• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

افک‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



افک رخدادی در آغاز اسلام با نسبت ناروا به عایشه یا ماریه می‌باشد.



افک به معنای برگرداندن و وارونه کردن
[۱] معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۱۸، «افک».
یا هر چیزی است که از حقیقتش بازگردانده شود.
[۳] المصباح، ج۱، ص۱۷، «افک».
دروغ را نیز به اعتبار وارونه ساختن حقیقت، «افک» گفته‌اند. برخی نیز آن را به معنای دروغ بزرگ و آشکار دانسته‌اند.
[۶] مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶.
در اصطلاح تاریخ نگاران و سیره نویسان، «افک» برگرفته از آیات ۱۱-۱۲ نور/ ۲۴ و اشاره به داستان گروهی از مسلمانان در آغاز اسلام است که نسبتی ناروا به خانواده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دادند و با انتشار آن خواستند به جامعه مسلمانان آسیب برسانند. قرآن کریم در آیات ۱۱-۲۱ نور/۲۴: {ان الذین جاؤ بالافک عصبة منکم... } به داستان آنان اشاره کرده، از مسلمانان می‌خواهد که آن را خیر بدانند.
آن گاه یادآور می‌شود هر کس در این شایعه پردازی شرکت کرده، گناه خویش را به دوش می‌کشد و کیفر بزرگ از آن کسی است که سهم عمده در آن داشته است. سپس مردان و زنان مؤمن را به چند سبب نکوهش می‌کند؛ از جمله: گمان نیک نبردن به کسانی که بدان‌ها تهمت زده شد؛ دروغ و تهمت نشمردن داستان با نبود چهار شاهد؛ دامن زدن به شایعه و خبری که از آن آگاهی نداشتند؛ کوچک شمردن سخنانی که نزد خداوند بزرگ است؛ و خودداری نکردن از تهمت. آن گاه، به یاد می‌آورد که اگر فضل و رحمت و مهربانی خداوند در دنیا و آخرت نبود، عذابی بزرگ بر آنان نازل می‌شد. سپس هشدار می‌دهد که مبادا دیگر بار چنین کنند. کسانی که دوست دارند زشتی و فحشا را درباره مؤمنان بپراکنند، به کیفری دردناک در دنیا و آخرت تهدید می‌شوند. مؤمنان نباید گام در راه شیطان نهند؛ زیرا او به زشتی و بدی فرمان می‌دهد. فضل و رحمت خدا است که سبب پاکی انسان می‌گردد.


فخر رازی همه مسلمانان را در نسبت دادن آیات افک به داستان عایشه هم باور می‌داند. محمدجواد مغنیه با اندکی تفاوت، به هم داستانی همه گروه‌های مسلمان، جز اندکی، در این زمینه تصریح می‌کند.
[۱۱] التفسیر الکاشف، ج۵، ص۴۰۳.
در واقع، جز تفسیر قمی و به تبع آن برخی محدثان، مفسران
[۱۴] کنز الدقائق، ج۹، ص۲۶۰-۲۶۲.
و محققان شیعه که داستان را درباره ماریه قبطیه و تهمت عایشه و شماری دیگر به وی دانسته‌اند، مفسران اهل سنت
[۱۶] جامع البیان، ج۱۸، ص۶۹.
[۱۸] التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۳۳۷.
[۱۹] الدر المنثور، ج۵، ص۲۵-۲۶.
و نیز بسیاری از مفسران شیعه
[۲۰] التبیان، ج۷، ص۴۱۵.
[۲۱] مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶.
[۲۲] جوامع الجامع، ج۳، ص۹۷.
به پشتوانه روایاتی
[۲۳] السیرة النبویه، ج۳، ص۷۶۴-۷۷۰.
[۲۴] صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۴.
شان نزول آیات یاد شده را برائت عایشه از این اتهام می‌دانند. اشاره برخی منابع شیعی سده سوم به حد خوردن اهل افک از مسطح بن اثاثه،
[۲۵] الایضاح، ص۵۱۴.
دست کم مؤید پذیرش نسبت افک به عایشه است. منابع شیعی متاخر نیز افک را درباره تهمت به عایشه دانسته‌اند.
[۲۶] مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶.
[۲۷] اعلام الوری، ج۱، ص۱۹۷.
منابع اهل سنت با وجود گزارش تهمت به ماریه، آن را شان نزول آیات افک ندانسته‌اند.
[۲۸] نک: المستدرک، ج۴، ص۴۰.
[۲۹] مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۱.



بر پایه گزارش ابن اسحق (م. ۱۵۱ق.) پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در جنگ‌ها میان همسران خود قرعه می‌انداخت و یکی را با خود می‌برد. در نبرد بنی مصطلق، قرعه به نام عایشه افتاد. در مسیر بازگشت و در یکی از منزلگاه‌های نزدیک مدینه، شبانگاه اعلان می‌کنند که کاروان حرکت کند. عایشه که برای قضای حاجت بیرون شده بود، در بازگشت در می‌یابد که گردنبندش را گم کرده است و برای یافتن آن باز می‌گردد. در همان حال، کاروان به گمان این که عایشه در کجاوه است، حرکت می‌کند. او پس از یافتن گردنبند باز می‌گردد؛ اما می‌بیند آنان رفته‌اند. به امید آن که کاروان برای یافتن او بازمی گردد، همان جا می‌ماند و خوابش می‌برد. صفوان بن معطل سلمی که از پشت کاروان حرکت می‌کرد، به عایشه رسید و از آن جا که پیش از نزول آیه حجاب او را دیده بود، وی را شناخت. عایشه با شنیدن صدای استرجاع صفوان از خواب برخاست. بر شتر سوار شد و هر دو صبحگاهان به کاروان پیوستند. اهل افک به تهمت پراکنی درباره عایشه پرداختند. عایشه در ادامه گزارش می‌گوید که یک ماه بیمار بوده و در این مدت از خبرسازی بر ضد خود خبر نداشته است. او تنها می‌دید که لطف و محبت پیامبر درباره وی کم شده است. از پیامبر اجازه خواست نزد مادرش برود تا از او پرستاری کند. شبی با‌ ام مسطح برای قضای حاجت بیرون رفته بود که او فرزندش مسطح را نفرین کرد. عایشه از کار او شگفت زده شد و‌ ام مسطح دلیل این کار را شایعه پراکنی فرزندش بر ضد عایشه دانست. عایشه از ناراحتی سخت گریست. مادرش او را دلداری داد و شیوع خبر را برآمده از حسادت دیگر همسران پیامبر و مردم دانست.
عایشه تهمت زنندگان را مردانی از خزرج همراه مسطح و حمنه بنت جحش به سردستگی عبدالله بن ابی بن سلول می‌داند. پیامبر برای مردم خطبه خواند و اعلان کرد: چه کسی مرا در برابر مردمی که به خانواده‌ام طعنه می‌زنند، یاری می‌دهد؟ اسید بن حضیر گفت: اگر از قبیله اوس باشد، مجازاتش می‌کنیم و اگر از خزرج باشد، منتظر فرمان شماییم. سعد بن عباده، بزرگ خزرج، بر پایه تعصب با او مشاجره کرد. دو قبیله تا مرز نبرد پیش رفتند و پیامبر آنان را خاموش ساخت. آن گاه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از علی علیه‌السّلام و اسامة بن زید در این مسئله مشورت خواست. اسامه عایشه را تبرئه کرد. امام علی علیه‌السّلام ضمن تاکید بر این که زنان بسیارند و پیامبر می‌تواند با فردی دیگر ازدواج کند، پیشنهاد کرد درباره درستی خبر از بریره، کنیز عایشه، سؤال کنند. سپس بریره را سخت تنبیه کرد و خواست تا راست بگوید. او نیز عایشه را تبرئه کرد. عایشه نزد پدر و مادرش بسیار گریست و زنی از انصار نیز با او در گریستن همراه شد. در این حال، پیامبر وارد شد و او را از سخن مردم درباره وی آگاه کرد و گفت: اگر پاک باشی، خدا تو را تبرئه خواهد کرد و اگر گناهی کرده‌ای، توبه کن. عایشه با شنیدن این سخن باز گریست و از پدر و مادرش خواست تا پاسخ پیامبر را بدهند. اما آنان از این کار خودداری کردند. عایشه تاکید می‌کند خود را شایسته آن نمی‌دانست که وحی درباره او نازل شود. اما امیدوار بود خدا پاکی اش را در خواب به پیامبر نشان دهد. عایشه در واکنش به درخواست پیامبر گفت: «اگر خود را چنان که هستم، تبرئه کنم، شما باور نمی‌کنید و اگر بر خلاف واقع به گناهم اعتراف کنم، تصدیقم می‌نمایید. از خدا می‌خواهم مرا تبرئه کند.» در همان مجلس، وحی نازل شد و پیامبر به عایشه بشارت داد که خدا وی را تبرئه کرده است. او نیز گفت: «خدا را می‌ستایم و نه شما را.» پیامبر نزد مردم رفت و آیه را تلاوت کرد و دستور داد مسطح بن اثاثه، حسان بن ثابت و حمنه بنت جحش را حد بزنند.
[۳۰] السیرة النبویه، ج۳، ص۷۶۴-۷۶۹.
[۳۱] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۸-۳۳۵.



ابن اسحق دو طریق برای گزارش بالا می‌آورد: عبدالله بن ابی بکر عایشه. نیز: یحیی بن عباد بن عبدالله بن زبیر ← عباد بن عبدالله بن زبیر ← عایشه. ابن شبه (م. ۲۶۲ق.) در طریقی متفاوت از حسین بن ابراهیمفلیح بن سلیمانابن شهاب زهریعبدالله بن عبیدالله بن عتبه و علقمة بن وقاص لیثی و سعید بن مسیب و عروة بن زبیر ← عایشه، گزارشی بسیار مشابه از داستان را با اندکی پس و پیش آورده است.
[۳۲] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۱۱-۳۱۷.
زهری تصریح می‌کند که بخش‌های روایت را از راویان گوناگون گرفته و کنار هم قرار داده است.
[۳۳] تاریخ المدینه، ج۲، ص۳۱۱.
[۳۴] السیرة النبویه، ج۳، ص۷۶۴.
[۳۵] اسباب النزول، ص۳۲۸-۳۲۹.

تاریخ نگاران وقوع غزوه بنی مصطلق را به سال پنجم یا ششم ق.،
[۳۶] امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۰۳.
ورود پیامبر به مدینه را در آغاز ماه رمضان
[۳۷] الطبقات، ج۲، ص۶۵.
[۳۸] احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۹۵.
و نزول آیات برائت عایشه را ۳۷ شب پس از رسیدن به مدینه
[۳۹] امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۱۶.
گزارش کرده‌اند.


برخی روایات، گزارش‌های دیگری از حواشی داستان را بیان کرده و در مواردی، آن را شان نزول آیات بعد تا آیه ۲۶ دانسته‌اند:
۱. ابوایوب خالد بن یزید انصاری در پاسخ به همسرش که از او درباره سخن مردم درباره عایشه پرسیده بود، سخن آنان را تکذیب کرد و به کنایه گفت: اگر تو چنین گناهی نکرده‌ای، عایشه از تو بهتر است.
[۴۱] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۵.
[۴۲] جامع البیان، ج۱۸، ص۷۷.

۲. افزون بر ابوایوب، سعد بن معاذ را نیز از کسانی دانسته‌اند که سخنان ناروا درباره عایشه را تکذیب کردند.
[۴۳] روح المعانی، ج۹، ص۳۱۶.

۳. ابوبکر سوگند خورد که از آن پس به مسطح که نیازمند و از خویشاوندان وی بود، انفاق نکند. آیه ۲۲ نور/۲۴ نازل شد و او را از این کار بازداشت:
[۴۵] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۶.
[۴۶] السیرة النبویه، ج۳، ص۷۷۰.
{و لا یاتل اولوا الفضل منکم و السعة ان یؤتوا اولی القربی و المساکین و المهاجرین فی سبیل الله... }.
۴. حسان بن ثابت شعری گفت و در آن قوم صفوان بن معطل را سرزنش کرد. صفوان نیز با شمشیری به او زخم زد. ثابت بن قیس شماس خزرجی، صفوان را دست بسته به قبیله خزرج برد. عبدالله بن رواحه دستور داد او را آزاد کنند. آن‌ها نزد پیامبر رفتند و رویداد را گزارش کردند. ایشان برای به دست آوردن دل حسان، به وی زمینی همراه کنیزی قبطی بخشید.
[۴۷] السیرة النبویه، ج۳، ص۷۷۱-۷۷۲.

دیگر گزارش‌های این رویداد با وجود تفاوت در جمله پردازی و اختلاف در برخی جزئیات، ساختاری یکسان دارند و یک داستان را بازمی گویند.
[۴۸] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۱۱-۳۳۴.
[۴۹] الدر المنثور، ج۵، ص۲۷-۳۲.
برخی اختلاف‌ها که در روایت‌های دیگر آمده، عبارتند از: یاد نکردن از وقوع حادثه پس از نبرد بنی مصطلق،
[۵۰] صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۴.
[۵۱] صحیح مسلم، ج۸، ص۱۱۳.
[۵۲] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۱۹.
توجیه عایشه درباره عدم التفات حاملان کجاوه به دلیل غذای اندک زنان و جثه کوچک آنان در آن روزگار،
[۵۳] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۱۲.
[۵۴] صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۴.
پیشنهاد علی علیه‌السّلام به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای پرسش از‌ ام مسطح درباره عایشه،
[۵۵] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۰.
یاد نکردن از تنبیه بدنی بریره به دست علی علیه‌السّلام،
[۵۶] نک: تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۸-۳۳۳.
[۵۷] جامع البیان، ج۱۸، ص۷۲.
نشستن پیامبر بر روی منبر در مسجد و درخواست یاری از مردم درباره کسی که او را در این ماجرا آزرده است،
[۵۸] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۰.
[۵۹] صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۶.
درگیری سعد بن معاذ از قبیله اوس با سعد بن عباده از خزرج
[۶۰] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۲.
یا سعد بن معاذ و اسید بن حضیر با سعد بن عباده
[۶۱] صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۶.
به گونه‌ای که نزدیک بود آتش نبرد برافروخته شود. درباره اجرای حد بر افراد یاد شده نیز اختلاف نظر دیده می‌شود. برخی معتقدند دو حد بر عبدالله بن ابی و یک حد بر دیگران جاری شد. شماری دیگر از اجرای یک حد بر عبدالله بن ابی یاد کرده‌اند و برخی نیز گفته‌اند که بر عبدالله بن ابی، مسطح بن اثاثه و هیچ یک از اهل افک حدی جاری نشد.
[۶۲] روح المعانی، ج۹، ص۳۱۲.
مقریزی پس از گزارش دیدگاه کسانی که به اجرای حد باور دارند، سخن کسانی را استوار می‌شمارد که اجرای حد را نپذیرفته‌اند.
[۶۳] امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۱۶.
برخی در توجیه جاری نشدن حد بر عبدالله بن ابی، گفته‌اند که پیامبر به سبب نگرانی از فتنه و تفرقه، از اجرای آن خودداری کرد.
[۶۴] شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۳۰۷.
برخی پژوهشگران جاری نشدن حد را بدین سبب دانسته‌اند که حکم حد تنها در صورتی اجرا می‌شود که قذف در حضور شاهد و نزد حاکم و در برابر قذف شدگان صورت گیرد.
[۶۵] احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۷۴.
برخی محققان روایت‌های دیگری را که از کسانی جز خود عایشه گزارش شده، بازتابی از روایت او دانسته و حضور نداشتن آنان در صحنه‌هایی از داستان را مؤید این سخن شمرده‌اند.
[۶۶] احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۱۳-۱۱۴.
[۶۷] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۸.
از میان روایت‌های موجود، گزارشی نشان می‌دهد که ولید بن عبدالملک، علی بن ابی طالب علیه‌السّلام را عامل انتشار دروغ می‌دانست. زهری با رد سخن او، به پشتوانه گروهی از روایات، عامل انتشار شایعه را عبدالله بن ابی دانسته است.
[۶۸] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۷.
[۶۹] روح المعانی، ج۹، ص۳۱۳-۳۱۴.
شاید این گزارش از جریان وضع حدیث بر ضد علی علیه‌السّلام
[۷۰] شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳-۶۴.
[۷۱] اضواء علی السنة المحمدیه، ص۲۱۶.
[۷۲] احادیث‌ ام المؤمنین، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴.
اثر پذیرفته باشد. گزارش منفرد تنبیه بدنی بریره به دست علی علیه‌السّلام را نیز می‌توان پیامد همین جریان یا شیوع پدیده نقل به معنا و اثرپذیری نقل‌ها از عقیده و ذهنیت ناقلان آن دانست. افزون بر این، یادکرد عایشه از امام علی علیه‌السّلام در شمار کسانی که وی را متهم می‌کردند، در مسیر دشمنی وی با ایشان قابل ارزیابی است.


وجود نقل‌های مشابه با طرق گوناگون، از شیوع داستان در نیمه اول سده نخست ق. حکایت دارد. از این رو، با وجود ضعیف بودن برخی راویان طبقه‌های پس از عایشه،
[۷۳] الاصابه، ج۳، ص۳۵۷.
نمی‌توان این روایت‌ها را برساخته آنان دانست. البته دانشمندان اهل سنت روایات یاد شده را متواتر می‌دانند
[۷۴] شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۳.
؛ اما این روایات فاقد شروط تواترند؛
[۷۵] شرح صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۱.
[۷۶] اضواء علی السنة المحمدیه، ص۲۷۶.
زیرا همه نقل‌ها به عایشه یا به یکی از صحابه می‌رسد که خود در ماجرا حضور نداشته و شاید آن را از خود عایشه برگرفته باشد.


تاریخ پژوهان و مفسران شیعه بخش‌هایی از مضامین روایت‌ها را با برخی احادث دیگر و پاره‌ای اصول ناسازگار دانسته‌اند؛ از جمله: ورود بریره به مدینه به سال هشتم و پس از فتح مکه
[۷۷] صحیح البخاری، ج۶، ص۱۷۱.
؛ نادرستی پرسش پیامبر از بریره برای اثبات پاکی عایشه به دلیل حضور نداشتن او نزد عایشه در ماجرایی که به افک منجر شد
[۷۸] احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۶۸-۱۷۰.
؛ تعارض سخن عایشه درباره عدم توانایی جنسی صفوان در برخی نقل‌ها با روایاتی که از وجود همسر برای وی یاد کرده‌اند
[۷۹] الاصابه، ج۳، ص۳۵۷.
؛ ناسازگاری تردید پیامبر درباره عایشه با مقام نبوت و عصمت و نیز آیه ۱۲ نور/ ۲۴ در توبیخ مسلمانان به سبب نداشتن حسن ظن
[۸۰] المیزان، ج۱۵، ص۱۰۱.
[۸۱] تصویر خانواده پیامبر، ص۱۱۰-۱۱۱.
؛ تناقض میان وقوع غزوه بنی مصطلق به سال ششم با برخی جزئیات دیگر داستان مانند مشاجره سعد بن معاذ با سعد بن عباده با توجه به فوت سعد بن معاذ پیش از سال ششم
[۸۲] احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۷۲.
؛ ناپذیرفتنی بودن اجازه دادن پیامبر به همسر جوانش برای تنها بیرون رفتن و سهل انگاری ایشان درباره همسر خویش و پیگیری نکردن این که همسرش همراه کاروان است؛ توانا نبودن پیامبر برای تشخیص راست یا دروغ بودن تهمت منافقان؛ تلاش نکردن برای جلوگیری از شایعه سازی منافقان و ایجاد بدگمانی درباره شخصیت خود و همسرش.
[۸۳] تصویر خانواده پیامبر، ص۱۰۸-۱۰۹.
برخی محققان شیعه روایت یاد شده را در مسیر روایت‌های گویای فضیلت عایشه، جعلی دانسته و گفته‌اند این خبر با هدف بزرگ جلوه دادن شخصیت عایشه در نظر مسلمانان برای توجیه برخی کارهای وی مانند فرمان قتل عثمان و برپایی نبرد جمل ساخته شده است.
[۸۴] تصویر خانواده پیامبر، ص۱۰۴.
با وجود این، دلیلی قاطع در دست نیست تا داستان افک به عایشه را از اصل نادرست بشماریم.




۸.۱ - گزارش تفسیر قمی

در برابر داستان یاد شده، تفسیر قمی رویداد افک را درباره ماریه قبطیه می‌داند. بر پایه گزارش منبع یاد شده، با سندی به واسطه زراره از امام باقر علیه‌السّلام، پیامبر بر اثر مرگ فرزندش ابراهیم اندوهگین بود. عایشه به پیامبر گفت: اندوهگین نباش که ابراهیم فرزند ابن جریح قبطی است. پیامبر علی علیه‌السّلام را فرستاد تا ابن جریح را به قتل برساند. جریح که با دیدن شمشیر و چهره خشمگین علی علیه‌السّلام به بالای نخلی رفته بود، با تعقیب حضرت روبه رو شد و به ناچار خود را به پایین افکند. در این لحظه، عورتش آشکار گشت و روشن شد که برای فرزنددار شدن توانایی ندارد. علی علیه‌السّلام نزد پیامبر بازگشت و رویداد را بازگفت. پیامبر خداوند را سپاس گفت که بدی را از اهل بیت دور گردانیده است.
[۸۵] تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.


۸.۲ - دیگر منابع شیعی

دیگر منابع شیعی اصل داستان را با اندکی تفاوت و گاه از دیگر معصومان آورده‌اند.
[۸۶] نک: الخصال، ص۵۶۳.
اما هیچ یک از روایت‌ها به نزول آیات افک درباره ماریه اشاره نمی‌کنند. روایت یاد شده را محدثان اهل سنت نیز با کمی اختلاف گزارش کرده‌اند. اما آنان نیز آن را شان نزول آیات افک ندانسته‌اند.
[۸۷] صحیح مسلم، ج۸، ص۱۱۹.
[۸۸] المستدرک، ج۴، ص۳۹-۴۰.
[۸۹] مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۱.
نکته نمایان در نقل‌های سنی، شک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم درباره انتساب ابراهیم به ایشان است که گویا از عقیده ناقلان تاثیر پذیرفته است. مؤلف تفسیر قمی، داستان را ذیل آیات افک آورده و نزول آن‌ها را درباره تهمت عایشه به ماریه دانسته؛ اما همین رویداد را به عنوان شان نزول آیه نبا نیز می‌آورد.
[۹۱] تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱۸-۳۱۹.
گزارش عایشه از شگفتی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم درباره ماریه به سبب زیبایی
[۹۲] الاصابه، ج۸، ص۳۱۱.
و رشک و حسادت او درباره ماریه بر پایه اخباری از خود عایشه
[۹۳] الطبقات، ج۸، ص۲۱۲.
[۹۴] السیرة النبویه، ج۴، ص۶۰۳.
[۹۵] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۷.
را می‌توان مؤید درستی اصل رویداد به شمار آورد.
[۹۶] تصویر خانواده پیامبر، ص۲۴۴.
افزون بر این، نزول سوره نور و آیه افک به سال هشتم
[۹۷] الاتقان، ج۱، ص۱۸.
و هم زمانی آن با سال وفات ابراهیم فرزند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم
[۹۸] البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶-۱۷.
[۹۹] المناقب، ج۱، ص۱۴۰.
مؤید باور کسانی است که این داستان را شان نزول آیات افک می‌دانند. با این حال، برخی مفسران پاره‌ای نقدها را بر شان نزول دوم وارد کرده‌اند؛ مثلا آیات قرآن گویای شیوع داستان در میان مردم و سپری شدن دوره‌ای است که در آن، حرمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رعایت نشد؛ اما ظاهر این روایت‌ها بر آن دلالت نمی‌کند. نیز لازمه آیات افک، برائت ظاهری شخص مورد تهمت و لزوم اجرای حد بر تهمت زننده است. اما سندی درباره اجرای حد بر عایشه وجود ندارد.
[۱۰۰] المیزان، ج۱۵، ص۱۰۴-۱۰۶.



داستان ماریه خاستگاه گفت وگوهای فراوان میان گروه‌های مسلمان بوده است. اهل سنت و معتزله بر جواز خطا در احکام پیامبر استدلال کرده‌اند. گروهی تشریع پیامبر را گاه به نص و گاه به اختیار ایشان دانسته‌اند. برخی نیز بر آنند که پیامبر بر پایه دیدگاه شخصی، حکمی را صادر می‌کرد و گاه از آن برمی گشت و با صلاحدید خود در حالت‌های گوناگون حکم می‌کرد.
[۱۰۱] رسالة حول خبر ماریه، ص۱۸-۲۰.



برخی مفسران اهل سنت آیات افک را فضیلتی برای عایشه و دلیل بر برائت واقعی وی دانسته‌اند.
[۱۰۲] التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۳۳۸.
برخی مفسران شیعه با رد این سخن، آن را تنها گویای برائت ظاهری عایشه یا ماریه می‌دانند و برای برائت واقعی آن دو، به دلیل عقلی برای لزوم پاک بودن خانواده پیامبر از چنین گناهانی در مسیر هدف کلی رسالت، استناد می‌کنند.
[۱۰۳] المیزان، ج۱۵، ص۱۰۱-۱۰۴.
گویا جایگزین ساختن داستان ماریه به جای عایشه در پاره‌ای منابع شیعی، واکنشی در برابر فضیلت شمردن داستان افک برای عایشه بوده است.


الاتقان: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق؛ احادیث‌ام المؤمنین عائشه: سید مرتضی العسکری، التوحید للنشر، ۱۴۱۴ق؛ اسباب النزول: الواحدی (م. ۴۶۸ق.)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ اضواء علی السنة المحمدیه: محمود ابوریه (م. ۱۳۸۵ق.)، دار الکتاب الاسلامی؛ اعلام الوری: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، قم، آل البیت علیهم السلام، ۱۴۱۷ق؛ امتاع الاسماع: المقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛ الایضاح: الفضل بن شاذان (م. ۲۶۰ق.)، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ش؛ بحار الانوار: المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م؛ تاریخ المدینة المنوره: ابن شبه (م. ۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن ابی یعقوب (م. ۲۸۴ق.)، قم، اهل البیت علیهم السلام؛ التبیان: الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش؛ تصویر خانواده پیامبر در دائرة المعارف اسلام: محمود تقی زاده داوری، قم، شیعه شناسی، ۱۳۸۷ش؛ تفسیر القمی: القمی (م. ۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق؛ التفسیر الکاشف: المغنیه، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۱م؛ التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. ۶۰۶ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق؛ تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م. ۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق؛ جامع البیان: الطبری (م. ۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق؛ جوامع الجامع: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، به کوشش گرجی، تهران، ۱۳۷۸ش؛ الخصال: الصدوق (م. ۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ رسالة حول خبر ماریه: المفید (م. ۴۱۳ق.)، به کوشش الصباحی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق؛ روح المعانی: الآلوسی (م. ۱۲۷۰ق.)، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ السیرة النبویه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق؛ شرح اصول کافی: محمد صالح مازندرانی (م. ۱۰۸۱ق.)، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق؛ صحیح البخاری: البخاری (م. ۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛ صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م. ۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر؛ الکشاف: الزمخشری (م. ۵۳۸ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق؛ کنز الدقائق: المشهدی (م. ۱۱۲۵ق.)، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م. ۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق؛ مجمع البحرین: الطریحی (م. ۱۰۸۵ق.)، به کوشش الحسینی، بیروت، الوفاء، ۱۴۰۳ق؛ مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ مجمع الزوائد: الهیثمی (م. ۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ المصباح المنیر: الفیومی (م. ۷۷۰ق.)، قم، دار الهجره، ۱۴۰۵ق؛ معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م. ۳۹۵ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق؛ مفردات: الراغب (م. ۴۲۵ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۲ق؛ مناقب آل ابی طالب: ابن شهرآشوب (م. ۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق؛ المیزان: الطباطبائی (م. ۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.


۱. معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۱۸، «افک».
۲. مفردات، ص۷۹-۸۰.    
۳. المصباح، ج۱، ص۱۷، «افک».
۴. لسان العرب، ج۱۰، ص۳۹۰.    
۵. التحقیق، ج۱، ص۹۹، «افک».    
۶. مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶.
۷. الکشاف، ج۳، ص۲۱۷.    
۸. مجمع البحرین، ج۵، ص۲۵۴، «افک».    
۹. نور/سوره۲۴، آیه۱۱-۱۲.    
۱۰. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۳۳۷.    
۱۱. التفسیر الکاشف، ج۵، ص۴۰۳.
۱۲. تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.    
۱۳. بحار الانوار، ج۲۲، ص۲۴۵.    
۱۴. کنز الدقائق، ج۹، ص۲۶۰-۲۶۲.
۱۵. احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۸۷.    
۱۶. جامع البیان، ج۱۸، ص۶۹.
۱۷. تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۷۲.    
۱۸. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۳۳۷.
۱۹. الدر المنثور، ج۵، ص۲۵-۲۶.
۲۰. التبیان، ج۷، ص۴۱۵.
۲۱. مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶.
۲۲. جوامع الجامع، ج۳، ص۹۷.
۲۳. السیرة النبویه، ج۳، ص۷۶۴-۷۷۰.
۲۴. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۴.
۲۵. الایضاح، ص۵۱۴.
۲۶. مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶.
۲۷. اعلام الوری، ج۱، ص۱۹۷.
۲۸. نک: المستدرک، ج۴، ص۴۰.
۲۹. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۱.
۳۰. السیرة النبویه، ج۳، ص۷۶۴-۷۶۹.
۳۱. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۸-۳۳۵.
۳۲. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۱۱-۳۱۷.
۳۳. تاریخ المدینه، ج۲، ص۳۱۱.
۳۴. السیرة النبویه، ج۳، ص۷۶۴.
۳۵. اسباب النزول، ص۳۲۸-۳۲۹.
۳۶. امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۰۳.
۳۷. الطبقات، ج۲، ص۶۵.
۳۸. احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۹۵.
۳۹. امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۱۶.
۴۰. نور/سوره۲۴، آیه۲۶.    
۴۱. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۵.
۴۲. جامع البیان، ج۱۸، ص۷۷.
۴۳. روح المعانی، ج۹، ص۳۱۶.
۴۴. نور/سوره۲۴، آیه۲۶.    
۴۵. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۶.
۴۶. السیرة النبویه، ج۳، ص۷۷۰.
۴۷. السیرة النبویه، ج۳، ص۷۷۱-۷۷۲.
۴۸. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۱۱-۳۳۴.
۴۹. الدر المنثور، ج۵، ص۲۷-۳۲.
۵۰. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۴.
۵۱. صحیح مسلم، ج۸، ص۱۱۳.
۵۲. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۱۹.
۵۳. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۱۲.
۵۴. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۴.
۵۵. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۰.
۵۶. نک: تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۸-۳۳۳.
۵۷. جامع البیان، ج۱۸، ص۷۲.
۵۸. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۰.
۵۹. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۶.
۶۰. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۲.
۶۱. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۶.
۶۲. روح المعانی، ج۹، ص۳۱۲.
۶۳. امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۱۶.
۶۴. شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۳۰۷.
۶۵. احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۷۴.
۶۶. احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۱۳-۱۱۴.
۶۷. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۲۸.
۶۸. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۷.
۶۹. روح المعانی، ج۹، ص۳۱۳-۳۱۴.
۷۰. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳-۶۴.
۷۱. اضواء علی السنة المحمدیه، ص۲۱۶.
۷۲. احادیث‌ ام المؤمنین، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴.
۷۳. الاصابه، ج۳، ص۳۵۷.
۷۴. شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۳.
۷۵. شرح صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۱.
۷۶. اضواء علی السنة المحمدیه، ص۲۷۶.
۷۷. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۷۱.
۷۸. احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۶۸-۱۷۰.
۷۹. الاصابه، ج۳، ص۳۵۷.
۸۰. المیزان، ج۱۵، ص۱۰۱.
۸۱. تصویر خانواده پیامبر، ص۱۱۰-۱۱۱.
۸۲. احادیث‌ام المؤمنین، ج۲، ص۱۷۲.
۸۳. تصویر خانواده پیامبر، ص۱۰۸-۱۰۹.
۸۴. تصویر خانواده پیامبر، ص۱۰۴.
۸۵. تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.
۸۶. نک: الخصال، ص۵۶۳.
۸۷. صحیح مسلم، ج۸، ص۱۱۹.
۸۸. المستدرک، ج۴، ص۳۹-۴۰.
۸۹. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۱.
۹۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۶.    
۹۱. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱۸-۳۱۹.
۹۲. الاصابه، ج۸، ص۳۱۱.
۹۳. الطبقات، ج۸، ص۲۱۲.
۹۴. السیرة النبویه، ج۴، ص۶۰۳.
۹۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۷.
۹۶. تصویر خانواده پیامبر، ص۲۴۴.
۹۷. الاتقان، ج۱، ص۱۸.
۹۸. البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶-۱۷.
۹۹. المناقب، ج۱، ص۱۴۰.
۱۰۰. المیزان، ج۱۵، ص۱۰۴-۱۰۶.
۱۰۱. رسالة حول خبر ماریه، ص۱۸-۲۰.
۱۰۲. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۳۳۸.
۱۰۳. المیزان، ج۱۵، ص۱۰۱-۱۰۴.



حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «افک».    



جعبه ابزار