• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سن بلوغ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از نشانه‌های بلوغ در فقه، رسیدن کودک به سن معینی است که به استناد احادیث معلوم شده است. به موجب این احادیث، هرگاه تا رسیدن کودک به سن مزبور هیچ‌یک از دیگر امارات شرعی بلوغ تحقّق نیافته باشد، سن یاد شده زمان بلوغ کودک محسوب خواهد شد.
[۵] زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۸، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.

در مذهب شافعی و حنبلی سن بلوغ در دختر و پسر اتمام پانزده سال و در مذهب مالکی اتمام هفده یا هجده سالگی است، هر چند از مالک و فقهایی دیگر نقل شده که اصولاً سن را نشانه بلوغ نمی‌دانسته‌اند.
براساس نظر مشهور فقهای شیعه، سن بلوغ پسر پانزده سال تمام قمری و سن بلوغ دختر پایان نه سالگی است.



در مذهب شافعی و حنبلی سن بلوغ در دختر و پسر اتمام پانزده سال و در مذهب مالکی اتمام هفده یا هجده سالگی است، هر چند از مالک و فقهایی دیگر نقل شده که اصولاً سن را نشانه بلوغ نمی‌دانسته‌اند. ابوحنیفه سن بلوغ را در دختران هفده و در پسران هفده یا هجده می‌داند، ولی سایر حنفیان سن بلوغ را در دختر و پسر اتمام پانزده سال می‌دانند.
برخی منابع اهل‌سنت برای دوره بلوغ فاصله سنیِ خاصّی مطرح کرده‌اند، بدین‌ترتیب که سنین یاد شده را انتهای دوره بلوغ، و دوازده سالگی را در پسران و نه سالگی را در دختران ابتدای آن دانسته و کودک را در این فاصله سنّی «مُراهق» نامیده‌اند.
[۱۲] زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۹، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.



براساس نظر مشهور فقهای امامی، سن بلوغ پسر پانزده سال تمام قمری است.
[۲۲] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۲۶ به بعد، قم ۱۳۷۶ ش.
اما برخی سن بلوغ را آغاز پانزده سالگی و برخی دیگر آغاز چهارده سالگی دانسته‌اند. ریشه این اختلاف‌نظر، وجود احادیث مختلف است، و فقها به روش‌هایی بین مضامین این روایات جمع کرده‌اند. بعلاوه، در معدودی از روایات و آرای فقهی، ده سالگی و هشت سالگی ذکر شده است که فقها آن را بر صلاحیت کودک نسبت به برخی اعمال حقوقی، مانند وصیت، حمل کرده‌اند، نه بر بلوغ.
[۳۱] فقیه، یوسف، الاحوال الشخصیة فی فقه اهل البیت (ع)، ج۱، ص۱۷، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۳۳] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۵۴، قم ۱۳۷۶ ش.
[۳۴] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۵۸ـ۳۶۴، قم ۱۳۷۶ ش.


بنابر فتوای مشهور فقهای امامی، سن بلوغ دختر پایان نه سالگی است. و احادیث بسیاری در این باره نقل شده است. فتوای به ده سالگی نیز در میان معدودی از فقها مطرح بوده است. همچنان‌که در احادیث و معدودی از منابع فقهی متقدّم سنین دیگری جز نه سالگی برای بلوغ دختر ذکر شده است.
[۴۹] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۷۳،۳۴۲-۳۵۳، قم ۱۳۷۶ ش.
از سوی دیگر، با توجه به آن‌که مطالعات تجربیِ علمی احتمال تحقّق بلوغ طبیعی و عقلی دختر در نه سالگی و توانایی وی بر انجام عبادات و معاملات را ضعیف می‌دانند،
[۵۳] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۰۰، قم ۱۳۷۶ ش.
[۵۴] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۱۴ـ ۱۱۸، قم ۱۳۷۶ ش.
[۵۵] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۷۴ـ ۱۷۵، قم ۱۳۷۶ ش.
برخی فقها و معدودی از نویسندگان معاصر نسبت به بلوغ دختر در نه سالگی مناقشه کرده اند.

فیض کاشانی و برخی دیگر، به‌منظور رفع تعارض روایات، گفته‌اند که سن بلوغ دختر در ابواب مختلف فقهی متفاوت است، مثلاً سن وجوب روزه برای او سیزده سال است. کسانی دیگر‌ به‌طور کلی سیزده سالگی را سن بلوغ دختر می‌دانند.
[۵۸] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۶، قم ۱۳۷۶ ش.
[۵۹] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۵۸، قم ۱۳۷۶ ش.
گروهی (بدین استناد که اساساً نشانه‌های مطرح شده در فقه باید غالبی باشد، و نیز با استدلال به تعابیر برخی احادیث (مثلاً: وَ ذ'لِکَ اَنَّها تَحیضُ لِتِسْع سِنین)) اصولاً سن را معیار بلوغ دختر ندانسته و تنها اَمارات طبیعی از جمله قاعدگی را ملاک آن شمرده‌اند که در برخی جاها معمولاً در نه سالگی روی می‌دهد.
[۶۰] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۹۱، قم ۱۳۷۶ ش.
[۶۱] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۵۶، قم ۱۳۷۶ ش.
[۶۲] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۲۵۹، قم ۱۳۷۶ ش.
[۶۳] جنّاتی، محمدابراهیم، بلوغ از دیدگاه فقه اجتهادی، ج۱، ص۴۱، کیهان اندیشه، ش ۶۱ (مرداد و شهریور ۱۳۷۴).
در برابر، برخی فقها
[۶۴] نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۹، ص ۲۶۰.
معتقدند که با وجود اختلاف‌نظر نسبت به سن بلوغ، همه فقها در این‌که سن بلوغ در ابواب مختلفِ عبادات و معاملات یگانه است و در فقه چندین سن بلوغ برای دختر مقرّر نشده است، اتفاق‌نظر دارند.
[۶۵] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۹۶، قم ۱۳۷۶ ش.



مشهورترین (برخی دیگر چهارده سال را ملاک قرار داده‌اند. علامه حلّی در مختلف الشیعة این نظریه را از ابن جنید نقل نموده، در مهذّب البارع نیز همین نظریه مورد پذیرش قرار گرفته است. برخی دیگر سیزده سال را ذکر نموده‌اند. و گروه سوّم بین عبادات و حدود و معاملات تفصیل قائل شده و معتقدند نسبت به اجراء حدود و انجام معاملات. حدّ بلوغ پسران، پانزده سال است. و در عبادات کم‌تر است.) نظریه در میان فقیهان، از گذشته تا به حال (قدماء، متاخّرین و معاصرین) این است که سن بلوغ در پسران پانزده سال تمام است. در قوانین جمهوری اسلامی ایران نیز معیار بلوغ در سن پسر، پانزده سال تعیین شده است.
[۷۷] قانون مدنی با آخرین اصلاحات و الحاقات، تبصره ۱ از ماده‌ ۱۲۱۰.


۳.۱ - ادلّه فقهی

ادلّه فقهی معیار سن بلوغِ پسران:
۱. اجماع.

۲. «وَ ابتَلُوا الیَتَامی حَتَّی اِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَاِن انَستُم مِّنهُم رُشداً؛ یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی‌که بالغ شده و تمایل به نکاح پیدا کنند، آن‌گاه اگر آن‌ها را دانا به درک مصالح زندگانی خود یافتید، اموالشان را در اختیارشان قرار دهید.»
(بَلَغُوا النِّکاحَ)، یعنی به حدّی برسند که قادر بر مجامعت و انزال منی باشند و استعداد آن را داشته باشند. باید دانست مقصود از خروج منی و احتلام، بالفعل نیست.
خلاصه آن‌که در این آیه، حکم جواز دفع مال به ایتام و دخالت آن‌ها در اموال خود، معلّق بر بلوغ نکاح شده است و معنی آن چنان‌که مفسّرین ذکر نموده‌اند، استعداد و توان نکاح و قدرت بر انزال می‌باشد و معلوم است استعداد انزال، مستلزم وقوع آن در خارج نیست. بنابراین ممکن است شخص، بالغ باشد، هرچند به دلیل عدم خروج منی از او، لازم نباشد غسل نماید.

بعضی از فقها معتقدند آیه شریفه، بر این علامت دلالت دارد، زیرا مقصود از بلوغ، قدرت بر آمیزش و انزال است و کسی که پانزده سال نداشته باشد، این توانایی را ندارد.

۳. در مورد اطفال استصحاب عدم بلوغ جاری است و رفع این حالت نیاز به دلیل و اطمینان دارد و دلیل روشنی غیر از اتمام پانزده سال وجود ندارد. بنابراین پانزده سال، حدّ بلوغ است.

۴. قبل از پانزده سالگی، اصل برائت از تکلیف جاری است.

۵. قوی‌ترین دلیل در این‌باره، روایاتی در حدّ استفاضه می‌باشد مانند روایت حمران از امام باقر (علیه‌السّلام)، که پانزده سالگی را سن بلوغ در پسران می‌داند.
هم‌چنین در روایت صحیح، معاویة بن وهب می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال کردم، در چه سنّی کودک را به انجام نماز ترغیب و در ترک آن تادیب می‌نمایند؟ فرمودند: بین سال‌های هفت تا نه سال. سؤال نمودم و در چه سالی برای روزه؟ فقال: «فِیمَا بَینَ خَمسَ عَشَرةَ او اَربَعَ عَشرةَ». بین سال‌های چهارده و پانزده سالگی.

یکی از فقها در نحوه‌ی استدلال به این روایت می‌گوید: (قبل از سنین چهارده و پانزده سالگی، وقت وادار‌ نمودن کودک به تمرین برای انجام نماز و روزه و تادیب او در ترک آن‌ها بیان شده است، چنان‌که از سیاق عبارت و تردید بین دو عدد چهارده و پانزده، همین معنی استفاده می‌شود، و مقتضای عبارت، مؤید این معنی است که بلوغ در یکی از این دو سن تحقّق می‌یابد. لیکن در عدد اقّل، یعنی چهارده سال، ممتنع است. زیرا در این‌صورت زمان متوسط بین چهارده و پانزده، تمرین محسوب نمی‌گردد و لازمه‌ی تردید این است که باید این‌گونه باشد. بنابراین حدّ بلوغ، عدد اکثر است، یعنی پانزده سال».
روایات دیگری نیز می‌باشد که به دلیل رعایت اختصار، از ذکر آن‌ها خودداری می‌گردد.


نظریه‌ی مشهور بین فقهای امامیه از گذشته تا به حال این است که، سن بلوغ دختران نه سال تمام است.
[۱۰۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۲۵۱.
قانون مدنی ایران نیز، سن بلوغ دختران را نه سال تمام قمری اعلام کرده است.
[۱۰۷] قانون مدنی با آخرین اصلاحات و الحاقات، تبصره ۱ از ماده۱۲۱۰.


۳.۱ - ادلّه فقهی

الف: اجماع فقها ابن ادریس می‌نویسد: «در بین فقها اختلافی نیست که حدّ بلوغ دختران، نه سالگی است. زمانی که دختر به این مرتبه از سن برسد و دارای رشد عقلی باشد، اموال او در اختیارش قرار می‌گیرد و می‌تواند برای خود شوهر انتخاب کند و برای شوهر جایز است با او همبستر شود. این مساله بین فقهای دوازده امامی (شیعه) مسلّم است و اختلافی دیده نشده است».

ب: روایات مستفیضه، روایات وارد شده در این باب را می‌توان به چند دسته تقسیم نمود.
دسته اوّل: روایاتی که دلالت دارند دختر در نه سالگی حکم یتیم از او برداشته می‌شود و حق تصرف در اموال خود را دارد، مانند این‌که با سند معتبر از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده که فرموده است: «الجَارِیَةُ اذَا بَلَغَت تِسعَ سِنِین ذَهَبَ عَنهَا الیُتمُ و زُوِّجَت واُقِیمَت عَلیهَا الحُدُودُ التّامَّةُ لَهَا و عَلَیها...» دختر زمانی که به سن نه سالگی برسد، حکم یتیم (که نیاز به سرپرست داشته باشد) از او برداشته می‌شود و می‌تواند ازدواج نماید و حدود به‌طور کامل بر او اجرا می‌گردد و می‌تواند به نفع خود تقاضای اجرا کند.

دسته‌ دوّم: روایاتی است، مبنی بر این‌که معیار در بلوغ دختران، نه سالگی است. ابن ابی عمیر این مضمون را از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند: «حدُّ بُلوغِ المَراةِ تِسعُ سِنِینَ» هم‌چنین وی می‌گوید به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم، دختر در چه سنّی کودک نیست (بالغ می‌شود) شش ساله و یا هفت ساله؟ فقال: «لا ابَنةُ تِسعِ لا تُستَصبَی» معیار، سن شش و یا هفت ساله نیست، بلکه در نه سالگی، کودک (غیر بالغ) محسوب نمی‌شود.

دسته‌ سوّم: روایاتی است با این مضمون که دختر در نه سالگی جایز است (در صورت ازدواج) مدخول بها قرار گیرد. در روایت صحیحه، حلبی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرمود: «اِذَا تَزوَّجَ الرَجُلُ الجَارِیَةَ وَ هِیَ صَغِیرَةَ فَلا یَدخُلُ بِهَا حَتَّی یَاتِیَ لَهَا تِسعُ سِنِینَ». اگر مردی دختر خود را به نکاح دیگری درآورد، برای شوهر جایز نیست قبل از نه سالگی به او دخول نماید (همبستر گردد).


در ادامه دیدگاه علما را بیان می‌کنیم:

۵.۱ - فیض کاشانی

مرحوم فیض کاشانی می‌گوید: «روایات وارده در تعیین سن بلوغ مختلف است. جمع بین آن‌ها ایجاب می‌کند بلوغ سنّی، نسبت به تکالیف مختلف، اختلاف داشته باشد، چنان‌که از احادیث وارد شده در مورد روزه به‌دست می‌آید بر دختر قبل از پایان سیزده سالگی روزه واجب نیست، مگر قبل از این سن، حیض شود. از روایات وارده در مورد حدود، نیز استفاده می‌شود که در نه سالگی، حدّ بر دختران جاری می‌شود. هم‌چنین روایاتی در باب وصیت، عتق و ... دلالت دارد که از فرد ده ساله این امور صحیح است». برخی از محقّقین معاصر نیز همین نظریه را پذیرفته‌اند.
[۱۱۶] معرفت، محمدهادی، کتاب بلوغ دختران، ص۱۵۴.


این نظریه، مخالف نظریه مشهور است که سن نه سالگی را ملاک قرار داده‌اند و به دلیل ترجیح روایاتی که مستند قول مشهور قرار گرفته، روایات مستند این نظریه، نمی‌تواند با آن‌ها به معارضه برخیزد.

۵.۲ - شیخ طوسی، ابن حمزه و حلّی

نظریه دیگری، ده سالگی را سن بلوغ دختران می‌داند. شیخ طوسی در کتاب المبسوط در مسائل روزه، هم‌چنین ابن حمزه و یحیی بن سعید حلّی این نظریه را پذیرفته‌اند، ولی هر سه نفر از آن عدول کرده‌اند.

۵.۳ - فقهای معاصر

برخی از فقهای معاصر، سیزده سالگی را سن بلوغ دختران می‌داند.
[۱۲۳] صانعی، یوسف، رساله عملیه، ص۵۰۹.
مستند این نظریه، روایتی است ضعیف، که نمی‌تواند مستند فتوی قرار گیرد. در موسوعة احکام الاطفال در مورد آن تحقیق و اظهار نظر شده است.
[۱۲۴] جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال وادلّتها، ج۶، صباب دهم، فصل پنجم.


۵.۴ - برخی از محقّقین

برخی از محقّقین هم معتقدند هر چند روایات، بلوغ دختران را نه سالگی دانسته‌اند ولی با بررسی زمان صدور روایات، و ویژگی‌هایی که دختران آن زمان دارا بودند، می‌توانیم از راه تحوّل اجتهاد، بگوییم که روایات، نظر به دختران آن زمان دارد، نه به دخترانی که در زمان‌های بعدی هستند. وی در ادامه می‌گوید: پس می‌توانیم بگوییم نه سالگی برای حاصل شدن بلوغ دختران در روزگار معصومین (علیهم‌السّلام) موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد. در آن زمان که نُه سال گفته شده، از باب تعیین مصداق بوده است و معیار و میزان برای پیدایش بلوغ، عادت ماهانه است نه، نُه سالگی.
[۱۲۵] جنّاتی، محمّدابراهیم، کتاب بلوغ دختران، ص۲۶۹ـ۲۷۰.


این نظریه در صورتی موجّه است که ملاک در بلوغ دختران فقط حیض باشد، در حالی که از روایات، استفاده می‌شود که سن نه سالگی مدخلیت دارد و همان بلوغ می‌باشد و حیض علامت آن است.

۵.۵ - رفع تعارض دیدگاه‌ها

۱. دیدگاه مشهور (نظریه غیر مشهور این است که صرف ورود در سال‌های پانزده و نه، کفایت می‌کند. ) میان فقیهان این است که بلوغ سنّی پسران با کامل شدن سال پانزدهم و در دختران با کامل شدن سال نهم، تحقّق می‌یابد. صرف ورود در سال پانزدهم و نهم، کفایت نمی‌کند. بسیاری از فقها با صراحت این مساله را بیان نموده‌اند. مستند این نظریه، روایات معتبرو استصحاب عدم تحقّق بلوغ، قبل از کامل شدن سال اخیر و دیگر ادلّه می‌باشد.
۲. ملاک در کامل شدن سال اخیر، عرف است و دقّت‌های عقلی و ریاضی مستند عمل قرار نمی‌گیرد.
۳. معیار در تعیین سال بلوغ، قمری است، زیرا متعارف در زمان صدور روایات و بیان ادّله و نیز متبادر از آنها، سال‌های قمری است.
۴. اثبات سنّی که معیار بلوغ است، با موازین و ملاک‌های شرعی، مانند علم، بیّنه و شهادت شهود، شیوع، و گفتار پدر و مادر تحقّق می‌یابد. در انبات، علاوه بر این امور، در صورت ضرورت و نیاز، با بررسی و امتحان موضع، و در خصوص احتلام، ادّعای کودک نیز مسموع و قابل قبول است.
۵. برخی محققّان ضمن قبول این نکته که بلوغ در اصل امری طبیعی و غریزی است، گفته‌اند که چون راه اثبات امارات طبیعی بلوغ منضبط و قانونمند نیست، برای احراز بلوغ کودک و اهلیت وی از نگاه شرعی ناچار باید به معیار مشخص و قابل اثبات سن توجه کرد. از آن گذشته، ناتوانی احتمالی دختر در نه سالگی نسبت به انجام دادن برخی عبادات یا معاملات، با وجود قواعد فقهی مانند لاحرج و لاضرر و همچنین نیاز به احراز رشد برای انجام معاملات، قابل حل است.
[۱۴۳] گرامی، محمدعلی، پژوهش در بلوغ دختران، ج۱، ص۳،ص۷، کیهان اندیشه، ش ۶۶ (خرداد و تیر ۱۳۷۵).
[۱۴۴] مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۸۸،۴۱۴، قم ۱۳۷۶ ش.
همچنین گفته‌اند که مراد از تعبیر مذکور در حدیث یاد شده، آمادگیِ دختر در این سن برای قاعدگی است نه قاعدگیِ بالفعل.
و بالاخره، با توجه به احادیث متواتر و شهرت فتوایی و ضعیف بودن روایات معارض، نمی‌توان فتوای بلوغ دختر در نه سالگی را نادیده گرفت.


۱. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱، ص۴۳، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.    
۲. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰، قم ۱۳۹۹.    
۳. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۳، قم ۱۳۹۹.    
۴. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۵، قم ۱۳۹۹.    
۵. زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۸، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.
۶. طوسی، محمد بن حسن، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۸۳، قم ۱۴۰۷۱۴۱۱.    
۷. ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۴، ص۳۴۶.    
۸. ابن قدامه، عبدالله بن أحمد، المغنی، ج۴، ص۳۴۶.    
۹. جزیری، عبدالرحمن، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۲، ص۳۱۳-۳۱۴.    
۱۰. زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳.    
۱۱. زحیلی، وهبه مصطفی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۴۷۳.    
۱۲. زرقاء، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، ج۱، ص۷۷۹، دمشق ۱۳۸۷/۱۹۶۸.
۱۳. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۸۵، قم ۱۴۰۸.    
۱۴. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱، ص۴۲۴۶، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.    
۱۵. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱۸، ص۴۱۰۴۱۱، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.    
۱۶. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰ ۳۵۱.    
۱۷. امام خمینی، سیدروح‌الله، ج۲، ص۱۲،مسئلة ۳، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیلة، قم ۱۳۶۳ ش.    
۱۸. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۶.    
۱۹. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۴۸، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.    
۲۰. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۲۸۳، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.    
۲۱. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۲۱۲۳، قم ۱۴۱۸.    
۲۲. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۲۶ به بعد، قم ۱۳۷۶ ش.
۲۳. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۵۰، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.    
۲۴. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۹، ص۱۹۰۱۹۱، ج ۹، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی، قم ۱۴۱۴.    
۲۵. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۲۸.    
۲۶. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۳۳۳۶، قم ۱۴۱۸.    
۲۷. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۱۶۷، قم ۱۴۰۸.    
۲۸. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۱۵۵، قم ۱۴۰۸.    
۲۹. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۴۹، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.    
۳۰. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۳۱.    
۳۱. فقیه، یوسف، الاحوال الشخصیة فی فقه اهل البیت (ع)، ج۱، ص۱۷، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۲. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۳۲، قم ۱۴۱۸.    
۳۳. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۵۴، قم ۱۳۷۶ ش.
۳۴. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۵۸ـ۳۶۴، قم ۱۳۷۶ ش.
۳۵. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱، ص۴۲۴۶، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.    
۳۶. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱۸، ص۴۱۰۴۱۱، قم ۱۴۰۹۱۴۱۲.    
۳۷. بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۵۰۳۵۵.    
۳۸. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۸۵، قم ۱۴۰۸.    
۳۹. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۳۶.    
۴۰. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۴۸، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.    
۴۱. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریرالوسیله، ج۲، ص۱۲،مسئله ۳، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، قم ۱۳۶۳ ش.    
۴۲. خوئی، ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۲، ص۱۷۹، نجف ۱۳۹۷.    
۴۳. شیخ انصاری، مرتضی بن محمد امین، کتاب الصّوم، ج۱، ص۲۱۲، قم ۱۴۱۳.    
۴۴. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۴۳۵۶، قم ۱۴۱۸.    
۴۵. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۱، ص۲۶۶، ج ۲، چاپ محمد تقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.    
۴۶. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۴۹، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.    
۴۷. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۳۷.    
۴۸. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۶۴۷۱، قم ۱۴۱۸.    
۴۹. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۷۳،۳۴۲-۳۵۳، قم ۱۳۷۶ ش.
۵۰. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۳۶۳۷.    
۵۱. شیخ انصاری، مرتضی بن محمد امین، کتاب الصّوم، ج۱، ص۲۱۲، قم ۱۴۱۳.    
۵۲. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۴۹، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ ش.    
۵۳. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۰۰، قم ۱۳۷۶ ش.
۵۴. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۱۴ـ ۱۱۸، قم ۱۳۷۶ ش.
۵۵. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۷۴ـ ۱۷۵، قم ۱۳۷۶ ش.
۵۶. فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۱، ص۱۴.    
۵۷. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۷۹۸۰، قم ۱۴۱۸.    
۵۸. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۶، قم ۱۳۷۶ ش.
۵۹. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۵۸، قم ۱۳۷۶ ش.
۶۰. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۹۱، قم ۱۳۷۶ ش.
۶۱. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۱۵۶، قم ۱۳۷۶ ش.
۶۲. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۲۵۹، قم ۱۳۷۶ ش.
۶۳. جنّاتی، محمدابراهیم، بلوغ از دیدگاه فقه اجتهادی، ج۱، ص۴۱، کیهان اندیشه، ش ۶۱ (مرداد و شهریور ۱۳۷۴).
۶۴. نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۹، ص ۲۶۰.
۶۵. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۹۶، قم ۱۳۷۶ ش.
۶۶. علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۵، ص۴۳۱.    
۶۷. ابن جنید، محمد بن احمد، مهذّب البارع، ج۲، ص۵۱۳.    
۶۸. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۸۹.    
۶۹. محقق سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام، ج۱، ص۵۸۱.    
۷۰. موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۶، ص۱۵۹.    
۷۱. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۱۳، ص۱۸۵.    
۷۲. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۷۵.    
۷۳. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.    
۷۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۹۵.    
۷۵. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۱۳.    
۷۶. فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب المضاربة و الحجر)، ص۲۸۷.    
۷۷. قانون مدنی با آخرین اصلاحات و الحاقات، تبصره ۱ از ماده‌ ۱۲۱۰.
۷۸. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۲۸۲۲۸۳.    
۷۹. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.    
۸۰. سیوری، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان، ج۲، ص۱۰۲.    
۸۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۶.    
۸۲. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۸۳. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۲۸۶.    
۸۴. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱.    
۸۵. سیوری، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان، ج۲، ص۱۰۲.    
۸۶. قمی، میرزاابوالقاسم، غنایم الایام، ج۵، ص۲۷۰.    
۸۷. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج۴، ص۱۴۳.    
۸۸. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۷.    
۸۹. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.    
۹۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۸-۲۱.    
۹۱. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۸۷.    
۹۲. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.    
۹۳. شیخ انصاری، مرتضی، سلسله تالیفات، کتاب الصوم، ج۲، ص۲۰۸.    
۹۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۱۷-۱۸.    
۹۵. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.    
۹۶. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۹۷، باب حدّ الغلام و الجاریة، ح۱.    
۹۷. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۸، باب ۳، من ابواب اعداد الفرائض، ح۱.    
۹۸. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۸۱.    
۹۹. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۱.    
۱۰۰. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۲۵، باب صوم الصبیان ح۲.    
۱۰۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضر الفقیه، ج۲، ص۱۲۲.    
۱۰۲. شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۲۵۱.
۱۰۳. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۲، ص۷۵.    
۱۰۴. محقق کرکی، علی ‌بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۲.    
۱۰۵. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۱۳.    
۱۰۶. فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب المضاربة و الحجر)، ص۲۹۳.    
۱۰۷. قانون مدنی با آخرین اصلاحات و الحاقات، تبصره ۱ از ماده۱۲۱۰.
۱۰۸. ابن زهره حلی، حمزة بن علی، غنیة النزوع، ج۱، ص۲۵۱.    
۱۰۹. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقها، ج۱۴، ص۱۹۷.    
۱۱۰. ابن‌ ادریس حلّی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۳۶۷.    
۱۱۱. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۳، باب ۴، من ابواب مقدمة العبادات، ح۳.    
۱۱۲. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۰۴، باب ۴۵، من ابواب مقدمات النکاح، ح۱۰.    
۱۱۳. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۳۶، باب ۱۲، من ابواب المتعة، ح۲.    
۱۱۴. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۰۱، باب ۴۵، من ابواب مقدمات النکاح، ح۱.    
۱۱۵. فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۱، ص۱۴.    
۱۱۶. معرفت، محمدهادی، کتاب بلوغ دختران، ص۱۵۴.
۱۱۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۱، ص۲۶۶.    
۱۱۸. ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الوسیلة الی نیل الفضیلة، ص۱۳۷.    
۱۱۹. حلی، یحیی بن سعید، الجامع للشّرائع، ص۱۵۳.    
۱۲۰. ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الوسیلة الی نیل الفضیلة، ص۳۰۱.    
۱۲۱. حلی، یحیی بن سعید، الجامع للشّرائع، ص۳۶۰.    
۱۲۲. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۳، ص۲۸۲.    
۱۲۳. صانعی، یوسف، رساله عملیه، ص۵۰۹.
۱۲۴. جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال وادلّتها، ج۶، صباب دهم، فصل پنجم.
۱۲۵. جنّاتی، محمّدابراهیم، کتاب بلوغ دختران، ص۲۶۹ـ۲۷۰.
۱۲۶. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۹۰.    
۱۲۷. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۲۰، ص۳۵۰.    
۱۲۸. محقق کرکی، علی ‌بن حسین، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۲.    
۱۲۹. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۹، ص۲۴۵.    
۱۳۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۲۸.    
۱۳۱. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۶۹ ح۶-۷.    
۱۳۲. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۲، باب ۴، من ابواب مقدمة العبادات، ح۲.    
۱۳۳. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۲۷۸، باب ۶، من ابواب عقد النکاح و اولیاء العقد، ح۹.    
۱۳۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقها، ج۱۴، ص۱۹۸.    
۱۳۵. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.    
۱۳۶. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۰.    
۱۳۷. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، ص۸۴.    
۱۳۸. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۲، ص۱۳۴.    
۱۳۹. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۴.    
۱۴۰. سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذّب الاحکام ج۲۱، ص۱۲۵.    
۱۴۱. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۲، ص۴۹.    
۱۴۲. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۶.    
۱۴۳. گرامی، محمدعلی، پژوهش در بلوغ دختران، ج۱، ص۳،ص۷، کیهان اندیشه، ش ۶۶ (خرداد و تیر ۱۳۷۵).
۱۴۴. مهریزی، مهدی، بلوغ دختران: مجموعه مقالات، ج۱، ص۳۸۸،۴۱۴، قم ۱۳۷۶ ش.
۱۴۵. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۷۲۷۳، قم ۱۴۱۸.    
۱۴۶. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۶۶۷۱، قم ۱۴۱۸.    
۱۴۷. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۷۳ ۷۸، قم ۱۴۱۸.    
۱۴۸. سبحانی، جعفر، البلوغ والتلیه رسالة فی تأثیرالزمان و المکان الی استنباط الاحکام، ج۱، ص۸۰ ۸۱، قم ۱۴۱۸.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بلوغ»، شماره۱۷۶۱.    
انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۸۲-۸۷، برگرفته از بخش «علامت سوّم:سن بلوغ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۶/۲۷.    


رده‌های این صفحه : بلوغ | پسر | دختر | شرایط تکلیف‌




جعبه ابزار