بنی سلیم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از قبایل عَدنانی ساکن
حجاز،
قبیله بنی سُلَیم می باشد.
بنی سُلَیم از قبایل بزرگ و مشهور عدنانی
شبه جزیره عربستان و از تبار سُلیم بن منصور بن عِکرمة بن خَصْفَة بن قَیس بن عیلان
به شمار میآیند. منسوبان به این قبیله را سُلَمی گویند.
هَوازِن،
مازِن
و سَلامان
از دیگر فرزندان منصور بن عِکرمه و
برادر سلیم بودند که در عرض سلیم سر منشا قبایل دیگر شدند که در آن میان هَوازِن و سپس بنی سلیم از
شهرت و کثرت بیشتری برخوردار شدند.
منابع از بُهْثَه به عنوان
فرزند سُلیم و از امرؤالقَیس، عوف، ثَعلبه، معاویه، سُلیم و حارث به عنوان فرزندان بُهثه بن سُلیم یاد کردهاند که هر یک به تیرهها و بطون متعدد و گاه مهمّی تقسیم شدند. از مشهورترین این تیرهها که بسیاری از آنها به امرؤالقیس بن بُهثَه بازمی گردند عبارتاند از: بنوعُصَیَّة بن خُفاف، بنومالک بن ثَعلبه، بنی بَهزِ بن امرؤالقیس، بنی عوف بن بُهثة، بنوالشرید، و بنوزغب بن مالک، بنی یَرْبُوع بن سَمّاک، بنی رِعْل بن مالک، بنوذَکْوان بن رِفاعه و بنومالک بن خُفاف.
اینان همچنین با تیرهها وقبایل متعددی همپیمان بودند. بنی کبیر بن غنم بن دودان (از کنانه) ،
بنی حارث بن عبدالمطلب
و
بنی هاشم (هر دو از
قریش )
از جمله این همپیماناناند. شجاعان و جنگ آوران سُلیم در نزد
عرب زبانزد بودند.
بنی سلیم عمدتاً در مناطق بالای نجد، نزدیک
مدینه و سپس
خیبر در همسایگی غطفان (در
شمال نجد) و هوازن (در جنوب نجد) و در میان حرّههایی (زمینهای سنگی) با آبهای فراوان و معادن متعدد و زمینهای حاصلخیز زندگی میکردند، از این رو مردمانی ثروتمند و در ارتباط کامل با یهودیان مدینه و بزرگان
مکه بودند، به ویژه آنکه منازل سُلمیها در مسیر عبور کاروانهای تجاری عرب بود.
در منابع از حره سلیم در بالای نَجْد
وام صَبّار یا حَرَّة النّار در ناحیه خیبر
به عنوان حرّههای مهم سلیم نام برده شده است؛ همچنین از دونکان،
رولان
(نزدیک مدینه که دارای روستاهای متعدد با درختان
خرما بود)؛ سَلْوان،
ثعل (نزدیک مکه)،
نیز به عنوان آبراهها و وادیهای سلیم نام برده شده است. از آبهای مهم اینان میتوان به اُثال،
کُدر،
قَلَّهی
مُریر،
چاه معونه (نزدیک حره سلیم) ،
غدیر (در پایین حره سلیم)
و از کوههای آنان باید به ذوبحار
(در پشت حره سلیم)؛ برام
(در حره سلیم)؛ اُبلی (در راه مکه به مدینه در منطقه بطن نخل) اشاره کرد.
از دیگر مکانهای متعلق به بنی سلیم میتوان به موارد زیر اشاره کرد: روستاهای حاصلخیز و زراعی حجر (نزدیک قلّهی و ذی رولان)،
قلّهی
(در وادی رولان)؛ حاذه، نقیا، القیا
و سوارقیه
(از نواحی مدینه) و معادن طلا
و دهنج
(سنگهای سبزرنگ) و
آهن.
بنی سلیم با توجه به دارا بودن زمینهای حاصلخیز و آبهای فراوان به
کشاورزی نیز
اشتغال داشتند. خرما،
موز،
زیتون و
انگور و
گلابی از محصولات کشاورزی آنان بود.
برخی شهرت کوهستانهای بنی سلیم را به عسلهای آن میدانند.
مجموعههایی از سلیم در دوره اسلامی و پس از
فتوحات به
بصره و
خراسان،
مهاجرت کردند.
سُلمیها همچون بسیاری از قبایل شبه جزیره عربستان
بت پرست بودند. در منابع از بت سُواع
به عنوان بت بنی سلیم یاد شده است. آنان همچنین مسئولیت سدانت و نگهداری از
بت عُزّی را (که بتخانهای در نزدیکی مکه داشت) نیز بر عهده داشتند.
ضمن آنکه برخی مردان سلیم در خانههای خود نیز بتهایی مخصوص خود داشتند، چنان که از بت ضمار به عنوان بت عباس بن مرداس یاد کردهاند.
برخی، تیره ذکوان بن رفاعه سُلمی را از گروه حُمْسیها میدانند.
اینان در کنار
قریش، کنانه، ثقیف و... برای خود و دیگر زائران
کعبه در
ایّام حج قوانین خاصی
وضع کرده بودند.
خداوند این بدعتها را
مردود دانسته است.
بنی سلیم همچنین معتقد بودند که
فرشتگان دختران خداوند هستند که از
ازدواج خدا با
جنیان متولد شدهاند. مفسران
آیه ۱۵۸
صافّات را در ردّ این اعتقاد دانستهاند:
«و جَعَلوا بَینَهُ و بَینَ الجِنَّةِ نَسَبـًا و لَقَد عَلِمَتِ الجِنَّةُ اِنَّهُم لَمُحضَرون». از دیگر بدعتهای اینان به تاخیر انداختن
ماههای حرام بود. چون ترک
جنگ در سه ماه متوالی حرام
ذیقعده،
ذیحجه و
محرّم بر آنان سخت بود، سلیم در کنار غطفان و هوازن گاه با جابه جایی دو ماه محرم و صفر، ایام پس از ذیحجه را ماه
صفر اعلام میکردند و بدین شکل
حرمت جنگ را در ماه پس از ذیحجه (محرم) برمی داشتند و این امر را یک
سال در میان انجام میدادند. خداوند با نزول آیه ۳۷
توبه چنین بدعتی را کفری افزون بر دیگر کفرهای آنان دانسته است:
«اِنَّمَاالنَّسِیءُ زیادَةٌ فِی الکُفرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَروا یُحِلّونَهُ عامـًا ویُحَرِّمونَهُ عامـًا لِیواطِـوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُم سوءُ اَعمــلِهِم واللّهُ لا یَهدِی القَومَ الکـفِرین» همانا تاخیر
تغییر ماه حرام به ماهی دیگر (نسیء) افزایش در
کفر است که کسانی که
کافر شدهاند بدان گمراه میشوند. آن را در سالی حرام میشمارند و سالی دیگر
حلال تا با شمار آنچه خدای حرام کرده است همسان و برابر سازند، پس
سبب آنچه را خدا حرام کرده حلال میکنند. کارهای بد و ناپسندشان در نظرشان آراسته شده و خدا گروه کافران را راه ننماید».
همچنین برخی از محققان با تمسک به اشعار
فرزدق و
نجاشی معتقدند که بنی سلیم مانند برخی دیگر از اعراب همچون اشجع با برخی حیوانات روابط ناپسند جنسی داشتند.
در منابع از جنگهای متعدد و مشهور بنی سلیم بسیار یاد شده است؛ از جمله «یوم شمطه» (از جنگهای فجار) که در این
جنگ سلمیها در کنار هوازن و ثقیف در برابر قریش و کنانه قرار گرفتند،
«یوم کدید»؛ «یوم بُرزه» و «یوم فیفاء» که در این سه جنگ بنی سلیم با بنی فراس از تیرههای کنانه جنگیدند،
«یوم رَمْرَم»
و «یوم دفینه»
که در این دو جنگ نیز سُلمیان رو در روی بنی مازن بن عمرو بن تمیم قرار گرفتند، «یوم تَثْلیث،
«یوم الحوزة الاوّل»
و «یوم الحوزة الثانی»
از دیگر روزهای جنگی بنی سلیم است.
با توجه به
ارتباط بنی سلیم با مکّیان، آشنایی آنان با
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
دین جدید را میتوان در همان سالهای آغازین
بعثت دانست. با حضور پیامبر در
مدینه، منابع از
اسلام برخی از مردان بنی سلیم و حضور آنان در
غزوات پیامبر یاد کردهاند که در آن میان میتوان به حضور ثقف بن عمرو و برادرانش از تیره بنی حجر در
غزوه بدر (سال دوم)
و همچنین حضور عروة بن اسماءبن الصلت سُلمی از مبلّغان پیامبر در غزوه بئرمعونه (سال چهارم)
اشاره کرد؛ اما در سوی دیگر از غزوات حضرت و اعزام سرایا به سوی بنی سلیم گزارشهای متعددی آمده است.
سال دوم (ماه ۲۰ هجرت) در قالب سریّه غالب بن عبداللّه لیثی صورت گرفت که سپاه بدون هیچ گونه برخوردی بازگشتند.
پس از غزوه بدر پیامبر به دنبال آگاه شدن از تجمع بنی سلیم و غطفان در کُدر (از آبهای بنی سلیم) با ۲۰۰ تن از اصحاب در حالی که
پرچم سپاه به دست
علی علیهالسّلام بود به سوی آنان رهسپار شد؛ ولی در آن منطقه هیچ یک از آنان را نیافت و فقط ۵۰۰
شتر به
غنیمت آوردند. ابن هشام این غزوه را، که به غزوه «قرقرة الکدر» یا «قرارة الکدر» مشهور شد، ۷ شب پس از بدر در
شوال سال دوم
و واقدی و ابن سعد آن را در نیمه
محرم (ماه ۲۳ هجرت) میداند.
چند ماه پس از این غزوه بود که حضرت
اعزام دیگری را به سوی بنی سلیم در قالب غزوه بُحران انجام داد. در این غزوه نیز که در ششم
جمادی الاولی سال سوم (ماه ۲۷ هجری) با حرکت ۳۰۰ تن از
مسلمانان به
بُحران در ناحیه فُرُع از سرزمینهای بنی سلیم آغاز شد مانند دو غزوه پیشین هیچ برخوردی صورت نگرفت و حضرت پس از ۱۰
شب به مدینه بازگشت.
در محرم سال چهارم (۴ ماه پس از
غزوه احد) هنگامی که شماری از مسلمانان مدینه با
هدف تبلیغ اسلام در میان بنی عامر بن صعصعه به
دعوت ابوبراء عامر بن مالک بزرگ
بنی کلاب از تیرههای بنی عامر به نزدیکی چاه معونه، از آبهای مشترک بین بنی عامر و بنی سلیم در منطقه نجد و در چند منزلی مدینه
رسیدند، اعضایی از بنی سلیم به
تحریک عامربن طفیل عامری و بدون توجه به آنکه این مسلمانان در
حمایت ابوبراء عامری هستند به کشتار آنان پرداختند. منابع از حضور سه تیره سُلمیِ بنوذکوان، بنورعل و بنوعصیّه در این درگیری که به «سریه بئر معونه» مشهور گردید یاد کردهاند.
پیامبر پس از این
حادثه تا ۳۰
یا ۴۰
روز در
قنوت نماز خود قاتلان شهدای معونه، از جمله تیرههای بنی سلیم را
نفرین میکرد. برخی مفسّران نزول
آیه ۱۲۸
آل عمران را در این خصوص میدانند:
«لَیسَ لَکَ مِنَ الاَمرِ شَیءٌ اَو یَتوبَ عَلَیهِم اَو یُعَذِّبَهُم فَاِنَّهُم ظــلِمون» امر
یا پذیرفتن توبه آنان در اختیار تو نیست،
[۷۱] یا از آنان درمی گذرد یا عذابشان میکند. زیرا آنان ظالماند».
جمعی از بزرگان
یهود بنی نضیر، که به تازگی در پی پیمان شکنی خود با مسلمانان از مدینه
اخراج و در
خیبر مستقر شده بودند، با هدف از پای درآوردن مسلمانان با حضور در میان
قریش مکه و تایید
عقاید مشرکان
به تحریک قریش برای نبردی همه جانبه و فراگیر با پیامبر پرداختند.
آنان در بازگشت از
مکه با حضور در نزد بزرگان بنی سلیم و غطفان آنان را نیز به
نبرد ترغیب کردند. پس سُلمیها با ۷۰۰ نفر از مردان جنگی خود به فرماندهی سُفیان بن عبد شمس، همپیمان
حرب بن امیه، در مرّ الظهران به سپاه احزاب پیوستند و در
جنگ خندق شرکت کردند
؛ اما به رغم کارشکنیهای بسیار منافقان
اوس و خزرج و
خیانت بنی قُریظه،
با دعای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
امداد خداوند
بنی سلیم در کنار سایر مشرکان پس از مدتها
محاصره مدینه، بدون نتیجه به سرزمینهای خود بازگشتند.
منابع همچنین از اعزامهای دیگری نیز یاد کردهاند؛ سریه زیدبن حارثه به منطقه «جَموم» بنی سلیم در
ربیع الآخر سال ششم،
سریه ابن ابی العوجاء به همراه ۵۰ نفر از مسلمانان در
ذیحجه سال هفتم
که در این سریه همه یاران او در برخورد با بنی سلیم به شهادت رسیدند، سریه غزاة السلسله که در آن
پیامبر بعد از اطلاع از
توطئه بنی سلیم برای حمله به
مدینه به ترتیب
ابوبکر،
عمر و
عمرو بن عاص را به همراه مسلمانان جهت درهم کوبیدن دشمنان
اعزام کرد؛ ولی این سه تن پس از
شکست از سُلمیها و دادن تلفات سنگین بازگشتند. در پی آن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛
علی بن ابی طالب علیهالسّلام را به همراه تعدادی اعزام کرد و حضرت با
پیروزی بر بنی سلیم به مدینه بازگشت.
برخی مفسران از درگیری دیگری بین بنی سلیم و مسلمانان خبر دادهاند.
طبق این گزارش دستهای از بنی سلیم با حضور در مدینه و در نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به
دروغ،
مسلمان شدند و چون پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ماده شتر خود را در
اختیار آنان گذارد تا از
شیر آن بدوشند پس از خوردن شیر ناقه، آن را کشته، متواری شدند، پس حضرت فرمان
تعقیب آنان را داد و پس از به
اسارت درآوردن آنها به دستور
خداوند حکم محارب را بر آنان جاری ساخت. مفسران، نزول آیات ۳۳-۳۴
مائده را در این خصوص میدانند:
«اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم واَرجُلُهُم مِن خِلـف اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ ذلِکَ لَهُم خِزیٌ فِی الدُّنیا و لَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابٌ عَظیم اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن قَبلِ اَن تَقدِروا عَلَیهِم فَاعلَموا اَنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» جز این نیست که سزای کسانی که با
خدا و فرستاده او میجنگند و در
زمین به تباهی میکوشند(در جامعه ایجاد ناامنی میکنند یا به راهزنی و قتل و غارت میپردازند) این است که آنان را بکشند یا بر دار کنند یا دستها و پاهایشان را بر خلاف یکدیگر ببرند یا از آن سرزمین بیرونشان کنند. این است خواری و رسوایی برای آنان در این
جهان و در آن جهان عذابی بزرگ دارند».
از
اسلام بنی سلیم نیز گزارشهایی موجود است. بنابر گزارشی قیس بن نسیبه یا نشبه
سُلمی پس از خندق، در مدینه نزد پیامبر آمد. وی که فردی آگاه و پارسا بود پس از طرح پرسشهایی درباره آسمانهای هفت گانه و ساکنان آنها از حضرت، هنگامی که با پاسخهای پیامبر مواجه شد به حقانیت او
ایمان آورد و در بازگشت به نزد بنی سلیم
کلام پیامبر را از سخنان رومیان، ایرانیان،
اشعار عرب و پیشگویی کاهنان برتر شمرد و آنان را به اسلام فرا خواند.
برخی منابع از این
واقعه به «وفد (هیئت) سلیم» یاد کردهاند.
قِدْر یا قُدَد بن عمّار نیز از دیگر سُلمیها بوده که با حضور در مدینه ضمن قبول اسلام به حضرت
وعده میدهد که ۱۰۰۰ تن از مردمان
قوم خود را برای
فتح مکه آماده سازد و پس از بازگشت با سازماندهی سه گروه ۳۰۰ نفره از مردان جنگی سلیم به فرماندهی عباس بن مرداس، جبّاربن حکم و اخنس بن یزید آماده شرکت در فتح مکه میشود؛ ولی خود تا قبل از پیوستن به
پیامبر درمی گذرد.
از این گزارش به وضوح برمی آید که اسلام سلیم در سال هشتم و قبل از فتح مکّه بوده است، در هر حال بنی سلیم به استعداد ۷۰۰،
۹۰۰
یا ۱۰۰۰ تن
جهت شرکت در فتح مکه در قدید یا مرالظهران به پیامبر پیوستند. آنان در ملاقات با حضرت درخواست کردند تا در جلو سپاه با پرچم سرخ حرکت کنند. پیامبر نیز پذیرفت و آنان در کنار بنی غفار، بنی اسلم و به فرماندهی خالد بن ولید از قسمت پایین مکه وارد شهر شدند.
پس از فتح مکه به فرمان پیامبر خالدبن ولید ۵ روز مانده به پایان
رمضان سال هشتم به همراه گروهی از بنی سلیم مامور شکستن
بت عزّی شد که در دست بنی شیبان از تیرههای بنی سلیم نگهداری میشد.
وی همچنین به همراه بنی سلیم و گروهی از
انصار و
مهاجر در
شوّال همان سال به سمت بنی جَذیمه که در جنوب مکه و در منطقه غمیصاء سکونت داشتند رهسپار شد. اعزام این سریه که با
هدف دعوت به اسلام صورت گرفت بر اثر کینهای که خالدبن ولید و بنی سلیم از بنی جذیمه (از قبایل کنانی) داشتند،
به کشتار و اسارت بنی جذیمه انجامید. خالد پس از اسارت بنی جذیمه دستور
قتل اسیران را داد؛ اما غیر از سلیم هیچ یک از انصار و مهاجران اسیران خود را نکشتند و آنان را نزد رسول خدا بردند. در منابع از این نبرد با عنوان «یوم غمیصاء» یاد شده است.
با حرکت پیامبر به سوی
حنین برای مقابله با هوازن و ثقیف، بنی سلیم نیز پیامبر را همراهی کردند. مسلمانان که در این روز از فراوانی جمعیت دچار
غرور شده بودند در اولین
حمله هوازنیها متواری شدند و در این میان بنی سلیم که به فرماندهی خالدبن ولید پیشاپیش سپاه در حرکت بودند نیز گریختند
و با
نصرت خداوند و پایداری گروهی اندک از مسلمانان سپاه اسلام بر هوازن غالب شدند
و از آنان غنایم فراوانی به دست آوردند. هوازنیها که با این شکست چارهای جز
قبول اسلام نداشتند به نزد پیامبر آمده، اسلام آوردند و خواهان آزادی اسیران خود شدند. حضرت نیز سهم خود و بنی عبدالمطلب را در غنایم هَوازِن بدانها بخشید؛ ولی بنوتمیم و بنوفزاره به
تحریک بزرگان خود از بازگرداندن
غنایم به دست آمده خود
امتناع ورزیدند. عباس بنِ مِرْداس از بزرگان بنی سلیم از مردمان خود خواست که آنان نیز غنایم خود را
حفظ کنند و به هَوازِن بازنگردانند؛ ولی آنان به پیروی از
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
سهم خود را به هَوازِن پس دادند.
با
رحلت پیامبر و ارتداد بسیاری از نومسلمانان، گروهی از بنی سلیم بر
اسلام خود ماندند و حتی در سرکوب سپاه
مرتد طُلیحه به همراه مُعَنِ بن حاجز امیر خود که از سوی ابوبکر منصوب شده بود به
خالد بن ولید پیوستند. در مقابل این گروه، بسیاری از بنی سلیم و از جمله بزرگان آنان از اسلام بازگشتند.
دستهای به رهبری ایاس بن عبدیالیل (فُجْائه سُلمی) که توانسته بود با
فریب ابوبکر مقادیر فراوانی سلاح از مدینه دریافت کند، پس از کشتن ۱۰ تن از مسلمانانی که از سوی ابوبکر از مدینه به همراه فُجائه اعزام شده بودند به کشتار و
غارت مردم پرداختند. این گروه شورشی در پی دستور ابوبکر به دست طریفة بن حاجز سرکوب شدند و فُجْائه اسیر و سپس به فرمان ابوبکر در
آتش سوزانده شد.
گروه دیگر از سلیم به تحریک زنی بنام امّ زِمل سلمی در برابر سپاه خالد بسیج شدند؛ ولی در جنگ با خالد شکست خوردند. بنی سلیم با این شکست و همچنین اطلاع یافتن از شکست سپاه طُلیحه، پس از تحویل دادن مرتدان خود که به قتل عام مسلمانان پرداخته بودند خود را از گزند سپاه خالد در
امان داشتند.
پس از آن در
حوادث و جریانات دوره خلفا نیز از بنی سلیم گزارشهای متعددی در دست است. برخی از آنان از کارگزاران خلفا شدند.
برخی نیز در فتوحات شرکت کردند.
برخی از آنان در
شام و در سپاه اموی قرار گرفتند که حضور بنی سلیم در
صفین و جنگ مَرْج راهط (طرفداران
مروان و
ابن زبیر ) از این موارد است.
در معرفی شخصیتهای بنی سلیم باید به این افراد اشاره کرد: ورد بن خالد بن حذیفه از تیره بنی مالک بن ثعلبه. وی از دوستان پیامبر در
جاهلیت و از نخستین مسلمانان بود،
خُفاف بن نُدْبَه از ثابت قدمان بر
اسلام در جریان
ارتداد،
حَجّاج بن عِلاط از تیره بنی بَهْز و از ثروتمندان بنی سلیم و صاحب معدن
طلا،
عُروَة بن اَسماء از مبلّغان و شهیدان بِئر معونه،
قیس بن نُشْبَه یا نُسَیبه که
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم او را بهترین بنی سلیم خواند،
غاوی بن عبدالعزی که مامور نگهداری بت سُواع از بتهای بنی سلیم بود و پیامبر نام او را به راشدبن عبد ربه تغییر داد،
عباس بنِ مرْداس از بزرگان بنی سلیم و از مؤلفة القلوب
اسماء
دختر صَلْت از تیره بنی حرام که با پیامبر
ازدواج کرد
؛ همچنین برخی منابع تفسیری از خوله دختر حکیم به عنوان همسر پیامبر که بدون مهر به ازدواج پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم درآمد ـ و خداوند چنین ازدواجی را به
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم منحصر کرد
ـ یاد کردهاند.
اخبار مکة و ما جاءَ فیها من الآثار؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ الاکمال؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ ایام العرب فی الجاهلیه؛ البدایة والنهایه؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ الامم والملوک؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ جمهرة انساب العرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ دلائل النبوه، ابونعیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ السنن الکبری؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ فتوح البلدان؛ القاموس المحیط؛ کتاب الاصنام (تنکیس الاصنام)؛ کتاب الطبقات؛ کشف الغمة فی معرفة الائمه علیهمالسّلام؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لباب النقول فی اسباب النزول؛ لسان العرب؛ مجمع الامثال؛ المحبر؛ المستجاد من الارشاد؛ مسند احمدبن حنبل؛ المصنف، صنعانی؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ نهایة الارب فی فنون الادب؛ وقعة صفین.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بنی سلیم»