• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صنعت براعت استهلال

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




براعت استهلال، یکی از صنایع معنوی علم بدیع می‌باشد.




و آن آغاز کردن شعر یا نثر با کلماتی زیبا و ساده و روشن است که با اشاره‌ای لطیف و متناسب - و نه بتصریح - به اصل مقصود رهنمون باشد، چنانکه خواننده ادامه آن را در یابد.



لفظ «براعت» در عربی به معنای برتری یافتن در دانش و فضیلت و جمال،



و «استهلال» به معنای برآمدن ماه نو یا نخستین گریه نوزاد و روی هم رفته در ادب مجازاً به معنای برتریِ دیباچه کلام و نیکو آغاز کردن سخن است.



برخی براعت استهلال را با براعت مطلع یا حسن مطلع یا حسن ابتدا یکی دانسته اند، در حالیکه حسن ابتدا، در اصطلاح صناعات ادبی، آغاز کردن شعر با کلماتی نیکو و روشن و خوشایند است، به طوری که طبع شنونده به شنیدن باقی آن انگیخته شود.
[۱] احمد هاشمی، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۴۱۹، مصر ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
[۲] تعلیقه ادیب هروی، عبدالقهار بن اسحق شریف، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، عروض همایون، (میزان الاوزان ـ لسان القلم)، چاپ محمد حسن ادیب هروی، تهران ۱۳۳۷ ش.
[۳] جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۳۰۳، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.
[۴] جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۳۱۸، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.

برخی نیز آن را از فروع حسن ابتدا
[۵] نصرالله تقوی، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، ج۱، ص۲۱۴، تهران ۱۳۱۷ ش.
[۶] محمود نشاط، زیب سخن، ج۲، ص۱۰۹، یا، علم بدیع پارسی، ج ۲، تهران ۱۳۴۶ ش.
یا نوعی خاص از آن
[۷] عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، معترک الأقران فی اعجاز القرآن، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره ۱۹۶۹ـ۱۹۷۳.
یا نوعی از صنعت تناسب و مراعات نظیر
[۸] جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۳۰۳، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.
به شمار آورده اند.



نخستین بار جاحظ (متوفی ۲۵۵) در تعریف بلاغت، از قول اسحاق بن حسّان قُوَّهی (قرن دوم) می نویسد: «هیچکس چون ابن مقفع بلاغت را تفسیر نکرده است»، آنجا که می‌گوید: «ولیکن در آغاز سخنِ تو نشانه‌ای از قصد توست. . . »،
[۹] عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۱۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
که در آن اشاره‌ای پوشیده به براعت استهلال وجود دارد؛ و نیز در این سخن خود او: «. . . باید در صدر و آغاز هر یک از این خطبه ‌ها (نکاح، عید، صلح، مواهب) عبارتی باشد که بر عَجُز و پایان خطبه دلالت کند».



نخستین کسی که در علم بدیع ـ نه به معنای رایج امروزی ـ کتابی جداگانه نوشت، ابن مُعْتَز (متوفی ۲۹۶) بود. وی البدیع را در ۲۷۴ نگاشت و در آن از محسَّنات هجده ‌ ‌گانه نام برد و علاوه بر محسنات بدیعی به معنای امروزی، از مسایل اساسی علم بیان، یعنی استعاره و تشبیه و کنایه، هم بحث کرد. ابن معتز از براعت استهلال سخنی به میان نیاورده، اما یکی از بابهای محاسن کلام را حسن الابتداءات دانسته است.
[۱۰] ابن معتز، کتاب البدیع، ج۱، ص۷۵، چاپ اغناطیوس کراتشکوفسکی، چاپ افست بغداد ۱۹۶۷.

به نوشته ابن ابی اصبع
[۱۱] ابن ابی اصبع، تحریر التحبیر، ج۱، ص۱۶۸، چاپ حفنی محمد شرف، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
متأخران اصطلاح «براعة الاستهلال» را - که از حدود سده ششم با معنایی گسترده رایج شد
[۱۲] ابن ابی اصبع، تحریر التحبیر، ج۱، ص۱۷۲، چاپ حفنی محمد شرف، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
- از «ابتداءات» ابن معتز گرفته و آن را بر نخستین بیت از ابیاتی که به معنای تازه‌ای می‌پردازد اطلاق کرده اند.



تا حدود قرن ششم و هفتم، بسیاری از نویسندگان به تألیف کتابهای بلاغی پرداختند، اما از براعت استهلال سخنی نگفتند، از جمله: قدامة بن جعفر (متوفی ۳۳۷) در نقدالشعر، ابو هلال عسکری (متوفی ۳۹۵) در الصناعتین، ابن رشیق قیروانی (متوفی ۴۶۳) در العمدة فی صناعة الشعر و نقده، ابن سنان خفاجی (متوفی ۴۶۶) در سرّالفصاحه، رادویانی (قرن پنجم) در ترجمان البلاغة، جرجانی (متوفی ۴۷۱) در دلایل الاعجاز و اسرار البلاغة،رشید وطواط (متوفی ۵۷۳) در حدائق السحر فی دقائق الشعر، ابن مُنَقَّذ (متوفی ۵۸۴) در البدیع فی نقد الشعر، شمس قیس رازی (قرن هفتم) در المعجم فی معاییر اشعار العجم؛



تا این‌که در قرن هشتم، خطیب قزوینی (متوفی ۷۳۹) در تلخیص دقیق خود از مفتاح العلوم سکاکی، به نام تلخیص المفتاح، در خاتمه فن سوم که از بدیع سخن گفته است، فصلی را به حسن ابتدا اختصاص داد و یادآور شد که یکی از مواردی که کلام باید «اَعذبُ لفظاً» و «اَحسنْ سبکاً» و «اَصحُّ معنیً» باشد، آغاز آن است و لازم است با مقصود هم متناسب باشد، و آن را براعت استهلال نامید
[۱۳] محمد بن عبدالرحمن خطیب قزوینی، تلخیص المفتاح فی المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۸۶ـ۳۸۷، قم ۱۳۶۳ ش.
.



تفتازانی (متوفی ۷۹۱) نیز که دو شرح طولانی و کوتاه بر تلخیص المفتاح نوشته، سخن خطیب قزوینی را توضیح داده و از جانب خود گفته است : «گفتار آغازینِ مناسب مقصود را براعت استهلال گویند».
[۱۴] مسعود بن عمر تفتازانی، مُطَوَّل، ج۱، ص۳۸۹، چاپ سنگی به خط محمد کاظم.




محمد هاشم دویدری
[۱۵] محمد هاشم دویدری، شرح التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۰۳، دمشق ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
نیز در شرح تلخیص المفتاح، یادآور شده که گفتار متکلم در سه جای، از جمله در ابتدای آن، باید زیبا باشد که اگر ابتدای گفتار مناسب مقصود باشد، بدان براعت استهلال گویند.



پس از خطیب قزوینی، بتدریج اصطلاح براعت استهلال در کتابهای علمای بلاغت به کار رفت، مثلاً ابن حِجّة حَمَوی (متوفی ۸۳۷) در مقدمه خزانة الادب و غایة الارب، با ذکر مثال، بتفصیل از این صناعت سخن گفته است.



سیوطی (متوفی ۹۱۱) یکی از وجوه اعجاز قرآن را فواتح و خواتم سوره ‌ها دانسته و نوعی خاص از حسن ابتدا را براعت استهلال نامیده است.
[۱۶] محمد هاشم دویدری، شرح التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۰۳، دمشق ۱۳۹۰/۱۹۷۰.




نمونه ‌هایی از براعت استهلال در سر آغاز و مقدمه کتاب‌ها و منظومه ‌ها به کار رفته است، از جمله در تعزیه نامه ‌ها درباره قضای الهی و اجل محتوم و ناپایداری دنیا و مراسم ماتم و عزاداری، در آغاز تهنیت نامه ‌ها درباره بزم و سرور و شادمانی، در سوگنامه ‌ها درباره فلسفه مرگ و حیات و قضا و قدر (مثلاً آغاز داستان رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی
[۱۷] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۲، ص۳۲۳، چاپ ژول مول، تهران ۱۳۶۹ ش.
که نمونه خوبی است از براعت استهلال طبیعی، و مطلع قصیده سعدی
[۱۸] مصلح بن عبدالله سعدی، کلیات سعدی، ج۱، ص۵۷۸، با مقدمه عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۷۰ ش.
در رثای ابوبکر سعد بن زنگی: دل شکسته که مرهم نهد دگر بارش/ یتیم خسته که از پای برکند خارش)، در مقدمه کتابهای ادبی‌ به‌طور مجازی (مثلاً عبارتِ «اَحسَنُ کلمة یبتدأ ب‌ها الکلام و خیرُ خبرٍ یختتم به المرام. . . » در آغاز فوائدالصمدیة شیخ بهائی)، در مقدمه کتابهای علمی،
[۱۹] فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.
در مقدمه کتابهای فقه و اصول، منطق و فلسفه
[۲۰] حکمة العین کاتبی قزوینی، جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.
و مانند اینها.



(۱) ابن ابی اصبع، تحریر التحبیر، چاپ حفنی محمد شرف، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۲) ابن حِجَّة، خزانة الأدب و غایة الارب، بیروت ۱۹۷۰.
(۳) ابن معتز، کتاب البدیع، چاپ اغناطیوس کراتشکوفسکی، چاپ افست بغداد ۱۹۶۷.
(۴) مسعود بن عمر تفتازانی، مُطَوَّل، چاپ سنگی به خط محمد کاظم.
(۵) نصرالله تقوی، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، تهران ۱۳۱۷ ش.
(۶) عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۷) محمد بن عبدالرحمن خطیب قزوینی، تلخیص المفتاح فی المعانی و البیان و البدیع، قم ۱۳۶۳ ش.
(۸) محمد هاشم دویدری، شرح التلخیص فی علوم البلاغة، دمشق ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
(۹) مصلح بن عبدالله سعدی، کلیات سعدی، با مقدمه عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۰) عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، معترک الأقران فی اعجاز القرآن، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره ۱۹۶۹ـ۱۹۷۳.
(۱۱) عبدالقهار بن اسحق شریف، عروض همایون، (میزان الاوزان ـ لسان القلم)، چاپ محمد حسن ادیب هروی، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۱۲) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، چاپ ژول مول، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۳) محمود نشاط، زیب سخن، یا، علم بدیع پارسی، ج ۲، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۱۴) احمد هاشمی، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، مصر ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۱۵) جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.


 
۱. احمد هاشمی، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۴۱۹، مصر ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
۲. تعلیقه ادیب هروی، عبدالقهار بن اسحق شریف، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، عروض همایون، (میزان الاوزان ـ لسان القلم)، چاپ محمد حسن ادیب هروی، تهران ۱۳۳۷ ش.
۳. جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۳۰۳، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.
۴. جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۳۱۸، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.
۵. نصرالله تقوی، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، ج۱، ص۲۱۴، تهران ۱۳۱۷ ش.
۶. محمود نشاط، زیب سخن، ج۲، ص۱۰۹، یا، علم بدیع پارسی، ج ۲، تهران ۱۳۴۶ ش.
۷. عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، معترک الأقران فی اعجاز القرآن، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره ۱۹۶۹ـ۱۹۷۳.
۸. جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۳۰۳، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.
۹. عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۱۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۱۰. ابن معتز، کتاب البدیع، ج۱، ص۷۵، چاپ اغناطیوس کراتشکوفسکی، چاپ افست بغداد ۱۹۶۷.
۱۱. ابن ابی اصبع، تحریر التحبیر، ج۱، ص۱۶۸، چاپ حفنی محمد شرف، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
۱۲. ابن ابی اصبع، تحریر التحبیر، ج۱، ص۱۷۲، چاپ حفنی محمد شرف، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
۱۳. محمد بن عبدالرحمن خطیب قزوینی، تلخیص المفتاح فی المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۳۸۶ـ۳۸۷، قم ۱۳۶۳ ش.
۱۴. مسعود بن عمر تفتازانی، مُطَوَّل، ج۱، ص۳۸۹، چاپ سنگی به خط محمد کاظم.
۱۵. محمد هاشم دویدری، شرح التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۰۳، دمشق ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
۱۶. محمد هاشم دویدری، شرح التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۰۳، دمشق ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
۱۷. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۲، ص۳۲۳، چاپ ژول مول، تهران ۱۳۶۹ ش.
۱۸. مصلح بن عبدالله سعدی، کلیات سعدی، ج۱، ص۵۷۸، با مقدمه عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۱۹. فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.
۲۰. حکمة العین کاتبی قزوینی، جلال الدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۳ ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «صنعت براعت استهلال»، شماره۸۶۶.    



جعبه ابزار