• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ارقم بن ابی ارقم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از چهره‌های سرشناس صدر اسلام که هم افتخار مصاحبت با رسول گرامی اسلام را داشته و هم دوران اموی را درک نموده، ارقم بن ابی ارقم است. در این مقاله سعی شده است تا به زندگی و عمل‌کرد ارقم بن ابی ارقم در دوران حیاتش پرداخته شود.



نام کامل او ارقم ابی ارقم عبدمناف بن اسد بن عبدالله بن عمر بن مخزوم بن یقظة بن مرة بن کعب بن لؤی قرشی مخزومی است که پیش از ظهور اسلام به دنیا آمد. کنیه وی ابوعبدالرحمن است و از قبیله مخزوم و در واقع از سرشناس‌ترین افراد این قبیله است. قبل از اسلام آوردن وی، او را با کنیه ابوعبدمناف می‌شناختند و بعد از اسلام کنیه او به ابوعبدالرحمن تغییر کرد. در برخی کتب کنیه وی را ابوعبدالله نوشتندکه نشان از اختلاف در نام کنیه وی است.
در اسلام آوردن پدرش اختلاف است. ابن اثیر به گزارش از ابوخیثمه، پدرش را مسلمان دانسته؛
ولی ابن عبدالبر آن را نپذیرفته است. نام مادر او امیمه دختر حارث بن حباله از طایفه خزاعه است. البته در نام مادر او و این که از کدام قبیله است بین مورخین اختلاف وجود دارد. در کتاب الاستیعاب دو نظر آمده است: ۱- امیمه دختر عبد حارث، از قبیله بنی سهم بن عمرو بن هصیص، ۲- تماضر دختر حذیم از قبیله بنی سهم. بر پایه نوشته ذهبی، ارقم از خردمندان قریش بودو در پیمان حلف الفضول شرکت داشت.ارقم در مکه به دنیا آمد و تا زمان هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه در این شهر می‌زیست. طبق آن چه از تاریخ وفات و سن او در تواریخ موجود است می‌توان حدس زد که وی در زمان هجرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حدود سی سال سن داشته است. وی از نخستین مسلمانان و مهاجران دفن شده در قبرستان بقیع می‌باشد.

۱.۱ - سبقت در اسلام

وی از نخستین کسانی بود که اسلام را پذیرفت. طبق آن چه از وی و فرزندانش نقل شده، وی هفتمین نفری است که به اسلام گرویده است. البته برخی این نظر را قبول نداشته و نام وی را پس از هشت نفری که بعد از ابوبکر، ایمان آوردند ذکر کردند. ولی بر پایه گزارش‌هایی، او یازدهمینیا دوازدهمینمسلمان بوده است. گزارشی نیز اسلام آوردن وی را هم هنگام با ابوعبیده جراح و عثمان بن عفان در یک روز دانسته است. درباره فرزندان او باید گفت که وی چندین فرزند داشت که عبارتند از: عبیدالله و عثمان که مادر آنان کنیز بود و امیه و مریم که مادرشان هند دختر عبدالله بن حارث از خاندان اسد بن خزیمه بود، و صفیه که مادرش کنیز بود، از نوه‌های ارقم بیست و چند تن از فرزندان عثمان بن ارقم را نام برده‌اند که بعضی از ایشان از سال‌ها پیش در شام زندگی می‌کنند، ولی فرزندان عبیدالله بن ارقم باقی نماندند.


از عثمان بن ارقم نقل شده که گفته است: «من فرزند هفتمین مسلمانم، پدرم نفر هفتمی بود که مسلمان شد و خانه‌اش در مکه کنار کوه صفا قرار داشت» و براساس نظر بسیاری از مورخین، ارقم جزء اولین نفراتی است که به اسلام گروید. در کتاب سیرت رسول الله نام وی بعد از ابوعبیده جراح و ابوسلمه بن عبد الاسد ذکر شده که با این تفاصیل وی یازدهمین نفری است که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایمان آورده است.
[۲۶] همدانی، اسحاق بن محمد، سیرت رسول الله، ج۱، ص۲۳۰، ترجمه و انشای رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۷.
در کتاب اسد الغابة از وی به عنوان دوازدهمین مسلمان یاد می‌کند.

۲.۱ - خانه ارقم محل ترویج رسالت

در این دوره بیشترین شهرت او به سبب خانه اوست که محل ترویج و تبلیغ رسالت رسول خدا بود. هنگامی که پیامبر اکرم تعداد کمی را به دور خود جمع کرده بود برای تجمع و عبادت به دره‌های اطراف مکه می‌رفتند. کفار متوجه آنان شده بودند و لذا مزاحمت برایشان ایجاد نمودند تا این که این موضوع موجب زد و خورد میان دو طرف شد و در این میان سعد بن ابی وقاص با استخوان شتری به سر یکی از کفار زد و موجب جاری شدن خون از سر و صورت او شد. با این پیشامد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یارانش مجبور شدند مکان دیگری را برای تجمع و عبادات خود در نظر بگیرند، لذا با ظاهر شدن عداوت کفار قریش، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یارانش به خانه ارقم بن ابی ارقم رفته و در آن جا مخفی شدند بر پایه سخن مشهور، در سال‌های نخست بعثت و پیش از علنی شدن دعوت اسلام، خانه ارقم مکان همایش و دیدار مخفیانه مسلمانان با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود و مدتی در حدود یک ماه در آن جا به سر بردند. خانه ارقم در دامنه کوه صفا بود و اشخاصی هم چون عمر بن خطاب و عمار بن یاسر، در این خانه به اسلام گرویدند. رسول گرامی اسلام آن قدر در این خانه بود تا این که تعداد گروندگان به اسلام به چهل نفر رسید که نفر چهلم آنان عمر بن خطاب بوده است. با این اوصاف خانه او دار الاسلام نامیده شد. شاید همین مسئله باعث شد که وی خانه خود را بر فرزندانش وقف کند تا آن را نفروشند و به ارث هم برده نشود تا نام این خانه پابرجا بماند. در این خانه فرزندان ارقم تا زمان ابوجعفر منصور دوانیقی به همان صورت باقی بود، ولی زمانی که محمد بن عبدالله بن حسن خروج کرد و عبدالله بن عثمان بن ارقم از او پیروی کرد، در حالی که او در موقع قیام شرکت نداشت منصور به حاکم خود در مدینه نوشت او را بگیرد و زندانی کند. شخصی به نام شهاب از طرف ابوجعفر به نزد عبدالله بن عثمان در زندان رفت شهاب دید عبدالله از زندان به دلیل داشتن سن بالا به ستوه آمده، از فرصت استفاده نموده برای او واسطه شد تا از ابوجعفر عفو بگیرد به شرط فروختن خانه ارقم و سهم عبدالله را به هفده دینار خرید تا این که از زندان آزاد شد و بقیه خانه را هم ابوجعفر از طریق فریب دادن به توسط پول از برادران عبدالله خرید. ارقم از مهاجران به مدینه است.در پیمان برادری در مدینه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) او را با ابوطلحه زید بن سهل نجاری (طلحة بن زید)و به گزارشی ضعیف، با عبدالله بن انیس برادر خواند.

۲.۲ - شهرت تاریخی خانه ارقم

این خانه در تاریخ به گونه‌ای اهمیت داشته که به عنوان مقطع تاریخی در آمده است.
[۴۷] جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۵۷، تهران، مشعر، ۱۳۸۱ش.
حوادث دوران مکه در کتاب‌های سیره با ذکر این که قبل از ورود پیامبر به خانه ارقم یا بعد از ورود بوده مشخص می‌شده است.
[۴۸] ری شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم، ج۴، ص۱۶، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۶.
وی بعد از هجرت به مدینه، در محله بنوزریق، در منزلی که به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او اختصاص داده شد، ساکن شد.

۲.۳ - معنویت ارقم

درباره تقوا و معنویت ارقم باید گفت که وی از شاگردان رسول گرامی اسلام بوده است. در ماجرایی آمده است که ارقم روزی قصد سفر به بیت المقدس را داشت و زمانی که برای خداحافظی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد، رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از وی پرسید، برای چه منظور به این سفر می‌روی و او در جواب گفت: یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، پدر و مادرم به فدایت، فقط برای نماز خواندن در مسجدالاقصی می‌روم که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: یک نماز در مسجد من بهتر از هزار نماز در سایر مساجد است به جز مسجدالحرام. با این فرمایش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ارقم از سفر خود منصرف شد.از جمله کارهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از ورود به مکه بستن عقد اخوت میان مسلمین بود، لذا پیامبر بین ارقم و ابوطلحه زید بن سهل عقد برادری بست.


بعد از استقرار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مهاجران، نخستین جنگ آنان جنگ بدر بود که ارقم نیز که از جمله مهاجرین بود در این نبرد حضور داشت.او در دیگر غزوه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز حضور داشت.در برابر، برخی گزارش‌ها تنها به حضور او در بدر اشاره دارند. بعد از پایان جنگ و پیروزی سپاه اسلام، قرار شد که غنائم بین مسلمین تقسیم شود. نیز در سریه‌ای در اواخر سال سوم ق. به سوی قبیله بنی اسد به فرماندهی ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی همراه او بود.گویند: پیامبر در محله بنی زریق زمینی به او بخشید و او در همان محله ساکن شد.

۳.۱ - ماجرای شمشیر مرزبان

مالک بن ربیعة گوید: من در آن جنگ شمشیر بنی عائذ مخزومی را که نامش «مرزبان» بود هنگام جمع‌آوری غنائم به دست آورده بودم و چون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور داد غنائم همه در یک جا جمع شود تا تکلیف آن‌ها روشن گردد من آن شمشیر را آورده و در میان غنائم دیگر انداختم، ارقم بن ابی ارقم که آن شمشیر را دید شناخت و (هنگام تقسیم غنائم) به نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده خواهش کرد که آن شمشیر را به او بدهد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز اخلاقش چنان بود که هر کس چیزی را از او تقاضا می‌کرد به او می‌داد، پس آن شمشیر را به ارقم عطا فرمود.
[۶۱] ابن هشام، زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام، ج۲، ص۴۱، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۵ش.
یکی از علت‌هایی که ابو اسید ساعدی از ارقم بدگویی می‌کرد، همین موضوع بود که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شمشیر را به ارقم داد و به او نداده بود.
[۶۵] واقدی، محمد بن عمر، مغازی تاریخ جنگ‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹.
وی علاوه بر این جنگ در جنگ احد و خندق و سایر جنگ‌های عصر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم چون سریه ابوسلمه بن عبد الاسد در قطن،
[۶۶] واقدی، محمد بن عمر، مغازی تاریخ جنگ‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹.
قطن: نام کوهی در ناحیه فید است که در آنجا آب‌هایی است متعلق به بنی اسد. حضور داشته و به جهاد پرداخته بود.


او از طرف پیامبر به عنوان کارگزار زکات نیز شناخته شده بود. کاتبان پیامبردر کنار این موارد از وی به عنوان یکی از کاتبان پیامبر یاد شده است و کاتب وحی نیز بوده است.وی از راویان حدیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بوده است.
[۷۲] ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۱، ص۴۱۷.
از وی روایات متعددی نقل شده است.نیز آمده است. قرارداد اقطاع برای عظیم بن حارثی محاربی در فخ، نامه‌های پیامبر به عاصم بن حارث و عبدیغوث بن وعله از بنی حارثو نیز نامه‌ای به اجب، مردی از بنی سلیم، را او نگاشته است.


ارقم دو پسر به نام‌های عبیدالله و عثمان از کنیزش داشت که بیشتر گزارش‌های مربوط به ارقم از طریق آن دو رسیده است. سه دختر نیز از وی به نام‌های امیمه و مریم از هند دختر عبدالله بن حارث اسدی و صفیه از کنیزش بر جای ماند.نسل ارقم از پسرش عثمان ادامه یافت.


بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وی از خاندان اهل بیت (علیهم‌السلام)، حمایت نمود و شیعه راستین امیرالمومنین (علیه‌السّلام) بود. اما در منابع تاریخی از وی بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیزی ذکر نشده است.
وی در سال پنجاه و پنج هجری در ۸۳ سالگیدر ۸۵و در دوران خلافت معاویة بن ابی سفیان، دار فانی را وداع کرد. در ۸۷ سالگی و وصیت کرده بود که سعد بن ابی وقاص او را دفن کند. اما سعد در عتیق به سر می‌برد و در مدینه نبود. لذا مروان که والی معاویه در مدینه بود خواست خود بر وی نماز بخواند که با مخالفت عبیدالله بن ارقم، پسر ارقم بن ابی ارقم، مواجه شد. در این میان مشاجراتی بین مروان و عبیدالله به وجود آمد که مردان طایفه بنی مخزوم به دور عبیدالله جمع شدند که باعث شد مروان از کار خود دست بکشد. بالاخره طبق وصیت ارقم، سعد به مدینه آمد و بر وی نماز خواند، و در بقیع وی را دفن نمود.وی حدود هشتاد سال سن داشت. البته برخی قائلند که وی در روزی که ابوبکر درگذشت وفات یافت که اشتباه می‌باشد.
[۹۳] ابن اثیر جزری، علی بن محمد، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ج۱۱، ص۵۰، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
البته ابن حجر در این باره می‌نویسد: وی را با پدرش اشتباه گرفته‌اند و در آن روز پدر ارقم وفات کرده بود. در تاریخ گزیده سن ارقم در هنگام مرگ هشتاد و پنج سال بیان شده است.
[۹۸] مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، ص۲۱۴، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش.



الآحاد و المثانی: شیبانی، (م. ۲۸۷ق.)، به کوشش احمد الجوابره، دار الدرایه، ۱۴۱۱ق؛ اخبار مکه: الازرقی (م. ۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، دار الثقافه، ۱۴۰۳ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۲ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م ۷۷۴ ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۸۷ق؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق؛ سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل عبدالموجود و علی معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. ۷۴۸ق)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق؛ عیون الاثر: ابن سید الناس (م. ۷۳۴ق.)، به کوشش ابراهیم رمضان، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۴ق؛ المحبر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق؛ معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م. ۴۳۰ق.)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن للنشر، ۱۴۱۹ق؛ المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ المنتظم: ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.


۱. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۲. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، جمل من انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۴.    
۳. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۷.    
۴. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۳.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۱۹..    
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص ۶۷۳.    
۷. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۸. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۴.    
۹. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۱۰. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۳.    
۱۱. اصفهانی، احمد بن عبدالله، معرفة الصحابة، ج۱، ص۳۲۲.    
۱۲. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۴.    
۱۳. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۱۴. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۷۹.    
۱۵. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۱۶. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۳.    
۱۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۴.    
۱۸. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۱۹. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۲۰. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، ج۱، ص۱۹۷.    
۲۱. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۲۲. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۴.    
۲۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۴۹، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷.    
۲۴. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۳.    
۲۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۳.    
۲۶. همدانی، اسحاق بن محمد، سیرت رسول الله، ج۱، ص۲۳۰، ترجمه و انشای رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۷.
۲۷. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۷۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹.    
۲۸. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۲۶، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹.    
۲۹. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۶۰.    
۳۰. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۳.    
۳۱. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۳۲. ابن حزم اندلسی، علی بن أحمد، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۳.    
۳۳. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ (البدء و التاریخ)، ج۵، ص۱۰۱.    
۳۴. ابن عبدالبر، ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۱۳۲، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل.    
۳۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۴.    
۳۶. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۳۷. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۴.    
۳۸. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۵.    
۳۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۵.    
۴۰. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۷۲.    
۴۱. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۳، ص۵۸.    
۴۲. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۲، ص۴۶۷.    
۴۳. ابن سید الناس، محمد بن محمد، عیون الاثر، ج۱، ص۲۳۲.    
۴۴. سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی، ج۳، ص۳۶۶.    
۴۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۳۶۲، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷.    
۴۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴، ص۳۲۶.    
۴۷. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۵۷، تهران، مشعر، ۱۳۸۱ش.
۴۸. ری شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم، ج۴، ص۱۶، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۶.
۴۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۴.    
۵۰. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۷۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹.    
۵۱. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۴.    
۵۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۵.    
۵۳. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ (البدء و التاریخ)، ج۵، ص۱۰۱، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه.    
۵۴. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۵.    
۵۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۵.    
۵۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۱۹.    
۵۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۵۵.    
۵۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۴.    
۵۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۳۴۱.    
۶۰. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۴.    
۶۱. ابن هشام، زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام، ج۲، ص۴۱، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۵ش.
۶۲. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۲، ص۴۶۹.    
۶۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۰۴.    
۶۴. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۳، ص۵۸.    
۶۵. واقدی، محمد بن عمر، مغازی تاریخ جنگ‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹.
۶۶. واقدی، محمد بن عمر، مغازی تاریخ جنگ‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ص۷۷، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹.
۶۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۵، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.    
۶۸. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۶۰، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹.    
۶۹. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۴.    
۷۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۳۶۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷.    
۷۱. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۳۶۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷.    
۷۲. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۱، ص۴۱۷.
۷۳. شیبانی، احمد بن عمرو، الآحاد و المثانی، ج۲، ص۱۹.    
۷۴. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۱.    
۷۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۳۶۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷.    
۷۶. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۶.    
۷۷. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۱، ص۲۱۰.    
۷۸. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۳.    
۷۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۵.    
۸۰. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۳.    
۸۱. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات، ج۳، ص۱۸۵.    
۸۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۵.    
۸۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۱۹.    
۸۴. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۱۷۳.    
۸۵. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱۱، ص۳۷۷.    
۸۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۳۶۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷.    
۸۷. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، ج۱، ص۱۹۸.    
۸۸. ابن جوزی، علی بن محمد، المنتظم، ج۵، ص۲۸۱.    
۸۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۹.    
۹۰. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۵.    
۹۱. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، جمل من انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۵، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷.    
۹۲. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۵.    
۹۳. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ج۱۱، ص۵۰، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۹۴. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۱۳۲.    
۹۵. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسد الغابة، ج۱، ص۷۵.    
۹۶. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص۱۹۸، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵.    
۹۷. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، ج۱، ص۱۹۸، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵.    
۹۸. مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، ص۲۱۴، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ارقم بن ابی ارقم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۷.    
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «ارقم بن ابی‌ارقم».    



جعبه ابزار