بشارت حق (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بشارت حق
۴۳. حقانیت بشارت فرزند به
ابراهیم (علیه السلام) ، به وسیله فرشتگان:
«ونبئهم عن ضیف ابرهیم• قالوا لا توجل انا نبشرک بغلـم علیم• قالوا بشرنـک بالحق...»
«و به آنها (بندگانم) از میهمانهای ابراهیم خبر ده• گفتند نترس ما تو را به پسری دانا
بشارت میدهیم• گفتند تو را به حق بشارت دادیم...»
در این آیات قسمتهای آموزندهای را از
تاریخ پیامبران بزرگ و اقوام سرکش به عنوان نمونههای روشنی از بندگان مخلص، و پیروان
شیطان ، بیان میکند.
جالب اینکه نخست از داستان مهمانهای ابراهیم شروع میکند:«همان فرشتگانی که در لباس بشر به سراغ او آمدند نخست بشارت به تولد فرزند برومندی و سپس خبر از مجازات دردناک قوم لوط دادند.»
چرا که در دو آیه قبل به
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داده شد که هم مقام
رحمت خدا را برای بندگان بازگو کند، و هم
عذاب الیم او را، و در داستان مهمانهای ابراهیم، دو نمونه زنده از دو صفت فوق دیده میشود، و به این ترتیب پیوند میان این آیات گذشته مشخص میگردد.
نخست میگوید: «به بندگانم از مهمانهای ابراهیم خبر ده.»
گرچه
ضیف در اینجا به صورت مفرد است، ولی همانگونه که بعضی از مفسران بزرگ گفتهاند ضیف هم معنی مفرد دارد و هم معنی جمع (مهمان و مهمانان).
این مهمانهای ناخوانده همان فرشتگانی بودند که «به هنگام وارد شدن بر ابراهیم، به صورت ناشناس، نخست بر او
سلام گفتند.»
ابراهیم آنگونه که وظیفه یک میزبان بزرگوار و مهربان است برای پذیرائی آنها آماده شد و غذای مناسبی فورا فراهم ساخت، اما هنگامی که سفره
غذا گسترده شد میهمانهای ناشناس دست به غذا دراز نکردند، او از این امر وحشت کرد و وحشت خود را کتمان ننمود، با صراحت به آنان «گفت ما از شما ترسانیم.»
این
ترس به خاطر سنتی بود که در آن زمان و زمانهای بعد و حتی در عصر ما در میان بعضی از اقوام معمول است که هر گاه کسی نان و نمک کسی را بخورد به او گزندی نخواهد رساند و خود را مدیون او میداند و به همین دلیل دست نبردن به سوی غذا دلیل بر قصد سوء و
کینه و عداوت است.
ولی چیزی نگذشت که فرشتگان ابراهیم را از نگرانی بیرون آوردند، و به او «گفتند ترسان مباش، ما تو را به فرزند دانائی بشارت میدهیم.»
در اینکه منظور از غلام علیم (پسر دانا) کیست؟ با توجه به آیات دیگر
قرآن شک نیست که منظور،
اسحاق است چرا که هنگامی که فرشتگان این بشارت را به ابراهیم دادند، همسر ابراهیم،
ساره که ظاهرا
زن عقیمی بود حاضر بود و این بشارت به او نیز داده شد، چنانکه در آیه ۷۱
سوره هود میخوانیم : «همسر او ایستاده بود، خندید و ما او را بشارت به اسحاق دادیم.»
این را نیز میدانیم ساره
مادر اسحاق است و ابراهیم قبلا از
هاجر (همان کنیزی که به همسری انتخاب کرده بود) صاحب پسری بنام
اسماعیل شده بود.
ولی ابراهیم به خوبی میدانست که از نظر موازین طبیعی تولد چنین فرزندی از او بسیار بعید است، هر چند در برابر
قدرت خدا هیچ چیزی محال نیست، ولی توجه به موازین عادی و طبیعی تعجب او را برانگیخت، لذا «گفت : آیا چنین بشارتی به من میدهید در حالی که من به سن
پیری رسیده ام؟!•راستی به چه چیز مرا بشارت میدهید؟»
آیا به
امر و فرمان خدا است این بشارت شما یا از ناحیه خودتان؟ صریحا بگوئید تا
اطمینان بیشتر پیدا کنم!
تعبیر به «مسنی الکبر: پیری مرا لمس کرده است»،
اشاره به این است که آثار پیری از موی سپیدم، و از چینهای صورتم، نمایان است، و آثار آن را در تمام وجود خود به خوبی لمس میکنم.
ممکن است گفته شود که ابراهیم از این نظر آدم خوش سابقهای بود چرا که در همین سن پیری فرزندش اسماعیل متولد شده بود، و با توجه به آن نباید دیگر در مورد مولود جدید یعنی اسحاق
تعجب کند، ولی باید دانست که اولا در میان تولد اسماعیل و اسحاق به گفته بعضی از مفسران بیش از ده سال فاصله بود و با گذشتن ده سال آن هم در سن بالا، احتمال
تولد فرزند بسیار کاهش مییابد، ثانیا وقوع یک مورد بر خلاف موازین عادی که ممکن است جنبه استثنائی داشته باشد مانع از تعجب در برابر موارد مشابه آن نخواهد بود، زیرا به هر حال تولد فرزند در چنین سن و سال امر عجیبی است.
ولی به هر حال فرشتگان مجال تردید یا تعجب بیشتری به ابراهیم ندادند، با صراحت و قاطعیت به او «گفتند که ما تو را به حق بشارت دادیم.»
بشارتی که از ناحیه خدا و به فرمان او بود و به همین دلیل،
حق است و مسلم.
و به دنبال آن برای تاکید - به گمان اینکه مبادا
یأس و ناامیدی بر ابراهیم غلبه کرده باشد - «گفتند اکنون که چنین است از ماءیوسان مباش!»
حرف باء در کلمه «بالحق» باء
مصاحبت است که آیه را چنین معنا میدهد، بشارت ملازم با حق و غیر منفک از آن است پس تو به صرف، اینکه بعید به نظرت میرسد آن را
انکار مکن تا در زمره نومیدان از
رحمت خدا نباشی، این جمله پاسخ ملائکه است به ابراهیم.
ابراهیم (علیهالسّلام) هم در قبال گفته آنان بطور کنایه سخنشان را تایید و
اعتراف نموده، به عنوان
استفهام انکاری گفت : «کیست که از رحمت پروردگار خود نومید شود جز گمراهان.»
و چنین فهمانید که نومیدی از رحمت پروردگار از خصائص گمراهان است و من از گمراهان نیستم پس پرسشم پرسش یک نفر نومید که به خاطر نومیدی، فرزنددار شدن در این سنین را بعید بشمارد نیست.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بشارت حق».