بهداشت و انبیا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در مواقع گوناگون به
انبیا تذکرات و احکامی را راجع به
تطهیر گوشزد فرموده است که در
قرآن کریم به آنها اشاره شده است و در ذیل به گوشه ای از آنها می پردازیم.
بهشت
آدم علیهالسلام دارای غذاهای پاکیزه، سالم و سازگار با
طبع بوده است: «وقلنا یـــادم اسکن انت وزوجک الجنة وکلا منها رغدا حیث شئتما...» و گفتیمای آدم تو با همسرت در بهشت سکونت کن، و از (نعمتهای) آن گوارا هر چه میخواهید بخورید... («رغد» به معنای «
طیب » ذکر شده
که علاوه بر پاکیزگی، سازگاری و موافقت با طبع را میرساند.)
کلمه رغد بمعنای گوارائی و خوشی زندگی است، وقتی میگویند (اءرغد القوم مواشیهم)، معنایش اینست که این مردم حیوانات خود را رها کردند، تا هر جور خود میخواهند بچرند، و وقتی میگویند: (قوم رغد) و یا (نساء رغد)، معنایش (قومی و یا زنانی مرفه و دارای عیشی گوارا) میباشد.
توصیه خداوند به
ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام، برای تطهیر خانه خدا از هر آلودگی اینگونه بوده است: «... وعهدنا الی ابرهیم واسمـعیل ان طهرا بیتی للطائفین والعـکفین والرکع السجود» و ما به ابراهیم و
اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای
طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید.
کلمه عهد در اینجا بمعنای امر است، و کلمه
تطهیر ، یا بمعنای این است که خانه خدا را برای عبادت طواف کنندگان، و نمازگزاران، و کسانیکه میخواهند در آن
اعتکاف کنند، خالص و بلامانع سازند، و بنابراین عبارت مورد بحث
استعاره بکنایه میشود، و اصل معنی چنین میشود: (ما به ابراهیم و اسماعیل عهد کردیم : که خانه مرا خالص برای عبادت بندگانم کنید). و این خود نوعی تطهیر است.
و یا بمعنای
تنظیف آن از کثافات و پلیدیهائی است که در اثر بی مبالاتی مردم در
مسجد پیدا میشود، و کلمه (رکع) و کلمه (سجود) هر دو جمع راکع و ساجد است، و گویا مراد از این دو کلمه نمازگزاران باشد.
و هیچ دلیلی ندارد که ما مفهوم
طهارت را در اینجا محدود کنیم، بلکه منظور پاک ساختن ظاهری و معنوی این خانه
توحید از هر گونه آلودگی است. و لذا در بعضی از روایات میخوانیم که این آیه
تعبیر به پاکسازی از مشرکان شده و در بعضی دیگر به شستشوی
بدن و پاکیزگی از آلودگیها.
حلال کردن چیزهای پاک و سالم و حرام کردن چیزهای ناپاک و غیرسالم، از اهداف
رسالت پیامبراکرم صلی الله علیه وآله بوده است: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی... ویحل لهم الطیبـت ویحرم علیهم الخبـئث...» آنها که از فرستاده (خدا) پیامبر «
امی » پیروی میکنند کسی که... پاکیزهها را برای آنها حلال میشمرد، ناپاکها را
تحریم میکند... .
توصیه خداوند به پیامبران، به منظور استفاده از غذاهای پاکیزه، سالم و
مناسب با طبع چنین است: «یـایها الرسل کلوا من الطیبـت...» ای پیامبران از غذاهای
پاکیزه بخورید... .
خطابی است به عموم پیامبران، به اینکه از طیبات بخورند و گویا مراد از خوردن از طعامهای پاکیزه
ارتزاق و تصرف در آن باشد، حال چه به خوردن باشد و یا به هر تصرف دیگر. و
استعمال کلمه خوردن در انحای تصرفات استعمالی است شایع.
سیاق آیات
شهادت میدهند به اینکه جمله «کلوا من الطیبات» در مقام
منت نهادن بر
انبیا است، در نتیجه جمله بعدی هم که میفرماید «و اعملوا صالحا» در این مقام است که بفرماید در مقابل این
منت و شکرگزاری از آن،
عمل صالح انجام دهند، و در اینکه با جمله «انی بما تعملون علیم» تعلیلش کرد، تحذیری است به ایشان از مخالفت
امر ، و تحریکی است به اینکه ملازم
تقوی باشند.
(خداوند به پیامبران می فرماید: فرق میان شما و دیگر انسانها این نیست که شما صفات بشری همانند نیاز به
تغذیه ندارید، تفاوت این است که شما حتی تغذیه را نیز به عنوان یک وسیله تکامل پذیرفتهاید و به همین دلیل برنامه شما خوردن از طیبات و پاکیزهها است در حالی که مردمی که خوردن را هدف نهائی خود قرار دادهاند به هیچ وجه مقید به این برنامه نیستند، به دنبال چیزی میروند که هوس حیوانی آنها را
اشباع کند خواه خبیث باشد یا طیب.
و با توجه به اینکه نوع تغذیه در روحیات
انسان مسلما مؤ ثر است و غذاهای مختلف، آثار اخلاقی متفاوتی دارد
ارتباط این دو جمله روشن میشود که میفرماید: از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید. در روایات اسلامی نیز میخوانیم خوردن غذای حرام جلو
استجابت دعای انسان را میگیرید،
حدیث معروفی که از پیامبر
اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل شده شاهد این مدعی است : مردی خدمتش عرض کرد دوست دارم دعایم مستجاب شود، فرمود: طهر مأکلتک و لا تدخل بطنک الحرام : غذای خود را پاک کن، و از هر گونه غذای حرام بپرهیز!.
قرآن کریم
ایجاد چشمه آب از سوی ایوب علیهالسلام به
اعجاز الهی، به منظور نوشیدن و شستشوی خود با آن را اینگونه توصیف می فرماید: «ارکض برجلک هـذا مغتسل بارد وشراب» (به او گفتیم) پای خود را بر
زمین بکوب این، چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است.
همان خداوندی که
چشمه زمزم را در آن بیابان خشک و سوزان از زیر پاشنه پای اسماعیل شیرخوار بیرون آورد، و همان خداوندی که هر حرکت وهر سکونی، هر نعمت و هر موهبتی، از ناحیه اوست، این فرمان را نیز در مورد
ایوب صادر کرد، چشمه آب جوشیدن گرفت چشمهای خنک و گوارا و شفابخش از بیماریهای برون و درون. بعضی معتقدند این
چشمه دارای یکنوع
آب معدنی بوده که هم برای نوشیدن گوارا بوده، و هم اثرات شفابخش از نظر بیماریها داشته، هر چه بود لطف و
رحمت الهی بود، درباره پیامبری صابر و شکیبا.
مغتسل به معنی آبی است که با آن شستشو میکنند، و بعضی آن را به معنی محل شستشو دانستهاند، ولی معنی اول صحیحتر به نظر میرسد، و به هر حال توصیف آن آب به خنک بودن شاید اشارهای باشد به تأثیر مخصوص شستشو با آب سرد برای بهبود و سلامت تن، همانگونه که در
طب امروز نیز ثابت شده است. و نیز
اشاره لطیفی است بر اینکه کمال آب شستشو در آن است که از نظر پاکی و نظافت همچون آب نوشیدنی باشد! شاهد این سخن اینکه در دستورهای اسلامی نیز آمده، قبل از آنکه با آبی
غسل کنید جرعهای از آن بنوشید!.
سیاق آیه که
سیاق امر است
اشعار دارد بلکه کشف میکند از اینکه : آن جناب در آن موقع آن قدر از پا درآمده بود که قادر به ایستادن و راه رفتن با پای خود نبوده، و در سراپای
بدن بیماری داشته، و خدای تعالی اول
مرض پای او را
شفا داده، و بعد چشمهای در آنجا برایش جوشانده، و دستور داد که از آن چشمه
حمام بگیرد، و بنوشد تا ظاهر و
باطن بدنش از سایر مرضها بهبودی یابد. و این مطالبی که گفتیم از سیاق آیه استفاده میشود، مورد تأیید روایات هم هست.
و در آیه شریفه از طریق حذف جزئیات
ایجاز به کار رفته، و تقدیر آن این است که : (اءرکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب، فرکض برجله و اغتسل و شرب فبراء الله من مرضه : پای خود به زمین بکش که پهلویت چشمهای خنک و نوشیدنی
ایجاد شده، پس ایوب پای خود بدان سو کشید، و چشمه را یافته از آن غسل کرد، و از آبش نوشید و در نتیجه خدا او را از همه مرضها بهبودی داد).
دستور خداوند به
پیامبر صلی الله علیه وآله، درباره نظافت و پاک نمودن لباس از هر آلودگی چنین بوده است: «وثیابک فطهر» و لباست را پاک کن.
بعضی از مفسرین گفتهاند: این عبارت
کنایه است از
اصلاح عمل. و سخن این مفسر بی وجه نیست، برای اینکه عمل آدمی به منزله جامهای است برای جان آدمی که حامل عقائد او است، چون ظاهر، عنوان و معرف
باطن است، و در کلام عرب بسیار دیده میشود که از طهارت باطن و
صلاح عمل به طهارت جامه کنایه میآورند.
بعضی گفتهاند: این تعبیر کنایه است از
تزکیه نفس، و پاک نگه داشتن آن از لکههای گناهان و زشتیها، بعضی دیگر گفتهاند: مراد از پاک داشتن جامه کوتاه کردن آن است، تا از
نجاست (های روی زمین) پاک بماند، چون وقتی دامن جامه بلند بود، به زمین میساید، و ایمن از آلوده شدن به نجاست نمیماند.
بعضی دیگر گفتهاند: منظور از تطهیر جامه، پاک نگه داشتن همسران از
کفر و معاصی است، چون
قرآن کریم فرموده : «هن لباس لکم» - آنها لباس شما هستند.
و بعضی گفتهاند: منظور همان معنای ظاهری کلام، یعنی پاک کردن جامه از نجاسات برای
نماز است. و اگر این معنا منظور باشد
مناسب تر آن است که بگوییم : منظور از
تکبیر برای پروردگار هم همان تکبیر نماز است، و در نتیجه دو آیه مورد بحث در صدد
تشریع اصل نماز دوش به دوش و هم زمان با فرمان دعوت خواهد بود.
ممکن است کسی
ایراد کند - همچنان که کردهاند - که نزول این آیات در زمانی اتفاق افتاده که اصلا نماز
واجب نشده بود؟ در پاسخ میگوییم : هر چند تشریع نمازهای واجب یومیه با این خصوصیاتی که امروز دارد در
شب معراج اتفاق افتاده، و جمعا ده
رکعت یعنی پنج تا دو رکعت بوده، و سپس هفت رکعت بر آن افزوده شده است، الا اینکه اصل نماز از همان اوائل
بعثت تشریع شده بود، به
شهادت اینکه در
سوره علق اولین سورهای که نازل شده و نیز در
سوره مزمل در باره آن سخن رفته است. و علاوه بر آن، روایات هم بر این معنا دلالت دارد.
بعضی دیگر گفتهاند: مراد از تطهیر جامهها تخلق به
اخلاق حمیده و ملکات فاضله است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بهداشت و انبیا».