تفسیر طنطاوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر طَنطاوی، کتابی در تفسیر
قرآن کریم، نوشته طنطاویِ جوهری،
مفسر و
عالم دینی سده های سیزدهم و چهاردهم می باشد.
نام کتاب،
الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم است و به نام مؤلف آن
شهرت دارد.
این تفسیر به شیوه ترتیبی است و تنها دوره کامل تفسیری با گرایش به
علوم تجربی به شمار میآید.
طنطاوی برای تفسیر سوره های بلند قرآن،
آیات را با توجه به پیوستگی موضوع به دسته های متعددی با اندازه های متفاوت تقسیم میکند. او در تفسیر هر
سوره، پیش از همه به
بسمله توجه دارد و هر بسمله را مختص به همان سوره میداند و آن را با توجه به مضمون سوره تفسیر میکند. او به مضامین اصلی هر سوره نیز توجه دارد و عموماً پیش از تفسیر آیات، این مضامین را بتفصیل یا به اختصار مطرح میکند. وی همچنین پیوند هر سوره را با سوره پیشین و هر دسته آیات از یک سوره را با دسته بعد بیان میکند. اهتمام به این دو موضوع از شاخصهای تفاسیر دوره جدید است که توجه به آن در نتیجه نقادیهای
مستشرقان، مبنی بر عدم انسجام آیات، بوده
و طنطاوی از اولین مفسران این دوره است که به این موضوعات پرداخته است.
در تفسیر آیات، ابتدا توضیح مختصری با عنوان التفسیر اللفظی میآید؛ گاه تفسیر به همین توضیح محدود است. در مواردی نیز، پس از آن، نکته ها و نتیجه گیریها و توضیحات مفصّلتری با عناوین مختلف ذکر میشود.
مؤلف، مطالب گوناگون را دسته بندی میکند و تأملاتش را در باره آیات ذیل عناوین کلی و فرعی از قبیل
درّ،
زمرّد،
یاقوت،
زبرجد و
جوهره میآورد و موضوعات متفرقه دیگر را با عناوینی چون
لطیفه و
حکایت مطرح میکند.
طنطاوی به بحثهای لغوی، از جمله
اشتقاق و کاربرد تاریخی یا کاربردهای گوناگون، نمی پردازد و با یک
کلمه یا
جمله،
لغت را تعریف میکند و در هیچ مورد به کتب لغت استناد نمیکند.
وی در موارد بسیاری به
اختلاف قرائتها اشاره میکند و گاه نام
قاری را نیز ذکر میکند،
اما از داوری در باره قرائتها و
گزینش یکی از آنها با تکیه به
سند و
متن میپرهیزد.
مکی یا
مدنی بودن سوره ها در
مقدمه تفسیر به اشاره میآید و مؤلف به تناسب موضوعات هر
آیه با
مخاطبان و موقعیت طرح آن کمتر توجه دارد.
وی در
تفسیر لفظی آیات، به
احادیث نبوی ــ و گاه
روایات صحابه ــ بسیار اشاره میکند، اما هیچگاه نشانی کامل و دقیق روایات را نمیدهد.
نقل روایات در تفسیر آیات برای توضیح برداشت خود اوست، نه آنکه وی بکوشد تا روایاتی را که برای تفسیر آن آیه خاص آمده، عنوان کند و تفسیر خود را در چارچوب آن ارائه دهد.
مؤلف به احادیثی که در باره فضائل سوره ها آمده است، توجه نمیکند و آنها را ساختگی میداند،
اما روایات سبب نزول را مکرر میآورد،
در عین حال سبب نزول را مخصِّص دلالت آیه نمیداند.
موضوعات کلامی نیز در تفسیر الجواهر مطرح شده است.
دیدگاههای کلامی طنطاوی در خور تأمل است؛ وی اگرچه، مانند اغلب
اهل سنّت،
اشعری است، در تفسیر آیات، متفاوت با اشعریان میاندیشد.
وی در تفسیر آیاتی که در بحثهای کلامی محل مناقشه و استنادند، به بحثهای مفصّل کلامی و طرح و نقد دیدگاههای فِرَق مختلف نمیپردازد.
مثلاً در بحث مهم «
رؤیت» به رغم نقل روایات دالّ بر رؤیت، آنها را
تأویل میکند و تصریح میکند که رؤیت در
آخرت به
عقل است نه به
چشم ظاهر.
همچنین صفاتی را که در تفسیر قرآن کریم به
خداوند نسبت داده شده و بویی از
مادیت میدهد،
مَجازی میخواند و خداوند را از
مادّه و
صفات آن و از هرگونه
شبیه و نظیر منزه میداند.
از نظر او این امور بر سبیل
تمثیل برای بشر است.
در بحث
جبر و
اختیار، بندرت همچون اشعریان تعبیر «
کسب» را به کار میبرد
و در غالب موارد بصراحت میگوید که
مشیت خداوند بر مقتضای
حکمت و
نظام عدل است.
در بحث از
عصمت، بر خلاف عموم
متکلمان اهل سنّت، قائل به عصمت
مطلق نبی اکرم صلی اللّه علیه وآله و سلم است، ازینرو آیاتی را که در آنها از
غفران گناه ایشان سخن گفته شده، تأویل میکند.
طنطاوی در بحث از
ملائکه و
جن نیز به ظاهر آیات پایبند است و
غیرمادّی بودن آنها را انکار نمیکند.
با اینهمه، بهره گیری او از «
احضار روح»، که آن را
علم میخواند، برای استدلال بر وجود این
عوالم غیبی و تبیین آن، موجب
غرابت بحث او در این موضوع شده است.
وی در تفسیر آیات
قیامت و
آخرت، به
اختصار و گاه به تفسیر لفظی اکتفا میکند،
اما آیات را بر خلاف ظاهر آنها تأویل نمیکند و مثلی را که از
نعمتهای دنیا برای نعمتهای آخرت زده شده، تنها از باب
تشبیه میداند.
او تصریح میکند که نعمتهای آخرت، هم مادّی و هم غیرمادّیاند که بی شک نوع دوم آن ارجح است
و هر کس به تناسب درکش از این لذات بهره میبرد.
آیات فقهی نیز در تفسیر طنطاوی به اختصار مطرح میشود، و گاه از تفسیر لفظی آیات فراتر نمیرود،
اما در موارد متعدد به اختصار به تبیین حکم فقهی آیه میپردازد.
او در بیان مسئله فقهی به اختلاف
مذاهب اهل سنّت توجه دارد، ولی دیدگاه فقهی شیعه را مطرح نمیکند.
در پارهای از موارد افزون بر
مذاهب چهارگانه، دیدگاه برخی از
صحابه و
تابعین را نیز باز میشمارد.
با اینهمه، از میان مذاهب فقهی به بیان نظر
ابوحنیفه و
شافعی بیش از همه اهتمام دارد
و بندرت یکی از اقوال را بر دیگری ترجیح میدهد.
در نظر طنطاوی، به رغم اختلاف فقها در
آیات الاحکام و مصادیق آنها، در ورای ظاهر این دستورها باید به اهداف اخلاقی آنها
و در صدر همه،
تقوا و یاد
خدا توجه شود.
همچنین او بر پیروان مذاهب خرده میگیرد که خود را در اختلافات فقهی محدود کردهاند و نظام کلی
اسلام را که فراتر از هر
مذهبی است، از یاد برده اند.
او از گسترش فقه و توجه افراطی علمای اسلام به آن، در عین بی مهری به دیگر علوم، شکایت میکند و به اقوال غزالی در این باره استناد میجوید،
اما در بررسی احکام فقهی به تأویل احکام نمیپردازد و آنها را به محدوده خاصی از زمان اختصاص نمیدهد و حکم به ناکارآمد بودن آنها در این دوران نمیکند.
او علاوه بر فقها،
صوفیان را نیز نکوهش میکند و شیوه ایشان را در تأویل ظواهر قرآن نادرست میانگارد و انصراف آنها را از
دنیا و حقایق آن سرزنش میکند و آن را مخالفِ اهداف دین و انبیا میداند.
طنطاوی در تفسیرِ امور خارق العاده،
معجزات پیامبران،
امدادهای غیبی و
عذابهای الاهی، همواره به ظاهر آیات پایبند است و وقایع را تأویل نمیکند و کلمات را مَجازی نمیخواند.
او
داستانهای قرآن، و تمام
کتابهای آسمانی، را واقعی میداند.
در این تفسیر، بندرت شاخ و برگهای
قصه گویان و تفصیلهای بر گرفته از
اسرائیلیات به چشم میخورد.
به عقیده طنطاوی، مهمترین بخش در تفسیر
داستانهای قرآن،
حکمت و
موعظهای است که در آنها وجود دارد.
او تأکید میکند که هر
قصهای در قرآن برای نتیجه اش آورده شده است.
او، به رغم اختصار در بیان اصل داستانها، از
عبرتها و آموزه های داستانها بتفصیل سخن میگوید.
طنطاوی به سبب احساس مسئولیت در برابر وضع
اجتماعی مسلمانان و چاره جویی آن، با تأمل در قرآن به تناسب آیات در باره مسائل اجتماعی بحث میکند، بویژه از
تفرقه و اختلاف میان
کشورهای اسلامی و شیوه
حکومت ایشان انتقاد میکند.
او وظیفه حکومت را نسبت به
رعایا، با توجه به استعدادهایشان، متذکر میشود و در باره انواع مشاغل بحث میکند
و مسائل تربیتی و آموزشی را نیز از نظر دور نمیدارد.
مهمترین ویژگی الجواهر، عنایت آن به
علم است.
به نظر طنطاوی،
قرآن کریم در بیش از ۷۵۰ آیه بصراحت از علم سخن گفته است
و مسلمانان را به اندیشیدن در
طبیعت و فراگیری علوم آن تشویق،
و حتی امر کرده است.
او نظر کردن در طبیعت را از هر
عبادتی برتر میداند
و شناخت
خداوند و صفاتش، و اعتقاد به او و یگانگی اش را با مطالعه طبیعت و فراگیری
علوم طبیعی محقق میداند،
ازینرو به طرح مباحث و شگفتیهای علمی در تفسیر خود علاقهای بیش از حد نشان میدهد و در این باره از اختصار میپرهیزد.
او مواردی را که قرآن دعوتی فراگیر به اندیشیدن یا تأمل دارد، مقدمه ورود به مباحث علمی قرار میدهد؛ به عنوان نمونه آیه هشتم
سوره روم مخاطبان را به تأمل در
نفس دعوت کرده است و ایشان را به آشنایی با احضار روح فرا میخواند.
البته طنطاوی، بر خلاف برخی مفسران علمی، بر این
باور نیست که
قرآن متضمن علم اولین و آخرین است، در نتیجه، اگرچه از انواع علوم و جزئیات آن بتفصیل سخن میگوید، بین این مطالب و آیات پیوند نمیجوید و صرفاً راه نجات مسلمانان را در بهره وری از علوم طبیعی میداند،
ازینرو با توجه به جایگاه رفیع قرآن در میان مسلمانان، آن را بهانهای قرار میدهد تا در حد توان و شناخت خود، تمام آنچه را مسلمانان بدان نیاز دارند، در ضمن تفسیر قرآن ارائه دهد.
طنطاوی علوم طبیعی را برتر از علوم دیگر میداند.
او همه علوم را مطلوب و
واجب کفایی میداند،
اما عنایت خداوند را به
علم طبیعت بیش از
احکام فقه تلقی میکند
و شناختن کامل
خداوند را جز از طریق آن میسر نمیداند، همچنانکه
حیات و بقای
امت اسلام را در این زمان در گرو آن معرفی میکند.
وی علاوه بر آنکه در تفسیر و تبیین آیاتِ راجع به
طبیعت، از علوم طبیعی استفاده میکند، در موارد ظاهراً نامتجانس دیگر نیز از علم مدد میگیرد.
البته این نگرش موجب نشده تا به تفسیر مادّی گرایانه از قرآن بپردازد و
امور غیبی و اخلاقی و کلامی قرآن را با این نگاه تأویل کند.
با اینهمه، شیوه شباهت یابی او نامأنوس است؛ او با استناد به اینکه طبیعت
فعل خداوند و
وحی کلام اوست، و در نتیجه هر دو از یک
مبدأ صادر میشوند، حکم به تطابق هر دو میکند
و بر همین اساس نظام موجود در یکی را در دیگری میجوید، چنانکه از وجود محکم و
متشابه در عالم وحی، بر ضرورت وجود آن دو در
عالم طبیعت استدلال میکند و مصادیق آنها را در طبیعت میجوید.
استنتاجهای او در باره آموزه های علمی اغلب فاقد دلالتی روشن یا قرینهای آشکار از قرآن است، چنانکه از مسئله
نسخ، بقای اصلح در عالم اجتماع و طبیعت را استنباط میکند
و از داستان
حضرت ابراهیم و
پرندگان، وجوب فراگیری علم
تجزیه و
ترکیب را در مییابد.
در مقام نتیجه گیری از آیات نیز با توجه به اینکه در تفاسیر جدید بر هدف
قرآن از پرداختن به امور گوناگون علمی، تاریخی، فقهی و غیره تأکید کرده و آن را کتاب هدایت خوانده اند، و تک تک موضوعات و آیات و تعابیرش را بر همین مبنا تبیین کرده اند، طنطاوی میکوشد تا حکمتهایی را که بر موضوعات مترتب است دریابد.
او با وجود شیفتگی به علم جدید، سیاستهای کشورهای غربی و مستعمره نشینان را بشدت تقبیح میکند
و همدستی پارهای از مسلمانان را با ایشان، مصیبتی برای
جامعه اسلامی میداند.
از نظر او شیفتگی در برابر ظواهر خیره کننده غرب، نتیجهای جز ذلت مسلمانان ندارد که تاریخ اندلس بخوبی از آن حکایت میکند.
افتخار او به
اسلام و
تعلیم آن در سرتاسر تفسیرش مشهور است و قوّت و
عزت با پیروی از دستورهای آن
که دیگران در انجام آن بر ما پیشی گرفته اند
منتهای آرزوی اوست.
طنطاوی در تفسیر خود از منابع متعددی بهره برده است. او از پیشینیان به آرای اندیشه وران مسلمانی همچون
غزالی،
فخر رازی،
سیوطی،
ابن سینا و
اخوان الصفا و حکیمان غیرمسلمان مانند
کنفسیوس،
ارسطو،
افلاطون،
فیثاغورس و دانشمندانی مانند گالیله ارجاع میدهد، در عین حال از آرای معاصران مسلمان نظیر سیداحمدخان، جمال الدین اسدآبادی، شکیب ارسلان، فرید وجدی و نیز حکما و دانشمندان غربی همچون
ادوارد براون،
تولستوی،
انیشتین،
داروین،
شوپنهاور و حتی مصلحانی مانند
توماس جفرسون و
گاندی یاد میکند.
در کنار اینهمه، از
اوستا و
انجیل برنابا و
وداها هم استفاده میکند.
در خاتمه باید جسارت طنطاوی را در اندیشیدن و نیکو سؤال کردن ستود،
اگرچه در موارد بسیاری، پاسخی نیکوتر باید برای پرسشهای عنوان شده، جست.
همچنانکه انصاف او در داوری در خور تحسین است
و علاوه بر اینها باید فضل تقدم را در توجه به اموری نظیر محورهای سوره و هدف قرآن از پرداختن به هر موضوع، به او اختصاص داد.
در عین حال، حجم گسترده مطالب علمی ارائه شده در تفسیر، نااستواری پارهای از آنها و استنتاجهای علمیِ بعضاً بی قرینه و بی دلیل از آیات، موجب شده است که تفسیر طنطاوی، با آنکه هیچگونه مخالفتی در موضوعات کلامی و فقهی با دیدگاه علمی اسلامی ندارد، در شرح و بیان آیات، غریب به نظر برسد، و نقاط قوّت و نکته سنجیهایش فراموش شود.
تفسیر طنطاوی اول بار در ۱۳۴۱ در مصر چاپ شد.
پس از آن هم چندین بار مؤسسات مختلف آن را منتشر کرده اند.
منابع :
(۱) احمدعمر ابوحجر، التفسیر العلمی للقران فی المیزان، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۲) محمدحسن بکائی، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، تهران ۱۳۷۴ ش ـ.
(۳) فهد بن عبدالرحمان رومی، منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر، بیروت ۱۴۰۷.
(۴) ژاک ژامیه، «طنطاوی و تفسیر او»، ترجمه فاطمه تهامی، آینه پژوهش، سال ۱۱، ش ۴ (مهر ـ آبان ۱۳۷۹).
(۵) محمدابراهیم شریف، اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم فی مصر، قاهره ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۶) طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۳۷۱۳.