• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعلام برائت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برائت در لغت به معنای رهایی، وارهیدگی و سلامت از گناه و عیب، تخلص از شبهه، بی‌زاری از چیزی، دورشدن می‌باشد.



برائت در لغت به معنای رهایی،
[۱] لوئیس معلوف، المنجد فی اللغة، تهران، اسماعیلیان، ۱۳۶۶، چهارم، ص۳۱.
وارهیدگی و سلامت از گناه و عیب، تخلص از شبهه، بیزاری از چیزی، دورشدن
[۲] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۷، ج۳ص۴۴۹۸.
و... می‌باشد. اعلام برائت، اعلام بی‌زاری از مشرکان است. هشداری است به آن‌ها که با اسلام و آموزه‌های اسلامی‌ باید کنار بی‌ایند.
پس از فتح مکه در سال هشتم هجری
[۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، پنجم، ج۳، ص۲۹۶.
فضای مساعدی برای گسترش اسلام و ریشه کن کردن بت ‌پرستی در شبه جزیره عربستان فراهم شد. قبایل بسیاری خدمت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسیدند و اظهار اسلام کردند. (وفود)
اما هنوز عده‌ای متعصب و نادان بودند که حاضر نبودند از فرهنگ غلط جاهلی خویش دست بردارند. برای آنها پذیرش آئین اسلام دشوار بود. پس از غزوه تبوک در سال نهم هجری
[۵] طبری، محمدبن جریر، ج۴، ص۱۲۵۳.
آیات سوره برائت نازل شد
[۷] طبری، محمدبن جریر، ج۴، ص۱۲۵۲.
و بدین وسیله پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ماموریت یافت از مشرکان اعلام بی‌زاری نماید.



بخشی از آیات ابتدایی سوره برائت که نیاز بود در جمع مشرکان قرائت شود، به این شرح است: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ...»
(این، اعلام) بی‌زاری از سوی خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته‌اید.
با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا می‌خواهید بروید، و بی‌اندیشید) و بدانید شما نمی‌توانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است.
این، اعلامی‌است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر[روز عید قربان‌] که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بی‌زارند. با این حال، اگر توبه کنید، برای شما بهتر است و اگر سرپیچی نمایید، بدانید شما نمی‌توانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید) و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده.
مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند، و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند پیمان آنها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.
(امّا) وقتی ماه‌های حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمین گاه، بر سر راه آنها بنشینید. هر گاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد) سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند.
چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالی که آن‌ها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟ مگر کسانی که نزد مسجدالحرام با آنان پیمان بستید (و پیمان خود را محترم شمردند) تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد.(قرآن سوره توبه آیات ۱ تا ۷ ترجمه آیت‌الله مکارم شیرازی.)



پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امر الهی مامور شده بود شرک را از جزیره‌العرب محو نماید، بنابراین می‌بایست این آیات در مکه و زمان حج «وَ اَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْاَکْبَرِ اَنَّ اللَّهَ بَری‌ءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُه» . که محل و موقعیت مناسبی بود در جمع حاجیان قرائت شود.
شکی نیست که پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ابوبکر را همراه با حاجیان به مکه فرستاد. اختلافی که در این جا بین اهل سنت و شیعیان است، این است که برخی از اهل سنت معتقدند پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را به عنوان سرپرست حاجیان (‌امیر الحاج) تعیین کرده بود
[۱۱] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، دوم، ص۸۲۵.
[۱۳] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ص۱۲۵۲.
و برخی هم معتقدند ابوبکر وظیفه دیگری هم داشت و آن این بود که آیات ابتدایی سوره برائت را نیز در جمع مشرکان قرائت کند.
[۱۴] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ص۱۲۵۳.
اما پس از دستور رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (که به آن اشاره می‌شود) قرار شد، علی (علیه‌السّلام) مسئله برائت را اعلام کند و مسئولیت حج برعهده ابوبکر باقی ماند.
[۱۵] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ص۸۲۵.
[۱۶] طبری، محمدبن جریر، ج۴ص۱۲۵۳.
برخی ازاهل سنت هم معتقدند که علی و ابوبکر هر کدام وظیفه جداگانه‌ای داشتند. ابوبکر امیر الحاج بود.علی مامور ابلاغ آیات،
[۱۷] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲ص ۱۶۴.
طبری می‌نویسد: «علی (علیه‌السّلام) به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنبال ابوبکر آمد و آیات را از او گرفت. ابوبکر پیش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بازگشت و گفت: ‌ای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خدا پدر و مادرم فدای تو آیا چیزی درباره من نازل شده است؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود نه ولی هیچ کس جز من یا کسی از من عهده‌دار ابلاغ (برائت) نشود؛ مگر خشنود نیستی که با من در غار بودی و بر لب حوض رفیق من باشی؟ ابوبکر گفت: چرا‌ای رسول‌خدا و سپس رفت. کار حج با او بود و علی عهده‌دار اعلام برائت بود.»
[۱۸] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ ص۱۲۵۳-۱۲۵۲.

اما عموم شیعیان معتقدند ماموریت ابوبکر تنها این بود که آیات سوره برائت را در جمع مشرکان بخواند. ابوبکردر بین راه بود که جبرئیل بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شد و فرمود: «لایؤدیها عنک الا انت او رجل منک.»


شیخ مفید می‌نویسد: «رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سوره برائت را به دست ابوبکر داد که به مکه برود و با خواندن آن بر مشرکین پیمان با آنها را بشکند (ابوبکر سوره را گرفت و به سوی مکه به راه افتاد) همین که قدری از مسیر را پیمود، جبرئیل بر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شد و دستور الهی مبنی بر این که این گونه ابلاغ‌ها را کسی جز شخص تو یا مردی که از تو باشد، نرساند، رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی (علیه‌السّلام) را خواست و به او فرمود: حرکت کن و خود را به ابوبکر برسان، سوره برائت را از دستش بگیر و به مکه ببر، و به وسیله آن پیمان مشرکین را بشکن، ابوبکر را نیز به میل خود واگذار که اگر خواست با تو به مکه بیاید یا به سوی من باز گردد، امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به دنبال ابوبکر به راه افتاد، وقتی ابوبکر علی (علیه‌السّلام) را دید پریشان شد جلو آمد و گفت: ‌ای ابوالحسن برای چه کار آمده‌ای؟ امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) دستور رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به ابوبکر اعلام کرد. ابوبکر خدمت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: ‌ای رسول خدا شما مرا برای کاری انتخاب فرمودی که همگان حسد می‌بردند و چنین افتخاری نصیب من کردی؛ اما چون به دنبال آن کار رفتم (نیمه راه) مرا باز خواندی، آیا در نکوهش من آیه‌ای نازل شده است؟ پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: نه ولی جبرئیل امین از جانب خدای عزوجل نزد من آمد و گفت: این آیات را کسی جز خودت یا آن که از تو باشد، ابلاغ نکند. و علی از من است، و از جانب من، جز علی کسی نتواند (چنین دستوراتی را) ابلاغ کند.
یعقوبی می‌نویسد: «علی سوره برائت را از ابوبکر گرفت. ابوبکر گفت‌ ای رسول‌خدا آیا درباره‌ام چیزی نازل شده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود نه ولی جیرئیل به من فرمود:«لا یبلغ هذا الا انت او رجل من اهلک» این آیات را جز خودت یا کسی که از تو باشد نرساند.
محقق تاریخ اسلام رسول جعفریان معتقد است: «در آن سالها هنوز چیزی به نام مسئولیت حج در کار نبوده است. این امر مربوط به پس از در گذشت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد، در مورد ابوبکر نیز گویا برای این که صورت مسئله چندان نا مطلوب نباشد، «امیری حاج» مطرح شده است.... مناسک حج برگرفته شده از حج رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال دهم هجری (یک سال بعد از اعلام برائت) می‌باشد.»
[۲۲] جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، قم، دلیل ما، چهارم، ۱۳۸۵، ص۶۵۸.




به هر حال چه معتقد به سخن اهل سنت باشیم که می‌گویند: ابوبکر هم «امیر الحاج» بود و هم مامور اعلام برائت، و چه گفته شیعیان را بپذیریم که معتقدند ابوبکر تنها مامور ابلاغ آیات برائت بود، باید اعتراف کنیم که اخذ این آیات از ابوبکر و سپردن آن به علی (علیه‌السّلام) فضیلتی مهم برای علی (علیه‌السّلام) محسوب می‌شود. شخصیتی که طبق این نقل‌ها «رجل من اهلک» مردی از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محسوب شده است. و ابوبکر از این مقام و موقعیت برخوردار نیست. از خود علی (علیه‌السّلام) نقل شده است که فرمود: زمانی که ده آیه اول سوره برائت نازل شد رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ابوبکر را برای خواندن آن در مکه مامور کرد. سپس مرا فرستاد و من در جحفه نامه را از او گرفتم. ابوبکر از آن جا باز گشت و خدمت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید و گفت: آیا آیه‌ای درباره من نازل شده است. حضرت فرمود: نه اما جبرئیل نزد من آمد و گفت: این ابلاغ ادا نمی‌شود؛ مگر آن که خودت یا کسی که از خودت باشد آن را ابلاغ کند. «امرت ان ابلغها انا او رجل من اهل بیتی».
طبرسی در مجمع‌البیان ادعای اجماع کرده که وقتی سوره برائت نازل شد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را به ابوبکر داد، سپس آن را گرفته و به علی (علیه‌السّلام) داد. «انه لما نزلت براءة دفعها رسول‌الله صالی ابی‌بکر ثم اخذها منه و دفعها الی علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و اختلفوا فی تفصیل ذلک‌...» .
علامه امینی در الغدیر به نام ۷۳ نفر از علمای اهل سنت که حدیث را نقل کرده‌اند اشاره دارد.
علامه در یک مورد به اسناد خویش از حرث بن مالک نقل می‌کند به مکه آمدم و سعد بن ابی‌وقاص را ملاقات نمودم و به او گفتم آیا منقبتی از علی (علیه‌السّلام) شنیده‌ای؟
گفت: چهار منقبت درباره علی مشاهده نموده‌ام که اگر یکی از آنها برای من می‌بود در نزد من محبوب‌ تر بود از این که بمانند نوح (علیه‌السّلام) در دنیا زندگی کنم. همانا رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ابابکر را بعنوان ابلاغ سوره (برائت) به سوی مشرکین قریش فرستاد و او یک شبانه روز از مسافت را طی کرد، در این هنگام رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به علی (علیه‌السّلام) فرمود: در پی ابی‌بکر برو و سوره برائت را از او بگیر و تو آن را ابلاغ نما. پس علی‌ (علیه‌السّلام) ماموریت را انجام داد و ابوبکر در حالی که گریه می‌کرد برگشت و عرض کرد: یا رسول اللّه آیا درباره من آیه نازل شده؟ آن حضرت فرمود: جز خیر چیزی نیست. همانا از طرف من کسی امری را جز من و آن کس که از من باشد تبلیغ نمی‌کند..



در منابع آمده است: «علی (علیه‌السّلام) وارد مکه شد به عرفات رفت آن گاه به مزدلفه و از آن جا به منی رفت... سپس بر کوهی که معروف به شعب بود بالا رفت و سه مرتبه با صدای بلند اعلام کرد‌ ای مردم آیا نمی‌شنوید من فرستاده رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی شما هستم گوش فرا دهید. سپس آیات را قرائت کرد تا پایان آیه نهم سپس بر شمشیرش تکیه زد و این آیات را چندین بار تکرار کرد تا همه مردم بشنوند.»
آن حضرت در روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم (ایام تشریق) در میان مردم اعلام می‌کرد کسی حق ندارد به صورت برهنه طواف کند. بعد از امسال هیچ مشرکی حق ندارد به مسجدالحرام نزدیک شود.»
طبری می‌نویسد: علی روز عید قربان برخاست و اعلام کرد که پس از این هیچ مشرکی به مسجد‌الحرام نباید نزدیک شود، هیچ کس نباید برهنه طواف کند.تا قبل از اعلام برائت، عده‌ای از مشرکان بدون لباس (برهنه) خانه خدا را طواف می‌کردند.
[۲۹] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۱ص۳۳۵.
هرکه با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیمانی دارد پیمان او تا آخر تداوم دارد.»
[۳۲] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ص۱۲۵۳.
همان گونه که مشاهده شد یکی از مواد اعلام برائت در خصوص پیمان‌هایی بود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مشرکان بسته بود. همان گونه که از آیات قرآن «الا الذین عاهدتم من المشرکین» بر می‌آید و مفسران و مورخان نیز تائید کرده‌اند، مشرکانی که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیمان‌هایی داشتند، لازم بود که مدت این پیمان‌ها به اتمام برسد و کسی حق نداشت تا قبل از اتمام مهلت پیمان‌ها متعرض آنان شود؛
[۳۳] ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، السیرة النبویه، ج۲ص۳۴۸.
اما مشرکانی که با رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیمانی نداشتند به آنها ۴ماه فرصت داده شد. «فسیحوا فی الارض اربعه اشهر» طبری به نقل از محمد بن کعب قرظی می‌نویسد: به مشرکان چهار ماه مهلت داد که در زمین بگردند.
[۳۴] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ص۱۲۵۳.




یکی از ثمرات اعلام برائت این بود که مشرکان قدرت روز افزون اسلام را بهتر درک کردند و این خود زمین‌ه‌ای برای اسلام آنها شد. ابن هشام می‌نویسد: «به دنبال این اخطار و اعلام برائت، وقتی مشرکان به موطن خود بازگشتند یکدیگر را ملامت کردند و گفتند اکنون قریش مسلمان شده چه می‌کنید؟ و آن گاه مسلمان شدند...»
[۳۵] ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، السیرة النبویه، ج۴ص۱۹۱ .
شیخ مفید می‌نویسد: پس از اعلام برائت بود که اسلام قوت گرفت و دین اسلام به سرحد کمال رسید و کار مسلمانان سرو صورتی پیدا کرد و کارها به خیر و نیکی برگزار شد.


۱. لوئیس معلوف، المنجد فی اللغة، تهران، اسماعیلیان، ۱۳۶۶، چهارم، ص۳۱.
۲. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۷، ج۳ص۴۴۹۸.
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، پنجم، ج۳، ص۲۹۶.
۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفه، پنجم، ج۲، ص۵۵۹، طبرسی، اعلام الوری، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۰، سوم، ج۱، ص۲۵۰.    
۵. طبری، محمدبن جریر، ج۴، ص۱۲۵۳.
۶. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴، ج۲، ص۱۶۰.    
۷. طبری، محمدبن جریر، ج۴، ص۱۲۵۲.
۸. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی‌و فرهنگی، ۱۳۶۵، دوم، ص۱۹۸.    
۹. توبه/سوره۹، آیه۱-۷.    
۱۰. توبه/سوره۹، آیه۳.    
۱۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، دوم، ص۸۲۵.
۱۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲ص۱۶۴.    
۱۳. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ص۱۲۵۲.
۱۴. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ص۱۲۵۳.
۱۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ص۸۲۵.
۱۶. طبری، محمدبن جریر، ج۴ص۱۲۵۳.
۱۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲ص ۱۶۴.
۱۸. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ ص۱۲۵۳-۱۲۵۲.
۱۹. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج۲، ص۷۶.    
۲۰. محمد بن نعمان، محمد بن، (شیخ مفید)، الارشاد، ترجمه سید‌هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، دوم، ج۱ص۵۸-۵۷.    
۲۱. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج۲، ص۷۶.    
۲۲. جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، قم، دلیل ما، چهارم، ۱۳۸۵، ص۶۵۸.
۲۳. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۵، میر حامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، اصفهان، کتابخانه عمومی‌امام علی (علیه‌السّلام)، ۱۳۶۶، دوم، ج۲۰، ص۳۰۹.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲، سوم، ج۵، ص۶.    
۲۵. بکر علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶ ص۳۳۸ به بعد.    
۲۶. علامه امینی، عبدالحسیم، الغدیر، ج۱، ص۸۰.    
۲۷. سید بن طاوس، رضی الدین، اقبال الاعمال، بی جا، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴، ج۲، ص۳۹.    
۲۸. سمرقندی، محمد بن مسعود بن عیاش، تفسیر عیاشی، تهران، مکتب العلمیة الاسلامیه، بی تا، ج۲ص۷۵.    
۲۹. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۱ص۳۳۵.
۳۰. یالدارم ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، السیرة النبویه، ج۱ص۱۲۹.    
۳۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱ص۶۰.    
۳۲. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ص۱۲۵۳.
۳۳. ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، السیرة النبویه، ج۲ص۳۴۸.
۳۴. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۴ص۱۲۵۳.
۳۵. ابن هشام، ابومحمدعبدالملک، السیرة النبویه، ج۴ص۱۹۱ .
۳۶. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷، ج۵، ص۳۷.    
۳۷. محمد بن نعمان، محمد بن، (شیخ مفید)، الارشاد، ج۱ص۵۹.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اعلام برائت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۲۷.    



جعبه ابزار