جریره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به
جنایت خطایی جریره میگویند و از آن در باب
ارث سخن گفتهاند.
در لغت جریره به معناى
جنایت و
گناه است .
و مراد از آن در کلمات
فقها جنایت خطایى است که موجب ثبوت
دیه بر
عاقله مىشود.
جَریره، واژهای که به شکل ترکیب «ولاء ضمان جریره» به کار رفته، و در اصطلاحی فقهی نوعی ارتباط بین دو نفر از طریق
عقد است.
در منابع اهل سنت اصطلاح «ولاء موالات» به همین معنا به کار رفته است.
اثر شرعی
عقد ولاء، لزوم پرداخت
دیه (عقل) و
ارث بردن یکی از متعاقدان یا هر دوی آنها از دیگری است.
از نظر اشتقاق، ریشۀ «ج رر» در
زبان عربی به معنای کشیدن و گستردن چیزی است، و از همینجا ست که واژۀ جریره به معنای
جنایت و
گناه به کار رفته است، زیرا گویی گناه چیزی است که شخص به سوی خود میکشد.
گفتنی است بر اساس قاعدۀ شخصی بودن مجازاتها،
در پارهای از
احادیث ، مسئولیت فرد در مقابل جریرۀ دیگری نفی شده است.
یکی از سنتهای رایج در نظام اخلاقی محدود به قبیله در بین
عرب پیش از
اسلام ، «تناصر» بود که اسبابی چون «تحالف» (همقسم شدن) داشت و رابطۀ توارث را بین دو نفر بیگانه برقرار میساخت.
با نظر به تأکید بر عهد و پیمان در اسلام، این سنت در قالب یک
عقد ــ البته با اصلاحاتی ــ
امضا شد.
براساس برخی گزارشها
عقد یمین در آیۀ شریفۀ «... وَالَّذینَ
عَقَدَتْ اَیْمانُکُمْ فَاَتوهُمْ نَصیبَهُم...»
اشاره به همین پیمان دارد.
همزمان با گسترش سرزمینهای اسلامی و پدید آمدن روابط نزدیک میان عربها با اقوام دیگر، بحث از همپیمانی ابعاد جدیدی به خود گرفت و زمینهای برای ایجاد پیوندهایی میان
اعراب و دیگر ملل گردید.
از خلال روایتهای اندک بر جای مانده از
پیامبر (ص)،
از ابعاد این موضوع در عصر پیامبر (ص) آگاهی داریم؛ اما در عصر
صحابه و پس از رخداد فتوح، گزارشهای مهمی از آراء
حضرت علی (ع)، عمر،
ابن مسعود و
زید بن ثابت نقل شده است.
در دورۀ تابعان در این باره اختلاف نظرهایی وجود داشت و مثلاً در
کوفه ،
ابراهیم نخعی و
عامر شعبی ، به عنوان نمایندۀ دو گرایش
مسعودی و
علوی اختلاف رأی داشتند.
بنا به نظر ابراهیم نخعی اگر کافری به دست مسلمانی اسلام بیاورد و
عقد ولاء بین آن دو
منعقد شود، در صورتی که آن نو
مسلمان مرتکب جنایت شد، فرد هدایتکنندۀ او موظف است دیۀ جنایت را پرداخت کند و در مقابل از او ارث ببرد.
همچنین مادام که دیه را پرداخت نکرده، میتواند ولاء را به دیگری واگذار کند و در صورت پرداخت دیه، حق واگذاری به غیر را ندارد.
در مقابل عامر شعبی به چنین ولایی باور نداشت و ولاء را منحصر به عتق میدانست.
نظر نخست که به
حماد بن ابی سلیمان ، شاگرد ابراهیم نخعی و استاد
ابوحنیفه نیز منتسب گشته است،
از سوی ابوحنیفه و اصحاب او پذیرفته شد.
برخی از فقیهان حدیثگرا از بومهای
مدینه ،
مکه و
شام نیز بر همین
عقیده بودند؛ نظری که در پارهای از گزارشها به حضرت علی (ع) و عمر نیز مستند شده است.
در مقابل،
ابن ابی لیلی ، فقیه رأیگرای
عراق با گرایش علوی، نظر
عامر شعبی را پذیرفت.
این دیدگاه که به زید بن ثابت نیز منسوب بود، در نسل بعد از سوی
مالک و
شافعی دنبال شد.
این فقیهان با استناد به
حدیث منقول از
پیامبر (ص) با حصر ولاء به عتق، قائل بودند که ولاء موالات سبب
ارث نیست و
مال به
بیتالمال تعلق دارد؛ نظری که بعدها توسط داوود ظاهری و نیز فقیهان
حنبلی مورد تأیید قرار گرفت.
سفیان ثوری فقیه حدیثگرای عراق
اعتقاد داشت که صرف اسلام آوردن کافـری بـه دست مسلمـان ــ بـدون
عقـد خـاص ــ رابطۀ ولاء بین آنها ایجاد خواهد کرد و در صورت نبودن وارث، ارث ثابت خواهد بود.
این نظر که دربارۀ آن به برخی از
احادیث منقول از پیامبر (ص) نیز استناد میشد،
از عالمانی چون ابن مبارک
و اسحاق بن راهویه
نیز منقول است و جای شگفتی است که سرخسی
آن را به روافض نسبت داده است.
در مکتب فقهی
اهل بیت (علیهم السلام) علاوه بر روایاتی که در تفسیر آیۀ شریفه
وارد شده، و
عقد یمین به موالی و حُلَفا تعیین مصداق گردیده،
به صراحت
عقد ولاء ضمان جریره تأیید گشته است.
هرگاه
پدر از جریره
فرزند و نیز
میراث او نزد
حاکم شرع تبرّی جوید، به قول برخى قدما، چنانچه فرزند بمیرد و مالى از او باقى بماند، نزدیکان پدر از او ارث مىبرند، نه پدر؛
لیکن بر ثبوت ارث براى پدر- نه نزدیکان او- حتى با تبرّى وى، ادعاى
اجماع شده است.
از نظر بررسیهای فقهی باید یادآور گردید که حنفیان در کتاب الولاء شرایط صحت این
عقد و آثار آن را ذکر کردهاند.
عاقد برای
انعقاد این
عقد میگوید: «تو مولای منی، اگر وفات کردم از من ارث میبری و اگر جنایتی مرتکب شدم، به جای من
دیه را پرداخت میکنی» و طرف مقابل قبول میکند.
عاقد نباید دارای وارث
مسلمان باشد،
بلکه انسان آزادی است که نسب او مجهول است.
برخی یادآور شدهاند که از نظر نسبشناسی، به سبب قوت انساب عرب، ولاء موالات در بین آنها مصداق ندارد
و بدین ترتیب تحقق آن را عملاً مربوط به غیرعرب دانستهاند.
در فقه
امامیه نیز
مشروعیت عقد ضمان جریره و ثبوت ارث از طریق آن حکمی اجماعی است و اخبار پرشماری بر آن دلالت دارد،
اگرچه مسئله مبتلابه نیست و به ندرت اتفاق میافتد.
جزئیات مربوط به نحوۀ
انعقاد این قرارداد و
احکام آن به تفصیل در فقه امامیه بررسی شده است.
انعقاد عقد ضمان جریره تنها با فردی صحیح است که یا اصالتاً برده بوده، و مالک او را آزاد کرده، و تمامی حقوق خود نسبت به او را اسقاط کرده است (سائبه)، یا اصالتاً
انسان آزاد باشد، ولی دارای هیچ وارثی نباشد؛ چه، این ارث از ارث به واسطۀ نسب و
عتق متأخر است
فردی که دارای وارث نیست، چنین میگوید: «با تو
عقد بستم بر اینکه مرا یاری کنی و از من دفاع نمایی و «عقل» مرا پرداخت کنی و از من ارث بری» و دیگری قبول میکند.
اگر هر دو دارای وارث نیستند، یکی از آنها میگوید: «
عقد بستم بر اینکه مرا یاری کنی و من تو را یاری کنم و...» و دیگری قبول میکند.
به اجماع فقها زوج و زوجه، نصیب اعلای خود را میبرند و باقیمانده برای ضامن است.
ضمان جریره بر ولاء
امامت مقدم است.
براساس نظر مشهور
ارث از ضامن به اقارب و ورثۀ او سریان ندارد
نزد برخی از فقهای معاصر، در پیجویی از بحث مشروعیت
بیمه ، پرداخت جدیدی از
عقد ضمان جریره مبنا قرار گرفته است.
(۱) قرآن کریم.
(۲) ابن اثیر، مبارک، النهایة، به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
(۳) ابن ادریس، محمد، السرائر، قم، ۱۴۱۰ق.
(۴) ابن بابویه، محمد، من لا یحضره الفقیه، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴ق.
(۵) ابن رشد، محمد، بدایة المجتهد، به کوشش خالد عطار، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۶) ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
(۷) ابن قاسم، عبدالرحمان، المدونة الکبری، قاهره، ۱۳۲۳ق.
(۸) ابن قدامه، عبدالله، المغنی، بیروت، دارالکتب العربی.
(۹) ابن منظور، لسان.
(۱۰) ابوداوود سجستانی، سلیمان، السنن، به کوشش سعید محمد لحام، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.
(۱۱) بخاری، محمد، صحیح، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۲) جصاص، احمد، احکام القرآن، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۴م.
(۱۳) حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة، قم، ۱۴۱۲ق.
(۱۴) حصکفی، محمد، الدر المختار، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۱۵) خمینی، روحالله، تحریر الوسیلة، نجف، ۱۳۹۰ق.
(۱۶) روحانی، محمدصادق، المسائل المستحدثة، قم، ۱۴۱۴ق.
(۱۷) سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام، تهران، چ سنگی، ۱۲۶۹ق.
(۱۸) سرخسی، محمد، المبسوط، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۱۹) سمرقندی، علاءالدین، تحفة الفقهاء، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
(۲۰) سیدسابق، فقه السنة، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۲۱) شافعی، محمد، الام، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، دارالمعرفه.
(۲۲) صاحب جواهر، محمدحسن، جواهر الکلام، به کوشش محمود قوچانی، تهران، ۱۳۹۴ق/۱۹۸۱م.
(۲۳) الصحیفة الکاملة السجادیة، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
(۲۴) صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به کوشش حبیبالرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۵) طباطبایی، علی، ریاض المسائل، قم، ۱۴۰۴ق.
(۲۶) طوسی، محمد، الاستبصار، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۲۷) طوسی، محمد، الخلاف، به کوشش علی خراسانی و دیگران، قم، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) علامۀ حلی، حسن، مختلف الشیعة، قم، ۱۴۱۶ق/۱۳۷۴ش.
(۲۹) ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش سعید محمد لحام، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
(۳۰) مطهری، مرتضی، مسئلۀ ربا به ضمیمۀ بیمه، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۳۱) نراقی، احمد، مستند الشیعة، قم، ۱۴۱۵ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «جریره»، ج۱۷، ص۶۵۱۵. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد۳، صفحه ۷۹.