• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ماریه قبطیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌ماریه دختر شمعون (متوفای ۱۶ق)، معروف به ماریه قبطیه، از همسران پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مادر ابراهیم، که حاکم مصر و اسکندیه به آن حضرت هدیه فرستاده بود.
در سال هفتم هجری قمری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) طی نامه‌ای حاکم مصر و اسکندیه را به اسلام دعوت کرد، او در پاسخ نامه، ماریه را با هدایایی به سوی پیامبر فرستاد، حضرت هم ماریه را به همسری برگزید. به عقیده شیعیان آیات اول سوره تحریم درباره تبرئه ماریه از برخی تهمت‌ها نازل شده، همچنین ماجرای حدیث افک درباره ماریه نقل شده است. از ماریه پسری به نام ابراهیم متولد شد که بعد از چند ماه از دنیا رفت. ماریه در زمان خلافت خلیفه دوم وفات کرده و در قبرستان بقیع دفن شده است.



‌ماریه قبطیه همسر گرامی رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دختر شمعون از مادر رومی‌اش در قریه‌ (حَفن) در یکی از مناطق‌ (اَنصِنای) مصر به دنیا آمد.


در سال هفتم هجری، رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حاطب بن ابی‌بلتعه را به همراه نامه‌ای به سوی مقوقس حاکم مصر و اسکندریه می‌فرستد تا او را به اسلام دعوت کند.
مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ماریه را که از دختران ملوک مصر بود به همراه خواهرش "سیرین" و به نقلی "شیرین" به همراه هدایایی دیگر، برای رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرستد. مقوقس همراه این هدایا نامه‌ای نیز برای رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌نویسد که در بخشی از آن چنین آمده: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین " عظیم قبط "، دارای منزلت هستند» نقل است که عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاکم) یاد کرده‌ است.
روایت شده که در بین راه حاطب بن ابی‌بلتعه اسلام را بر آن دو عرضه می‌دارد و آنها می‌پذیرند و مسلمان می‌شوند.


پس از ورود به مدینه، رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ماریه را برای خود برگزیدند و سیرین را به حسان بن ثابت بخشیدند.

۳.۱ - آزار برخی از زنان پیامبر به ماریه

نخستین منزل ماریه خانه‌ حارثة بن نعمان بود، ایشان یک سال در این منزل سکونت کردند، اما آزار و اذیت‌های برخی از زنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخصوص عایشه، ماریه را بر آن ‌داشت که ملتماسانه و مصرّانه از رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخواهد که او را به جایی دیگر انتقال دهد، پس رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را در بخش بالای مدینه در نخلستان کوچکی که از اموال رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در غزوه بنی‌نضیر بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است، مسکن دادند و مقررات حجاب را بر او مقرر داشتند.
ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای دیدنش به آنجا می‌رفت.
[۲۵] ابن اثیر، اسد الغابه، ج۸، ص۳۱۱، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹.

عایشه در این‌باره می‌گوید:«ماریه زنی زیبا با موهای مجعد بود، برای همین رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را دوست می‌داشت. از این‌رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اندازه ماریه بدگویی و سخن‌چینی نکرده‌ام... پس از اذیت و آزارهای ما رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ماریه را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این کار باعث حساسیت بیشتر ما نسبت به او شد، پس از آنکه ماریه از رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حامله شد این حساسیت شدیدتر شد، چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم.»

۳.۲ - شأن نزول سوره تحریم

توجه رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ماریه و شایستگی‌های این بانو حساسیت برخی از زنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخصوص عایشه و حفصه را برانگیخته بود آنها از رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ماریه و علاقه خاص حضرت به او در رنج و تعب بودند تا اینکه روزی حفصه در روز مخصوص خود نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده از ایشان اجازه خواست جهت کاری نزد پدر برود حضرت به او اجازه داد، پس از رفتن حفصه آن حضرت ماریه را به خود طلبیدند، حفصه به خانه برگشت و چون در بسته بود بیرون در نشسته بود وقتی حفصه رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را با ماریه دید ناراحت شد و با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درشتی کرد رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای رضایت او ماریه را بر خود حرام کرد و از او خواست قضیه را مخفی کند، اما حفصه فوراً به عایشه خبر داد و گفت: «تو را بشارت می‌دهم که رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کنیزش را بر خود حرام کرده است و خداوند ما را از دست او راحت کرد.»
در این هنگام آیات اول سوره تحریم نازل شد در این آیات ضمن ملامت حفصه و عایشه به رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطاب شد که «یا ایّها النّبیّ لم تحرّم ما أحلّ الله لک تبتغی مرضات أزواجک و الله غفورٌ رحیم؛ ای پیامبر چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می‌کنی و خداوند آمرزنده رحیم است.»

۳.۳ - خروج ماریه از مدینه

فرمان خداوند به شکستن تحریم ماریه نشان از آن دارد که رابطه عاطفی پیامبر با ماریه فی نفسه امر مطلوبی بوده است. در نهایت ماریه نزد رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌ماند، اما توجه رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ماریه همچنان ناراحتی برخی زنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خصوص عایشه را در پی داشت او که در آتش حسد می‌سوخت و نمی‌توانست آن را کاملاً پنهان کند زبان به شماتت و تهمت به ماریه می‌گشود تا او را از چشم حضرت بیندازد، این وضعیت با اعلان بارداری ماریه تشدید شد. از این‌رو پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ماریه را از مدینه خارج و در منطقه‌ای به نام (عالیه) ساکن کرد و برای وی نیز همچون سایر همسرانش حجاب مقرر فرمود این مسأله بر زن‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بسیار دشوار آمد و بر او رشک بردند.
[۳۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ص۷۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.


۳.۴ - تولد ابراهیم از ماریه

مدتی پس از استقرار ماریه در مشربه ام‌ابراهیم، ابراهیم فرزند رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ذیحجه سال هشتم هجری به دنیا آمد، جبرئیل نازل ‌شد و حضرت را با عنوان "ابا ابراهیم" سلام ‌داد.
نقل است که بعد از تولد ابراهیم، رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ابراهیم را به عایشه نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه شبیه من است؟» عایشه از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد، گفت:«او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت‌هایی هم که هست اثر شیر بز است.»
زمان گذشت تا این‌که بعد از چند ماه ابراهیم فرزند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا ‌رفت در بقیع دفن ‌شد.


علی بن ابراهیم قمی با سلسله سندش از امام صادق (علیه‌السلام) روایت کرد چون ابراهیم فرزند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وفات کرد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را حزنی شدید در برگرفت، عایشه گفت: «چرا بر این کودک می‌گریی؟ او که فرزندت نبود، او فرزند خادمش جریح بود.»
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از این گفته عایشه به شدت عصبانی ‌شد و علی (علیه‌السلام) را فرا ‌خواندند و امر به قتل جریح دادند، علی (علیه‌السلام) به مشربه ام‌ابراهیم رفت، جریح قبطی در حیاط بود، علی (علیه‌السلام) در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی (علیه‌السلام) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد، علی (علیه‌السلام) در را شکست و وارد شد و او را تعقیب کرد، او از ترس بر بالای درخت نخلی رفت، علی (علیه‌السلام) نیز به دنبالش رفت پس چون جریح بر بالای درخت خرما رسید بادی وزید و عورتش نمایان شد و معلوم شد که او از آلت مردانگی بی‌بهره است، پس علی (علیه‌السلام) برگشت و جریان را به رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اطلاع داد بدین‌ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد.
پس آیه نازل شد که «انّ الّذین جاءوا بالإفک عصبةٌ مّنکم لا تحسبوه شرّاً لّکم بل هو خیرٌ لّکم لکل امرئٍ مّنهم مّا أکتسب من الإثم و الّذی تولّی کبره منهم له عذابٌ عظیمٌ؛ مسلماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی (متشکل و توطئه‌گر) از شما بودند، اما گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است بلکه خیر شما در آن است آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند و از آنان کسی که بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست.


آیات اول سوره تحریم درباره ماجرای افک نازل شده و بین شیعه و اهل سنت درباره شان نزول آن اختلاف است.

۵.۱ - دیدگاه شیعه

شکی نیست که متهم کردن ماریه قبطیه از مصادیق بارز تهمت‌زدن به زنان عفیف بوده است بر این اساس شیعه روایت کرده که آیات افک در برائت ماریه نازل شده است.

۵.۲ - دیدگاه اهل سنت

در مقابل شیعه، اهل سنت روایت کرده‌اند که آیات درباره عایشه نازل شد که در جنگ بنی‌المصطلق از قبیله خزاعه نسبت ناروا به او دادند.
ماجرای إفک به این صورت در اکثر منابع اهل سنت و تعدادی از منابع شیعی آمده است با این وصف برخی از علماء و مفسران شیعه از جمله علی بن ابراهیم قمی متذکر این مطلب هستند و می‌گویند ماجرای إفک درباره ماریه قبطیه بوده است.

۵.۳ - رد دیدگاه اهل سنت

دیدگاه اهل سنت در باب حدیث إفک برخاسته از روایات متعددی است که از طرق مختلف از سوی روات و محدثین آنان نقل شده است، بر این روایات اشکالات زیادی وارد است که از جمله آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

۵.۳.۱ - مناقشه در سند و متن

سند احادیث مورد نظر یا مرسل یا معلق و یا منقطع است و آن‌چه دارای سند متصلی است بر اساس اهل سنت ضعیف است و اعتماد برآن صحیح نیست، در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیر قابل جمع وجود دارد.

۵.۳.۲ - اختلاف زمانی نزول آیات و قضیه إفک

آیات إفک حدوداً در سال هشتم هجری نازل شده و حال آن که ماجرای إفک در سال ششم هجری و یا قبل از آن رخ داده. روایات نیز صراحت دارد که آیات در زمان وقوع إفک نازل شده و پس چگونه إفک در سال ششم باشد و آیات در سال هشتم نازل شود. در نتیجه نسبت دادن آن به عایشه دشوار به نظر می‌آید.

۵.۴ - تایید دیدگاه شیعه

اما در مورد ماریه قراین نزدیکتری وجود دارد. از جمله:
۱- سال و محل و ولادت ابراهیم همان سال نزول آیات إفک است.
۲- تمام کتب تاریخی اهل سنت به شکل متفاوتی جریان تهمت به ماریه را نیز نقل کرده‌اند و به این مسأله اذعان دارند که در این بین روایت واقدی به شکل ویژه‌ای قابل مطابقت با آیات إفک است.
[۶۰] عاملی، جعفر مرتضی، حدیث الافک، ص۷۲، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۰.
[۶۱] عاملی، جعفر مرتضی، حدیث الافک، ص۱۳۷، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۰.



اگر تاریخ نتواند با داده‌های خود همسری ماریه را برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ثابت کند، روایاتی هم چون پرده‌زدن و سخن گفتن از وراء حجاب، معرفی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان داماد قبطیان، و حرام شدن او بر مردان هم چون سایر زنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این مطلب را می‌رساند که وی هم‌ردیف و هم‌شأن سایر همسران بوده و نزد رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جایگاه خاصی داشته است.


امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) نیز توجه ویژه‌ای به ایشان داشتند، چنان‌که گفته‌اند، پس از ولادت ابراهیم، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بسیار خوشحال شدند. ایشان همواره حامی ماریه بودند خود شخصاً به امور ایشان رسیدگی می‌نمودند. امیرالمؤمنین نسبت به ماریه تعصب خاصی داشتند، چنانچه گذشت موضوع رسیدگی به تهمت ماریه را هم علی (علیه‌السلام) پیگیری کرده بودند.


ماریه بانویی پاک، دیندار و از زنان صالح، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و مورخان و سیره‌نگاران او را به حسن دینش ستوده‌اند.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بیانی علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می‌دارند: «آن‌گاه که مصر را فتح کردید با آنها به خوبی برخورد کنید چون من داماد آنها هستم».


از زندگی و احوالات و چند و چون زندگی ایشان پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می‌دانیم که بعد از وفات رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ابوبکر مقرری‌ای برای او در نظر گرفت، پرداخت این مقرری پس از مرگ ابوبکر توسط عمر بن خطاب نیز ادامه یافت.


سرانجام ماریه در زمان خلافت عمر در ماه محرم سال ۱۶ق وفات یافت. عمر، مردم را برای تشییع جنازه‌ی او خبر کرد و بر وی نماز خواند و در بقیع به خاک سپرده شد.

۱. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۱۲، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، چاپ اول.    
۲. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۳. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵.    
۴. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۵. زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج۵، ص۲۲۵، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۶.    
۶. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه.    
۷. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۸. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۸، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۱۰. ابن سعد، طبقات الکبری، ص۱۰۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ص۶۱۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۱۲. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۳. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۳۱۲، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲.    
۱۴. ابن سعد، طبقات الکبری، ص۲۰۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۱۵. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۱۶. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۴۹، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ص۶۱۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۱۸. ابن سعد، طبقات الکبری، ص۱۰۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۱۹. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۱۲، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، چاپ اول.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۲۱. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۲۶۱، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹.    
۲۲. ابن سعد، طبقات الکبری، ص۱۰۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۲۴. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۲۵. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۸، ص۳۱۱، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹.
۲۶. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۲۷. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۵۰، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۲۸. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۲۹. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۳۰. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.    
۳۱. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، ج۸، ص۱۵۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۳۲. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۲۹، بیروت، دار صادر، ۱۴۰۴.    
۳۳. تحریم/سوره۶۶، آیه۱.    
۳۴. سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۳۷ – ۱۳۸، بیروت، دار المکتبة الهلال، ۲۰۰۳.    
۳۵. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۴۹، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۳۶. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۳۷. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۳۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۳۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ص۷۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.
۴۰. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۳، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۴۱. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۴۹، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۴۲. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۴۳. ابن جوزی، المنتظم، ج۳، ص۳۴۵، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۴۴. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۵۰، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۴۵. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۴۶. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۴۷. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۵۰، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۴۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰، قم، جزائری، چاپ سوم، ۱۴۰۴.    
۴۹. شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریه، ص۱۶، تحقیق مهدی الصباحی، هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳.    
۵۰. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰، قم، جزائری، چاپ سوم، ۱۴۰۴.    
۵۱. شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷، تحقیق مهدی الصباحی، هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳.    
۵۲. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۵۰، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۵۳. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۱۲، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، چاپ اول.    
۵۴. نور/سوره۲۴، آیه۱۱.    
۵۵. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹، قم، جزائری، چاپ سوم، ۱۴۰۴.    
۵۶. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹، قم، جزائری، چاپ سوم، ۱۴۰۴.    
۵۷. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۵۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۵۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۱۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۵۹. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۴، ص۶۵، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۶۰. عاملی، جعفر مرتضی، حدیث الافک، ص۷۲، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۰.
۶۱. عاملی، جعفر مرتضی، حدیث الافک، ص۱۳۷، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۰.
۶۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۳۶، بیروت، دار صادر، ۱۴۰۴.    
۶۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۶۴. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷.    
۶۵. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۶۶. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۸، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵.    
۶۷. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۵۰، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۶۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۶۹. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۷۰. ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۲۱۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۷۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۷۲. ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۲۱۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۷۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸.    
۷۴. ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۲۱۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۷۵. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ص۱۹۱۲، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، چاپ اول.    
۷۶. بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۵۳، تحقیق سهیل زکار وریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ماریه قبطیه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۱۳.    



جعبه ابزار