• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ساختن کشتی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نوح پیامبر به فرمان خدا این کشتی را ساخت تا خود، خانواده خود، کسانی که به وی ایمان آورده بودند و نمونه‌ای از هر حیوان را از پی‌آمدهای طوفان نوح نجات دهد. بر اساس تورات و قرآن، نوح پیامبر دستور ساخت کشتی بزرگی را از سوی یهوه (الله در قرآن) دریافت کرد که ساخت آن سال‌ها طول کشید، کشتی می‌بایست آن‌قدر بزرگ می‌بود که علاوه بر آدمیان (خویشان و پیروان نوح) از همه‌گونه جاندار، جفتی نیز در کشتی جای بگیرد تا بعد از پایان سیل بزرگ ادامه حیات بر روی زمین ممکن باشد.



حضرت نوح (علیه‌السلام) هم‌چنان شب و روز در فکر رستگاری و نجات مردم از چنگال جهل و بت‌پرستی بود؛ ولی هر چه آنها را نصیحت کرد، نتیجه نگرفت و هر چه آنها را به عذاب الهی هشدار داد و اعلام خطر کرد، دست از اعمال زشت خود برنداشتند، تا آن‌جا که با کمال گستاخی، بی‌پرده گفتند:
«ای نوح! با ما جر و بحث کردی، و بسیار بر حرف خود پافشاری نمودی (بس است!). اکنون اگر راست می‌گویی، آن‌چه را از عذاب الهی به ما وعده می‌دهی بیاور.»


از سوی خدا به نوح (علیه‌السلام) وحی شد:‌ «جز آنان که (تاکنون) ایمان آورده‌اند، دیگر هیچ‌کس از قوم تو، ایمان نخواهد آورد؛ بنابراین از کارهایی که بت‌پرستان انجام می‌دهند، غمگین مباش».
در این هنگام بود که خداوند دستور ساختن کشتی را به حضرت نوح (علیه‌السلام) داد، و به او چنین وحی کرد:
«وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْینِنا وَ وَحْینا وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ؛ و اکنون در حضور ما و طبق وحی ما کشتی بساز! و دربارة آنها که ستم کردند، شفاعت مکن که همة آنها غرق‌شدنی هستند».
حضرت نوح (علیه‌السلام) نیز مطابق فرمان خدا، قوم خود را از عذاب سخت الهی و بلای عظیم طوفان برحذر می‌داشت؛ ولی آنها به لجاجت خود می‌افزودند.


حضرت نوح (علیه‌السلام) طبق فرمان خدا برای ساختن کشتی آماده شد. تخته‌هایی را فراهم ساخت و آنها را بریده و به هم متصل می‌کرد، و چندین ماه (بلکه چندین سال) به ساختن کشتی پرداخت.

۳.۱ - بیان یک روایت

توضیح این‌که این کشتی، بسیار بزرگ بوده است؛ بعضی نوشته‌اند: دارای هفت طبقه و داخل هر طبقه در جهت عرض، دارای نه بخش بوده و به نقل بعضی دیگر؛ دارای سه طبقه بوده است. حضرت نوح (علیه‌السلام) هنگام طوفان، چهارپایان را در طبقة اول آن جای داد و انسان‌ها را در طبقة دوم و طبقة سوم را جایگاه پرندگان نمود.
نخستین حیوانی که وارد این کشتی شد، مورچه بود، و آخرین حیوان، الاغ و ابلیس بود.
[۳] دکتر خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۶۴۴.


۳.۲ - روایتی از امام علی

نیز روایت شده امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در پاسخ مردی از اهالی شام که از اندازة کشتی نوح (علیه‌السلام) پرسید، فرمود: «طول آن ۸۰۰ ذراع، و عرض آن پانصد ذراع، و ارتفاع آن هشتاد ذراع بود»؛ و نیز فرمود: «در آن بخشی که حیوانات قرار داشتند، دارای نود اطاق بود».
این کشتی در بیابان کوفه ساخته شد، و مطابق بعضی از روایات، حضرت نوح آن را در سرزمین کنونی مسجد اعظم کوفه ساخت.
حضرت نوح (علیه‌السلام) در ساختن این کشتی همواره مورد تمسخر و آزار و نیشخند قوم قرار می‌گرفت. آنها نزد نوح می‌آمدند و با انواع پوزخندها و مسخره‌ها و سرزنش‌ها، حضرت نوح (علیه‌السلام) را می‌آزردند؛ ولی نوح (علیه‌السلام) به آنها می‌فرمود: «روزی خواهد آمد که ما نیز شما را مسخره می‌کنیم و به‌زودی خواهید دانست که عذاب‌خوارکننده‌ای بر شما نازل خواهد شد».


هنگامی که نوح (علیه‌السلام) طبق فرمان خدا به ساختن کشتی مشغول شد، مشرکان شب‌ها در تاریکی کنار کشتی می‌آمدند و آن‌چه را نوح (علیه‌السلام) از کشتی درست کرده بود، خراب می‌کردند (تخته‌هایش را از هم جدا کرده و می‌شکستند). نوح (علیه‌السلام) از درگاه الهی استمداد کرد و گفت:
«خدایا! به من فرمان دادی تا کشتی را بسازم، و من مدتی است به ساختن آن مشغول شده‌ام، ولی آن‌چه را درست می‌کنم، شب‌ها مخالفان می‌آیند و خراب می‌کنند؛ بنابراین چه زمانی کار من به سامان و پایان می‌رسد!»؟
خداوند به نوح (علیه‌السلام) وحی کرد: «سگی را برای نگهبانی کشتی بگمار».
حضرت نوح (علیه‌السلام) از آن پس، سگی را کنار کشتی آورد تا نگهبانی دهد. آن حضرت روزها به ساختن کشتی می‌پرداخت و شب‌ها می‌خوابید، وقتی که شبانه مخالفان برای خراب کردن کشتی می‌آمدند، سگ به طرف آنها می‌رفت و صدای خود را بلند می‌نمود، نوح (علیه‌السلام) بیدار می‌شد و با دستة بیل یا دستة کلنگ به مهاجمان حمله می‌کرد، و آنها فرار می‌کردند، مدتی برنامة نوح (علیه‌السلام) این‌گونه بود تا ساختن کشتی به پایان رسید.


از آن‌جا که طوفان نوح (علیه‌السلام) جهانی بود و سراسر کرة زمین را فرا می‌گرفت، بر نوح (علیه‌السلام) لازم بود که برای حفظ نسل حیوانات و حفظ گیاهان، از هر نوع حیوان، یک جفت سوار کشتی کند و از بذر یا نهال گیاهان گوناگون بردارد.

۳.۱ - بیان یک روایت

روایت شده، امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پس از پایان یافتن ساختمان کشتی، خداوند بر نوح (علیه‌السلام) وحی کرد که به زبان سِریانی اعلام کن تا همة حیوانات جهان نزد تو آیند. نوح اعلام جهانی کرد و همة حیوانات حاضر شدند. نوح (علیه‌السلام) از هر نوع حیوانات یک جفت (نر و ماده) گرفت و در کشتی جای داد.
[۹] تویسرکانی‌، محمد نبی‌ بن‌ احمد، لثانی الاخبار، ج۵، ص۴۵۴.


۵.۲ - سخن خداوند متعال

در قرآن، این مطلب را چنین می‌خوانیم که خداوند می‌فرماید:
«هنگامی که فرمان ما (به فرا رسیدن عذاب) صادر شد، و آب از تنور به جوشش آمد، به نوح گفتیم: از هر جفتی از حیوانات (نر و ماده) یک زوج در آن کشتی حمل کن، هم چنین خاندانت را بر آن سوار کن، مگر آنها که قبلاً وعده هلاکت به آنها داده شده (مانند یکی از همسران و یکی از پسرانش) و هم چنین مؤمنان را سوار کن».

۵.۳ - مسافران کشتی

به این ترتیب مسافران کشتی عبارت بودند از: نوح (علیه‌السلام) و حدود هشتاد نفر از ایمان‌آورندگان به او، و یک جفت از هر نوع از انواع حیوانات (از حشرات و پرندگان و چهارپایان و...) و مقداری بذر گیاهان و نهال.

۵.۴ - نشانه‌های مقدماتی بلای بزرگ

مسافران هر کدام در جایگاهی مخصوص قرار گرفتند و همه آمادة یک بلای عظیم بودند که نشانه‌های مقدمانی آن آشکار شده بود؛ از جمله در میان تنوری که در خانة نوح (علیه‌السلام) بود، آب جوشید و ابرهای تیره و تار همچون پاره‌های ظلمانی شب سراسر آسمان را فرا گرفت. صدای غرش رعد و برق از هر سو شنیده و دیده می‌شد و همه چیز از یک حادثة بزرگ و فراگیر خبر می‌داد.


سال‌ها حضرت نوح (علیه‌السلام) قوم گنهکار خود را از عذاب الهی هشدار داد؛ ولی آنها همه چیز را به مسخره گرفتند و به هشدارهای حضرت نوح (علیه‌السلام) اعتنا نکردند.
نوح (علیه‌السلام) صدها سال برای هدایت قوم خود تلاش کرد؛ ولی جز گروه اندکی به او ایمان نیاوردند. نوح (علیه‌السلام) به طور کلی از هدایت شدن قوم مأیوس شد؛ زیرا می‌دید روز به روز بر لجاجت و آزار آنها افزوده می‌شود و آنها آن‌چنان از نظر فکری و روحی مسخ شده‌اند که هیچ روزنة امیدی برای جذب آنها باقی نمانده است و حتی از فرزندان آیندة آنها نیز امیدی نیست.
از طرفی خداوند به نوح (علیه‌السلام) وحی کرد که:

«لَنْ یؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ؛ جز آنان که تاکنون ایمان آورده‌اند، دیگر هیچ‌کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد».
اینجا بود که نوح (علیه‌السلام) آنها را سزاوار نفرین دید و در مورد آنها چنین نفرین کرد:

«رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْاَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّارا؛ پروردگارا! احدی از کافران را روی زمین زنده مگذار چرا که اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه می‌کنند و جز نسلی گنهکار و کافر به وجود نمی‌آورند».
در این هنگام بود که طوفان عالم‌گیر و عظیم فرا رسید. از آسمان و زمین، و از هر سو آب و سیل موج می‌زد.
آبی که از آسمان می‌آمد، باران نبود؛ بلکه چون سیلی بود که بر زمین می‌ریخت و همه جای زمین تبدیل به آبشارهای عظیم و بی‌نظیر شده بود، و باد تند از همه جا می‌ورزید و رعد و برق و ابرهای متراکم همه جا را تیره و تار ساخته بود. طولی نگذشت که کشتی بر روی آب قرار گرفت و همة انسان‌ها و موجوداتی که در بیرون کشتی بودند، غرق شده و به هلاکت رسیدند. همة کوه‌ها و دشت‌ها زیر آب قرار گرفت، گویی همه جا اقیانوس بود و دیگر زمینی یا قله کوهی دیده نمی‌شد.

به تعبیر قرآن: «وَ هِی تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ؛ کشتی نوح (علیه‌السلام) با سرنشینانش، سینة امواج کوه‌گونه را می‌شکافت و هم‌چنان به پیش می‌رفت».


یکی از پسران حضرت نوح (علیه‌السلام) «کنعان» نام داشت که به زبان عربی به او «یام» می‌گفتند. حضرت نوح (علیه‌السلام) با روش و شیوه‌ها و گفتار گوناگون او را به سوی توحید دعوت کرد، ولی او با کمال گستاخی و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل سایر مردم به بت‌پرستی ادامه داد.
هنگامی که بلای جهان‌گیر طوفان فرا رسید، نوح (علیه‌السلام) دید پسرش کنعان در خطر غرق و هلاکت افتاده، دلش به حال او سوخت، از میان کشتی او را صدا زد و گفت:
«یا بُنَی اِرْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ؛ پسرم! با ما به کشتی سوار شو و از گروه کافران مباش!».
ولی کنعان به جای این‌که به دعوت دلسوزانة پدر پاسخ دهد و خود را که در پرتگاه هلاکت بود نجات بخشد، با کمال غرور و گستاخی تقاضای پدر را رد کرد و در پاسخ او گفت:

«سَآوِی اِلی جَبَلٍ یعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ؛ به‌زودی به کوهی پناه می‌برم تا مرا از آب حفظ کند.
نوح (علیه‌السلام) گفت: «ای پسر! امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست، مگر آن کس که خدا به او رحم کند».
هنگامی که طوفان از هر سو وارد زمین شد، کنعان در خطر شدید قرار گرفت و دیگر چیزی نمانده بود که هلاک گردد.
نوح (علیه‌السلام) فریاد زد:

«رَبِّ اِنَّهُ مِنْ اَهْلِی وَ اِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ؛ پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدة تو (در مورد نجات خاندانم) حق است».
خداوند در پاسخ نوح (علیه‌السلام) فرمود:

«إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ...؛ ای نوح! او از اهل تو نیست، او عمل ناصالحی است و فرد ناشایسته‌ای می‌باشد؛ بنابراین آن‌چه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه، به تو اندرز می‌دهم تا از جاهلان نباشی».

بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی ••• با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
نوح (علیه‌السلام) عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه می‌برم که از درگاهت چیزی بخواهم که آگاهی به آن ندارم، و اگر مرا نبخشی و به من رحم نکنی، از زیان‌کاران خواهم بود».
به این ترتیب عذاب الهی، حتی فرزند ناخلف نوح (علیه‌السلام) را نیز شامل شد و به شفاعت نوح (علیه‌السلام) از درگاه خداوند توجه نگردید؛ چراکه او با نوح و مکتب نوح (علیه‌السلام) مخالف بود و بر اثر انحراف و گناه، رشتة خانوادگی‌اش با نوح (علیه‌السلام) قطع شده بود؛ چنان‌که سعدی می‌گوید:

پسر نوح با بدان بنشست ••• خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند ••• پی نیکان گرفت و مردم شد


قرآن کریم نوح (علیه‌السلام) را به عنوان «عبد شکور» (بندة بسیار شکرگزار) معرفی کرده است.

۸.۱ - روایتی از امام سجاد

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود: «مردم سه خصلت را از سه نفر آموختند، صبر و استقامت را از ایوب (علیه‌السلام)، شکر و سپاس را از نوح (علیه‌السلام)، و حسادت را از پسران یعقوب».

۸.۲ - خشنودی نوح به رضای الهی

اینک در این‌جا به داستان زیر از کتاب مثنوی معنوی مولانا در مورد خشنودی نوح (علیه‌السلام) به رضای الهی و شکر او توجه کنید:
پس از مناجات نوح (علیه‌السلام) با پروردگار، در مورد هلاکت پسرش کنعان، خداوند به نوح (علیه‌السلام) چنین پاسخ داد:
تو ای نوح! عزیز درگاه ما هستی، دلت را به خاطر کنعان نمی‌شکنم، بگذار تو را از حال او اطلاع دهم.
نوح: نه، نه! اگر خود مرا نیز غرق سازی و نابود کنی، بندة تسلیم تواَم. خدایا! تسلیم فرمانت هستم، هر لحظه بخواهی زنده‌ام کن یا بمیران، حکم و فرمانت جان من است و من از اعماق جان خواستة تو را می‌پذیرم و به آن خشنودم!
من در این جهان جز جمال تو را نمی‌نگرم، و اگر هم چیزی را بنگرم، ازاین‌رو است که چراغی فرا راه منظر تو است.
من عاشق آفریده‌های تو هستم،‌ صابر و سپاس‌گزار خالص درگاهت می‌باشم، من به وجود عینی مصنوعات عشق نمی‌ورزم؛ بلکه آنها را که آیینة جمال تواند مشاهده می‌کنم که بین این دو فرق بسیار ظریفی است که تنها اهل شهود آن را درک می‌کنند.

گفت: ای نوح! آر تو خواهی جمله را ••• حشر گردانم بر آرم از ثَری
بهر کنعانی دل تو نشکنم ••• لیک از احوال او آگه کنم
گفت: نی نی راضیم که تو مرا ••• هم کنی غرقه اگر باید تو را
هر زمانه غرقه می‌کن من خوشم ••• حکم تو جان است چون جان می‌کُشم
ننگرم کس را وگر هم بنگرم ••• او بهانه باشد و تو منظرم
عاشق صُنع توام در شکر و صبر ••• عاشق مصنوع کی باشم چو گبر
عاشق صُنع خدا با فَر بود ••• عاشق مصنوع او کافر بود
در میان این دو فرقی بس خفی است ••• خود شناسد آن که در رؤیت صفی است
[۱۸] دیوان مثنوی به خط میرخانی، ص۲۳۵ (دفتر سوم).



طوفان، سیل و آب سراسر جهان را فرا گرفت. کشتی نوح (علیه‌السلام) بر روی آب به حرکت درآمد، ‌سرنشینان کشتی نجات یافتند و گنهکاران به هلاکت رسیدند، آب به قدری بالا آمده بود که بنا بر روایتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:
«مادری به کودک شیرخوار خود بسیار علاقه داشت، هنگامی که مشاهده کرد از هر سو آب به جریان افتاده، به سوی کوهی شتافت و از آن بالا رفت تا این که یک‌سوم مسافت کوه را پیمود. همان جا ایستاد و چون آب به آن‌جا رسید، مادر از آن‌جا بالاتر رفت تا به دو‌سوم ارتفاع کوه رسید، پس از چند لحظه آب به آن‌جا نیز رسید تا این‌که مادر خود را به قله کوه رسانید. آب آن‌جا را نیز فرا گرفت و هنگامی که آب به گردن آن مادر رسید، او کودکش را با دو دست خود بلند کرد تا آب به او نرسد؛ ولی آب هم‌چنان بالا آمد و از سر آنها گذشت و آنها غرق شدند».
سرانجام (چنان‌که در آیة ‌۴۴ سوره هود آمده) کشتی بر روی کوه جودی پهلو گرفت. این کوه در یکی از مناطق شمال عراق، نزدیک موصل قرار گرفته است. (در مورد محل کوه جودی، مکان‌های دیگری نیز گفته شده است).
نوح (علیه‌السلام) کشتی را به حال خود رها کرد و خداوند به کوه‌ها وحی کرد که من کشتی بنده‌ام نوح را روی یکی از شما می‌نهم. کوه‌ها در مقابل فرمان الهی گردن کشیده و سرافرازی کردند؛ ولی کوه جودی تواضع کرد؛ ازاین‌رو آن کشتی بر سینة آن کوه نشست. در این هنگام نوح (علیه‌السلام) عرض کرد: «خدایا! کار کشتی و ما را سامان بخش».


هنگامی که کار مجازات الهی در مورد قوم ستمگر نوح (علیه‌السلام) به پایان رسید، و آن سنگدلان لجوج و تیره‌بختان کور دل به هلاکت رسیدند، و طومار زندگی ننگینشان پیچیده شد، فرمان الهی به زمین و آسمان صادر گردید که:

«یا اَرْضُ اِبْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ اَقْلِعِی؛ ای زمین آبت را فرو بر، و ای آسمان از باریدن خودداری کن».
پس از این فرمان، بی‌درنگ آب‌های زمین فرو نشستند و آسمان از باریدن باز ایستاد و کشتی بر سینة کوه جودی پهلو گرفت.
از طرف خداوند به نوح (علیه‌السلام) وحی شد: «ای نوح! با سلامت و برکت از ناحیة ما بر تو و بر تمام آنها که با تواند فرود آی».

۱۰.۱ - روایتی از امام صادق

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند: حضرت نوح (علیه‌السلام) همراه هشتاد نفر از کسانی که به او ایمان آورده بودند، از کوه جودی به پایین آمدند و در سرزمین موصل برای خود خانه‌هایی ساختند (و زندگی نوین و گرم توحیدی را به دور از آلودگی‌های شرک و فساد، آغاز نمودند) و در آن‌جا شهری ساختند که به نام «مدینةُ الثَّمانین» (شهر هشتاد نفر) معروف گردید.
حضرت نوح (علیه‌السلام) بر فراز کوه جودی عبادتگاهی ساخت و در آن با پیروانش به عبادت خدای یکتا و بی‌همتا می‌پرداخت.
[۲۵] دکتر خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۲۸۱.

مطابق پاره‌ای از روایات، روز پیاده شدن نوح (علیه‌السلام) و همراهان از کشتی، روز عاشورا (در آن عصر) بوده است.
نوح و همراهان در پای همان کوه جودی خانه‌هایی ساختند و نام آن را «سَوقْ الثَّمانین» (بازار هشتاد نفر) نهادند. کم‌کم نسل بشر، از همان هشتاد نفر که سه نفر از آنها به نام‌های سام، حام و یافث از پسران نوح بودند، ادامه یافت و رو به افزایش نهاد.
[۲۶] خواندمیر، غیاث الدین، تاریخ حبیب السِّیَر، ج۱، ص۳۱.

در پاره‌ای از روایات آمده که نسل بشر از این تاریخ به بعد از سه پسر نوح (سام، حام و یافث) باقی ماند و گسترش یافت.


۱. هود/سوره۱۱، آیه۳۶ ۳۳.    
۲. هود/سوره۱۱، آیه۳۷.    
۳. دکتر خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۶۴۴.
۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۳۵.    
۵. هود/سوره۱۱، آیه۳۹ ۳۸.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۲۳.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۵، ص۵۲.    
۸. الدمیری، حیاة الحیوان الکبری، ج۲، ص۴۱۵.    
۹. تویسرکانی‌، محمد نبی‌ بن‌ احمد، لثانی الاخبار، ج۵، ص۴۵۴.
۱۰. هود/سوره۱۱، آیه۴۰.    
۱۱. هود/سوره۱۱، آیه۳۶.    
۱۲. هود/سوره۱۱، آیه۲۷ ۲۶.    
۱۳. هود/سوره۱۱، آیه۴۲.    
۱۴. هود/سوره۱۱، آیه۴۷ ۴۲.    
۱۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۳.    
۱۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۲۹۱.    
۱۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون الاخبار الرضا، ج۱، ص۴۹.    
۱۸. دیوان مثنوی به خط میرخانی، ص۲۳۵ (دفتر سوم).
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۰۳.    
۲۰. هود/سوره۱۱، آیه۴۴.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۸۱.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۲۴.    
۲۳. هود/سوره۱۱، آیه۴۸ ۴۴.    
۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۱۳.    
۲۵. دکتر خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۲۸۱.
۲۶. خواندمیر، غیاث الدین، تاریخ حبیب السِّیَر، ج۱، ص۳۱.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ساختن کشتی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۴.    



جعبه ابزار