تقوا و هدایت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از اثرات
تقوا و تقواپیشگی بهرهمند کردن
متقین به
هدایت الهی میباشد.
تقواپیشگی، علت بهرهمندی از
هدایت الهی میباشد:
ذلک الـکتـب لاریب فیه هدی للمتقین• اولـئک علی هدی من ربهم واولـئک هم المفلحون.
آن
کتاب با عظمتی است که
شک در آن
راه ندارد و مایه
هدایت پرهیزکاران است.
آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند و آنان رستگارانند.
هـذا بیان للناس وهدی وموعظة للمتقین.
این، بیانی است برای عموم مردم و هدایت و اندرزی است برای پرهیزگاران!
وقفینا علی ءاثـرهم بعیسی ابن مریم... وءاتینـه الانجیل فیه هدی ونور ومصدقـا لما بین یدیه من التورة وهدی وموعظة للمتقین.
و بدنبال آنها (
پیامبران پیشین)،
عیسی بن مریم ... و
انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و
نور بود و (این
کتاب آسمانی نیز)
تورات را، که قبل از آن بود،
تصدیق میکرد و هدایت و موعظهای برای پرهیزگاران بود.
.. واتقوا الله واسمعوا والله لا یهدی القوم الفـسقین.
... از (مخالفت)
خدا بپرهیزید، و
گوش فرا دهید! و خداوند،
جمعیت فاسقان را هدایت نمیکند.
از اینکه خداوند فرمود: خداوند،
فاسقان را هدایت نمیکند، برداشت مزبور (که غیر فاسقان یعنی تقواپیشگان را هدایت میکند) قابل استفاده است.
ولقد ءاتینا موسی وهـرون الفرقان وضیاء وذکرا للمتقین.
ما به
موسی و
هارون، «
فرقان» (وسیله جدا کردن
حق از
باطل) و نور، و آنچه مایه یادآوری برای پرهیزگاران است، دادیم.
یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله... ویجعل لکم نورا تمشون به...
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید ... و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود)
راه بروید... .
«نورا تمشون به» یعنی نوری که به وسیله آن هدایت میشوید.
کلمه هدایت در
قرآن در مورد فراوانی استعمال شده است ولی ریشه و اساس همه آنها به دو معنی بازگشت میکند:
۱.
هدایت تکوینی که در تمام موجودات
جهان وجود دارد (منظور از هدایت تکوینی رهبری موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش
نظام آفرینش و قانونمندیهای
حساب شده
جهان هستی است). قرآن مجید در این زمینه از
زبان موسی علیهالسلام میگوید: ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی: پروردگار ما همان کسی است که همه چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد.
۲.
هدایت تشریعی که به وسیله
پیامبران و
کتابهای آسمانی انجام میگیرد و انسانها با تعلیم و تربیت آنان در مسیر تکامل پیش میروند، شاهد آن نیز در قرآن فراوان است از جمله میخوانیم: و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا:
آنها را راهنمایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت میکنند.
چرا هدایت قرآن ویژه پرهیزکاران است؟ مسلما قرآن برای هدایت همه جهانیان نازل شده، ولی چرا در آیه فوق هدایت قرآن مخصوص پرهیزکاران معرفی گردیده؟
علت آن این است که تا مرحلهای از
تقوا در وجود
انسان نباشد (مرحله
تسلیم در مقابل
حق و پذیرش آنچه هماهنگ با
عقل و
فطرت است) محال است انسان از هدایت کتابهای آسمانی و
دعوت انبیاء بهره بگیرد.
به تعبیر دیگر: افراد فاقد ایمان دو گروهند: گروهی هستند که در جستجوی حقند و این مقدار از تقوا در
دل آنها وجود دارد که هر جا حق را ببینند پذیرا میشوند.
گروه دیگری افراد
لجوج و
متعصب و هوا پرستی هستند که نه تنها در جستجوی حق نیستند بلکه هر جا آن را بیابند برای خاموش کردنش تلاش میکنند.
مسلما قرآن و هر
کتاب آسمانی دیگر تنها به حال گروه اول مفید بوده و هست و گروه دوم از هدایت آن بهرهای نخواهند گرفت. و باز به تعبیر دیگر: علاوه بر فاعلیت فاعل، قابلیت قابل، نیز شرط است، هم در هدایت تکوینی و هم در هدایت تشریعی.
زمین شوره زار هرگز سنبل بر نیارد، اگر چه هزاران مرتبه
باران بر آن ببارد، بلکه باید زمین آماده باشد تا از قطرات زنده کننده باران بهره گیرد. سرزمین وجود انسانی نیز تا از
لجاجت و عناد و
تعصب پاک نشود،
بذر هدایت را نمیپذیرد، و لذا خداوند میفرماید: قرآن
هادی و راهنمای
متقیان است.
(هدی للمتقین، الذین یؤمنون) الخ، متقین عبارتند از
مؤمنین، چون تقوی از اوصاف خاصه طبقه معینی از مؤمنین نیست، و اینطور نیست که تقوی صفت مرتبهای از مراتب
ایمان باشد، که دارندگان مرتبه پائینتر،
مؤمن بی تقوی باشند، و در نتیجه تقوی مانند
احسان و اخبات و خلوص، یکی از مقامات ایمان باشد، بلکه صفتی است که با تمامی مراتب ایمان جمع میشود، مگر آنکه ایمان، ایمان واقعی نباشد.
دلیل این مدعا این است: خدای تعالی دنبال این کلمه، یعنی کلمه (
متقین)، وقتی اوصاف آن را بیان میکند، از میانه طبقات مؤمنین، با آن همه
اختلاف که در طبقات آنان است، طبقه معینی را مورد نظر قرار نمیدهد، و طوری متقین را توصیف نمیکند که شامل طبقه معینی شود.
و در این آیات نوزدهگانه که حال مؤمنین و
کفار و
منافقین را بیان میکند، از اوصاف معرف تقوی، تنها پنج صفت را ذکر میکند، و آن عبارتست از ایمان به
غیب، و
اقامه نماز، و
انفاق از آنچه خدای سبحان
روزی کرده، و ایمان به آنچه بر
انبیاء خود نازل فرموده، و به تحصیل
یقین به
آخرت، و دارندگان این پنج صفت را به این خصوصیت توصیف کرده: که چنین کسانی بر طریق هدایت الهی و دارای آن هستند.
و این طرز بیان بخوبی میفهماند که نامبردگان بخاطر اینکه از ناحیه خدای سبحان هدایت شدهاند، دارای این پنج صفت کریمه گشتهاند، سادهتر اینکه ایشان متقی و (دارای پنج صفت نامبرده نشدهاند)، مگر به هدایتی از خدای تعالی، آن گاه
کتاب خود را چنین معرفی میکند: که هدایت همین متقین است، (لا ریب فیه هدی للمتقین)، پس میفهمیم که هدایت کتاب، غیر آن هدایتی است که اوصاف نامبرده را در پی داشت، و نیز میفهمیم که متقین، دارای دو هدایتند، یک هدایت اولی که بخاطر آن متقی شدند، و یک هدایت دومی که خدای سبحان به پاس تقوایشان به ایشان
کرامت فرمود.
کوتاه سخن آنکه : متقین میان دو هدایت واقعند، همچنانکه کفار و منافقین میانه دو
ضلالت قرار گرفتهاند، و هر سه طبقه از دو خصیصه خود، یکی را یعنی اولی را خودشان داشتهاند، و دومی را خداوند بعنوان جزا بر اولیشان اضافه کرده است. و چون هدایت دومی متقین به وسیله قرآن صورت میگیرد، معلوم میشود هدایت اولی قبل از قرآن بوده، و علت آن
سلامت فطرت بوده است (و اما اینکه چرا بعضی فطرتشان سالم است، و بعضی ناسالم، و آیا علت تامه آن
وراثت و خوبی و بدی
پدر و
مادر و
شیر و امثال آنها است، و یا علت تامهاش خود انسان است؟ در پاسخ میگوئیم هیچ یک از اینها علت تامه نیست، ولی همه آنها به مقدار اقتضاء اثر دارد. ).
این وجدانی همه ما است که اگر فطرت کسی سالم باشد، ممکن نیست که به این
حقیقت اعتراف نکند، که من موجود محتاجم، و احتیاجم به چیزی است که خارج از ذات خودم است، و همچنین غیر من تمامی موجودات، و آنچه که به تصور و
وهم یا
عقل درآید، محتاج به امری هستند خارج از ذاتشان، و آن امر و آن چیز، امری است که سلسله همه حوائج بدو منتهی میشود.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «هدایت».