خطبههای اهل بیت در کوفه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خطبههای اهل بیت در کوفه یکی از وقایع بعد از
حادثه عاشورا، در جریان اسارت اهل بیت
امام حسین (علیهالسلام) است که در
شهر کوفه واقع شده است. طبق گزارش منابع تاریخی، بعد از ورود
اسرای کربلا به شهر کوفه،
حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها)، حضرت
فاطمه صغری (سلاماللهعلیها)،
ام کلثوم (سلاماللهعلیها) دختر
امام علی (علیهالسلام) و
امام سجاد (علیهالسلام) برای مردم خطبه خواندند.
یکی از اقدامات خاندان امام حسین (علیهالسلام) برای معرفی سیمای زشت
امویان و بیدار کردن وجدان خفته کوفیان و تحریک احساسات آنان، ایراد خطبههایی کوبنده و روشنگرانه بود. این سخنان، چنان تاثیری در کوفیان گذاشت که آنان در همان اجتماع، با اظهار پشیمانی از رفتار زشتشان، برای
امام حسین (علیهالسلام) و مظلومیت اهل بیت او،
گریه و
عزاداری کردند.
طبیعی است که سخنرانی در آن شرایط اسارت، برای
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بسیار سخت و دشوار بوده است؛ زیرا مصائب سنگین و جانسوز که خستگی و ناملایمات سفر نیز بدان افزوده شده بود از یک طرف، و تجمع نامحرمان و به ویژه کسانی که دستانشان به خون برادر و عزیزانش آلوده بود از طرف دیگر، و از همه مهمتر سرهای بریده شهدا که در مقابل او بر سر نیزهها بود، میتوانست قدرت تکلم را نه تنها از او، بلکه از هر سخنوری بگیرد. با همه اینها، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در مقابل خون شهیدان احساس تکلیف میکرد و یقین داشت اگر سخنرانی نکند و پیام قیام برادرش حسین را به کوفیان نرساند، حکومت وقت با بسیج همه امکاناتش، آتش این قیام را خاموش خواهد کرد. از اینرو تصمیم گرفت با بیان فصیح و علیگونه خود به تشریح ریشههای قیام حسینی و همچنین به افشای جنایات و ظلمهای حکومت
یزید بپردازد و مردم را آگاه کند. (برای آگاهی از جنبههای ادبی و بلاغی خطبه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) رجوع شود به
هر دو مقاله در فصلنامه سفینه چاپ شده است.
)
منابع بسیاری خطبه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را ضبط کردهاند که در این میان، کهنترین مصدر این خطبه،
بلاغات النساء ابن ابیطیفور بغدادی (
۲۸۰ق) است. (بیشتر منابع، این خطبه را به حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نسبت دادهاند، اما ابن ابیطیفور آنرا به
ام کلثوم نسبت داده است. با توجه به شباهت بسیار متن این خطبه با آنچه منابع دیگر از قول حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) نقل کردهاند، به نظر میرسد مقصود وی از ام کلثوم، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) بوده است، زیرا ام کلثوم، خواهر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) از
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، سالها پیش از
واقعه عاشورا در عصر حکومت
معاویه، زمانی که
سعید بن عاص حاکم
مدینه بود، در این شهر از دنیا رفته بود.
)
ابن ابیطیفور گزارش خود را از شخصی به نام
حَذلَم (ابن طیفور بغدادی، راوی خطبه را یک بار با نام «حذام اسدی»، و بار دیگر با نام «حذیم» یاد کرده است، اما صحیح آن «حَذلَم» است که به سبب غلطهای املایی در بعضی از نسخ، این اسم به اشکال مختلفی نقل شده است.) نقل میکند که پس از توصیف وضعیت اهل بیت هنگام ورود به
کوفه و واکنش کوفیان پس از مشاهده آن وضعیت، میگوید:
آن روز به زینب دختر علی نگریستم. هرگز زنی با شرم را همچون او سخنور ندیده بودم. گویا از زبان
امیرالمؤمنین سخن میگفت. پس به مردم اشاره کرد که ساکت شوند. ناگهان نَفَسها برید و زنگ شترها آرام شد. آنگاه گفت:
«ابدَاُ بِحَمدِ اللّه ِ وَالصَّلاةِ وَالسَّلامِ عَلی نَبِیِّهِ، امّا بَعدُ یا اهلَ الکوفَةِ، یا اهلَ الخَترِ وَالخَذلِ، الا فَلا رَقَاَتِ العَبرَةُ، ولا هَدَاَتِ الرَّنَّةُ، انَّما مثَلُکُم کَمَثَلِ» «
(الَّتی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ اَنکَـثًا تَتَّخِذُونَ اَیْمَـنَکُمْ دَخَلَا بَیْنَکُمْ)»
«الا وهَل فیکُم الَا الصَّلَفُ وَالشَّنَفُ، ومَلَقُ الاِماءِ، وغَمَزُ الاَعداءِ؟ وهَل انتُم الّا کَمَرعی عَلی دِمنَةٍ، وکَفِضَّةٍ عَلی مَلحودَةٍ، الا ساءَ ما قَدَّمَت انفُسُکُم ان سَخِطَ اللّه ُ عَلَیکُم، وفِی العَذابِ انتُم خالِدونَ. اتَبکونَ؟ ای وَاللّه ِ فَابکوا! وانَّکُم وَاللّه ِ احرِیاءُ بِالبُکاءِ، فَابکوا کَثیرا وَاضحَکوا قَلیلاً، فَلَقَد فُزتُم بِعارِها وشَنارِها، ولَن تَرحُضوها بِغَسلٍ بَعدَها ابَدا، وانّی تَرحُضونَ قَتلَ سَلیلِ خاتَمِ النُّبُوَّةِ ومَعدِنِ الرِّسالَةِ، وسَیِّدِ شُبّانِ اهلِ الجَنَّةِ، ومَنارِ مَحَجَّتِکُم، ومَدَرَةِ حُجَّتِکُم، ومَفرَخِ نازِلَتِکُم، فَتَعسا ونُکسا، لَقَد خابَ السَّعیُ وخَسِرَتِ الصَّفقَةُ، وبُؤتُم بِغَضَبٍ مِنَ اللّه» (برگرفته از
سوره بقره آیه ۹۱.
«وضُرِبَت عَلَیکُمُ الذِّلَّةُ وَالمَسکَنَةُ» «
(لَّقَدْ جِئْتُمْ شَیْـئا اِدًّا• تَکَادُ السَّمَـوَ تُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْاَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا)».
«اتَدرونَ ایَّ کَبِدٍ لِرَسولِ اللّه ِ فَرَیتُم؟ وایَّ کَریمَةٍ لَهُ ابرَزتُم؟ وایَّ دَمٍ لَهُ سَفَکتُم؟ لَقَد جِئتُم بِها شَوهاءَ خَرقاءَ، شَرُّها طِلاعُ الاَرضِ وَالسَّماءِ، افَعَجِبتُم ان قَطَرَتِ السَّماءُ دَما؟ ولَعَذابُ الآخِرَةِ اخزی وهُم لا یُنظَرونَ، فَلا یَستَخِفَّنَّکُمُ المَهَلُ فَاِنَّهُ لا تَحفِزُهُ المُبادَرَةُ، ولا یُخافُ عَلَیهِ فَوتُ الثَّارِ، کَلّا انَّ رَبَّکَ لَنا ولَهُم لَبِالمِرصادِ.» (اشاره به
سوره فجر آیه ۱۴
)
سخنم را با
حمد خدا و درود و
سلام بر پیامبرش آغاز میکنم. اما بعد، ای اهل کوفه؛ ای اهل نیرنگ و نفاق! (آیا گریه میکنید؟!) هرگز اشکهایتان خشک نشود و شیون شما بازنایستد. کار شما «بدان زنی ماند که رشته خویش را پس از محکم تابیدن، باز میگشود؛ (از آنرو که) سوگندهایتان را (وسیله) خیانت و فریب میان خود قرار میدهید». آیا در شما چیزی جز
تکبر و خودستایی، (سینههای پر از) کینه، چاپلوسی کنیزکان و طعنهزنی دشمنان وجود دارد؟ آیا شما جز به سبزههای روییده در منجلاب یا گچبریهایی بر گور (مردگان) میمانید؟ چه بد کرداری برای خود پیش فرستادید که
خدا را از خود خشمگین کردید و به عذاب ابدی گرفتار شدید. آیا گریه میکنید و ناله سر میدهید؟! آری گریه کنید که به خدا
سوگند شما سزاوار گریه هستید. آری بسیار بگریید و اندک بخندید که به ننگ و عاری آلوده شدید که هرگز از دامانتان شسته نخواهد شد. چگونه این ننگ را توانید شست که زاده
پیامبر خاتم و کانون رسالت و سرور جوانان بهشت را که پناه شما در حوادث، و چراغ راه و برهان قاطع بر شما بود، کشتید. هلاکت بر شما باد و نگونسار باشید. تلاشتان هدر رفته و در معامله زیان کردهاید. به
خشم خدا بازگشتید و ذلت و خواری به نام شما زده شد. به راستی کاری چنان زشت و ناپسند کردید که نزدیک است از زشتی آن آسمانها از هم بشکافد و زمین بگسلد و کوهها در هم شکسته، فروریزد». میدانید چه جگری از
رسول خدا دریدید و چه پردهنشینانی را از حریم و حرمش بیرون کشیدید و چه خونی از او ریختید؟ کار شما به زنی زشت و نادان و حریص مانَد که (صفات زشتش) زمین و آسمان را انباشته است. آیا از خون گریستن آسمان شگفتزده شدید؟ «و عذاب آخرت سختتر و خوار کنندهتر است و آنان یاری نخواهند شد». مهلتهای الهی، شما را سبک سر نکند؛ چراکه پیشی گرفتن شما، خدا را شتاب زده نمیکند و (او) بیم از دست رفتن (فرصتِ) خونخواهی ندارد. پروردگارت در کمین ما و آنان است. سپس حضرت از آنان رو برگرداند.
کذلم گوید: پس از خطبه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بان (مردم را حیران و سرگردان دیدم. آنان انگشتانشان را [
از شدت ناراحتی
] به دندان (میگزیدند. پیرمردی جعفی را دیدم که محاسنش از اشک خیس شده بود و میگفت: كُهولُهُم خَيرُ الكُهولِ ونَسلُهُمإذا عُدَّ نَسلٌ لا يَخيبُ ولا يَخزى
«پیران آنان بهترین پیران و نسلشان در میان نسلها، هرگز هلاک و خوار نمیشود». (منابع ذیل نیز این گزارش را با تفاوتهایی آوردهاند.
(با تفصیل بیشتر
)
«فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیهالسّلام): یا عَمَّةُ! اُسکُتی فَفِی الباقی عَنِ الماضِی اعتِبارٌ، وانتِ بِحَمدِ اللّه ِ عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفَهَّمَةٍ، انَّ البُکاءَ وَالحَنینَ لا یَرُدّانِ مَن قَد ابادَهُ الدَّهرُ. فَسَکَتَت.»امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود: «عمه جان، بس است. بازماندگان را از گذشتگان عبرت است؛ العمر مردم و تو - خدا را شکر - دانای استاد ندیده و فهمیده مکتب نرفتهای. گریه و ناله، رفتگان را بر نمیگرداند». حضرت زینب (سلاماللهعلیها) (با شنیدن این سخنان) ساکت شد.
طبرسی پس از آوردن خطبه، این چند بیت شعر را نیز به
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نسبت داده است:
«ماذا تَقُولُونَ إِذْ قالَ النَّبِيُّ لَكُمْ ••• ماذا صَنَعْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الاُْمَمِ
بِأَهْلِ بَيْتي وَ أَوْلادي وَتَكْرُمَتي ••• مِنْهُمْ أُسارى وَ مِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَمِ
ما كانَ ذاكَ جَزائي إِذْ نَصَحْتُ لَكُمْ ••• أَنْ تُخْلِفُونِي بِسُوء في ذَوِي رَحِمِي
إِنِّى لاََخْشى عَلَيْكُمْ أَنْ يَحُلَّ بِكُمْ ••• مِثْلُ الْعَذابِ الَّذي أَوْدى عَلى اِرَمَ»
«به پیامبر چه پاسخ میدهید هنگامی که به شما بگوید: شما که آخرین امت بودید با اهل بیت من و فرزندان و عزیزانم چه کردید؟ گروهی از آنها اسیر، و عدهای دیگر آغشته به خون شدند! پاداش دلسوزیهای من برای شما این نبود که پس از من با خویشانم چنین بدرفتاری کنید. از آن میترسم که به زودی عذابی همانند عذاب
قوم عاد بر شما نازل شود.»
البته چنانکه خواهیم نوشت - منابع دیگر، این اشعار را به افراد دیگری نسبت دادهاند.
گفتنی است طبرسی پس از نقل سخن امام سجاد (علیهالسّلام) مینویسد: «سپس علی بن حسین (علیهالسّلام) فرود آمد و خیمهاش را بر پا کرد و زنان را از مرکبها فرود آورد و داخل خیمه شد».
همچنین وقتی میخواهد خطبه امام سجاد را گزارش کند، با این عنوان آغاز میکند: «احتجاج علی بن حسین بن علی هنگامی که از خیمه خارج شد...»
چنین گزارشی را نمیتوان پذیرفت، زیرا چنانکه پیشتر گفتیم، سپاه
عمر سعد، با وضعی بسیار بد و رقتبار اسرا را از
کربلا به
کوفه بردند و به همین دلیل آنان از هیچ امکاناتی، از جمله
خیمه، برخوردار نبودند. تنها شاید بتوان گفت که گزارش وی مربوط به زمان بازگشت اسرا از
شام به مدینه است که با آنان با احترام رفتار شد؛ چنانکه
ابن نما حلی مشابه عبارات طبرسی را هنگام رسیدن اهل بیت به مدینه گزارش کرده است: فلما وصل زین العابدین الی المدینة نزل وضرب فسطاطه وانزل نسائه... «هنگامی که زینالعابدین به مدینه رسید، فرود آمد و خیمهاش را بر پا کرد و زنان را از مرکبها پیاده کرد.»
همچنین
سید ابن طاووس به نقل از
بشیر بن حذلم میگوید: «فَلَمّا قَرُبنا مِنها [
أي مِنَ المَدينَةِ
] نَزَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام فَحَطَّ رَحلَهُ ، وضَرَبَ فُسطاطَهُ وأنزَلَ نِساءَهُ» «وقتی نزدیک مدینه رسیدیم، علی بن حسین (علیهالسّلام) فرود آمد و خیمهاش را برپا کرد و زنان را از مرکبها پیاده کرد.»
حضرت فاطمه صغری یکی از اهل بیتی بود که در کوفه خطبه خواند.
به نظر میرسد مقصود از حضرت
فاطمه صغری در اینجا، فاطمه دختر امام حسین (علیهالسّلام) است که در کربلا حضور داشته است؛ زیرا وی در این خطبه، امیرمؤمنان ما را جد خود خوانده است. احتمالا به این دلیل در این گزارش وی را «صغری» خواندهاند که با عمهاش فاطمه دختر امیرمؤمنان،
که طبعا بزرگتر بوده است، اشتباه نشود.
زید بن
موسی بن جعفر از پدرش از پدرانش نقل میکند پس از آنکه فاطمه صغری را از کربلا (به کوفه) بردند خطبهای خواند و گفت:
«
«الحَمدُ للَّهِِ عَدَدَ الرَّملِ وَالحَصی، وزِنَةَ العَرشِ الَی الثَّری، احمَدُهُ واُؤمِنُ بِهِ واتَوَکَّلُ عَلَیهِ، واشهَدُ ان لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وانَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، وانَّ ذُرِّیَّتَهُ ذُبِحوا بِشَطِّ الفُراتِ بِغَیرِ ذَحلٍ ولا تِراتٍ. اللَّهُمَّ انّی اعوذُ بِکَ ان افتَرِیَ عَلَیکَ الکَذِبَ، وان اقولَ عَلَیکَ خِلافَ ما انزَلتَ مِن اخذِ العُهودِ لِوَصِیَّةِ عَلِیِّ بنِ ابی طالِبٍ، المَسلوبِ حَقُّهُ، المَقتولِ بِغَیرِ ذَنبٍ - کَما قُتِلَ وَلَدُهُ بِالاَمسِ - فی بَیتٍ مِن بُیوتِ اللَّهِ، فیهِ مَعشَرٌ مُسلِمَةٌ بِاَلسِنَتِهِم. تَعساً لِرُؤوسِهِم، ما دَفَعَت عَنهُ ضَیماً فی حَیاتِهِ ولا عِندَ مَماتِهِ، حَتّی قَبَضتَهُ الَیکَ مَحمودَ النَّقیبَةِ، طَیِّبَ العَریکَةِ، مَعروفَ المَناقِبِ، مَشهورَ المَذاهِبِ، لَم تَاخُذهُ اللَّهُمَّ فیکَ لَومَةُ لائِمٍ ولا عَذلُ عَاذِلٍ. هَدَیتَهُ یا رَبِّ لِلاِسلامِ صَغیراً، وحَمِدتَ مَناقِبَهُ کَبیراً، ولَم یَزَل ناصِحاً لَکَ ولِرَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ حَتّی قَبَضتَهُ الَیکَ، زاهِداً فِی الدُّنیا، غَیرَ حَریصٍ عَلَیها، راغِباً فِی الآخِرَةِ، مُجاهِداً لَکَ فی سَبیلِکَ، رَضیتَهُ فَاختَرتَهُ وهَدَیتَهُ الی صِراطٍ مُستَقیمٍ. امّا بَعدُ، یا اهلَ الکوفَةِ! یا اهلَ المَکرِ وَالغَدرِ وَالخُیَلاءِ! فَاِنّا اهلُ بَیتٍ ابتَلانَا اللَّهُ بِکُم وَابتَلاکُم بِنا، فَجَعَلَ بَلاءَنا حَسَناً، وجَعَلَ عِلمَهُ عِندَنا وفَهمَهُ لَدَینا، فَنَحنُ عَیبَةُ عِلمِهِ، ووِعاءُ فَهمِهِ وحِکمَتِهِ، وحُجَّتُهُ عَلی اهلِ الاَرضِ فی بِلادِهِ لِعِبادِهِ، اکرَمَنَا اللَّهُ بِکَرامَتِهِ، وفَضَّلَنا بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضیلاً بَیِّناً. فَکَذَّبتُمونا وکَفَّرتُمونا، ورَاَیتُم قِتالَنا حَلالاً واموالَنا نَهباً! کَاَنَّنا اولادُ تُرکٍ او کابُلٍ، کَما قَتَلتُم جَدَّنا بِالاَمسِ، وسُیوفُکُم تَقَطَّرُ مِن دِمائِنا اهلَ البَیتِ، لِحِقدٍ مُتَقَدِّمٍ، قَرَّت لِذلِکَ عُیونُکُم، وفَرِحَت قُلوبُکُم، افتِراءً عَلَی اللَّهِ ومَکراً مَکَرتُم، «وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ». فَلا تَدعُوَنَّکُم انفُسُکُم الَی الجَذَلِ بِما اصَبتُم مِن دِمائِنا، ونالَت ایدیکُم مِن اموالِنا، فَاِنَّ ما اصابَنا مِنَ المَصائِبِ الجَلیلَةِ وَالرَّزایَا العَظیمَةِ «فِی کِتَبٍ مِّن قَبْلِ اَن نَّبْرَاَهَا اِنَّ ذَ لِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ • لِّکَیْلَا تَاْسَوْاْ عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَاکُمْ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ». تَبّاً لَکُم، فَانتَظِرُوا اللَّعنَةَ وَالعَذابَ، فَکَاَن قَد حَلَّ بِکُم، وتَواتَرَت مِنَ السَّماءِ نَقِماتٌ، فَیُسحِتُکُم بِعَذابٍ ویُذیقُ بَعضَکُم بَاسَ بَعضٍ، ثُمَّ تُخَلَّدونَ فِی العَذابِ الاَلیمِ یَومَ القِیامَةِ بِما ظَلَمتُمونا، «اَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّلِمِینَ». وَیلَکُم، اتَدرونَ ایَّةَ یَدٍ طاعَنَتنا مِنکُم؟! وایَّةَ نَفسٍ نَزَعَت الی قِتالنا؟ ! ام بِاَیَّةِ رِجلٍ مَشَیتُم الَینا تَبغونَ مُحارَبَتَنا؟! قَسَت وَاللَّهِ قُلوبُکُم، وغَلُظَت اکبادُکُم، وطُبِعَ عَلی افئِدَتِکُم، وخُتِمَ عَلی اسماعِکُم وابصارِکُم، وسَوَّلَ لَکُمُ الشَّیطانُ واملی لَکُم، وجَعَلَ عَلی بَصَرِکُم غِشاوَةً فَاَنتُم لا تَهتَدونَ. فَتَبّاً لَکُم یا اهلَ الکوفَةِ، ایُّ تِراتٍ لِرَسولِ اللَّهِ قِبَلَکُم، وذُحولٍ لَهُ لَدَیکُم، بِما عَنِدتُم بِاَخیهِ عَلِیِّ بنِ ابی طالِبٍ جَدّی، وبَنیهِ وعِترَةِ النَّبِیِّ الاَخیارِ صَلَواتُ اللَّهِ وسَلامُهُ عَلَیهِم، وَافتَخَرَ بِذلِکَ مُفتَخِرُکُم فَقالَ: نَحنُ قَتَلنا عَلِیّاً وبَنی عَلِیّبِسُیوفٍ هِندِیَّةِ ورِماحِ بِفیکَ ایُّهَا القائِلُ الکَثکَثُ وَالاَثلَبُ، افتَخَرتَ بِقَتلِ قَومٍ زَکّاهُمُ اللَّهُ واذهَبَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً! فَاکظِم واقعِ کَما اقعی ابوکَ، فَاِنَّما لِکُلِّ امرِئٍ مَا اکتَسَبَ وما قَدَّمَت یَداهُ. احَسَدتُمونا - وَیلاً لَکُم - عَلی ما فَضَّلَنَا اللَّهُ؟ فَما ذَنبُنا ان جاشَ دَهراً بُحورُنا وبَحرُکَ ساجٍ لا یُواری الدَّعامِصا «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»، «وَ مَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ.»».»
خدا را سپاس به شمار ریگها و سنگ ریزهها و هم وزن
عرش الهی تا زمین. او را میستایم و به او
ایمان دارم و بر او
توکل میکنم و گواهی میدهم که جز خدای یکتا و بیشریک، معبودی نیست. محمد بنده و فرستاده اوست و فرزندانش بی آنکه خونی ریخته باشند یا مستحق قصاص باشند، در ساحل
فرات، سر بریده شدند. خداوندا، به تو پناه میبرم که بر تو
دروغ بندم و برخلاف عهد و پیمانی که برای جانشین پیامبر،
علی بن ابیطالب گرفتهای، سخن گویم؛ کسی که حقش را گرفتند و بیگناه شهیدش کردند، آنگونه که فرزندش دیروز در یکی از خانههای خدا به شهادت رسید؛ جایی که گروهی مسلماننما حضور داشتند. خاک بر سرشان که هیچ دفاعی از او نکردند، نه در زمان حیات او و نه در هنگام مرگش. پس سرانجام او را نیکوسرشت، پاک طینت، دارای فضایل شناخته شده و عقاید آشکار پیش خود بردی. او در راه تو نه از ملامت ملامتگران بیم داشت و نه از نکوهش نکوهشگران هراس. خدایا! او را از کودکی به اسلام هدایت کردی و در بزرگی نیکیهایش را ستودی و او پیوسته خیرخواه و دلسوز (دین) تو و پیامبرت بود تا آنکه او را پیش خود فراخواندی. در دنیا پارسا، و به آخرت مشتاق بود و در راه تو و برای تو
جهاد کرد. او را پسندیدی و برگزیدی و به راه راست، راه نمودی. اما بعدای کوفیان؛ ای اهل نیرنگ و فریب و گردنکشی! ما خاندانی هستیم که خداوند ما را با شما، و شما را با ما آزمود. پس آزمایشِ ما را نیکو گرداند و علم و فهم خویش را نزد ما نهاد. ما جایگاه علم و قرارگاه فهم و حکمت او، و حجتش در روی زمین بر بندگان اوییم. خدا ما را با کرامت خویش عزیز داشت و با پیامبرش ما را بر بسیاری از مخلوقاتش فضیلت بخشید. شما ما را تکذیب و تکفیر کردید، کشتن ما را حلال دانستید، و اموال ما را به یغما بردید. گویا ما اهل ترکستان و کابل (یعنی نامسلمان و بیگانه) (در آن زمان مردم این دو منطقه هنوز مسلمان نشده بودند.) بودیم، آنگونه که دیروز جد ما [
امیر المؤمنین
] را کشتند و از کینههای دیرین، هنوز از شمشیرهایتان خون ما میچکد. بر این گستاخی و نیرنگتان در برابر خدا چشمتان روشن و دلتان شاد! اما بدانید که خدا بهترین چارهاندیشان است. از اینکه خون ما را ریختید و اموالمان را غارت کردید، چندان خوشحال نباشید.
«
(مَا اَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْاَرْضِ وَ لَا فِی اَنفُسِکُمْ اِلَّا فِی کِتَبٍ مِّن قَبْلِ اَن نَّبْرَاَهَا اِنَّ ذَ لِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ)؛
همه این مصیبتهای بزرگ که به ما رسیده، پیشتر در کتاب تقدیر الهی ثبت بوده است، و این بر خدا آسان است» «
(لِّکَیْلَا تَاْسَوْاْ عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَاکُمْ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ)؛
تا بر آنچه از دست میدهید غصه نخورید و از آنچه به دست میآورید شادمان نشوید و خداوند هیچ مغرور فخرفروشی را دوست نمیدارد.»
مرگ بر شما باد! منتظر لعنت و عذاب باشید که البته گویی بر شما فرود آمده و به کیفر جنایتهایتان عذابهای پیاپی از آسمان بر شما فروریخته است که شما را نابود کرده «
(ویُذیقُ بَعضَکُم بَاسَ بَعضٍ)؛
و (نزدیک است که خداوند) شما را به جان یکدیگر بیندازد» آنگاه به سبب ستمی که بر ما روا داشتید، در عذاب دردناک آخرت، جاوید خواهید بود؛ «
(الا لَعنَةُ اللَّهِ عَلَی الظّالِمینَ)؛
هان، لعنت خدا بر ستمکاران».
وای بر شما! آیا میدانید با چه دستی به ما نیزه زدید و با چه کسانی به جنگ ما آمدید و با چه پایی برای نبرد با ما ره سپردید؟ دلهایتان سخت و خشن شده و بر قلوب شما مهر خورده و گوش و چشمتان از دیدن و شنیدن حق، ناتوان گشته است، «
(الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَاَمْلَی لَهُمْ)؛
و
شیطان کار زشتتان را بر شما آراسته و به آرزوهای دور و درازتان افکنده» «
(وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً)؛
و بر دیدگانتان پرده افکنده است»؛ از اینرو هدایت نمیشوید.
مرگ بر شما ای کوفیان! چقدر خون از دودمان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ریختهاید! به برادرش علی بن ابیطالب، جد من، و به فرزندان او، عترت پاک و برگزیده پیامبر خدا، نیرنگ زدید. آنگاه با افتخار سرودید: «ما بودیم که با شمشیرهای هندی و نیزهها، علی و پسرانش را کشتیم و زنانشان را همانند اسیران ترک، به اسارت گرفتیم و بر آنان ضربت زدیم؛ وه که چه ضربتی!».
خاک بر دهان گوینده این سخن و سنگ بر سر و رویش! آیا کشتن کسانی که خداوند آنها را پاک و مطهر قرار داده و نجاست و پلیدی را از آنها دور کرده است، افتخار دارد؟ سر جایت بنشین و دم فروبند؛ چنانکه پدرت بر سر جایش نشست. «
(یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ)؛
هر کسی را همان است که پیش فرستاده است».
وای بر شما به دلیل فضیلتی که خدا برای ما قرار داد، شما بر ما
حسد ورزیدید. گناه ما چیست که دریای ما ژرف و عظیم است و دریای شما کوچک، که حتی حشرهای را هم فرو نمیپوشاند؟! «
(ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)؛
این فضل خداست که به هرکس بخواهد میبخشد». «
(وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ)؛
هرکه را خدا روشنایی نبخشیده، نوری نیست».
راوی گوید: صداها به گریه برخاست و گفتند: بس است ای دختر پاکان! دلهایمان را سوزاندی و آتشمان زدی. او نیز ساکت شد. درود بر او و بر پدر و جد او باد.
(سید ابن طاووس نیز مشابه این خطبه را از فاطمه صغری با تفاوتهایی آورده است.
)
ام کلثوم دختر امام علی (علیهالسلام) یکی از اهل بیتی بود که در کوفه خطبه خواند.
مقصود از ام کلثوم در اینجا، یکی از دختران امیرالمؤمنین است، غیر از ام کلثومی که مادرش
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بوده است.
آن روز، ام کلثوم دختر علی از پشت پرده خطبه خواند. او در حالیکه با صدایی بلند میگریست، چنین گفت:
«
«یا اهلَ الکوفَةِ، سوءاً لَکُم، ما لَکُم خَذَلتُم حُسَیناً وقَتَلتُموهُ، وَانتَهَبتُم اموالَهُ ووَرِثتُموهُ، وسَبَیتُم نِساءَهُ ونَکَبتُموهُ؟! فَتَبّاً لَکُم وسُحقاً. وَیلَکُم، اتَدرونَ ایُّ دَواهٍ دَهَتکُم؟ وایَّ وِزرٍ عَلی ظُهورِکُم حَمَلتُم؟ وایَّ دِماءٍ سَفَکتُموها؟ وایَّ کَریمَةٍ اهتَضَمتُموها؟ وایَّ صِبیَةٍ سَلَبتُموها؟ وایَّ اموالٍ نَهبَتُموها؟ قَتَلتُم خَیرَ رِجالاتٍ بَعدَ النَّبِیِّ صلی اللَّه علیه وآله، ونُزِعَتِ الرَّحمَةُ مِن قُلوبِکُم، الا انَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ، وحِزبَ الشَّیطانِ هُمُ الخاسِرونَ.»»
ای اهل کوفه، بدا به حالتان! شما را چه شد که حسین (علیهالسّلام) را تنها گذاشتید و او را کشته، اموالش را به یغما بردید و خاندانش را به اسارت گرفتید؟ بدا بر شما! مرگتان باد! وای بر شما میدانید گرفتار چه مصیبتی شدهاید و چه بار سنگینی بر دوش خود کشیدهاید و چه خونهایی ریختهاید و چه بزرگوارانی را در هم شکسته و چه کسانی را غارت کرده و چه اموالی را بردهاید؟ بهترین مردان پس از رسول خدا را به شهادت رساندید. رحم [
و عاطفه
] از دلهایتان رخت بربسته است. «
(اَلَا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛
آگاه باشید!
حزب خدا پیروز است.» «
(اَلَا اِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ)؛
و حزب شیطان زیانکار.»
ام کلثوم بعد از خطبه اشعاری را خواند.
ثُمَّ قالَت:
قَتَلتُم اخی صَبراً فَوَیلٌ لِاُمِّکُمُ ••• سَتُجزَونَ ناراً حَرُّها یَتَوَقَّدُ
سَفَکتُم دِماءً حَرَّمَ اللَّهُ سَفکَها ••• وحَرَّمَهَا القُرآنُ ثُمَّ مُحَمَّدُ
الا فَابشِروا بِالنّارِ انَّکُم غَداً ••• لَفی قَعرِ نارٍ حَرُّها یَتَصَعَّدُ
واِنّی لَاَبکی فی حَیاتی عَلی اخی ••• عَلی خَیرِ مَن بَعدَ النَّبِیِّ سَیولَدُ
بِدَمعٍ غَزیرٍ مُستَهِلٍّ مُکَفکَفٍ ••• عَلَی الخَدِّ مِنّی دائِبٌ لَیسَ یُحمَدُ
برادرم را با زجر و شکنجه کشتید. وای بر مادرتان! به زودی در آتشی سوزان/ سزای این کارتان را میبینید. خونهایی را ریختید که خدا و
قرآن و محمد آنها را محترم شمرده بودند.
هان، بشارتتان باد به
دوزخ! شما فردا در قعر دوزخی هستید که آتش آن زبانه میکشد.
تا زندهام با اشکهایی فراوان و بر گونه روان که هیچگاه خشک نخواهد شد، بر برادرم، همو که پس از پیامبر بهترین مولود بود، خواهم گریست.
راوی گوید: مردم شیون و ناله کردند و گریستند. زنان، گیسو پریشان کردند و خاک بر سر خویش ریختند و چهره خراشیدند و بر صورتهایشان زدند و فغان سر دادند. مردان نیز گریستند و موی صورت خویش کندند. هیچ روزی چون آن روز، مردم نگریسته بودند.
(
ابن نما حلی نیز این خطبه را با اندکی اختصار آورده است.
)
امام زینالعابدین (علیهالسّلام) پیش آمد و اشاره کرد که مردم ساکت شوند. همه خاموش شدند. او در حال ایستاده،
حمد و ثنای الهی را گفت و بر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درود فرستاد.
بعد از سکوت مردم، امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود:
«
«ایُّهَا النّاسُ! مَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی، ومَن لَم یَعرِفنی فَاَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسی: انَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ ابی طالِبٍ، انَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَیرِ ذَحلٍ ولا تِراتٍ، انَا ابنُ مَنِ انتُهِکَ حَریمُهُ وسُلِبَ نَعیمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ وسُبِیَ عِیالُهُ، انَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً وکَفی بِذلِکَ فَخراً. ایُّهَا النّاسُ! ناشَدتُکُمُ اللَّهَ، هَل تَعلَمونَ انَّکُم کَتَبتُم الی ابی وخَدَعتُموهُ، واعطَیتُموهُ مِن انفُسِکُمُ العَهدَ وَالمیثاقَ وَالبَیعَةَ وقاتَلتُموهُ وخَذَلتُموهُ فَتَبّاً لِما قَدَّمتُم لِاَنفُسِکُم وسوءاً لِرَایِکُم، بِاَیَّةِ عَینٍ تَنظُرونَ الی رَسولِ اللَّهِ اذ یَقولُ لَکُم: قَتَلتُم عِترَتی وَانتَهَکتُم حُرمَتی فَلَستُم مِن اُمَّتی.»»
ای مردم! هر کس مرا میشناسد که شناخته است؛ اما هر کس مرا نمیشناسد، [
بداند
] من علی بن حسین هستم. فرزند آن کس که سرش را در کنار فرات بریدند، بیآنکه خونی ریخته باشد و یا قصاصی بر گردنش باشد. من پسر کسی هستم که حریمش هتک شد، داراییهایش به یغما رفت، و خاندانش به اسارت گرفته شد. من پسر کسی هستم که او را زجرش کردند و چه افتخاری بالاتر از این! ای مردم! شما را به خدا سوگند آیا نمیدانید که به پدرم نامه نوشتید، [
ولی سرانجام
] به او نیرنگ زدید؟ با او پیمان بستید و بیعت کردید، [
اما عاقبت
] با او جنگیدید و بییاورش گذاشتید؟! مرگتان باد از کار زشت و اندیشه ناروایی که برای خود پیش فرستادید. با چه چشمی به پیامبر خواهید نگریست آنگاه که به شما بگوید: عترتم را کشتید و حرمتم را شکستید. پس شما از امت من نیستید. راوی گوید: صدای مردم به گریه برخاست. یکدیگر را
نفرین میکردند و میگفتند: نابود شدید و خبر ندارید.
امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود:
«رَحِمَ اللَّهُ امرَاً قَبِلَ نَصیحَتی وحَفِظَ وَصِیَّتی فِی اللَّهِ وفی رَسولِهِ واهلِ بَیتِهِ، فَاِنَّ لَنا فی رَسولِ اللَّهِ اُسوَةً حَسَنَةً»؛ «
رحمت خدا بر آنکه نصیحتم را بپذیرد و وصیت مرا درباره خدا و رسول و
اهل بیت او مراعات و حفظ کند. پیامبر خدا برای ما سرمشقی نیکوست».
همه گفتند: ای پسر پیامبر، ما همه به گوش و مطیع فرمان و پایبند به پیمانیم. نه بیرغبتیم و نه از تو روی گردان. هرچه خواهی به ما امر کن. رحمت خدا بر تو باد که ما به جنگ تو در جنگیم و به صلح تو در آشتی، پس انتقام شما و خود را از کسانی که به شما و ما ستم کردهاند، خواهیم گرفت.
امام سجاد (علیهالسّلام) در پاسخ مردم فرمود:
«
«هَیهاتَ هَیهاتَ! ایُّهَا الغَدَرَةُ المَکَرَةُ، حیلَ بَینَکُم وبَینَ شَهَواتِ انفُسِکُم، اتُریدونَ ان تَاتوا الَیَّ کَما اتَیتُم الی ابی مِن قَبلُ؟! کَلّا ورَبِّ الرّاقِصاتِ، فَاِنَّ الجُرحَ لَمّا یَندَمِل، قُتِلَ ابی صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ بِالاَمسِ واهلُ بَیتِهِ مَعَهُ، ولَم یُنسِنی ثُکلَ رَسولِ اللَّهِ صلی اللَّه علیه وآله وثُکلَ ابی وبَنی ابی، ووَجدُهُ بَینَ لَهَواتی، ومَرارَتُهُ بَینَ حَناجِری وحَلقی، وغُصَصُهُ تَجری فی فِراشِ صَدری، ومَساَلَتی ان لا تَکونوا لَنا ولا عَلَینا.»»
هیهات ای نیرنگبازان دغلکار! به خواستههایتان نمیرسید. میخواهید با من هم همان کنید که با پدرانم کردید؟ هرگز! شما را به پروردگار شترهای رونده (در مسیر حج) از من دور شوید. هنوز زخممان بهبود نیافته است. دیروز پدرم و خاندانش که با او بودند، کشته شدند. هرگز داغ پیامبر و داغ پدرم و فرزندان پدرم و جدم از یادم نرفته و این جراحت حنجره مرا پاره کرده است و تلخی جان کاهش در کامم است و جرعههای اندوهش در سینهام باقی است. از شما میخواهم که نه با ما باشید، نه بر ضد ما.
(ابن نما
و سید ابن طاووس
نیز این خطبه را با اندکی تفاوت در برخی تعابیر آوردهاند.
ابن شهر آشوب هم، به عبارات نخستین خطبه و ابیات، اشاره کرده است.
)
امام سجاد (علیهالسّلام) بعد از سخنانش اشعاری را خواند.
ثُمَّ قالَ:
فلا غَروَ ان قُتِلَ الحُسَینُ فشَیخُه ُ••• قَد کانَ خَیراً مِن حُسَینٍ واکرَما
فَلا تَفرَحوا یا اهلَ کوفانَ بِالَّذی ••• اصیبَ حُسَیناً کانَ ذلِکَ اعظَما
قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهرِ نَفسِی فِداؤُهُ ••• جَزاءُ الَّذی ارداهُ نارُ جَهَنَّما
آنگاه این شعر را خواند: باکی نیست اگر حسین کشته شد که پدر او از او بهتر و ارجمندتر بود. ای مردم
کوفه، به آنچه برای حسین پیش آمد، خوشحال نباشید. این امر بسیار بزرگ بود. جانم فدای او که کنار فرات شهید شد. کیفر قاتلان او
آتش دوزخ است.
سپس فرمود:
«رَضینا مِنکُم رَاساً بِرَاسٍ، فَلا یَومَ لَنا ولا عَلَینا» ما سر به سر خشنود هستیم، نه روزی به سود ما باشید و نه روز دیگر به زیان ما».
۲:۰۷.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۴۰-۵۲.