید. پروردگار آن را همچون بنایی بر پا داشت بی‌آنکه آن را ستونی باشد. گاه آسمان به‌سان سقفی محفوظ (سقفاً محفوظاً) به شمار آمده است که آن را شکافی نیست، اما در پایان جهان شکافته می‌گردد (اِنْشَقَّت، فیرِجشتْ، فُتِحَتْ، اِنْفطَرَتْ) یا برکنده می‌شود (کُشِطَتْ).

۳.۲ - توصیف آسمان

گاه از آسمان به «سبع سموات طباق» تعبیر شده و گاه از آفرینش برج‌هایی در آسمان سخن رفته و گفته شده که خورشید و ماه و ستارگان به‌سان چراغ‌های آسمانِ دنیا (سِراج، مصابیح) یا آرایش‌های آن (زینه) هستند. در جایی آفرینش آسمان‌ها از دود (دُخان) به شمار آمده است. در جای دیگر از قرآن کریم آمده است که آسمان و زمین نخست یکپارچه (رَتق) بودند و سپس خداوند آن‌ها را از یکدیگر جدا ساخت.

۳.۳ - آسمان به معنی ملکوت

در پاره‌ای از آیات قرآن، آسمان به معنای عالم معنا و ملکوت به کار رفته است: «خداوند کارهای جهان را از آسمان تدبیر می‌کند» و نیز: «درهای آسمان به روی کسانی که از روی گردنکشی آیات خدا را دروغ بخوانند، باز نمی‌شود».


پاره‌ای از مفسران در توضیح آیات مربوط به چگونگی آفرینش آسمان‌ها مطالب کوتاه و بلندی آورده‌اند:

۴.۱ - سخن مفسران متقدم

آسمان همچون زمین یک پاره بود و سپس خداوند آن را ۷ بخش گردانید. در تفسیر این مطلب که آسمان از دود آفریده شده است، آورده‌اند که خداوند نخست نوری را آفرید و از آن جوهر سبزی را خلق کرد و آن جوهر از هیبت پروردگار آب گشت و خداوند باد را بیافرید و آن آب را بر پشت باد نگاه داشت و از آن، عرش عظیم را آفرید و بر آب نهاد. آنگاه از آب، آتش را پدید آورد تا آب برجوشید و از بخار آن آسمان را آفرید.
[۶۳] میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۸۴، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
[۶۴] میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۸، ص۵۱۱، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
[۶۵] یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۶، ص۱۵۱۴، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
[۶۶] یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۷، ص۱۷۴۸، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
[۶۷] یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۷، ص۱۷۴۹، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.


۴.۱.۱ - جنس آسمان‌ها

همچنین، برخی از مفسران برای هریک از آسمان‌ها جنسی و رنگی و نامی قائل شده‌اند: آسمان نخست یعنی آسمان دنیا موجی دوردست (موجٌ مکفوف)، آسمان دوم از سنگ، آسمان سوم از آهن، آسمان چهارم از مس، آسمان پنجم از سیم (فِضّه) آسمان ششم از زر (طلا) و آسمان هفتم از یاقوت است.
[۶۸] میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
[۶۹] میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۱۷۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.

به روایتی دیگر، آسمان دوم به رنگ مس و نام آن قدوم (به روایتی قیدوم)، آسمان سوم سیاه به رنگ شَبَقْ و نام آن ماعون، آسمان چهارم سپید مانند سیم و نام آن از یلون، آسمان پنجم به رنگ زر و نام آن حیقوم، آسمان ششم سرخ مانند یاقوت و نام آن عرش و آسمان هفتم سبز مانند زمرد و نام آن عالیه است.
[۷۲] میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۸۵، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
در روایت اخیر از آسمان اول سخنی نرفته است.

۴.۱.۲ - زمان آفرینش

در پاره‌ای از تفاسیر به نقل از پیامبر اسلام (ص) روایت شده است که خداوند آسمان را در روزهای پنجشنبه و آدینه آفرید و روز شنبه را ویژه آفرینش فرشتگان گردانید. همچنین گفته شده که هر روزی از روزهای ششگانه آفرینش آسمان و زمین برابر با ۰۰۰‘۱ سال بوده است.
[۷۵] یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۳۲، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
[۷۶] یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۶، ص۱۵۱۴، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.


۴.۲ - سخن مفسران متأخر

مفسران متأخر و معاصر، بسیاری از آنچه را که مفسران قدیم در تفسیر «آسمان» آورده‌اند و نمونه‌هایی از آن در اینجا یاد شد، مردود دانسته‌اند.

۴.۲.۱ - المنار

رشیدرضا در تفسیر آیه ۵۳ از سوره ۷ (اعراف) می‌نویسد: روایاتی که در آن گفته شده، آسمان و زمین در روزهای جمعه و پنجشنبه و فرشتگان در روز شنبه آفریده شده‌اند از «اسرائیلیات» است و پذیرفته ما نیست. این زمان‌بندی‌ها با حرکت زمین به دور خود معنی پیدا می‌کند. پس چگونه می‌توان پیش از آفرینش زمین از روزهای هفته سخن گفت؟ به عقیده رشیدرضا مقصود از روزهای آفرینش، دوره‌ها و مراحل مختلف خلقت است.

همچنین وی می‌گوید: این سخن قرآن که آسمان از دود آفریده شده است، باید در پرتو دانش‌های نوین به گونه‌ای دیگر فهمیده شود. چنین می‌نماید که مقصود از دود (دخان) همان «ماده سحابی» است که منظومه شمسی از آن آفریده شده است (فرضیه لاپلاس).

۴.۲.۲ - المیزان

علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیات ۹ تا ۱۲ سوره ۴۱ (فصلت) طرفدار همین نظر است که آیات مربوط به آفرینش آسمان‌ها و زمین و روزهای خلقت را باید در پرتو دانش‌های نوین فهمید. وی می‌گوید: شیوه مفسران گذشته مربوط می‌شد به تصویری که هیئت بطلمیوسی از جهان به دست می‌داد. ما امروز می‌دانیم که آن تصورات نادرست بوده است.

طباطبایی معتقد است که از مجموع آیات مربوط به آفرینش آسمان‌ها و موارد استعمال کلمه «سماء» در قرآن ۴ مطلب در معنای آسمان‌های هفتگانه به دست می‌آید: نخست اینکه «آسمان دنیا» که یکی از آسمان‌های هفتگانه است عبارت است از همه جهان ثوابت و سیارات؛ دوم این‌که همه آسمان‌های هفتگانه «مخلوقات جسمانی» هستند؛ سوم این‌که آسمان‌های هفتگانه (به استثنای آسمان دنیا) عواملی هستند غیر از کرات آسمانی و تفسیرهایی که بر پایه تطبیق آسمان‌های هفتگانه که مخلوقات جسمانی‌اند، دارای «ملکوت» هستند و به موازات هفت آسمان، هفت «ملکوت آسمان» وجود دارد.

رابطه ملکوت آسمان‌ها با آسمان‌ها رابطه باطن با ظاهر است. فرود آمدن فرشتگان از آسمان و بالا رفتن آن‌ها به آن. فرود آمدن چیزها و روزی‌ها از آسمان و سخن از این‌که درهای آسمان به روی کافران باز نمی‌شود و مطالبی دیگر از این قبیل که در آیات و روایات آمده، همه مربوط است به ملکوت آسمان‌ها، نه آسمان‌های جسمانی. در این میان گفته دیگری برای تفسیر هفت آسمان هست و آن این‌که عدد هفت در این آیات برای بیان کثرت است و واقعاً «هفت» منظور نیست. دارندگان این نظر می‌گویند رومیان و یونانیان نیز عدد هفت را برای القای جمع نامعیّن به کار می‌برده‌اند.
[۸۱] بوكای، موريس، عهدین، قرآن و علم، ج۱، ص۱۹۱، ترجمه حسن حبیبی، تهران، حسینیه ارشاد.


۴.۲.۳ - فخررازی

برخی دیگر از مفسران، چون امام فخررازی، منظور از هفت آسمان را هفت کره قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری و زحل دانسته‌اند.

۴.۲.۴ - مآخذ دیگر

در برخی از مأخذ اسلامی آمده است که بهشت در آسمان جای دارد و روان‌های مؤمنان پس از مرگ به آسمان‌ها صعود می‌کند.
در دیگر آثار دانشمندان اسلامی، آسمان، همان فلک یا کره بزرگی است که بر ۲ قطبِ ثابت که در شمال و جنوب جای دارد، از مشرق به مغرب حرکت می‌کند و همه ستارگان، بر این کوه، ثابت شده‌اند. اینان قائل به هشت فلک (و گاهی نه فلک) هستند که مانند لایه‌های پیاز برهم پیچیده‌اند.

نزدیکترین فلک‌ها به زمین فلک ماه است که خود کوچکترین افلاک است. فلک دوم از آنِ عطارد، فلک سوم از آنِ زهره، فلک چهارم از آنِ مشتری و فلک هفتم از آنِ زحل است. بر فراز همه، فلکی برای ثوابت است و بر بالای همه این فلک‌ها فلک‌الأفلاک جای دارد. اینان آسمان را دارای شکل کروی و حرکت مستدیر دانسته‌اند.
[۸۴] بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، بابک، ۱۳۶۳ش.



در ادبیات فارسی گردی و گردندگی آسمان موضوع تشبیهات و مجازات گوناگون شده است. از نظر گردی آن را به گنبد دوار و خیمه یا چادر کبود یا نیلگون مانند کرده‌اند.


در وجود موجودات جان‌دار و عاقل دیگر، جز فرشتگان در آسمان‌ها اختلاف است. گروهی با ادلّه عقلی، روایی و قرآنی، اصرار بر اثبات وجود حیات در آسمان‌ها دارند.

۶.۱ - آیات دال بر وجود حیات

از دو آیه می‌توان وجود «دابّه» در آسمان‌ها را استفاده کرد: «وَ لِلّهِ یَسجُد ما فِی السَّمـوتِ وَ ما فی ‌الأرضِ مِن دابّة و الملـئکةُ؛ تمام آنچه در آسمان‌ها و زمین از جنبندگان وجود دارد و هم‌چنین فرشتگان، برای خدا سجده می‌کنند»، «وَ مِن ءایـتهِ خَلقُ السَّمـوتِ و الأرضِ وَ ما بَثَّ فِیهِما مِن دابّة؛ و از آیات او است، آفرینش آسمان‌ها و زمین و آنچه از جنبندگان در آن‌ها منتشر کرده».

۶.۲ - دیدگاه مفسران

برخی بر آنند که در آیه نخستین، چون فرشتگان از دابّه جدا شده‌اند، نمی‌توان دابّه را به فرشته تفسیر کرد؛ افزون بر این‌که اطلاق دابّه بر فرشته مصطلح نیست. از سوی دیگر بعید است که از این کرات و اجرام آسمانی و کهکشان‌های عظیم، فقط زمین محل زندگی باشد.
[۸۹] صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج‌۲۴، ص ۱۹۷.
[۹۰] صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۲۵، ص‌۱۹۷.


گروهی دیگر، به وجود موجودات زنده، جز فرشتگان در آسمان‌ها عقیده ندارند و در تفسیر آیات مذکور گفته‌اند: در آیه ۴۹ نحل: ۱۶ «دابّه» مربوط به زمین و‌ فرشته مربوط به آسمان است و در آیه ۲۹ شوری: ۴۲ دابّه به آسمان و زمین نسبت داده شده؛ ولی ویژه زمین است؛ چنان‌که خروج لؤلؤ و مرجان از آب شور است؛ امّا در آیه «یَخرُجُ مِنهُما اللُّؤلُؤُ وَ المَرجانُ» به آب شور و شیرین هر دو نسبت داده شده است.


بر اساس هیئت قدیم، افلاکی وجود دارند که دارای صفات اجسام عنصری از جمله خرق و التیام نیستند؛ ازاین‌رو نفوذ به آسمان‌ها غیرممکن است. کیهان‌شناسان کنونی‌ به‌طور کلّی نظریه افلاک را باطل می‌دانند.
[۹۶] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج‌۸‌، ص‌۱۷۶.


۷.۱ - آیات سوره الرحمن

در آیه ۳۳ الرحمن: ۵۵ به خروج از آسمان‌ها اشاره شده است: «یَـمَعشَر الجِنِّ وَ الإِنسِ إن استَطَعتُم أن تَنفُذُوا مِن أقطارِ السَّموتِ وَ الأرضِ فانفُذُوا لاتَنْفُذُونَ إلاّ بِسُلطـن؛ ای گروه جن و انس! اگر می‌توانید از مرزهای آسمان‌ها و زمین بگذرید، بگذرید؛ ولی هرگز نمی‌توانید، مگر با نیرویی (فوق‌العاده)».

۷.۱.۱ - نظرات مفسران

از سیاق آیات به دست می‌آید که این خطاب، به روز قیامت مربوط بوده، خطابی تعجیزی است؛ یعنی انسان‌ها نمی‌توانند با نفوذ از نواحی آسمان‌ها و زمین، از ملک الهی خارج شده، از مؤاخذه بگریزند؛ زیرا این نفوذ، به نوعی سلطه و قدرت نیاز دارد که انسان‌ها فاقد آن هستند.

در تفسیر این آیه نظریّات دیگری نیز ارائه شده است؛ مانند این‌که آیه، هم ناظر به رستاخیز و هم ناظر به دنیا است و یا این‌که آیه به مسافرت‌های فضایی بشر اشاره دارد که شرط آن داشتن سلطه علمی و صنعتی است یا این‌که منظور از نفوذ، نفوذ فکری و علمی در اقطار آسمان‌ها است که با قدرت استدلال امکان دارد. برخی نیز مقصود از خروج از آسمان‌ها و زمین را فرار از مرگ دانسته‌اند که برای آدمیان و جنّیان امکان‌پذیر نیست.

۷.۲ - آیه تحدی با مشرکان

خداوند در جایی دیگر، مشرکان‌ را به تحدّی (مبارزه‌طلبی) فرامی‌خواند که اگر می‌توانند، با اسباب به آسمان‌ها بروند و در امور آنجا تصرّف و دخالت کنند و نگذارند بر پیامبر، وحی نازل شود: «أم لَهُم مُلکُ السَّموتِ وَ الأرضِ و ما بَینَهُما فَلیَرتَقُوا فِی‌ الأسبـبِ».
«اسباب» در اینجا به چیزهای نفوذناپذیر، مانند راه‌های آسمان یا درهای آن، تفسیر شده است.

۷.۳ - آیات سوره صافات

در آیه دیگر، از این مطلب که شیاطین می‌خواهند به آسمان‌ها نفوذ کرده، سخنان ملکوت اعلا را بشنوند، ولی شهاب‌ها آنان را تعقیب می‌کنند و از استراق سمع بازشان می‌دارند، سخن به میان آمده است: «إلاّ مَن خَطِفَ الخَطْفةَ فَأتبَعَه شِهابٌ ثاقِبٌ».
بیش‌تر مفسّران از جمله طبری، آلوسی و سیدقطب، آیات پیشین را بر ظاهرشان تفسیر کرده‌اند؛ ولی برخی احتمال داده‌اند که آسمان، شهاب و رجم جنّیان تمثیل‌هایی باشد که خداوند برای تشبیه معقول به محسوس آورده و مقصود از آسمان، ملکوت اعلا و مقصود از شهاب، نور ملکوت باشد که شیاطین را تعقیب می‌کند و آنان را از آن‌جا می‌راند.
در اینجا آیات مربوط به معراج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و عروج عیسی (علیهالسلام) به آسمان‌ها نیز قابل توجّه است.


در آیه ۲۹ دخان: ۴۴از گریه آسمان یاد شده است: «فَما بَکَت عَلیهِمُ السَّماءُ وَ الأرضُ...؛ و آسمان و زمین بر آنان زاری نکردند».
ابن‌عبّاس می‌گوید: آسمان و زمین بر مرگ مؤمن می‌گریند؛ زیرا با مرگ او دری که روزی‌اش از آن نازل می‌شود و عمل نیکش از آن بالا می‌رود، بسته می‌شود.
به نظر حسن بصری، منظور، گریه اهل آسمان است، و به نظر بعضی از مفسّران، گریه آسمان، غیر حقیقی و کنایه از عظمت مصیبت و شدّت تأثر برای از دست رفتن چیزی است.
مردی از دشمنان خدا و پیامبر بر امام علی (علیهالسلام) گذشت و حضرت، این آیه را تلاوت کرد: «فَما بَکَت عَلیهِمُ السَّماءُ و الأرضُ...»؛ سپس حسین (علیهالسلام) بر حضرت گذشت. فرمود: آسمان و زمین بر حسین می‌گرید و فرمود آسمان و زمین فقط بر یحیی‌ بن‌ زکرّیا و حسین‌ بن علی گریست.


خداوند، برای عالم هستی اجل معیّنی قرار داده که از آن فراتر نمی‌رود: «ما خَلَقنَا السَّموتِ وَ الأرضَ وَ ما بَینَهُما إلاّ بِالحَقِّ وَ أجَل مُسمّیً». با فرا رسیدن اجل معیّن آسمان‌ها که روز قیامت است، آسمان، چون طومار، در هم پیچیده می‌شود: «یَومَ نـَطوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ...»
اجل معیّن آسمان‌ها، در لوح محفوظ نوشته شده است و فرشتگان از آن آگاهند.

۹.۱ - حوادث پایان عمر آسمان

بر اساس پاره‌ای از آیات، پایان عمر آسمان را حوادثی تشکیل می‌دهد که با انقراض عالم و از بین رفتن نظام موجود ملازم است؛ نظیر شکافته شدن و از هم گسستن‌ آسمان: «وَ انشَقَّتِ السَّماءُ فَهِی یَومَئِذ واهِیَةٌ» و به حرکت درآمدن آن: «یَومَ تَمُوُر السَّماءُ مَورًا» و برآمدن دودی نمایان از آن: «فَارتَقِب یَومَ تَأتِی السَّماءُ بِدُخان مُبِین.»
به فرموده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) «دخان» دودی است که در آستانه قیامت، جهان را فرا می‌گیرد و تبدیل آسمان‌ها به آسمان‌های دیگر: «یَومَ تُبَدَّلُ الأرضُ غَیرَ الأرضِ وَ السَّموتُ...».

۹.۲ - تبدیل آسمان‌ها

مفسّران درباره تبدیل و دگرگونی آسمان‌ها آرای گوناگونی دارند؛ مانند این‌که صورت آسمان‌ها تغییر می‌یابد؛ به‌گونه‌ای که خورشید و ماه و ستاره‌های آن از میان می‌روند. آسمان‌ها به بهشت و‌ زمین به آتش تبدیل می‌شود و... ‌. به گفته فخر رازی، تبدیل و دگرگونی آسمان‌ها به دو گونه است:
۱. تبدیل ذات؛ ۲. تبدیل صفات.
منشأ اختلاف در تفسیرِ تبدیل، اختلاف روایاتی است که در تفسیر این آیه آمده و آیات مربوط به تبدیل زمین و آسمان، گویای این معنا است که تبدیل، بزرگ‌تر از حدّ تصوّر است و‌ آنچه در روایات آمده، تمثیل و برای نزدیک کردن به ذهن است.


احکام مربوط به آسمان در باب‌هاى طهارت، صلات و اطعمه و اشربه به مناسبت آمده است.

۱۰.۱ - طهارت

به قول مشهور فقها، افروختن چراغى که سوخت آن نجس است، فقط در زیر آسمان جایز است.

۱۰.۲ - صلات

در باب صلات از آسمان در مباحثی چون قبله، نماز شب، نماز عید، نماز آیات، نماز استغاثه، قنوت نماز، دعا کردن و نگاه کردن در نماز سخن گفته شده است.

۱۰.۲.۱ - احکام واجب

برخى حوادث آسمانى مانند خورشیدگرفتگی سبب وجوب نماز آیات است. کعبه از موضع خود تا آسمان قبله است.

۱۰.۲.۲ - احکام مستحب

نظر کردن به آفاق آسمان پیش از نماز شب و نیز براى امام هنگام رفتن جهت نماز عید ، مستحب است. اقامه نماز آیات و نماز استغاثه در زیر آسمان و به سمت آسمان مستحب است.
به سمت آسمان بودن کف دست‌ها در قنوت، بلند کردن دست‌ها به طرف آسمان هنگام دعا مستحب است. نگاه نکردن به آسمان در حال نماز مستحب است.

۱۰.۳ - اطعمه و اشربه

آروغ زدن به سمت آسمان کراهت دارد.


در عقاید ایرانیان قدیم آسمان مانند زمین، مقدس به شمار می‌آمده و در حکم ایزدی بوده و روز بیست و هفتم هر ماه بدو اختصاص داشته است. در اسطوره آفرینش زردشتی آسمان، نخستین مخلوق گیتی (آفریده مرئی و محسوس) اورمزد است.
[۱۴۱] به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۳۳ س ۲، بمبئی، ۱۹۰۸.
[۱۴۲] به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸ بند ۴، بمبئی، ۱۹۱۳م.
در کتاب روایات پهلوی
[۱۴۳] به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸ بند ۲ به بعد، بمبئی، ۱۹۱۳م.
آمده است که اورمزد آفریدگان خویش را از «روشنی بی‌پایان» آفرید و آن‌ها را در تن خویش به مدت ۰۰۰‘۳ سال نگاهداری کرد و در تن خویش رشد داد و سرانجام آن‌ها را متجلی ساخت: آسمان را از سر خویش آفرید.

شهرستانی مانند همین مطلب را از گفته زردشتیان آورده است. بلندی و پهنای آسمان مساوی دانسته شده است.
[۱۴۵] به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸ بند ۴، بمبئی، ۱۹۱۳م.
فُرَوَشیها یا فِرَوَهْرها (ارواح مقدسِ درگذشتگان) اورمزد را در جهان «مینویی» (جهان غیرمادی و غیرمحسوس) یاری می‌دهند تا آسمان‌ها را از هم جدا نگاه دارد و نگذارد که فروافتند، اما در جهان «گیتی» چیزی آسمان را نگه نمی‌دارد
[۱۴۶] به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸، بمبئی، ۱۹۱۳م.
و از این‌رو گاهی آن را با صفت «بی‌ستون» توصیف کرده‌اند.
[۱۴۷] بدران، محمد، زادِسْپَرَم، گزیده‌ها، بند ۲۰، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.


۱۱.۱ - جنس آسمان

جنس آسمان را اصولاً از سنگ می‌دانستند و کلمه آسمان نیز از نظر اشتقاق همین معنی را دارد، اما شفافی و درخشندگی آسمان این تصور را ایجاد کرده بوده است که گاهی جنس آن را از فلزی درخشان بدانند و این فلز را نیز برخی از نویسندگان کتاب‌های پهلوی، فولاد یا آبگینه تعیین کرده‌اند.
[۱۴۸] به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۱۸ س ۵، بمبئی، ۱۹۰۸.
[۱۴۹] به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۱۷۳ س ۳، بمبئی، ۱۹۰۸.
[۱۵۰] به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸ بند ۴، بمبئی، ۱۹۱۳م.
[۱۵۱] تفضلی، احمد، مینوی خرد، پرسش ۸، بند ۷، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۴ش.
شکل آسمان گرد و سفید دانسته شده و به تخم‌مرغ تشبیه گردیده است.
[۱۵۲] به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۱۱ س ۴، بمبئی، ۱۹۰۸.
[۱۵۳] تفضلی، احمد، مینوی خرد، پرسش ۴۳، بند ۹، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۱۵۴] بدران، محمد، زادِسْپَرَم، گزیده‌ها، بند ۲۰۹، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.


۱۱.۲ - طبقات آسمان

قدیم‌ترین تصوری که ایرانیان از طبقات آسمان داشته‌اند، این بوده است که آن را متشکل از ۴ طبقه می‌دانسته‌اند که به ترتیب نزدیکی آن‌ها به زمین عبارت بوده‌اند از طبقه ستارگان، طبقه ماه، طبقه خورشید و طبقه «روشنی بی‌پایان».
[۱۵۵] آسانا، جاماسب، متون پهلوی، بمبئی، ۷۲، ۱۹۱۳م.
تصور می‌کردند که بهشت در این طبقه اخیر است. گاهی به طبقه‌ای پایین‌تر از طبقه ستارگان به نام «طبقه ابر» قائل بوده‌اند.

بعدها آسمان را ۶ طبقه و تحت تأثیر افکار بابلی، گاهی آن را ۷ طبقه به شمار آورده‌اند، بدین‌گونه که طبقه ستارگان را به ۲ طبقه ستارگان ثابت و اختلاط‌پذیر تقسیم کرده‌اند.
[۱۵۶] به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۲۸ س ۱، بمبئی، ۱۹۰۸.
[۱۵۷] به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۳۲ س ۱۲-۳۳، بمبئی، ۱۹۰۸.
[۱۵۸] به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۳۲ س ۲، بمبئی، ۱۹۰۸.
طبقات ستارگان و ماه و خورشید را به گونه نمادین به ترتیب «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» که شعار دینی زردشتیان است، نیز نامیده‌اند.
[۱۵۹] تفضلی، احمد، مینوی خرد، بنیاد فرهنگ ایران، پرسش ۱، بند ۱۴۵-۱۴۶، تهران، ۱۳۵۴ش.
فاصله میان زمین تا طبقه ستارگان و فاصله هریک از طبقات از یکدیگر ۰۰۰‘۳۴ فرسنگ محسوب شده است.
[۱۶۰] به کوشش دابار، روایات پهلوی، بند ۷، بمبئی، ۱۹۱۳م.



بنابر اساطیر مانوی ۱۰ آسمان وجود دارد و آفرینش آن‌ها به دست یکی از خدایان مانوی به نام «روان زنده» (مِهْر یَزْد یا «بادزنده») انجام گرفته است. وی آسمان‌ها را از پوست دیوان جهان ظلمت (جهان ماده) که اسیر کرده و کشته بود، ساخته است. یکی از خدایان به نام «پیرایه تجلی» بر افلاک، خصوصاً بر ۳ فلک زیرین، نظارت دارد و نمی‌گذارد که آسمان‌ها فروافتند و «پادشاه شرافت» که در فلک هفتم بر گردونه‌ای سوار است، این وظیفه را برعهده دارد که نگذارد دیوان در افلاک زیان رسانند. در پایان جهان «پیرایه تجلی» آسمان‌ها را رها می‌کند تا برهم فروافتند.


(۱) آملی، نفائس‌الفنون، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۹ق، ص ۲۷.
(۲) بوكای، موريس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، تهران، حسینیه ارشاد.
(۳) ابوریحان بیرونی، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، بابک، ۱۳۶۳ش.
(۴) ترجمه تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
(۵) محمد رشیدرضا، المنار فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنشر، ۱۳۹۳ق.
(۶) جلال‌الدین سیوطی، الدرالمنثور، قم، کتابخانه مرعشی، ۱۴۰۴ق.
(۷) محمدحسین طباطبایی، المیزان، بیروت، ۱۳۸۹ق.
(۸) محمد بن جریر طبری، تفسیر، بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنشر، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹) محمد بن عمر فخر رازی، التفسیرالکبیر، بیروت، داراحیاءالتراث‌العربی.
(۱۰) ابوالفضل میبدی، کشف‌الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
(۱۱) بُنْدَهِشْن، به کوشش انکلساریا، بمبئی، ۱۹۰۸.
(۱۲) تقی‌زاده، حسن، مانی و دین او، تهران، ۱۳۳۵ش، ص ۴۱.
(۱۳) دانشنامه ایران و اسلام؛ دینکرد، به کوشش مدن، بمبئی، ۱۹۱۱م؛
(۱۴) روایات پهلوی، به کوشش دابار، بمبئی، ۱۹۱۳م.
(۱۵) زادِسْپَرَم، گزیده‌ها، به کوشش محمد بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
(۱۶) متون پهلوی به کوشش جاماسب آسانا، بمبئی، ۱۹۱۳م.
(۱۷) مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۸) شهرستانی، الملل و النحل.


۱. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ذیل واژه    
۲. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ج۱، ص۲۲۸، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲، اول.
۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴۳.    
۴. قریشی، علی‌اکبر، قاموس القرآن، ج۳، ص۳۳۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۶، هفتم.    
۵. مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۵، ص۲۱۹، تهران، ارشاد اسلامی، ۱۳۷۵، اول.    
۶. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج ۶، ص ۲۳۸۱، «سما».    
۷. ابن‌فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص‌۹۸، «سمو».    
۸. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۵‌، ص‌۲۲۰، «سمو».    
۹. ابن‌اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، ج‌۲، ص‌۴۰۶، «سماء».    
۱۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص ۲۴۳، «سماء».    
۱۱. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج‌۶‌، ص‌۲۳۸۱، «سما».    
۱۲. مزّمل/سوره۷۳، آیه۱۸.    
۱۳. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۳۹۸، «سما».    
۱۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۲۴۳، «سماء».    
۱۵. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۵‌، ص‌۲۲۱، «سمو».    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۲۹.    
۱۷. قرشی بنایی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، ج‌۳، ص‌۳۳۲، «سماء».    
۱۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۲۴۳، «سما».    
۱۹. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۵‌، ص‌۲۲۰، «سمو».    
۲۰. ابن‌فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۸، «سمو».    
۲۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۲۴۳، «سما».    
۲۲. ابن‌فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۸، «سمو».    
۲۳. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۲۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۱.    
۲۵. مؤمن/سوره۴۰، آیه۶۴.    
۲۶. هود/سوره۱۱، آیه۷.    
۲۷. لقمان /سوره۳۱، آیه۳۱.    
۲۸. زمر/سوره۳۹، آیه۶۷.    
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۲۹.    
۳۰. فصلت /سوره۴۱، آیه۱۲.    
۳۱. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۲.    
۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۵۴.    
۳۳. یونس /سوره۱۰، آیه۳.    
۳۴. هود/سوره۱۱، آیه۷.    
۳۵. ذاریات/سوره۵۱، آیه۳۸.    
۳۶. حدید/سوره۵۷، آیه۴.    
۳۷. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۲.    
۳۸. رعد/سوره۱۳، آیه۲.    
۳۹. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۰.    
۴۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۱.    
۴۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۲.    
۴۲. ق /سوره۵۰، آیه۶.    
۴۳. رحمن/سوره۵۵، آیه۳۷.    
۴۴. مرسلات/سوره۷۷، آیه۹.    
۴۵. نبأ/سوره۷۸، آیه۱۹.    
۴۶. انفطار/سوره۸۲، آیه۱.    
۴۷. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱.    
۴۸. تکویر/سوره۸۱، آیه۱۱.    
۴۹. ملک/سوره۶۷، آیه۱۳.    
۵۰. نوح/سوره۷۱، آیه۱۵.    
۵۱. حجر/سوره۱۵، آیه۱۶.    
۵۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۱.    
۵۳. بروج/سوره۸۵، آیه۱.    
۵۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۱.    
۵۵. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۲.    
۵۶. ملک/سوره۶۷، آیه۵.    
۵۷. صافات/سوره۳۷، آیه۶.    
۵۸. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۵۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۰.    
۶۰. سجده/سوره۳۲، آیه۵.    
۶۱. اعراف/سوره۷، آیه۴۰.    
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۱۸، ص۴۳۲.    
۶۳. میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۸۴، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
۶۴. میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۸، ص۵۱۱، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
۶۵. یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۶، ص۱۵۱۴، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
۶۶. یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۷، ص۱۷۴۸، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
۶۷. یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۷، ص۱۷۴۹، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
۶۸. میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
۶۹. میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۱۷۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
۷۰. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۱، ص۱۰۹.    
۷۱. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۱، ص۱۰۹.    
۷۲. میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۸۵، به کوشش علی‌اصغر حکمت، دانشگاه تهران، ۱۳۳۱-۱۳۳۹ش.
۷۳. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۲۱، ص۴۳۲.    
۷۴. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۲۱، ص۴۳۳.    
۷۵. یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۳۲، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
۷۶. یغمایی، حبیب، ترجمه تفسیر طبری، ج۶، ص۱۵۱۴، دانشگاه تهران، ۱۳۳۹-۱۳۴۳ش.
۷۷. رشیدرضا، محمد، المنار فی تفسیرالقرآن، ج۱۲، ص۱۵.    
۷۸. رشیدرضا، محمد، المنار فی تفسیرالقرآن، ج۸، ص۳۹۶.    
۷۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۷، ص۳۷۳.    
۸۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۷، ص۳۶۷-۳۷۰، بیروت، ۱۳۸۹ق.    
۸۱. بوكای، موريس، عهدین، قرآن و علم، ج۱، ص۱۹۱، ترجمه حسن حبیبی، تهران، حسینیه ارشاد.
۸۲. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، ج۲، ص۱۵۶، بیروت، دار احیاء التراث ‌العربی.    
۸۳. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج۵، ص۶۸۶.    
۸۴. بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، بابک، ۱۳۶۳ش.
۸۵. نحل/سوره۱۶، آیه۴۹.    
۸۶. شوری/سوره۴۲، آیه۲۹.    
۸۷. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج‌۲۵، ص‌۴۰‌.    
۸۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص‌۵۸‌.    
۸۹. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج‌۲۴، ص ۱۹۷.
۹۰. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۲۵، ص‌۱۹۷.
۹۱. نحل/سوره۱۶، آیه۴۹.    
۹۲. شوری/سوره۴۲، آیه۲۹.    
۹۳. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۲.    
۹۴. انصاری قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۶۳.    
۹۵. سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، ج۴، ص‌۳۸۲.    
۹۶. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج‌۸‌، ص‌۱۷۶.
۹۷. الرحمن/سوره۵۵، آیه۳۳.    
۹۸. رحمن/سوره۵۵، آیه۳۳.    
۹۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۰۶۱۰۷.    
۱۰۰. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۱۱۳.    
۱۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲۳، ص‌۱۴۹.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۴۱.    
۱۰۳. ص/سوره۳۸، آیه۱۰.    
۱۰۴. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج‌۲۳، ص‌۱۶۹.    
۱۰۵. انصاری قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۱۵۳.    
۱۰۶. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰.    
۱۰۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۱، ص‌۱۸‌.    
۱۰۸. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج‌۲۳، ص‌۷۱.    
۱۰۹. شاذلی، سید بن قطب، فی ظلال، ج‌۵‌، ص‌۲۹۸۴.    
۱۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۷، ص‌۱۲۵.    
۱۱۱. دخان/سوره۴۴، آیه۲۹.    
۱۱۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۲، ص‌۳۵.    
۱۱۳. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‌۴، ص‌۲۷۷-۲۷۸.    
۱۱۴. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۲۴۶.    
۱۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص‌۱۴۱.    
۱۱۶. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۲۹۱.    
۱۱۷. احقاف/سوره۴۶، آیه۳.    
۱۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص‌۱۸۶.    
۱۱۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۴.    
۱۲۰. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۹، ص‌۲۶۷.    
۱۲۱. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۶.    
۱۲۲. طور/سوره۵۲، آیه۹.    
۱۲۳. دخان/سوره۴۴، آیه۱۰.    
۱۲۴. الدرّالمنثور، ج۷، ص‌۴۰۸.    
۱۲۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۸.    
۱۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۹۵.    
۱۲۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۲، ص‌۸۸‌.    
۱۲۸. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۱۴۶۱۴۷.    
۱۲۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۲، ص‌۸۸‌.    
۱۳۰. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۳۸۵.    
۱۳۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۷، ص۳۴۸.    
۱۳۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۷، ص۲۹.    
۱۳۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۱، ص۳۸۱.    
۱۳۴. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروه الوثقی، ج۳،ص۵۴.    
۱۳۵. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروه الوثقی، ج۲، ص۱۵۵.    
۱۳۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۰، ص۳۶۸.    
۱۳۷. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۹۷.    
۱۳۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۷، ص۴۶.    
۱۳۹. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروه الوثقی، ج۲، ص۴۳۳    
۱۴۰. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۴۶۵.    
۱۴۱. به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۳۳ س ۲، بمبئی، ۱۹۰۸.
۱۴۲. به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸ بند ۴، بمبئی، ۱۹۱۳م.
۱۴۳. به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸ بند ۲ به بعد، بمبئی، ۱۹۱۳م.
۱۴۴. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ص۲۸۵.    
۱۴۵. به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸ بند ۴، بمبئی، ۱۹۱۳م.
۱۴۶. به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸، بمبئی، ۱۹۱۳م.
۱۴۷. بدران، محمد، زادِسْپَرَم، گزیده‌ها، بند ۲۰، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
۱۴۸. به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۱۸ س ۵، بمبئی، ۱۹۰۸.
۱۴۹. به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۱۷۳ س ۳، بمبئی، ۱۹۰۸.
۱۵۰. به کوشش دابار، روایات پهلوی، ۱۲۸ بند ۴، بمبئی، ۱۹۱۳م.
۱۵۱. تفضلی، احمد، مینوی خرد، پرسش ۸، بند ۷، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۴ش.
۱۵۲. به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۱۱ س ۴، بمبئی، ۱۹۰۸.
۱۵۳. تفضلی، احمد، مینوی خرد، پرسش ۴۳، بند ۹، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۴ش.
۱۵۴. بدران، محمد، زادِسْپَرَم، گزیده‌ها، بند ۲۰۹، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
۱۵۵. آسانا، جاماسب، متون پهلوی، بمبئی، ۷۲، ۱۹۱۳م.
۱۵۶. به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۲۸ س ۱، بمبئی، ۱۹۰۸.
۱۵۷. به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۳۲ س ۱۲-۳۳، بمبئی، ۱۹۰۸.
۱۵۸. به کوشش انکلساریا، بُنْدَهِشْن، ۳۲ س ۲، بمبئی، ۱۹۰۸.
۱۵۹. تفضلی، احمد، مینوی خرد، بنیاد فرهنگ ایران، پرسش ۱، بند ۱۴۵-۱۴۶، تهران، ۱۳۵۴ش.
۱۶۰. به کوشش دابار، روایات پهلوی، بند ۷، بمبئی، ۱۹۱۳م.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آسمان»، ج۱، ص۲۰۸.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آسمان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۹/۲۳.    
دانشنامه موضوعی قرآن، ذیل مدخل «آسمان»، تاریخ بازیابی ۹۸/۹/۲۵.    






جعبه ابزار