لجاجت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصرار ورزیدن بر کاری همراه با
عناد را لجاجت گویند.
لجاجت در
لغت، به معنای
پافشاری در انجام کاری که، مخالف
میل طرف مقابل باشد،
و در
اصطلاح، به اصرار ورزیدن در کاری همراه با عناد که، از انجام آن
نهی شده، گفته میشود.
جهالت، ناشی از عوامل عارضی از جمله "طغیان
هوای نفس" بوده؛ و لذا، ممکن است با از بین رفتن این عوامل به سبب پیدا شدن مانع در برابر آنها، یا در اثر حائل شدن زمان طولانی بین تصمیم و انجام
گناه و...، فرد متوجه زشتی اعمال سابق خود شده و از آن افکار و اعمال پشیمان گردد؛ در صورتی که، لجاجت از روی عناد و
تکبر بوده و از
بد ذاتی، ناشی میگردد؛ لذا، با فروکش کردن
هوسها از بین نرفته، و هیچگاه به شخص
لجوج ندامت فوری دست نمیدهد؛ بلکه، ما دامی که شخص زنده است این حالت
زشت نیز زنده خواهد ماند؛ مگر آنکه،
خدا بخواهد او را
هدایت کند.
ثمره تفاوت این دو
صفت، در
عقوبت اعمالی است که از روی لجاجت یا جهالت انجام میگیرد؛ چون، گناهانی که از روی جهالت باشد، به شرط
توبه، بخشیده میشود؛ در حالیکه، گناهانی که از روی لجاجت، رشد یافتهاند، قابل بخشش نیستند؛ چنانچه،
خداوند در
قرآن میفرماید:
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیب...»
«
پذیرش توبه از سوی خدا، تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام میدهند، سپس زود توبه میکنند...».
پذیرش توبه در صورتی است که این عمل زشت ناشی از جهالت باشد نه از روی لجاجت.
یکی از پلیدترین صفاتی که در قرآن از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و مورد
سرزنش قرار گرفته، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و
عقاید باطل است که، منجر به
تکذیب انبیاء،
آیات الهی و حتّی به
قتل انبیای الهی میگردد.
این صفت ناشی از عوامل خاصی بوده و آثار مخرب گوناگونی دارد؛ که، به ذکر مهمترین آنها میپردازیم:
یکی از عواملی که برای لجاجت متصور است،
تقلید بیچون و چرا از عقاید دیگران است؛ چرا که، گاهی با استناد به آن حکم
عقل را سرکوب کرده و جلوی واضحترین
برهانها و
معجزات ایستادگی میکنند،
قرآن کریم به
نکوهش اینگونه تقلید از سوی افراد پرداخته و آن را
رد میکند:
«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»
«و هنگامی که به آنها گفته شود: به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی
پیامبر بیایید! میگویند: "آنچه از
پدران خود یافتهایم، ما را بس است!" آیا اگر پدران آنها چیزی نمیدانستند، و هدایت نیافته بودند(باز از آنها
پیروی میکنند)؟!»
بر اساس این
آیه، هنگامی که
کفّار به سوی
کتاب خدا و
رسول او دعوت میشدند، به دلیل
تقلید بیقید و شرط از
آداب نیاکان خود، در مقابل این دعوت ایستادگی کرده و از پذیرش آن خودداری میکردند.
عامل دیگری که قرآن برای لجاجت متذکر شده،
استکبار است.
مستکبر به کسی گفته میشود که بخواهد با ترک پذیرفتن حق، خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگتر از آن بداند که
حق را بپذیرد. این حسِ
خود برتربینی، به شخص اجازه نمیدهد که به سخنی غیر از سخن خود گوش کند و به همین جهت بدون هیچ
دلیل و
حجتی از
انقیاد در برابر حق سر برمیتابد.
«فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ»
«امّا کسانی که به آخرت
ایمان نمیآورند، دلهایشان (حق را)
انکار میکند و مستکبرند».
لجاجت آثار سوئی را به دنبال دارد که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
یکی از آثار لجاجت اینست که افراد
لجوج از درک
حقایق آیات الهی محرومند:
«وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکِباً و... إِنَّ فِی ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُون»
«اوست خدایی که از
آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه
نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقهای سبز و از آن دانههایی بر یکدیگر چیده... که در آن، نشانههایی (از
عظمت خدا) برای افراد با ایمان است!».
در این آیه تدبیر نظام روئیدنیها، آیتی مخصوص به مردم با ایمان شمرده شده، و تناسب این اختصاص روشن است؛ چون، این نوع
تدبر و
تفکر، احتیاج به تحصیل علم خاصی ندارد؛ بلکه، هر
فهم عادی نیز، اگر دلش به نور ایمان منور شده و پلیدی
عناد و لجاجت آن را آلوده نکرده باشد، میتواند با آن فهم عوامیش، در آن نظر کرده و پی به
صانع آن ببرد.
اثر دیگر لجاجت، انکار کردن آیات الهی است، چرا که این صفت باعث میشود که علاوه بر محروم شدن از درک
آیات الهی، دائما حالت انکار به خود گرفته و با بهانهجوییهای گوناگون، از پذیرش حق سربتابند و گرنه آیات الهی برای آنها که حقجو و
متواضع در مقابل حقیقتند، آشکار است؛ این در حالی است که اهل ایمان به محض روبه رو شدن با
آیات خداوند، به آیت بودن آن پی برده و آن را وسیله اتصال به
محبوب خود قرار میدهند.
«... فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلا...»
«...آنان که ایمان آوردهاند، میدانند که آن، حقیقتی است از طرف پروردگارشان و اما آنها که راه
کفر را پیمودهاند، (این موضوع را
بهانه کرده) میگویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!...».
«فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ...»
«امّاکسانی که به آخرت ایمان نمیآورند،دلهایشان(حق را)انکار میکند...».
یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در
گناهان بوده؛ که، علت اصلی آن همان
حق گریزی است؛ که، انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو میبرد:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ...»
«و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر میشود)، وآنها را به گناه میکشاند...».
در حقیقت این آیه به یکی از صفات زشت
منافقان اشاره کرده؛ که، آنها بر اثر
تعصب و لجاجت در برابر هیچ حقیقتی، تسلیم نمیشوند و همین لجاجت، آنها را به بدترین گناهان میکشاند.
با اینکه قوم
یهود، در ایمان آوردن و یا
جزیه دادن مانند
نصارا مختار بودند، اما از آنجا که خود را نژادِ برتر میدانستند، از قبول آئین
اسلام که از
نژاد یهود برنخاسته بود سر باز زده و به آسانی اسلام را قبول نکردند، بلکه مدتها با لجاجت در
عصبیت خود پافشاری کرده، خدعهها بکار بردند، عهدشکنیها کردند، و بالآخره، صفحات
تاریخ پر از خاطرات تلخی است که
مسلمین آن روز از
لجاجتهای یهود دیدند؛ که البته، این اعمال لجوجانه منحصر به بعد از اسلام نبوده و متن تاریخ، خود، گویای این مطلب است.
قرآن درباره شدّت
لجاجت قوم یهود با
مؤمنان میفرماید:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُود...»
«بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و
مشرکان خواهی یافت ...».
اما ملت نصارا در مقایسه با قوم یهود، پس از تشخیص حقانیت
دین اسلام، بدون مبارزه، با کمال شیفتگی به آن گرویدهاند، در حالیکه هیچ
اجبار و
اکراهی در کارشان نبوده و میتوانستند با جزیه دادن، به دین خود باقی مانده و نسبت به آن پایداری و وفاداری کنند، و لیکن در عین حال لجاجت نورزیده، اسلام را بر دین خود ترجیح داده و ایمان میآوردند و لذا
قرآن دربارۀ آنها فرموده:
«...وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُون»
«و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی مییابی که میگویند: "ما نصاری هستیم" این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادی
عالم و
تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق)
تکبّر نمیورزند».
قرآن، علت گرایش نصارا به اسلام را در سه چیز میداند:
۱. در بین ملتها، نصارا، علمای زیادی داشتند؛
۲. در بینشان
زهاد و پارسایان زیادی بود؛
۳. ملت نصارا، مردمی متکبر نبودند.
البته نباید آیات فوق را به عنوان یک
قانون کلی درباره همه
مسیحیان دانست، چون تاریخ گذشته و معاصر به ما میگوید: مسیحیان قرون بعد از
صدر اسلام، درباره اسلام و مسلمین، مرتکب جنایاتی شدند که دست کمی از لجاجت یهود نداشت، جنگهای طولانی و خونین
صلیبی در گذشته و تحریکات فراوانی که امروز از ناحیه
استعمار کشورهای مسیحی بر ضد اسلام و مسلمین میشود، چیزی نیست که بر کسی پنهان باشد، لذا باید گفت، این آیات درباره جمعی از مسیحیان معاصر
پیامبر اسلام نازل شده است.
عواقب لجاجت به عواقب دنیوی و اخروی تقسیم میشود:
خداوند نخست افراد لجوج را جهت مجازات تربیتی در
سختی و
رنج قرار داده تا به
ضعف و
ناتوانی خود پی برده و از مرکب
غرور پیاده شوند، و در صورت عدم اصلاح، آنها را با مجازاتهای ریشهکن کننده گرفتارشان میسازد:
«وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون»
«و اگر به آنان
رحم کنیم و گرفتاریها و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمیشوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت میورزند و (در این وادی) سرگردان میمانند!»
انسان لجوج، که به
اندرز ناصحان و به
هشدارهای الهی، گوش فرا نداده، بلکه پیوسته با غرور و
نخوت مخصوص به خود، بر خلافکاریهایش میافزاید، چیزی جز
آتش دوزخ، او را رام نمیکند،
و لذا خداوند میفرماید:
«وَ إذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِاللهَ أَخَذَتهُالعِزَّةُ بِالإثمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ»
دانشنامه موضوعی قرآن.