بیهق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِیْهَق، شهر و ناحیهای کهن در
خراسان از توابع
نیشابور میباشد.
نام بیهق ظاهراً معرب واژهای فارسی است که شکل ریشۀ آن را نمیتوان به طو قاطع معین کرد. درستی شکلها و ریشههای بیهه (بیهین، بهین: بهترین)، یا نام بنیانگذار شعر در عصر
کیانیان، بیهگ (بیهه: جای نیک و بد)، یا پیهه (با قدم پیمودن) محل تردید است.
در منابع برجای مانده از پیش از
اسلام نامی از بیهق دیده نمیشود؛ اما با توجه به آنکه تقسیمات کشوری
ساسانیان در سدههای نخستین اسلامی همچنان باقی بود، میتوان گفت همانگونه که جغرافینویسان سدۀ ۳ق/۹م از بیهق به عنوان یکی از رساتیق و نواحی کورۀ نیشابور نام بردهاند،
این ناحیه در زمان ساسانیان نیز یکی از توابع نیشابور به شمار میرفته است.
ابن رسته در سدۀ ۳ق از بیهق به عنوان یکی از رساتیق سیزدهگانۀ کورۀ نیشابور نام برده که مرکز آن خسروگرد نام داشته است
و خسروگرد را شهری کوچک در نزدیکی
سبزوار دانستهاند.
کهنترین روایت تاریخی دربارۀ بیهق به ۲۸ق/۶۴۹م باز میگردد که یزدگرد پس از شکست
نهاوند روی به خراسان نهاد و بیهق یکی از توقفگاههای او بود و دهقان آنجا از شاه استقبال کرد
. بیهق در ۳۰ یا ۳۱ق به دست عربها گشوده شد
به روایت
بلاذری بر گرد شهر بیهق دیواری بوده است و مردم بیهق به واسطۀ همین استحکامات دفاعی، ابتدا شهر را تسلیم عربها نکردند، اما پس از جنگ و گریزهایی میان مردم بیهق و لشکریان عرب به فرماندهی
اسود بن کلثومعدوی، سرانجام شهر به
جنگ گشوده شد.
نام شهر بیهق ـ نه خود شهرـ تا سدۀ ۳ق در منابع جغرافیایی به چشم میخورد
و جغرافیدانان پس از این تاریخ از این شهر نام نبردهاند، ولی از ناحیۀ بیهق یاد کردهاند. اما
ابن بطوطه بیهق را نام دیگر شهر سبزوار دانسته است
و شاید دلیل این امر آن باشد که سبزوار در سدۀ ۸ق/۱۴م، قصبه و مرکز ناحیۀ بیهق بوده، و نام بیهق نیز در کنار نام سبزوار برای این شهر به کار میرفته است. ظاهراً در سدۀ ۳ق یا اندکی پس از آن شهر بیهق بر اثر حوادثی ویران و متروک شده است. اصطخری
و
ابن حوقل در ذکر شهرهای کورۀ نیشابور از شهرهای خسروگرد، مزینان و سبزوار که از شهرهای عمدۀ رستاق بیهق به شمار میرفتهاند، نام برده، اما از شهر بیهق یاد نکردهاند. مقدسی در سدۀ ۴ق از بیهق تنها به عنوان یکی از رساتیق کورۀ نیشابور یاد کرده، و از شهر بیهق ذکری بهمیان نیاورده است.
علی بیهقی مشهور به
ابن فندق در سدۀ ۶ق از ویرانههای شهر بیهق و حصار آنکه در منتهیٰالیه شرقی ناحیۀ بیهق و در نزدیکی آمناباد واقع بوده، یاد کرده است.
این ناحیۀ نسبتاً وسیع در روزگار
طاهریان به ۱۲ بخش (ربع) تقسیم میشده است که عبارت بودند از اعلیالرستاق، قصبۀ سبزوار،
طبس (تبشن)، زمیج، خواشد و وریان، خسروگرد، باشتین، دیوره، کاه، مزینان، فریومد و پساکوه
حاکم نیشابوری در سدۀ ۴ق وسعت ناحیۀ بیهق را از حدود ریوند در نزدیکی نیشابور در
شرق تا ولایت
دامغان در
غرب ذکر کرده است.
بیهق از مراکز عمدۀ
تشیع در خراسان بوده است و خاندانهای بسیاری از سادات و نقبای علوی در این ناحیه به سر میبردند.
در نیمۀ اول سدۀ ۲ق
یحییٰ بن زید علوی پس از ماجراهایی به سبزوار یکی از شهرهای ناحیۀ بیهق آمد و گروهی از
شیعیان به دورش گرد آمدند و او را به خونخواهی پدر و قیام برضد عاملان
بنی امیه در خراسان تشویق کردند. یحییٰ هم با کمک اینان بر نیشابور دست یافت، ولی سرانجام در جوزجان از
نصر بن سیار شکست خورد و کشته شد
در اوایل سدۀ ۳ق
امام محمدتقی (علیهالسّلام) که برای دیدن پدرش ـ
امام رضا (علیهالسّلام) ـ از
مدینه رهسپار
مرو بود، در سر راه خود در ششتمد از دیههای ناحیۀ بیهق اقامت گزید و در آنجا مورد استقبال مردم قرار گرفت.
در ۲۱۳ق/۸۲۸م که حمزۀ آذرک خارجی در خراسان به
قیام و جنگ دست زد، بیهق نیز از آسیبهای این فتنه مصون نماند و خوارج در بخشهایی از بیهق از جمله ششتمد و سبزوار دست به کشتار و ویرانی زدند. در این تهاجم
مسجد آدینۀ سبزوار به کلی ویران گردید و بیش از ۳۰هزار تن از اهالی آن کشته شدند.
در ۴۴۴ق/۱۰۵۲م زمینلرزۀ شدیدی در ناحیۀ بیهق روی داد که ویرانی بسیار به بار آورد و باروی شهر سبزوار فرو ریخت. در ۴۶۴ق/۱۰۷۲م این دیوار به دستور
خواجه نظامالملک تجدید بنا شد، اما در ۴۹۰ق/۱۰۹۷م به فرمان ارسلان ارغون بن البارسلان ویران گردید.
وجود جمعیت قابل ملاحظهای از
شیعیان در ناحیۀ بیهق، زمینۀ مناسبی برای
تبلیغ و ترویج
اسماعیلیه در این ناحیه فراهم کرده بود. در حدود
سال ۴۷۶ق/۱۰۸۳م
حسن صباح برای دعوت مردم ناحیۀ بیهق به قریۀ طرزـ یکی از قرای ناحیۀ بیهق ـ آمد.
به گواهی منابع، پس از این تاریخ برخی از نواحی بیهق در دست اسماعیلیان بود. در ۴۹۸ق/۱۱۰۵م رئیس ناحیۀ بیهق به دست فداییان اسماعیلی کشته شد
و در همین سال قلعۀ ترشیز در ناحیۀ بیهق مورد تهاجم اسماعیلیان واقع شد.
در ۵۲۰ق/۱۱۲۶م
ابونصر احمد بن فضل وزیر سلطان
سنجر سلجوقی برای سرکوب اسماعیلیان خراسان، سپاهی به بیهق گسیل داشت. مرکز اسماعیلیان بیهق در این تاریخ قریۀ طرز (طزر؟) بود که رئیس اسماعیلیان این ناحیه موسوم به
حسن بن سمین در آنجا به سر میبرد. سلجوقیان تمام ساکنان قریۀ طرز را از دم تیغ گذراندند و اموال و داراییهای آنان را
غارت کردند و حسن بن سمین نیز خود را از بالای منارۀ مسجد طرز به زیرانداخت.
در ۵۳۷ق/۱۱۴۲م اینال تکین ـ برادر اتسز ـ به فریومد تاخت و دست به کشتار و غارت زد و درخت سرو کهنسالی را که در دیدۀ مردم آن ناحیه مقدس مینمود و بر این باور بودند که به دست
زرتشت کاشته شده است، از ریشه کند و سوزاند.
در اواخر نیمۀ نخست سدۀ ۶ق دستههای بزرگی از غزان به
خراسان سرازیر شدند و این ناحیه را دستخوش ناامنی کردند. در این میان، اینال تکین بار دیگر در ۵۴۹ق/۱۱۵۴م به ناحیۀ بیهق تاخت و دست به کشتار و چپاول گشود. این تهاجم چندان خرابی و نابسامانی به بار آورد که تا ۵۵۰ق قحطی و وبا در میان مردم بیهق افتاد و براثر آن بسیاری از مردم این ناحیه هلاک شدند.
در ۵۵۴ق/۱۱۵۹م ناحیۀ بیهق مورد تهاجم و غارت غزها قرار گرفت.
ناحیۀ بیهق در سدۀ ۶ق ناحیهای آباد و پررونق بود و اقتصادی فعال داشت، در اینجا علاوه بر کشاورزی، تولید برخی مصنوعات نیز رواج داشته، و به خصوص وجود معادن
طلا و
مس بر رونق آن میافزوده است. گیاهان دارویی مانند اشنان و ریواس ناحیۀ بیهق و چشمههای
آب معدنی این ناحیه هم معروف بوده است. در فریومد عسلی مرغوب به دست میآمده که در دیگر جاها نظیر آن یافت نمیشده است.
در بهار۶۱۷ق/۱۲۲۰م سپاهیان
مغول به فرماندهی تولی ـ پسر
چنگیزخان ـ به نواحی غربی خراسان از جمله بیهق تاختند و این ناحیه را به تصرف آوردند.
مغولان در ناحیۀ بیهق کشتار بسیار کردند و به نوشتۀ جوینی تنها در
سبزوار ـ مرکز ناحیۀ بیهق ـ ۷۰هزارتن کشته شدند.
حتیٰ اگر این رقم را اغراقآمیز بدانیم، اشاره به چنین ارقامی در منابع، خود گواه آبادانی این ناحیه و نیز آسیبهای بزرگی است که از مغولان بر آنها وارد شده است.
ویرانیهای ناشی از این حمله به حدی بود که از ۳۲۱ روستای ناحیۀ بیهق در پیش از حملۀ مغول،
تنها نزدیک به ۴۰ روستا در سدۀ ۸ق در این ناحیه برجای بود و
اقتصاد و کشاورزی آنجا چنان آسیب دید که محصولات ناحیۀ بیهق در سدۀ ۸ق تنها محدود به غله و اندکی میوه بوده است.
در ۷۳۶ق/۱۳۳۶م بدرفتاری یک ایلچی مغول در قریۀ باشتین از توابع بیهق، جنبشی پدید آورد که زمینۀ آن از مدتها قبل مهیا شده بود
و عبدالرزاق نامی که فرزند یکی از مالکان محلی بیهق بود، در زادگاه خود باشتین رهبری جنبش را به دست گرفت و مغولان را از بیهق بیرون راند
و
حکومت سربداران را بنیاد نهاد. از این پس بیهق و نواحی دیگری از خراسان تا ۷۸۳ق/۱۳۸۱م تحت حاکمیت سربداران بود، ولی بر اثر اختلافات داخلی و اعتراضات مردم، امیرعلی مؤِید ـ امیر سربداری ـ در این تاریخ برای حفظ حاکمیت خود، ناگزیر از امیر تیمور گورکانی کمک خواست و تیمور با لشکریان خویش به خراسان آمد و پس از سرکوب مخالفان امیرعلی مؤید، وارد
سبزوار مرکز دولت سربداران شد.
مردم سبزوار که از وضع ناخرسند بودند، در ۷۸۵ق/۱۳۸۳م به رهبری شیخ داوود سبزواری بر ضد حاکمیت
تیموریان قیام کردند. تیمور بیدرنگ روانۀ بیهق شد و سبزوار را محاصره کرد و پس از سیطره بر آنجا دست به کشتار مردم زد.
پس از
مرگ تیمور در ۸۰۷ق/۱۴۰۴م، بیدرنگ قیام دیگری در سبزوار و اطراف آن برضد
شاهرخ میرزا صورت گرفت که لشکریان شاهرخ به دشواری توانستند آن را سرکوب کنند.
پس از
تیموریان، دیگر نامی از بیهق در منابع تاریخی و جغرافیایی به عنوان یکی از نواحی خراسان برده نشده است و ظاهراً از این تاریخ به بعد نام سبزوار به ناحیۀ قدیم بیهق اطلاق میشده است. آنچه در منابع جغرافیایی این دوره و پس از آن دربارۀ بیهق آمده، همگی کموبیش از منابع جغرافیایی پیش از تیموریان برگرفته شده است
در دوران شکوفایی و آبادانی ناحیۀ بیهق، دانشمندان بسیاری از این ناحیه برخاستهاند از جمله: ابوعلی
حسین بن احمد بیهقی، از محدثان و فقهای
شیعه مذهب سدۀ ۴ق که
ابن بابویه از وی در کتاب
عیون اخبار الرضا روایت بسیاری نقل کرده است.
ابوبکر
احمد بن حسین بیهقی،
محدث و فقیه مشهور
شافعی مذهب سدۀ ۵ق که تالیفات متعددی از جمله،
المبسوط، السنن،
دلائل النبوة،
معرفة الآثار و السنن داشته است
ابوعلی
محمد بن سعدویه بیهقی، از علما و محدثان شیعه مذهب در سدۀ ۴ق
شیخ ابوالحسن
عبیدالله بن محمدبیهقی ، عالم و محدث شیعه مذهب در سدۀ ۶ق.
ابوابراهیم
جعفر بن محمد علوی حسینی، محدث و
فقیه شیعی در سدۀ ۵ق
شیخ ابوالحسین
زید بن حسن بیهقی، محدث
امامیه در سدۀ ۶ق، از مشهورترین شاگردان وی
منتجبالدین رازی است.
ابوالحسن
احمد بن محمدعنبری، معروف به امیرک بیهقی، صاحب برید بلخ در زمان
سلطان مسعود غزنوی و رئیس دیوان سلطان مودود
ابوالحسن محمد بن شعیب نیشابوری بیهقی، فقیه شافعی مذهب سدههای ۳و۴ق.
ابوالفضل
محمد بن حسین بیهقی، دبی و تاریخنگار بلندآوازۀ دورۀ غزنویان و صاحب کتاب تاریخ مسعودی، معروف به تاریخ بیهقی
ابوالحسن
علی بن زید بیهقی، معروف به ابنفندق، از علمای سدۀ ۶ق و صاحب کتابهای تاریخ بیهق و تتمه صِوان الحکمة و آثار متعدد دیگر.
(۱) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة، به کوشش علینقی منزوی، بیروت، ۱۳۹۰-۱۳۹۲ق/۱۹۷۱-۱۹۷۲م.
(۲) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابنبطوطه، رحلة، به کوشش طلال حرب، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۴) ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۹م.
(۵) ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶/۱۸۸۹م.
(۶) ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.
(۷) ابنفقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۷م.
(۸) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمدصقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
(۹) اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م.
(۱۰) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۵م.
(۱۱) بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض، مشهد، ۱۳۵۰ش.
(۱۲) بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۱۳) پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۱۴) پتروشفسکی، ا پ، نهضت سربداران خراسان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۱۵) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹-۱۳۳۴ق/۱۹۱۱-۱۹۱۶م.
(۱۶) حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز.
(۱۷) حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۱۸) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
(۱۹) خلیفه نیشابوری، احمد، ترجمه و تلخیص تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۰) خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۱) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۲۲) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، (قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و)، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۲۳) زینالعابدین شیروانی، بستان السیاحة، تهران، ۱۳۱۵ق.
(۲۴) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ض/۱۹۶۳م.
(۲۵) شبانکارهای، محمد، مجمعالانساب، به کوششهاشم محدث، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۶) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری.
(۲۷) فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
(۲۸) قزوینی، محمد، تعلیقات بر تاریخ جهانگشای.
(۲۹) قزوینی، محمد، مقدمه بر تاریخ بیهق.
(۳۰) مستوفی یزدی، محمد مفید، مختصر مفید، ویسبادن، ۱۹۸۹م.
(۳۱) معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع، محمدحسین خلف تبریزی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۳۲) مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
(۳۳) میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۳۴) وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۲۶ش.
(۳۵) هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمن آرای ناصری، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۳۶) یاقوت، بلدان.
(۳۷) یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
(۳۸) Barthold، W، Turkestan Down to the Mongol Invasion، ed C E Bosworth، Karachi، ۱۹۸۱.
(۳۹) Boswoth، C E، » The Tāhirids and Saffārids «، The Cambridge History of Iran، vol IV، ed R N Frye، London، ۱۹۷۵.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیهق»، شماره۵۴۲۳.