کنیز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کَنیز یا کَنیزَک در گذشته به معنای پیشخدمت مؤنث بوده است ولی بیشتر به معنای برده مؤنث از این واژه سود برده میشود، در مورد کنیزان و توجیه حضور آنان در
جامعه اسلامی باید گفت کنیز چیزی جدای از سایر بردگان نیست و در همه موارد از
فلسفه اسارت یا خرید و فروش گرفته تا راهکارهای برخورد با این زنان تفاوتی بین
زن و
مرد اسیر وجود ندارد؛ چنان که در مورد مردان برده همین گونه بود.
کنیزان از دو راه به جامعه اسلامی وارد میشدند:
۱. زنانی که در میدانهای
جنگ شرکت میکردند و اسیر میشدند. (در قدیم در جنگها
قبیله در جنگ درگیر بود؛ یعنی زنان و مردان و کودکان همگی اعضای میدان نبرد بودند. برای پیروزی بر طرف مقابل تلاش میکردند. سهم زنان کمتر از مردان نبود. وقتی یک طرف شکست میخورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالی که در میدان بود، به اسارت طرف مقابل در میآمد.)
۲. زنانی که قبلا در جامعه غیر اسلامی اسیر و کنیز شده بودند. بردهفروشها آنها را به جامعه اسلامی میآوردند و میفروختند.
در خصوص گروه دوم در انتها بحث خواهیم کرد اما در مورد گروه اول بر اساس تحلیلی که در مورد همه اسرای جنگی ارائه میشود، میتوان گفت بردگی آنان منطقیترین گزینه در آن وضعیت بود؛ در واقع لازم بود این زنان به نوعی در متن
جامعه به خدمت گرفته میشدند تا زمینه اسلام آوردن آنها فراهم گردد.
فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند؛ تکلیف این عده چیست و
حکومت اسلامی چگونه باید با آنها برخورد کند؟
جواب از چند گزینه خارج نیست؛ یا باید آنها را از دم تیغ بگذراند، یا در
زندان اسیر کرده و یا آنها را آزاد نماید؛ اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیدهای است؛ زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل قانون زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل میکرد. جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکانپذیر نبود.
کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از
اسلام نداشتند. چه بسا با آشنایی درست به اسلام میگرویدند. به علاوه کشتن بیشتر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با فلسفه اسلام همخوانی نداشت.
از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته، حتی برخی از آنان را کشته بودند. یقینا آزادی آنها همان و بازگشت به آغوش
کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی همان؛ پس ناچار لازم بود بدون آن که نگهداری آنها هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند، این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند و هم زمینه آشنایی آنها با حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آنها فراهم گردد. این همان قانون بردهداری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد.
در مورد کارکرد این زنان اسیر در جامعه اسلامی باید گفت:
اولا: هرچند برخی اصرار دارند بردگی زنان را تنها نوعی بهرهکشی جنسی بدانند اما حقیقت امر این گونه نبوده است، زیرا کنیزان در بسیاری از موارد فعالیتهای بیشتری از غلامان انجام میدادند. امور داخلی منزل و مسائل مرتبط با آن بر عهده آنان بود؛ به علاوه نیاز جنسی امری طرفینی است که در جامعه آن روز بسیار معقولتر و شفافتر با آن برخورد میشد. به بهانههای واهی بر آن سرپوش نهاده نمیشد.
اگر قرار بود این زنان در جامعه اسلامی حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولی برقراری رابطه جنسی با آنها جایز نباشد، هم به دلیل
فقر موجود در جامعه، زمینهای برای ورود این افراد در متن جامعه نبود و مسئولیت آنها بر عهده حکومت میافتاد و هم بستر صحیح و ضابطهمند برطرف کردن نیازهای غریزی برای آنها فراهم نمیشد، در نتیجه این امر میتوانست زمینهساز بروز جدی مشکلات و مفاسد بیشمار برای آنها و جامعه باشد.
ثانیا: مسائل مرتبط با هر جامعهای را باید در همان
فرهنگ و رسوم و در همان وضعیت خاص زمانی و مکانی مورد توجه قرار داد؛ بسیاری از اموری که در جامعه ما قابل درک نبوده، نامعقول به نظر میرسد در جامعه زمان
بعثت، طبیعی و قابل قبول بود، مثلا اینکه زنی در طول زندگی شوهران متعددی داشته باشد که حتی برخی از آنها دشمنان قبلی قبیله او بلکه قاتلین بستگان او باشند، با توجه به کثرت جنگها و نزاعها و قوانین آزاد
ازدواج یا انواع بهرهمندی جنسی از زنان در آن زمان امری متداول بود.
به علاوه رفتار خشن و خشک در جامعه آن زمان با زنان به گونهای بود که زن همانند کالایی از خانهای به خانه دیگر منتقل میشد. با فوت همسر به عنوان
ارث در بین وراث تقسیم میشد یا به بدترین اشکال از مردی به مرد دیگر میرسید؛ در نتیجه اینکه زنی بعد از شکست قبیلهاش با مسلمانان به جامعه اسلامی وارد شده و در تملک مردی
مسلمان (که بر اساس آموزههای اسلامی با او رفتاری محترمانه و کریمانه داشته باشد) دربیاید، نه تنها غیرقابل تحمل و نامطلوب نبود، بلکه آن قدر مطلوب بوده که حتی مورد توجه زنان مشرک قرار میگرفت. برخی از آنها از جامعه شرکآلود
مکه فرار کرده، خود را به
مدینه میرساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامی میشدند.
در نتیجه، همه این ضوابط و قوانین به شکلی تنظیم شد که در نهایت زنان بسیاری از
جامعه شرک و
کفر کنده شده، به جامعه اسلامی متصل گردند. در اکثر موارد پس از ورود این زنان در جامعه اسلامی و آشنایی با فرهنگ اسلام و تعلق جنسی که به مردان مسلمان پیدا مینمودند، اسلام آورده، از ظلمت کفر بیرون آمده و در زمان کوتاهی نیز آزاد شده، به عنوان یک زن مسلمان آزاد به منزلت والایی دست مییافتند.
در خصوص نحوه روابط زناشویی با زنان اسیر هم اجمالا میتوان گفت: زن کافری که در
جنگ به اسارت مسلمانان در میآمد، در صورتی که به هر دلیلی آزاد نمیشد، به منزله کنیز محسوب شده، این امر در حکم
طلاق وی از همسر قبلی کافرش بود. در نتیجه بعد از گذراندن
دوران عده، میتوانست شریک جنسی مالکش محسوب گردد که توضیحات بیشتر این امر در انتها خواهد آمد.
اما در خصوص کنیزان موجود در جامعه (کنیزان غیر اسیر) و این که چرا اسلام از ابتدا همه را
آزاد اعلام نکرد هم باید دانست که باز در این امر تفاوتی بین این کنیزان و غلامان نبود و حقیقت عدم تحقق این برخورد ضربتی بعدها خود را به خوبی نشان داد؛ برای درک بهتر این امر باید به چند نکته توجه داشت:
برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است:
۱. اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است. نمیتوان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد. چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال میشد، هیچ ضمانت عملی بر دوام آنها وجود نداشت. چه بسا طرح این قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه، به اصل
ایمان و اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد میساخت؛ البته چنان که ذکر شد این نوع برخورد هدفمند، مختص بردهداری نبود، بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد.
۲. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند. گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل میدادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی میشد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانوادههایشان میشد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی. حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن
امنیت جامعه بود. بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان میدهد که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند بردهداری، امری غیرحکیمانه، بلکه غیرممکن است؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.
تاریخ بعدها روش صحیح مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را تایید کرد. خط بطلان بر مبارزه سریع و بیبرنامه در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگها کشید؛ در تاریخ معاصر آمده که رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره بردهداری را لغو و ممنوع اعلام کرد، ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند، از صاحبان خود به التماس میخواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!!
۳. بردگان در آغاز
اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعهها، نخلستانها و میدانهای جنگ به کار میگرفتند؛ اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را میداد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند. این شیوه، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت. از جمله:
مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم میشدند و این ضربه مهلک اقتصادی به آنان بود. همچنین چنین بردگانی چنانچه آزاد میشدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار به پیش مشرکان میرفتند و از آنان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده میکردند، اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد.
برخی از راهکارهای اسلام برای ریشهکن کردن بردهبرداری عبارتند از:
اسلام اکثر راههای معمول بردهگیری در آن زمان را ردّ کرد و نپذیرفت؛ به علاوه از نظر فرهنگی هم با دوام این امر به انواع گوناگون مقابله نمود مثلا اساس اشتغال به بردهفروشی را از زشتترین و ناپسندترین امور معرفی نمود؛ اسلام خرید و فروش بردگان را بدترین و منفورترین معاملات اعلام کرد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «شرّ النّاس مَن باع النّاس؛
بدترین مردم کسی است که انسانها را بفروشد.»
اسلام، تمهیداتی گوناگون برای آزادی بردگان اندیشیده است، از جمله:
ـ آزادی اسیر را یکی از
کفارات قرار داده است
یعنی گناهانی ساده که ارتکاب آنها زیاد رخ میداد مانند باطل کردن
روزه، با آزادی بردگان پاک میشد.
ـ با
ازدواج زنی که برده است با یک
انسان آزاد و بچهدار شدن زن، فروش زن ممنوع میشود تا از سهمیه ارث فرزندش آزاد شود.
ـ سهمی از
زکات برای خرید
برده و آزاد کردن آنان قرار داده شد. بدین ترتیب بودجه دایمی برای این کار از
بیت المال در نظر گرفته شده و تا آزادی کامل همه بردگان ادامه یافت.
ـ آزادی بردگان یکی از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بودهاند تا آن جا که گفته شده
حضرت علی بن ابی طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.
ـ اگر یک برده متعلق به چند نفر بود؛ هر کس سهم خود از برده مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهری آزاد میشود.
ـ هرگاه کسی مالک یکی از
پدر،
مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزاده خود از راه ارث و... شود، آنها فوراً آزاد میشوند.
ـ در برخی موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به بردهاش مجازاتهای سختی انجام دهد، برده خود به خود آزاد خواهد شد.
-برده میتواند با کار کردن،
بهای خود را به خریدارش پرداخته و آزاد شود. یعنی بنده و مولی قرارداد میبندند که هرگاه بنده فلان مبلغی را پرداخت آزاد میشود. او اگر پرداخت مبلغ را تا یک ماه به تاخیر انداخت،
مستحب است که مالک
صبر کرده و به وی مهلت دهد. مبلغ مذکور میتواند تقسیط شود و این مبلغ نیز نباید بیش از مبلغی باشد که مالک برای خرید بنده پرداخت کرده است.
-چند عامل نیز موجب آزادی خودبه خودی بنده میشود. کوری،
جذام، زمینگیر شدن و اسلام آوردن در محل جنگ و...
در نتیجه این برنامه دقیق و سفارش اخلاقی
اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومین در مورد آنها چندی نگذشت که دیگر بردهای در جامعه اسلامی وجود نداشت، در حالی که بردهداری به شدیدترین نوع آن تا قرنهای اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی با تمام قدرت وجود و رواج داشت؛ مجموعه این مسایل و نتیجه این نوع برخورد به خوبی نشان میدهد که اسلام منطقیترین برخورد را با بردهداری اعمال نموده است.
در خصوص کنیزان مسالهای متفاوت از دیگر بردگان مطرح بود که همانا بهرهمندی جنسی از آنان بود که اسلام این امر را همانند همه فرهنگها و سنتهای دیگر اقوام و ادیان پذیرفت. اما با قوانین و شرایطی دقیق و معین و حساب شده تا این امر به نوعی ولنگاری جنسی و انحراف رفتاری منتهی نگردد.
بر اساس آموزههای
قرآن روابط جنسی
انسان تنها در دو قالب مورد تایید شرع اسلام بوده، در غیر این موارد خروج از حیطه
شریعت به حساب میآید. این دو قالب هم در
سوره مومنون به روشنی بیان شده است؛ خداوند در آیات ابتدایی این سوره در بیان علائم مومنان میفرماید:
«اوَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ• اِلَّا عَلَی اَزْوَاجِهِمْ اوْ مَا مَلَکَتْ اَیْمَانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ• فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاء ذَلِکَ فَاُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ؛
[
مومنان
]
کسانی هستند که دامنهای خود را حفظ میکنند. مگر در برابر همسرانشان یا کنیزانی که در تملک دارند که در این صورت مورد ملامت نیستند. هر کس بیش از این بطلبد، در زمره تجاوز کاران است». بر این اساس روابط جنسی تنها در مورد همسران و یا کنیزان قابل تایید
شریعت است، البته با رعایت دیگر ضوابط و شرایطی که در این خصوص وجود دارد.
اما در مورد زنانی که در جنگ اسیر میشدند، باید گفت: این گروه یا خود کنیز بودند (یعنی به عنوان برده در
جامعه کفر زندگی میکردند) که در حکم دیگر کنیزان هستند. زمانی که تحت تملک یک مسلمان درآیند، با توجه به شرایط خاصی که در این زمینه وجود دارد، بر صاحب خود حلال خواهند بود.
اما اگر زنی آزاد باشند، اگر در حکم کنیز در میآمدند، به محض تعلق این عنوان بر یک زن،
عقد ازدواج او با همسر قبلیاش (اگر شوهر داشت) ملغی محسوب شده، امکان بازگشت او به بلاد کفر منتفی میشد. بر اساس ضوابط خاص خود در تملک مردی
مسلمان در میآمد و رابطه با او بعد از گذراندن عده حلال بود.
البته در هر دو نوع اسیر امکان ازدواج با این افراد هم ممکن است، یعنی مرد مسلمانی که مالک این زن شده است، میتواند او را آزاد کرده و با او ازدواج نماید، چنان که در بسیاری از موارد همین رفتار با زنان متشخص میشد تا حرمت و جایگاه اجتماعی مناسب خود را دارا باشند.
در مورد رابطه جنسی مالک با کنیزش چه کنیز عادی و چه اسیری که کنیز شده ضوابط معینی وجود دارد که برای برقراری رابطه و دوام آن رعایت همه آنها ضروری است:
۱. مالک، کنیزش را به ازدواج شخص دیگر در نیاورده باشد.
۲. مالک، کنیز را به دیگری نداده باشد.
۳. اگر کنیز با شخصِ دیگری ازدواج کرده باشد یا او را به دیگری بخشیده باشند، پس از سپری شدن مدّت زمان
عده طلاق با شوهرش یا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً کنیز بر مالکش
حلال میشود.
۴. کنیز در حالِ گذراندن ایّام عدّه (عدّه طلاق از شوهر قبلیاش) یا
ایام استبرا (در آن جا که محلّل واقع شده)، نباشد.
۵. قبلًا پدر مالک کنیز با کنیز، نزدیکی نکرده باشد.
۶. کنیز، بین چند صاحب مشترک نباشد.
۷. قبلًا فرزند مالک و صاحب کنیز با او نزدیکی نکرده باشد.
۸. کنیز با مولایش قرارداد نبسته باشد که پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُکاتَب نباشد).
۹. کنیز، کاملًا تحت تصرّف مالک باشد.
سایت مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، برگرفته از مقاله «کنیز»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۰/۰۳.