اصول قرائت عاصم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصول قرائت حمزه به ضوابط و روشهای عام
قرائت حمزهاطلاق میشود که یکی از قاریان هفتگانه
قرآن کریم میباشد.
امام القرائة
حمزة بن حبیب بن عمارة بن اسمعیل زیات کوفی (۸۰-۱۵۶ هـ. ق) دومین چهره
قراء کوفی است. قرائت او از دو طریق به
حضرت علی علیهالسّلام میرسد.
شیخ طوسی و
ابن ندیم او را از
اصحاب امام صادق علیهالسّلام دانستهاند، او مردی
عابد ،
متقی و
فقیه و
قاری بود.
راویان او عبارتند از: ۱.
ابومحمد خلف بن هشام البزار البغدادی (م ۲۲۹ هـ ق)؛ ۲.
ابوعیسی خلاد بن خالد صوفی (م ۲۲۰ هـ ق).
اصول قرائت حمزه به این شرح است:
در ابتدای به قرائت از اول سورهها (غیر از
توبه )
بسم الله را خوانده، و همچنین مانند همه قراء در وصل آخر
سوره ناس به اول
فاتحه ، ولی در بین دو سوره، آخر
سوره را به اول سوره بعدی فقط بدون بسم الله وصل نموده است، و در سورههای چهارگانه
الزهر (بین
مدثر و
قیامة ،
انفطار و
مطففین ،
فجر و
بلد ،
عصر و
همزه ) با
سکت ، دو سوره را بدون بسم الله بهم وصل نموده است.
کلمات: علیهم، الیهم و لدیهم را در
وصل و
وقف به ضم هاء خوانده، و در وصل کلماتی مثل یوفیهم الله، قلوبهم العجل، قتلهم الانبیاء که قبل از ضمیر هم
مکسور یا یاء ساکنه باشد هاء را
مضموم خوانده است، و در وقف بر آن به کسر هاء و
سکون میم خوانده است.
هاء ضمیر ماقبل ساکن که بعد آن
متحرک باشد، مثل فیه هدی، فیه مهانا، عقلوه و هم را به
قصر ، یعنی ترک
صله ، خوانده است، و وقتی بین دو متحرک واقع شود حرکت آن را با صله خوانده، مثل: قال له صاحبه، ماله و ولده.
و هاء ضمیر را در یوده الیک،
نؤته منها،
نوله و نصله
به سکون هاء، و در لاهله امکثوا
به ضم هاء خوانده است، و در سکون هاء فالقه الیهم
مثل حفص است، ولی در هاء یتقه
را به روایت خلف یتقهی، و در وقف آن به سکون هاء (یتقه) خوانده است. و خلاد به دو وجه: به صله مثل خلف، و دیگر به اسکان هاء و کسر قاف (یتقه) از حمزه روایت کرده است. حمزه هاء انسانیه
و علیه الله
را به کسر هاء، و یرضه
و ارجه
را مثل حفص خوانده است.
حمزه مد
متصل و
منفصل را به
اشباع (شش حرکت) کشیده است، او و ورش در کشش مدها طویلتر از سایر قراء بودهاند.
کلمه ءاعجمی
به تحقیق هر دو همزه، و کلمه ءامنتم
را با دو همزه، و به تحقیق آنها خوانده است. و کلمات ءانکم لتاتون،
ائن لنا لاجرا،
ءان کان ذامال
به استفهام و تحقیق همزهها در آن. یضاهون
را به ضم هاء بدون همزه،
یاجوج و ماجوج را به ابدال همزه به الف در هر حال، و کلمه رؤوف را رؤف، و هزءا و کفؤا به سکون زال و فاء و همزه بعد از آنها خوانده است.
روایت خلف از حمزه بر سکون آخر کلمه در موقع وصل به کلمه بعدی که حرف اول آن همزه است، قبل از
نطق به همزه
سکته کوتاه بدون
تنفس آورده، این دو کلمه یا مثل: من امن و عذاب الیم جدا نوشته شده و یا مثل: الاولی، الاخرة و الانسان متصل نوشته شده است. به شرح زیر:
مثل: الارض، الانسان، و سکت بر یاء فقط در: شیئ در حال وصل به مابعد به هر حرکت که باشد، این دو مورد روایت خلف از حمزه است (با اختلاف)، و در روایت
خلاد به سکت و عدم آن است. و بعضی دو مورد فوق را قرائت حمزه (خلف و خلاد) دانستهاند.
مثل: قد افلح و من آمن به روایت خلف به دو وجه: سکت و عدم آن است، و برای خلاد، بدون سکت ذکر شده، و شرح بالا در موقع وصل است، ولی در وقف: در شیئ
ادغام یا نقل است. در ال، الاولی، الاخرة و الارض یا به سکت و تحقیق همزه، و یا به نقل و حذف وقف میشود. در وقف بر ساکن مفصول، مثل: من امن و عذاب الیم، به روایت خلف سه وجه: نقل، سکت و ترک سکت، و به روایت خلاد، دو وجه: نقل یا ترک آن بدون سکت.
در میم جمع، مثل: علیکم انفسکم فقط با سکت وقف میشود و نقل در آن صحیح نیست چون اصل حرکت آن
ضمه است و اگر با نقل متحرک شود، حرکت آن تغیر میکند.
هاء سکت، که در آخر کلمات هنگام وقف برای بیان حرکت ملحق میشود، و همچنین در آخر کلماتی که مبنی بر حرکتند و سلب حرکت از آنها در حال وقفی هم جایز نیست هاء سکت میآورند، حمزه هاء سکت را در وصل به حذف و در وقف به اثبات خوانده، و در دو کلمه: حسابیه
و کتابیه
را به اثبات هاء سکت در وصل و وقف خوانده است.
تبصره:در چهار محل در آیات که روایت حفص از
عاصم با سکت است حمزه بدون سکت خوانده است.
در لام و راء بدون
غنه ، و ادغام در نون و میم با غنه (مثل همه قراء)، و ادغام
تنوین و نون ساکنه در واو و یاء به روایت خلف بدون غنه، ولی روایت خلاد با غنه از حمزه روایت شده. و در
اظهار نون ساکنه بعد از واو و یاء در کلمه واحده، مثل: الدنیا، بنیان، صنوان، قنوان، و در حروف مقطعه نون یس، و در واو بعد آن، و نون در: ن و القلم مثل حفص به اظهار اقدام کرده، و نون طسم (
شعراء ،
قصص ) را در نزد میم به اظهار، و در طس (
نمل ) به
اخفاء نون خوانده است.
حمزه، ذال اذ را فقط در تاء و دال ادغام کرده، مثل: اذ تخلق، اذ دخلوا. و ذال ساکنه را در تاء عذت و تاء فنبذتها و اتخذت و سایر صیغ آن ادغام نموده.
و خلاد اذ را در ۵ حرف: (ت، ز، ص، د، س) ادغام نموده است، مثل: اذ صرفنا، اذ سمعتموه، اذ زین.
حمزه، دال قد را در هشت حرف: (ج، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ظ) ادغام کرده و دال ساکنه را در ثاء، مثل: یرد ثواب الدنیا،
و دال ملفوظه از صاد را در ذال کهیعص ذکر (مریم) ادغام کرده است.
و تاء تانیث را در
شش حرف (ث، ج، ز، س، ص، ظ) ادغام نموده، مثل: کذبت ثمود، نضجت جلودهم، خبت زدناهم.
لام بل و هل را که در مقابل هشت حرف قرار گرفته حمزه در سه حرف به
ادغام مبادرت کرده و آنها (ت، ث، س) میباشند، مثل: هل تری، بل تاتیهم، هل ثوب، بل سولت، و از خلاد- به اختلاف- در بل طبع ادغام روایت شده است، و خلف آنرا به اظهار آورده.
حمزه، ثاء را در تاء اورثتموها،
لبثت، کم لبثتم و صیغ دیگر آن، و ثاء را در یلهث ذلک
ادغام نموده، باء را در میم ارکب معنا
به ادغام، (در کتاب التیسیر به اظهار، و از خلاد به
اختلاف آمده)، و یعذب من یشاء
را به سکون باء قراءت، و باء را در میم ادغام کرده است، در نخلقکم
قاف را در کاف به ادغام خوانده است.
به
روایت از خلاد حمزه باء را در فاء که در پنج موضع
قرآن کریم نزد هم قرار گرفتهاند، ادغام کرده است، ان تعجب فعجب،
و من لم یتب فاولئک،
اذهب فمن تبعک،
فاذهب فان لک،
او یغلب فسوف،
و به روایت خلف، تمام پنج مورد را به
اظهار خوانده است.
حمزه، بیت طائفة
را به ادغام تاء در طاء، و اتمدونن بمال
را به ادغام نون در نون با مد اشباع حاصله، و در کلمات و الصافات صفا، فالزاجرات زجرا، فالتالیات ذکرا (صافات)، والذاریات ذروا (ذاریات) تاء را در صاد، و ز و ذال به ادغام کبیر با سوسی موافقت نموده است. روایت خلاد از حمزه ادغام تاء در ذال و صاد است، و فالملقیات ذکرا
و فالمغیرات صبحا
به دو وجه ذکر شده است.
حمزه تمام صادهائی که ساکن بوده و قبل از دال واقع شوند، اشمام به صدای ز کرده، و این در دوازده موضع قرآن واقع شده است، مانند: من اصدق، یصدفون، تصدیه.
صاد را در کلمه الصراط و صراط، در همه قرآن به روایت خلف اشمام به صدای ز نموده، و خلاد در موضع اول الصراط المستقیم
اشمام کرده است. خلف صاد را در المصیطرون
و بمصیطر
به اشمام، و خلاد- به اختلاف- به اشمام و عدم اشمام.
طریقه اشمام آنست که صدای صاد با ز چنان مخلوط شده که حرف دیگری متولد شود که نه صاد خالص و نه ز خالص باشد، ولی بایستی صدای صاد غالب بر ز شنیده شود.
حمزه کلیه الفهای منقلب از یاء را در اسم یا فعل در وصل و وقف
اماله کبری نموده، مثل: الهدی، ادنی،
موسی ،
یحیی ،
عیسی ، اتی، یخشی، فسوی، و استعلی.
تبصره: در شش مورد
اماله جاری نمیشود: ۱. الف اصلی نبوده و زائد باشد، مثل: قائم و نائم. ۲. الف در آخر کلمه نبوده و متوسطه باشد، مثل: نمارق، باع و سار. ۳. الف منقلب از واو باشد، مثل: نجا، عفا، صفا، شفا. ۴. الف منقلب از تنوین باشد، مثل: ذکرا، عوجا، امتا (در وقف). ۵. الف ثنیه باشد، مثل: ان یخافا، اثنا عشر. ۶. الف محل اختلاف در اصل کلمه باشد. مثل: الحیاة و مناة که در بعضی مصاحف با واو: الحیوة و المنوة نوشته شده است.
کلمات منقلب از یاء در اسما؛ به تثنیه آن شناخته میشود: (فتی ـ فتیان)، (مولی ـ مولیان)، (صفا ـ صفوان)، (عصا ـ عصوان)، و در افعال وقتی اسناد به متکلم یا
مخاطب داده شود: (رمی - رمیت)، (اشتری- اشتریت)، (استعلی- استعلیت) اگر یاء ظاهر شد یائی، و اگر واو ظاهر شد واوی خواهد بود، واوی آن مثل: (
دعا ـ دعوت) و (علا ـ علوت).
و اگر کلمات واوی از سه حرف اضافه شوند یائی شده و اماله در آنها عمل میشود، مثل: ادنی، انجی، یرضی، تتلی، یتزکی، زکی، استعلی.
کلیه الفهایی که در تانیث بر ۵ وزن فعلی، فعلی، فعلی، فعالی و فعالی آمده باشند، حمزه آنها را به
اماله خوانده است. وزن فعلی مثل: القصوی، الدنیا، طوبی، القربی. وزن فعلی مثل: الموتی، السلوی، التقوی. وزن فعلی مثل: احدی، ضیزی، سیما، الشعری.
تبصره: کلمات موسی، عیسی و یحیی اگر چه
اعجمی هستند به علت کثرت
استعمال ، و دیگر اینکه در مصاحف به یاء نوشته شدهاند داخل اماله هستند. وزن فعالی، مانند: سکاری، کسالی، فرادی. وزن فعالی مثل: یتامی، نصاری و ایامی.
تمام الفهایی که در آخر کلمه به یاء نوشته شده باشند، اگر چه اصلی بودن آن مجهول باشد در اسماء یا افعال، مثل: انی (استفهامیه)، متی، بلی، عسی، یا حسرتی، یا اسفی، یا اینکه منقلب از واو باشند، مثل: القوی، الضحی و ضحیها، اماله میشوند.
و در پنج کلمه که در آنها اماله نیامده، حمزه آنها را به فتح خوانده: لدی، الی، حتی، علی، ما زکی.
تبصره: اگر بعد از الفی که اماله میشود، در درج کلام سکون آید و موجب
سقوط این الف گردد، اماله هم از بین میرود، حال این ساکن خواه تنوین یا غیر آن باشد، و وقتی در وقف ساکن از بین برود اماله بر میگردد، مثل: فتعالی الله، یخشی الله، موسی الکتاب، القتلی الحر، ذکری الدار، و تنوین مثل: مولی، مسمی، اذی، سدی، مفتری.
اماله کلمات آخر آیات یازده سوره (
طه ،
نجم ،
معارج ، قیامة،
نازعات ،
عبس ،
اعلی ،
شمس ،
لیل ،
ضحی ،
علق ) به هر تقدیر، اگر واوی، یائی، اصلی، زائد باشند در اسماء یا افعال فرقی نمیکند. غرض یکسان بودن آنهاست.
دحیها (نازعات)، تلیها، طحیها (شمس)، سجی (ضحی)، و دیگر آنکه الف آنها از ابدال تنوین در وقف باشد، مثل: همسا، ضنکا، نسفا، علما.
حمزه، کلمات: خطایا، خطایاکم، خطایاهم، خطایانا، قد هدان،
من عصانی،
انسانیه،
ءاتانی،
اوصانی
و محیاهم
را به فتح خوانده.
حمزه، کلمه احیا را هر جا باشد وقتی قرین به واو باشد، مثل: امات و احیا،
نموت و نحیا
اماله نموده است. ولی وقتی
قرین به فاء یا ثم یا
مجرد باشد به فتح خوانده (اماله آن از کسائی است).
همچنین کلمات: هدای (مضاف به یاء)،
مثوای،
محیای،
رؤیا (هرجا باشد)، کمشکاة،
مرضات، مرضاتی (هرجا باشد)، و حق تقاته
تماما به فتح خوانده است.
ولی در تتقوا منهم تقیة
و کلمات مثویکم، مثواهم و مثواه را اماله داده است.
حمزه، کلمه هدانی را هر جا بدون قد آمده، مثل: اننی هدینی ربی،
لو ان الله هدینی
اماله کرده است (اگر با قد باشد مثل: قد هدین
کسائی اماله کرده است).
ودر فلما تراء الجمعان
حمزه، فقط راء را در هر حال
اماله کرده است. و در نای بجانبه
اماله نون و همزه با هم روایت خلف، و خلاد فقط اماله همزه را
روایت کرده است. در کلمه انیه،
اماله نون و الف با هم، و در الف کلاهما
و الف بل ران
اماله از حمزه است.
کلمه ضعافا
را خلف به اماله الف (ملازمه با اماله عین دارد) و خلاد به فتح آن از حمزه روایت کردهاند. و کلمه ءاتیک
به اماله الف (ملازمه با اماله همزه قبل دارد) روایت خلاد از حمزه است.
کلمه رءا هر جا قبل از متحرک باشد (در هفت موضع آمده)، مثل: رءا کوکبا،
رءا ایدیهم،
رءا برهان،
و همچنین رءاک،
رءاها
و غیره که قبل از ضمیر واقع شده، اماله راء و همزه با هم قراءت حمزه است. و در وصل به کلمه بعد، مثل: رءا القمر،
رءا الشمس،
رءا الذین
و بقیه، اماله راء فقط جاری است.
حمزه الف عین الفعل ماضی ثلاثی مجرد را در ده فعل: زاد، شاء، جاء، خاب، ران، خاف، طاب، ضاق، حاق، زاغ هر جا باشند اماله کرده است.
تبصره: در اماله افعال فوق الذکر فرقی بین مجرد آنها یا قرین به ضمیر فاعل یا تاء تانیث نیست، و فقط لفظ زاغت (قرین به تاء تانیث) در اذ زاغت الابصار
وام زاغت عنهم الابصار
را حمزه اماله نکرده و آن دو را به فتح خوانده است.
در حروف مقطعه؛راء را در الر و المر در فواتح شش سوره حمزه اماله کرده است، و در کیهعص (مریم) فتح هاء و اماله یاء از حمزه است، و در طه اماله طاء و هاء با هم از حمزه، و در طسم (شعراء، قصص) و طس (نمل) اماله طاء از حمزه، و در یس اماله الف یاء از حمزه، و در فواتح هفت سوره حم اماله الف حاء از حمزه میباشد.
حمزه، الف را در کلمات البوار
و القهار که راء اخر آن دو مکسور است، و همچنین الف متوسطه واقع بین دو راء، اگر دومی مکسور و در آخر کلمه باشد، مثل الابرار، القرار و الاشرار به تقلیل خوانده است. همچنین کلمه التوریة را در همه
قرآن به تقلیل خوانده است.
تبصره: الفی که به لحاظ کسره راء بعدش اماله یا تقلیل دارد، وقتی به لحاظ وقف بر آن راء مکسور ساکن میشود، اماله یا تقلیل به قوت خود باقی میماند.
حمزه، همزه در اول کلمه را به تحقیق، و اگر در وسط یا آخر کلمه باشد با تغییراتی آن را به تحفیف میخواند.
مثل: یاکل، بوانا، تاثیما، الذئب، بئس، البته سکون در وسط کلمه اصلی است ولی سکون روی همزه در آخر کلمه، ممکن است اصلی باشد، مثل: اقرا، لم ینبا، ان یشا و نبیء، و یا عارضی باشد که برای وقف، ساکن شده، مثل: بدء، انشا، اسوء، عن النباء، من حما و لؤلؤء.
حکم همزه ساکن ماقبل متحرک وسط یا آخر کلمه به سکون لازم یا عارض در موقع وقف بر آنها ابدال همزه به حرف مدی از جنس حرکت ماقبل آن است.
کلمه رئیا،
تؤوی
و تؤویه
پس از ابدال دو وجه دارد: اظهار حرف مبدله، یا ادغام آن در حرف بعدی. کلمه رؤیاک، الرؤیا و رؤیای، که در وقف بر آنها همزه بدل به واو میشود،
جایز است اظهار این واو مبدله، و هم قلب واو مبدله به یاء، و ادغام در یاء بعدی. (طبق
قاعده مقرره که وقتی واو و یاء در کلمهای جمع شوند، که اول واو ساکن و بعد یاء متحرک باشد، واو را تبدیل به یاء نموده و در یاء بعدی ادغام میکنند) دو کلمه انبئهم
و نبئهم
بعد از ابدال همزه به یاء در
وقف بر آنها، بر روی حرکت هاء ضمیر حمزه دو وجه دارد: ۱. کسره هاء چون یاء مبدله قبل از هاء ضمیر آمده و مثل فیهم و یزکیهم شده. ۲. ضم هاء نظر به اصل که مضموم بوده است، مثل: انبیهم و نبیهم.
الف. سکون روی حرف صحیح، و همزه بعد از آن در وسط کلمه، مثل: شطاه، القران، الظمان، الافئدة و مسئولا، یا اینکه همزه در آخر کلمه باشد، مثل: الخبء، المرء، ملء و دفء.
ب. ساکن ماقبل همزه متحرک، حرف لین، و همزه در وسط یا آخر کلمه باشد، مثل: سوءة، موئلا، سواتکم، شیئا و ظن السوء.
ج. ساکن ماقبل همزه از حروف مدی (واو و یاء) و همزه در وسط یا آخر کلمه باشد: السوای، سیئت، المسئ، ان تبوء، وجئ حکم وقف بر این سه قسم نقل و حذف است یعنی حرکت همزه به ماقبل داده شده و خود حذف میگردد.
میتوان واو و یاء ساکن اصلی در مثالهای بالا را مثل واو و یاء ساکن زائده قرار داده، و همزه بعد از واو اصلی را تبدیل به واو، و همزه واقع بعد از یاء اصلیه را تبدیل به یاء، و در واو و یاء قبلی که اصلیه هستند ادغام نمود، و در همزه وسط یا آخر کلمه فرقی هم نمیکند، مثل: السوای، سیئت و سواة، که میشوند: السوا، سییت و سوة.
و اگر همزه متحرک بعد از الف در وسط کلمه باشد، حکم آن در وقف، تسهیل (بین بین) به قصر یا
مد است، مثل: جائنا، دعاء، نداء، هاءم، اولیاءه، خائفین و الملئکة. و اگر همزه متحرک بعد از الف در آخر کلمه بود، مثل: جاء، السفهاء، السماء، یشاء و الاعداء، حکم این قسم، ابدال همزه به الف است به قصر یا توسط یا مد.
و اگر ماقبل همزه متحرک، واو و یاء زائده باشد، مثل: خطیئة، النسیی، قروء، بریئون و بریء، در این قسم تخفیف همزه ابدال آن از جنس حرف زائد و سپس ادغام در آن است، و فرقی بین همزه وسط یا آخر کلمه نیست، و بر سکون تشدید حاصله از ادغام همزهای که در آخر کلمه بوده جایز است دخول روم وقتی حرکت همزه محذوفه مکسور یا مضموم بوده، و اشمام وقتی مضموم بوده است.
۹ قسم میشود: ۱. همزه مفتوح ماقبل مکسور، مثل: خاطئة، ناشئة، ماة، بایکم، لاهب. حکم حمزه در وقف بر این کلمات ابدال آن به یاء خالص است. ۲. همزه مفتوح، ماقبل مضموم، مثل: یؤید، مؤذن، فؤادک، یؤاخذ، لؤلؤا. حکم همزه در وقف بر این کلمات ابدال آن به واو خالص است.
و در هفت شکل دیگر، یعنی: همزه مفتوح ماقبل مفتوح، مثل: سال، ماب و شنان؛ همزه مکسور ماقبل مفتوح، مثل: بئیس، یؤمئذ و مطمئن؛ همزه مکسور ماقبل مکسور، مثل: خاطئین، بارئکم و متکئین؛ همزه مکسور ماقبل مضموم، مثل: سئلوا، سئل و سئلت (در این قسم وجه دیگری از طریق اخفش آمده و آن ابدال به واو خالص است)؛ همزه مضموم ماقبل مفتوح، مثل: رءف، یکلؤکم و توزهم؛ همزه مضموم ماقبل مکسور، مثل: انبئونی، مستهزؤن، لیواطؤا (در این قسم وجه دیگری از طریق اخفش آمده و آن ابدال به یاء خالص است و از حمزه حذف همزه و ضم ماقبل آن)؛ همزه مضموم ماقبل مضموم، مثل: برؤسکم. تخفیف همزه در وقف بر این هفت شکل اخیر، و تسهیل (بین بین) قول واحد است.
گاهی همزه در اصول و بنا در وسط کلمه واقع شده، مثل: سال، رءف، یئس، قاعده تخفیف آن در وقف مسلم است، ولی اگر همزه بوسیله بعضی حروف زائده در وسط کلمه واقع شود، مانند: هاانتم، یا ادم، لابویه، لانتم، ءانتم، و اوحی، فاواری، ساوریکم، کانهم، که انفصال این حروف به اصل کلمه صدمهای نمیزند، در وقف بر اینها دو وجه است: تحقیق، نظر به اصل که همزه در اول کلمه بوده، و اجرای قواعد تخفیف نظر به وضع موجود.
در کلمات: الذی اؤتمن، یا صالح ائتنا، الی الهدی ائتنا، لقاءنا ائت، یقول ائذن چون امکان وقف بر کلمه قبل از همزه است، فقط تحقیق را صحیح دانسته است.
۱. یاء ضمیر متکلم که بعدش همزه قطع مفتوح آمده، در: معی ابدا،
معی او رحمنا
را حمزه به سکون یاء خوانده است.
۲. یاءات ضمیر متکلم که بعدش همزه قطع مکسور باشد، ۱۱ مورد: امی الهین،
ان اجری الا علی،
یدی الیک
حمزه همه را به سکون یاء خوانده است.
۳. در یاءات ضمیر متکلم که به همزه قطع مضموم رسیده باشد با حفص اختلافی ندارد.
۴. در یاءات ضمیر متکلم که بعدش همزه وصل با لام تعریف (ال) آمده، در ۱۴ موضع آنها را حمزه به سکون یاء خوانده، و حفص در این موارد با او موافقت کرده: قل لعبادی الذین،
یا عبادی الذین ءامنوا،
قل یا عبادی الذین اسرفوا،
ان ارادنی الله بضر،
عبادی الصالحون،
مسنی الضر،
عبادی الشکور،
عهدی الظالمین،
ربی الذی یحیی،
ءاتنیی الکتاب،
ءایاتی الذین،
حرم ربی الفواحش،
ان اهلکنی الله،
مسنی الشیطان،
و در غیر این چهارده مورد آنها را به فتح یاء خواند است. مثل: و ما مسنی السوء،
مسنی الکبر.
۵. یاء ضمیر متکلم که بعد آن همزه وصل بدون لام تعریف آمد، با
حفص فرقی ندارد.
۶. وقتی بعد از یاء ضمیر متکلم حرف دیگری غیر از همزه باشد: وجهی،
بیتی،
لی،
معی
تمامی این ۲۱ موضع را حمزه به سکون یاء خوانده است.
ربنا و تقبل دعاء
به اثبات یاء در حال وصل، اتمدونن
را به اثبات یاء در هر حال. و فماء اتین الله خیر
را به حذف یاء در هر حال خوانده است.
۱) شاطبی ، قاسم بن فیره ، ۵۳۸ - ۵۹۰ق، حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع؛
۲) دانی ، عثمان بن سعید ، ۳۷۱ - ۴۴۴ق، التیسیرفی القراءات السبع؛
۳) ابن جزری ، محمد بن محمد ، ۷۵۱ - ۸۳۳ق، النشرفى القراءات العشر؛
۴) مكی بن حموش ،۳۵۵ - ۴۳۷ق، الكشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها؛
۵) ابن مجاهد ، احمد بن موسی ، ۲۴۵ - ۳۲۴ق، السبعة فی القراءات؛
۶) ابن خالویه ، حسین بن احمد ، - ۳۷۰ق، الحجة فی القراءات السبع؛
۷) ابو زرعه ، عبد الرحمان بن محمد ، - ۴۱۰ق، حجة القراءات؛
فرهنگنامه علوم قرآن، دفتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله «اصول قرائت حمزه».