آزر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آزَر (به فتح زاء) از
واژگان قرآن کریم که در ظاهرِ
آیه ۷۴ سوره انعام پدر
ابراهیم (علیهالسّلام) بود و صریح آیات است که آزر
مشرک و
بت پرست بود ولی لفظ «
اب» در زبان
عرب معنای وسیعی دارد همانند لفظ «
ام» و «
اخ» و «
اخت»، اما اهل تاریخ نام پدر ابراهیم (علیهالسّلام) را تارح یا تارخ (با حاء و خاء) نوشتهاند، و نقل شده که:
آزر جدّ مادری ابراهیم (علیهالسّلام) بود و به او پدر خطاب کرده است.
آزَر:
در ظاهرِ
آیه ۷۴ سوره انعام پدر
ابراهیم (علیهالسّلام) بود و صریح آیات است که آزر
مشرک و
بت پرست بود ولی لفظ «
اب» در زبان
عرب معنای وسیعی دارد همانند لفظ «
ام» و «
اخ» و «
اخت»، اما اهل تاریخ نام پدر ابراهیم (علیهالسّلام) را تارح یا تارخ (با حاء و خاء) نوشتهاند، و نقل شده که:
آزر جدّ مادری ابراهیم (علیهالسّلام) بود و به او پدر خطاب کرده است.
(وَ اِذْ قالَ اِبْراهِیمُ لِاَبِیهِ آزَرَ اَ تَتَّخِذُ اَصْناماً آلِهَةً) (به خاطر بياوريد هنگامى را كه ابراهيم به پدرش
[
سرپرستش كه در آن زمان عمويش بود
]
«آزر» گفت: «آيا بتهايى را به عنوان
معبود خود انتخاب مىكنى؟!)
ظاهر آیه آنست که آزر پدر ابراهیم (علیهالسّلام) بود و صریح آیات است که آزر مشرک و بت پرست بود و در مقام
انکار میگفت:
(اَ راغِبٌ اَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا اِبْراهِیمُ) (اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روىگردانى؟!)
در این جا دو سؤال پیش میآید:
اول آنکه اهل تاریخ نام پدر ابراهیم (علیهالسّلام) را تارح (با حاء و خاء) نوشتهاند، در
مجمع البیان از
زجّاج نقل شده: بین علماء نسب اختلاف نیست که نام پدر ابراهیم، تارخ بود.
مسعودی در
اثبات الوصیة پدر آن حضرت را از
پیامبران شمرده و نام وی را تارخ گفته است، میگوید: تارخ که پدر ابراهیم خلیل بود، در عهد
نمرود به دعوت برخاست و آنگاه او را بیست و چهارمین پیغمبر از پیامبران نقل میکند و نیز میگوید: از عالم (علیهالسّلام) نقل شده که: آزر جدّ امّی ابراهیم بود.
در
کامل ابن اثیر، نام پدر آن حضرت را تارخ نوشته
و در
تورات حاضر تارح است.
دوم آنکه: لازم میآید در آباء
حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشرک وجود داشته باشد، با آنکه
شیعه بالاتفاق در موحّد بودن پدران آن حضرت
اجماع کردهاند:
مجلسی (علیهالرحمه) در
بحار الانوار میگوید: اخباری که بر اسلام پدران آن حضرت دلالت میکند، از طریق شیعه
مستفیض بلکه
متواتر است.
طبرسی (علیهالرحمة) در مجمع البیان پس از نقل قول زجّاج فرموده: سخن زجّاج مؤیّد اصحاب ما «
امامیّه» است که آزر جدّ امّی و یا عموی ابراهیم بود، نزد امامیّه به صحّت رسیده که پدران حضرت رسول (صلواتاللهعلیهم) تا
آدم همه موحّد بودند، و طایفه امامیّه بر این مطلب اجماع کردهاند.
تدبّر در کلام
عرب و
آیات قرآن کریم نشان میدهد که معنای حقیقی «
اب» گر چه پدر اصلی است، ولی در غیر آن نیز به قدری استعمال شده که نزدیک است معنای اصلی بعضا به قرینه محتاج باشد؛
راغب گوید: «الاب: الوالد، و یسمّی کلّ من کان سببا فی ایجاد شیئی او اصلاحه او ظهوره ابا»، یعنی: پدر و هر که سبب ایجاد، یا اصلاح و یا ظهور چیزی باشد، به او اب گفته میشود.
حضرت رسول به
علی (علیهماالسّلام) فرمود:
«اَنَا وَ اَنْتَ اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّةِ»، «من و تو دو پدر این
امت هستیم».
به آنکه از میهمانان پذیرائی کند گویند: ابو الاضیاف، و به آنکه آتش
جنگ بیافروزد: ابو الحرب، به
معلّم نیز اب گفتهاند.
در قرآن مجید، پدران در جای بزرگان قوم و بالعکس استعمال شده است، در چندین جا از
کفّار نقل شده که در مقابل پیامبران گفتهاند:
(بَلْ نَتَّبِعُ ما اَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا) یعنی: «از پدران خود پیروی خواهیم کرد».
در جای دیگر به جای «آباءَنا». .. «سادَتَنا وَ کُبَراءَنا» آمده، که روز
قیامت خواهند گفت:
(رَبَّنا اِنَّا اَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَاَضَلُّونَا السَّبِیلَا) (پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند).
ناگفته نماند
اخ و
اخت چنانکه گذشت و
امّ، چنانکه خواهد آمد مانند اب، استعمالشان بسیار وسیع است و اما کلمه والد و والدة فقط به پدر و مادر حقیقی اطلاق میشود، لا غیر. در این صورت، بسیار آسان است که بگوئیم: آزر، جدّ امّی ابراهیم (علیهالسّلام) بود و به او پدر خطاب کرده است.
المیزان در این خصوص تحقیقی دارد که خلاصه آن را در اینجا میآوریم و آنچه میان دو قوس (پرانتز) گفته میشود از نگارنده است:
«تدبّر در آیات نشان میدهد که: آزر پدر اصلی ابراهیم (علیهالسّلام) نبوده است، زیرا آن حضرت در اوّلین برخورد با قومش، دعوت خویش را از مردی شروع کرد که قرآن فرموده: پدر او بود، و اصرار کرد که وی بدین
توحید در آید، او در جواب تندی کرد گفت: اگر بس نکنی سنگبارانت کنم، از من دور شو، ابراهیم بر او سلام کرد و گفت: از پروردگارم برای تو
آمرزش خواهم خواست. و از شما و آنچه جز خدا میخوانید کنار میشوم.
در
سوره شعراء داستان از سر گرفته شده و در آنجا پس از گفتگو با پدر و قومش و تخطئه بت پرستی،
دعا میکند و میگوید: پروردگارا مرا به صالحان ملحق کن و پیش آیندگان نیکنام گردان و از وارثان
بهشت کن و پدرم را بیآمرز که از گمراهان است،
(وَ اغْفِرْ لِاَبِی اِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ) (هنگامى كه به پدرش
[
سرپرستش كه در آن زمان عمويش آزر بود
]
و قوم او گفت: «چه چيز را مىپرستيد؟!)
(چون دعای آن حضرت و
استغفار برای پدرش بعد از گفتگو با بت پرستان نقل شده، چنین بهدست میآید که آن حضرت در آن موقع هنوز از
بابل خارج نشده بود، گر چه صاحب المیزان از «کان» در «کانَ مِنَ الضَّالِّینَ» استفاده کرده و گفته است: استغفار، شاید بعد از مرگ آزر و یا بعد از خروج از بابل بود ولی صدر آیات در سوره شعراء مانع از آن است.
هیچ مانعی ندارد که «کان» در آیه به معنی حال و ثبوت باشد، نظیر:
(کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا) یعنی: «با کسی که اکنون در
گهواره و کودک است چگونه تکلّم کنیم؟!»
و معنی
(اِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ) آنست که: «او از گمراهان است». و اینکه فرموده: استغفار بعد از مرگ آزر بوده بسیار بعید است، زیرا در
سوره توبه، چنانکه خواهد آمد هست:
(فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ) «چون بر ابراهیم روشن شد که آزر دشمن خداست از او بیزاری کرد». تا آزر زنده بود، ابراهیم احتمال میداد که او،
ایمان آورد و چون مشرک بمرد این احتمال منتفی شد و آن حضرت از وی بیزاری کرد، در این صورت معنی ندارد که بگوئیم: بعد از
وفات او، برایش استغفار نمود، بلکه قهرا این کار را پیش از مرگ او کرده بود و عن قریب در این باره توضیح بیشتر داده خواهد شد).
آن وقت،
خداوند فرموده که: استغفار ابراهیم برای پدرش به واسطه وعده قبلی بود، و چون بر وی روشن شد که او دشمن خداست از وی بیزاری نمود
و خلاصه، قرآن روشن میکند که ابراهیم برای پدرش هم
دعا کرد و هم
بیزاری نمود. همه اینها در اوائل عهد آن حضرت بود که هنوز از بابل هجرت نکرده بود. سپس خداوند، هجرت و اولاد خواستن او را بیان میکند: گفت من به سوی پروردگارم میروم او حتما مرا راهنمائی میکند. پروردگارا برای من اولاد صالح عنایت فرما،
و آنوقت میفرماید: او و
لوط را نجات دادیم و به زمین با برکت بردیم و به او اسحاق و یعقوب را دادیم.
و نیز فرموده: چون از بت پرستان و معبودهایشان کنار شد، به او
اسحاق و
یعقوب را دادیم.
سپس خداوند، دعای آن حضرت را در آخر عمر و در
مکّه و پس از تولّد دو فرزندش و اسکان
اسماعیل در مکّه و بنای کعبه، چنین نقل میکند: پروردگارا این دیار را امن گردان! من و فرزندانم را از بت پرستی دور کن... پروردگارا من بعضی از
ذرّیّه خودم را به درّه غیر قابل کشت، نزد خانه محترم تو سکونت دادم، تا
نماز بپا کنند... حمد خدای را که در پیری، اسمعیل و اسحق را به من عنایت فرمود... تا گفت:
(رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ) (پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روزى كه حساب برپا مىشود، بيامرز!)
آیه فوق بهترین شاهد است، این پدر که با مادرش یکجا برای آنها
مغفرت میخواهد، غیر از «آزر» است، زیرا دیدیم که دعا برای آزر روی
وفا به وعده بود و سپس از وی بیزاری نمود، دیگر معنی ندارد که در آخر عمر باز برای کسی که از او بیزاری کرده آمرزش بخواهد.
جای دقّت است که در این دعا «والدیّ» آمده که جز به پدر و مادر اصلی اطلاق نمیشود، بر خلاف «اب» که اعمّ است و در دعای آزر، گفته بود:
(وَ اغْفِرْ لِاَبِی)، پس نتیجه این است که آزر، پدر اصلی ابراهیم (علیهالسّلام) نبود، بلکه عنوانی داشت که میشد به او «یا اَبَتِ» خطاب کرد، لغت عرب اجازه میدهد که کلمه اب بر جدّ، عمو، ناپدری، سرپرست امور، و بر هر بزرگ مطاع، گفته شود.
در این بحث از آیات استفاده خواهیم کرد که:
۱: استغفار برای مشرک تا وقتی که نمرده و احتمال
هدایت داده میشود. جایز است.
۲: چون مشرک در حال
شرک از دنیا رفت و اهل
عذاب بودنش حتمی شد، دیگر نمیشود برای او آمرزش خواست.
۳: در این کار از ابراهیم (علیهالسّلام) که برای آزر استغفار کرد پیروی خواهیم نمود، نه اینکه او در همه کار مقتدای ماست جز در استغفار برای مشرک.
۴: آمرزش برای مشرک معنایش آنست که بگوئیم: خدایا او را هدایت کن و بیآمرز.
۵: روشن خواهد شد که در پیروی ما از آن حضرت هیچ استثنائی وجود ندارد، و این اشتباه محض است که بگوئیم: قرآن میگوید در همه کار از ابراهیم پیروی کنید مگر در استغفار برای مشرک.
اینک آیات را بررسی میکنیم:
(قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَاَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی) (ابراهيم گفت: «سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىطلبم»).
(وَ اغْفِرْ لِاَبِی اِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ) و در ضمن دعاهای خود گفت: «پدرم را بیآمرز که از گمراهان است».
این دو آیه صریحاند در اینکه آن حضرت به آزر وعده استغفار کرد و به آن عمل نمود. در سوره توبه، درباره استغفار برای
مشرکان چنین آمده:
(ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا اُولِی قُرْبی، مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُمْ اَصْحابُ الْجَحِیمِ، وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ اِبْراهِیمَ لِاَبِیهِ اِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها اِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ، اِنَّ اِبْراهِیمَ لَاَوَّاهٌ حَلِیمٌ) یعنی: «پیغمبر و
مؤمنان را نرسد برای مشرکان آمرزش بخواهند، گر چه خویشاوند باشند، پس از آنکه معلوم شد که آنها اهل جهنّماند، استغفار ابراهیم برای پدرش، فقط برای وعدهای بود، و چون بر او روشن شد که پدرش دشمن خداست از وی بیزاری نمود که ابراهیم خدا ترس و
بردبار است».
از این دو کریمه چند مطلب بهدست میآید:
۱: پیغمبر و مؤمنان را جایز نیست برای مشرکان پس از مردن آنها و حتمی شدن عذابشان، آمرزش بخواهند،
(مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُمْ اَصْحابُ الْجَحِیمِ)، تبیّن و روشن شدن طبعا در صورتی است که مشرک در حال شرک از دنیا برود و تا وقتی که نمرده احتمال هدایت شدن دارد و جهنّمی بودنش قطعی نیست، امّا آیا میشود برای مشرک در حال حیاتش آمرزش خواست و گفت: خدایا او را هدایت کن و بیآمرز؟ آیه از حکم آن ساکت است، ولی از خارج میدانیم که اشکال ندارد.
۲: ابراهیم برای پدرش تا وقتی که زنده بود، آمرزش خواست و چون در حال شرک بمرد، جهنّمی بودنش یقینی شد، از او بیزاری نمود،
(فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ) ولی تا زنده بود و احتمال هدایت شدن میرفت از او بیزاری نکرد. در مجمع البیان و المنار و تفسیر ابن کثیر ذیل آیه فوق هست که ابن عباس گوید: ابراهیم (علیهالسّلام) پیوسته برای آزر استغفار میکرد تا بمرد و چون در حال شرک از دنیا رفت، بر ابراهیم روشن گردید که او دشمن خداست، آنوقت از او بیزاری نمود.
و خلاصه مضمون دو آیه فوق چنین است:
پیغمبر و مؤمنان نباید برای مشرکان، پس از مرگ آنها استغفار کنند. گویا کسی اشکال کرده و میگوید: پس چرا ابراهیم برای
آزر که مشرک بود استغفار کرد؟
جواب اینست که:
ابراهیم نیز پس از مرگ او آمرزش نخواست، بلکه از او بیزاری نمود، فقط پیش از مرگ وی، روی وعدهای که کرده بود، برای او استغفار نمود و آن نیز جایز و بلا مانع است.
بیضاوی در ذیل آیه
(مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُمْ اَصْحابُ الْجَحِیمِ) میگوید: تبیّن در صورتی است که بر
کفر بمیرد، بعد میگوید: این دلیل است که برای مشرکان زنده، استغفار جایز است و آن طلب توفیق ایمان برای آنهاست و با این جواز، اشکال استغفار ابراهیم دفع میشود.
به چند تفسیر که دسترس بود مراجعه کردم، جز بیضاوی به این نکته توجّه نکردهاند و حقّا که او خوب فهمیده است.
آری ابراهیم (علیهالسّلام) برای مشرک زنده، آمرزش خواست و چون در حال شرک مرد از وی بیزاری کرد، زیرا
یقین شد که او اهل عذاب است. پیغمبر و مؤمنان نیز که دینشان همان دین ابراهیم است، نمیتوانند برای مشرکان پس از مرگ آنها آمرزش بخواهند، ولی پیش از مرگشان جایز است همانطور که ابراهیم کرد. در آیه شریفه:
(اِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها اِیَّاهُ) اشاره به وعده ظاهرا برای این است که آن حضرت در این کار، وفا به وعده نیز کرد، نه اینکه، اصل استغفار جایز نبود، ولی ابراهیم چون وعده کرده بود آن خلاف را انجام داد؛ (نعوذ باللَّه).
در
سوره ممتحنه پس از نهی از
مودّت مشرکان و دشمنان خدا، چنین آمده:
(قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی اِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ، اِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ اِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ اَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ، اِلَّا قَوْلَ اِبْراهِیمَ لِاَبِیهِ لَاَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما اَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ) یعنی: «در عمل ابراهیم و پیروانش برای شما سرمشق خوبی هست، آنگاه که به قومشان گفتند: ما از شما و آنچه سوای خدا میپرستید بیزاریم، به شما کفر میورزیم و همیشه میان ما و شما،
عداوت و کینهتوزی هست تا به خدای تنها، ایمان بیاورید (میان آنها ربطی نماند) مگر سخن ابراهیم که به پدرش گفت: از خدا برای تو آمرزش خواهم خواست و جز این در قبال خدا برای تو کاری نتوانم کرد».
دفعه دیگر، آیه و ترجمه آن را به دقّت بخوانید، در این کریمه
(اِلَّا قَوْلَ اِبْراهِیمَ) استثناء است از مضمون جمله فوق، که همان جدائی و بیزاری و عداوت و عدم
الفت باشد و به عبارت اخری از کلمه
(اِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ) تا
(ما اَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ) یعنی مجموع
مستثنی و مستثنی منه، توضیح و تفصیل «
اسوة» در صدر آیه است و خلاصه مطلب این است: شما هم باید مانند ابراهیم و تابعانش از مشرکان جدا شوید و آنها را دوست ندارید و باید بگوئید: همیشه میان ما و شما عداوت و
کینه هست؛ فقط از این جدائی و عداوت قول ابراهیم را استثناء میکنم که به پدرش گفت: برای تو از خدا آمرزش خواهم خواست، شما هم با وجود عداوت، میتوانید برای مشرکان آمرزش بخواهید چنانکه او خواست و به عبارت دیگر، مانند ابراهیم باشید هم در عداوت با مشرکان و هم در خواستن توفیق
ایمان برای آنها و به تعبیر سوّم: ابراهیم برای شما سرمشق خوبی است هم در عداوت مشرکان و هم در استغفار برای آنان.
دلیل دیگر این مطلب آن است که در ذیل آیات فوق آمده:
(لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) یعنی: «خدا شما را از نکوئی کردن و انصاف ورزیدن با کسانی که در کار دین با شما جنگ نکرده و از دیارتان بیرون ننمودهاند، منع نمیکند».
آزر مشرک بود ولی در کار
دین با ابراهیم جنگ نکرده بود و او را از خانه بیرون ننموده بود، چه مانعی داشت که آن حضرت با او نکوئی کند و کدام نکوئی بالاتر از آنست که بگوید: خدایا به او توفیق ایمان بده و بیآمرز؛ مگر
حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حق مشرکان نمیگفت: «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَاِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ».
بسیار بسیار عجیب است که مفسّران شیعه و سنّی «اِلَّا قَوْلَ اِبْراهِیمَ» را از «اُسْوَةٌ» استثناء گرفته و گفتهاند: مقصود این است که از ابراهیم پیروی کنید مگر در استغفار برای پدرش، برای نمونه به تفسیر
مجمع البیان،
صافی،
کشّاف،
جلالین،
ابن کثیر،
طنطاوی،
مراغی،
فخر رازی،
طبری،
درّ منثور،
ابوالفتوح و
منهج الصادقین، رجوع کنید خواهید دید که استثناء را از «اُسْوَةٌ» گرفته و گفتهاند: یعنی از ابراهیم پیروی کنید مگر در استغفار برای پدرش که در این کار نباید از وی پیروی نمائید زیرا او این عمل را روی وعدهای که داده بود، کرد.
بیضاوی در تفسیر
آیه ۱۱۴ سوره توبه چنانکه در سابق گفتیم مطلب را خوب درک کرده و گفته است: آیه بر جواز استغفار برای مشرکان دلالت دارد و اشکال قول ابراهیم با آن دفع میشود، ولی در سوره ممتحنه، مطلب را از یاد برده و استثناء را از «اُسْوَةٌ» گرفته و میگوید نباید در استغفار به ابراهیم تاسّی کنید.
این مفسّران نامی در صورت صحّت کلامشان، لازم میآید که ابراهیم (علیهالسّلام) خلاف
شرع کرده باشد و مطلب این میشود که: از ابراهیم تاسّی کنید مگر در این عمل که کاری بر خلاف دستور خدا بود.
اگر گویند: وعده کرده بود، میبایست به وعده خود عمل کند! گوئیم: مگر وعده، خلاف شرع را شرعی میکند! ؟ و آنگهی وعده خلاف شرع را چرا میکرد؟! اگر گویند: این عمل در
شریعت آن حضرت جایز بود و در شرع
اسلام نسخ شده است! گوئیم: از کجا؟! به ضرورت قرآن دین ما همان دین حنیف ابراهیم است:
(قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ اِبْراهِیمَ حَنِیفاً) (بگو: «خدا راست گفته و اينها در آيين پاك ابراهيم نبوده است. بنابراين، از آيين ابراهيم پيروى كنيد، كه به
حق گرايش داشت»)
و
(ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهِیمَ حَنِیفاً) (سپس به تو
وحی فرستاديم كه از آيين ابراهيم -كه ايمانى خالص داشت و از مشركان نبود- پيروى كن.)
شکر خدا را که الهام بخشید این حقیقت ارزنده را از
قرآن مجید با مقایسه آیات به دست آوردیم، آنچه قرنها بر مفسّران پوشیده مانده بود، روشن گردید، و معلوم شد که
ابراهیم (علیهالسّلام) در همه کار مقتدا و سرمشق ماست حتی در استغفار برای مشرک. دیگر لازم نیست سخنی بگوئیم که مستلزم ناروا برای آن حضرت باشد. ابراهیم به آزر وعده کرد، آن وعده جایز و شرعی بود و به همان وعده عمل کرد، آنهم جایز بود، ما هم میتوانیم در این کار بر آن پیامبر بزرگ تاسّی نمائیم؛ سلام بر او.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "آذر"، ج۱، ص۷۱.